صبح و شعر
603 subscribers
2.1K photos
260 videos
321 files
3.11K links
ادبیات هست چون جهان برای جان‌های عاصی کافی نیست.🥰😍 🎼🎧📖📚
ارتباط با ادمین @anahitagirl
Download Telegram
😉#پنجشنبه ها و #طنازى_ادبى

🔹 پرسید: کافی است؟ گفتم: بلی

فتح‌الله مجتبایی بنیان‌گذار مطالعات ادیان و عرفان تطبیقی در ایران که روزگاری شاگرد #فروزانفر بود،
می‌گوید: «از او پرسیدم. استاد ظاهراً کلمهٔ #خاموش به‌معنای کنونی آن، قبل از قرن ششم به‌کار نرفته است؟
استاد دستی به ریش خود کشید و در همان حال که مشغول حرکت به‌سوی درِ خروجی دانشکده بود، شروع به خواندن شواهدی از شعرای قبل از قرن ششم کرد که «خاموش» را به این معنی به‌کار برده بودند
و آن‌قدر شاهد نقل کرد کرد تا به سه‌راه ژاله رسیدیم.
بعد پرسید: کافی است؟
گفتم: بلی.»🥴

@sobhosher
😉#پنجشنبه ها و #طنازى_ادبى

🔹در سالهای اول تدریس استاد فروزانفر در دانشگاه از قرآن مجید بحث به میان آمد.
یکی با گستاخی سؤال کرد :
آیا از موسیقی هم در قرآن چیزی هست؟
از آنجا که این سوال او مطابق ادب و نزاکت ادا نشد،
فروزانفر بلافاصله جواب داد: بله «إِنَّ أَنكَرَ الْأَصْوَاتِ لَصَوْتُ الْحَمِيرِ» و در این حال به جانب دانشجو اشاره کرد و با این جواب فوری، دانشجوی گستاخ و ایراد گیر به جای خود نشست.


✍🏻: #توفیق_سبحانی

@sobhosher
😉#پنجشنبه ها و #طنازى_ادبى

🚖 گویند روزی حکیمِ توس دیری در صفِ تاکسی بماند. عاقبت به ستوه آمد و فی البداهه چنین سرود:

یکی اسنپ 🤔اکنون بباید گرفت 😀
که تاکسی نیاید به دست ای شگفت!

📚: گزین‌ گویه‌ها
✍🏻: #بهروز_صفرزاده
@sobhosher
😉#پنجشنبه ها و #طنازى_ادبى

هواپیمای عنقاشهرتی مپسند همت را
نگینِ بی‌نشان حیف است ننگِ نام بردارد

#بیدل_دهلوی (قرنِ دوازدهمِ هجری)

🌸ما قرن‌ها قبل از غربی‌ها هواپیما داشته‌ایم. 😁😄

@sobhosher
😉#پنجشنبه ها و #طنازى_ادبى

🔹 روزی به #صادق_هدایت گفتم : داستان‌هایی که می‌نویسی نتایج اخلاقی ندارد و خواننده را راهنمایی نمی‌کند .
قطعه کاغذی برگرفت و حکایتی به این مضمون نوشت :
«مادر شوهری با عروس خود بد رفتاری می‌کرد ...
روزی پیرزن برای پختن نان بر سر تنور بود .
عروس پای مادر شوهر را بلند کرد و در تنور افکند.
این حکایت به ما تعلیم می‌دهد که هیچ وقت عروس و مادر شوی را نباید در خانه تنها گذاشت !»

ساده و آسان نوشت و پیش من افکند و گفت:
این هم داستان با نتیجه! 😉😁

✍🏻: #حبیب_یغمایی

@sobhosher
😉#پنجشنبه ها و #طنازى_ادبى

چو عیسا تا توانی خفت بی‌جفت
مده نقدِ تجرد را ز کف مفت

✍🏻: #جامی

🟡 چه بلند اقبال بوده‌است حضرت جامی؛ اگر امروز بود قطعا به دلیل تبلیغ علیه ازدواج و افزایش جمعیت به دادگاه احضار می‌شد.😟

@sobhosher
📡 #پیام_ادبی ━•··‏​‏​​‏•✦❁🔆

انجمن #شعر غزلستان برگزار می‌کند

با اجرای :
دکتر فرشته خدابنده
کارشناس:
دکتر علی آبان


📆: #پنج‌شنبه‌  : ۱۶

نشانى: 👈🏻 #تهران- خیابان کارگر شمالی بازارچه پارک لاله_ کافه قادری

━•··‏​‏​​‏•✦❁🌐❁✦•‏​‏··•━
@sobhosher
😉#پنجشنبه ها و #طنازى_ادبى

🔹 وضعیتِ دست‌شویی‌های قدیم

بر مستراح کوپَله سازیده‌ست
بر مستراح کوپَله کاشنیده‌ست؟!

✍🏻: مُنجیک (شاعرِ قرنِ چهارمِ هجری)

کوپَله یعنی قفل. (واژۀ قفل عربی‌شدۀ همین کوپَله است.)

#معنیِ_بیت:
به درِ دست‌شویی قفل زده‌است.
تا حالا دیده‌اید کسی به درِ دست‌شویی قفل بزند؟!

📚: گزین گویه‌ها
✍🏻: #بهروز_صفرزاده

😉 ظاهراً دست‌شویی‌های تاجیکستان هم مانند قدیم ایران بی چفت و بست و بی در و پیکر بوده‌اند که آقای ضرغامی با‌طیب خاطر همه جا را بر رسی کردند و ویدئو گزفتند😄

@sobhosher
😉#پنجشنبه ها و #طنازى_ادبى

🔹 یکی سخن ماهی🐠 می‌گفت یکی گفتش که خاموش تو چه دانی که ماهی 🐡چیست؟
چیزی که ندانی چه شرح دهی؟ گفت من ندانم که ماهی 🐟چیست؟ گفت: آری،
اگر می‌دانی نشان ماهی بگو :
گفت که نشان ماهی آن است که همچنین دو شاخ دارد همچون اشتر.
گفت: خه من خود میدانستم که تو ماهی را نمیدانی الا اکنون که نشان دادی چیزی دیگر معلوم شد که تو گاو را از اشتر نمی دانی !

📚: مقالات شمس
✍🏻: #شمس_الدین_محمد_تبریزی
تصحیح :‌محمد علی موحد

و خوب است بدانیم که قطار🚂 حرکت می‌کند نه ریل 😉

@sobhosher
😉#پنجشنبه ها و #طنازى_ادبى

🍉🍂مقایسه یلدای قدیم و یلدای جدید

🍉یلدای قدیم:

همه در زیرِ کرسی می‌نشستیم
به غیر از تخمه، فندق می‌شکستیم

سماور بود و ایضاً چای تازه
کنارش قند با خرمای تازه

پدر می‌خواند با لپ‌های قرمز
«مرا عهدی ست با جانانِ» حافظ

غذا هم قیمه بود و آشِ شلغم
کنارش بود کوکا یا که زمزم

یکی از بهرِ همسر شال می‌بافت
برای سردی آن سال می‌بافت!

تمام خوردنی‌ها مشتری داشت
انارِ ساوه طعم دیگری داشت

من و «یلدا» حسابی شاد بودیم
ز بند غصه‌ها آزاد بودیم

وَ تا بعد از سحر بیدار بودیم
نه فکر درس و کار و بار بودیم…

🍉یلدای مدرن


پیامی داد بابا در تلگرام
که «امشب هست اینجا سفره و شام
ولیکن شاممان باشد رژیمی!
گذشت آن حال و احوال قدیمی!

اگر که مایلید امشب بیایید
وگرنه شاد باشید هرکجایید!»

و ما رفتیم و یک گوشه نشستیم
کمی در لاکِ خود تخمه شکستیم

نه کرسی بود و نه یک چای تازه
نه حتی یک عدد خرمای تازه

سپس آورد مادر چای لیپتون
که طعمش بود مثل طعم ناخن

برادر آمد اما آخر شب
سر و وضعش کثیف و نامرتب

سرش پیوسته بودش توی گوشی
درون گوش او هم بود گوشی!

و خواهر بود پای ماهواره
که گیرد با پیامک گوشواره!

زنم در گوشه‌ای سرگرم لپ‌تاپ
و آهنگ مسیجش بود «‌هاپهاپ»

و «یلدا» خواب، چون کنکور دارد
دلش از ترس رتبه شور دارد

نه حافظ بود و نه اشعار تازه
همه بی روح، مانندِجنازه

برادر شاکی از یک باجناغو …
وَ خواهر نیز درگیر طلاق و …

بدم آمد از این اوضاع خانه
همین‌طور از انار و هندوانه

نمی‌خواهد که خیلی شیک باشیم
فقط یلدا به هم نزدیک باشیم

✍🏻: #امیرحسین_خوش‌حال

@sobhosher