صبح و شعر
606 subscribers
2.1K photos
261 videos
322 files
3.12K links
ادبیات هست چون جهان برای جان‌های عاصی کافی نیست.🥰😍 🎼🎧📖📚
ارتباط با ادمین @anahitagirl
Download Telegram
━•··‏​‏​​‏•✦❁💟❁✦•‏​‏··•​​‏━

*خداوند بهترین ياور ماست*

━•··‏​‏​​‏•✦❁🧿❁✦•‏​‏··•​​‏━ 
#شعردیروز
━•··‏​‏​​‏•✦❁💠❁✦•‏​‏··•​​‏━

 
یار ما صاحب حسن است جفا چون نکند
می کند، خوب، جفا دلبر ما، چون نکند

خسرو کشور حسن است و ملاحت یارم
جور بر عاشق مسکین گدا چون نکند

دلم از باد صبا بوی سر زلفش یافت
جان فدای قدم باد صبا چون نکند

می کند جور و ز من چشم وفا دارد یار
عاشق دلشده با یار وفا چون نکند

چشم ترکش به جفا خون دلم می ریزد
دلسیاهی که بود مست، خطا چون نکند

آن که شد عاشق ابروی کماندار حبیب
دل و جان را هدف تیر بلا چون نکند

ید بیضای جمالش چو ببیند زاهد
ترک سجاده و تسبیح و عصا چون نکند

هر کرا دیده به شمع رخ او بینا شد
همچو پروانه برش جان به فدا چون نکند

حاجت ما ز در یار، یقین، چون یار است
یار صاحب کرم از لطف عطا چون نکند

جور خوبان جهان چون همه با اهل دل است
با نسیمی ستم آن ماه‌لقا چون نکند


✍🏻: #نسیمی
سده ۸-۹

━•··‏​‏​​‏•✦❁💠❁✦•‏​‏··•​​‏━
@sobhosher
━•··‏​‏​​‏•✦❁💟❁✦•‏​‏··•​​‏━

*خداوند بهترین ياور ماست*

━•··‏​‏​​‏•✦❁🧿❁✦•‏​‏··•​​‏━ 
#شعردیروز
━•··‏​‏​​‏•✦❁💠❁✦•‏​‏··•​​‏━

 
چنین بود تا بود گردان سپهر
گهی پر ز درد و گهی پر ز مهر

تو گر باهشی مشمر او را به دوست
کجا دست یابد بدردت پوست

شب #اورمزد آمد و ماه #دی
ز گفتن بیاسای و بردار می‌

کنون کار دیهیم بهرام ساز
که در پادشاهی نماند دراز


✍🏻: #فردوسی
پیشاپیش
فرارسیدن شب چله،
پیروزی نور بر تاریکی فرخنده

━•··‏​‏​​‏•✦❁💠❁✦•‏​‏··•​​‏━
@sobhosher
━•··‏​‏​​‏•✦❁💟❁✦•‏​‏··•​​‏━

*خداوند بهترین ياور ماست*

━•··‏​‏​​‏•✦❁🧿❁✦•‏​‏··•​​‏━ 
#شعردیروز
━•··‏​‏​​‏•✦❁💠❁✦•‏​‏··•​​‏━

تا چند درین غمکده بیکار نشینیم
بیکارتر از دیده بی یار نشینیم

ما شبنم دردیم ادب بین [که] درین باغ
بوسیم زمین گل و بر خار نشینیم

ما ناله چنگ ستمیم از سفر گوش
کو بخت که باز آمده در تار نشینیم

ما خار بیابان ادب باغ چه دانیم
آن به که همی بر سر دیوار نشینیم

آیینه رازیم نظر محرم ما نیست
رفتیم که در پرده زنگار نشینیم

سرویم و بر آزادی ما سایه گرانست
کو اره کزین نیز سبکبار نشینیم

در رسته غم دین و دل عاشق زاریم
در رهگذر ناز خریدار نشینیم

در بزم شهادت که هوس بار ندارد
رفتیم که بی‌زحمت اغیار نشینیم

بی هوشی ما از می عمرست فصیحی
کو مرگ که روزی دوسه هشیار نشینیم

✍🏻: #فصیحی_هروی
سده ۱۰
━•··‏​‏​​‏•✦❁💠❁✦•‏​‏··•​​‏━
@sobhosher
━•··‏​‏​​‏•✦❁💟❁✦•‏​‏··•​​‏━

*خداوند بهترین ياور ماست*

━•··‏​‏​​‏•✦❁🧿❁✦•‏​‏··•​​‏━ 
#شعردیروز
━•··‏​‏​​‏•✦❁💠❁✦•‏​‏··•​​‏━

به آستین ملالم مران، که من به ارادت
نهاده‌ام سر طاعت، به آستان عبادت

به کشتگان رهت، برگذر، به رسم زیارت
به خستگان غمت، در نگر، به رسم عیادت

من آن نیم که به تیغ از تو روی برتابم
جفای دوست، کمند محبت است و ارادت

به التفات تو با من، توان مشاهده کردن
که چون کند به عظام رمیم، روح اعادت؟

زما بریدن یاران، بدیع نیست که ما را
به تیغ هجر، بریدند، ناف روز ولادت

دلا ز کوی محبت، متاب روی، به سختی
که رنج و محنت این ره، سلامت است و سعادت

بیان عشق، میسر نمی‌شود به حکایت
که شرح شوق، ز حد عبارت است، زیادت

حکایت غم عشق، از درون عاشق صادق
بپرس، اگر چه ز مجروح نشوند، شهادت

مراست پیش تو کاری و کارهای چنین را
نسیم صبحدم، از پیش می‌برد به جلادت

جفا، طریقه توست و وفا، وظیفه سلمان
تراست، آن شده خوی و مراست این شده عادت

✍🏻: #سلمان_ساوجی
سده ۸

━•··‏​‏​​‏•✦❁💠❁✦•‏​‏··•​​‏━
@sobhosher
━•··‏​‏​​‏•✦❁💟❁✦•‏​‏··•​​‏━

*خداوند بهترین ياور ماست*

━•··‏​‏​​‏•✦❁🧿❁✦•‏​‏··•​​‏━ 
#شعردیروز
━•··‏​‏​​‏•✦❁💠❁✦•‏​‏··•​​‏━

ای ز چشم میْ‌پرستت مست حیرت جام‌ها
حلقهٔ زلف گره‌گیرت به گوش دام‌ها

در تبسم کم نشد زهر عتاب از نرگست
کی به شور پسته ریزد تلخی از بادام‌ها

دامنت نایاب و من بی‌تاب عرض اضطراب
خواهد از خاکم غبار انگیخت این ابرام‌ها

آتشم از بیم افسردن همان در سنگ ماند
رهزن آغاز من شد کلفت انجام‌ها

تا شود روشن سواد کلبهٔ تاریک من
می‌گذارد چشم روزن عینک از گلجام‌ها

صید محرومی چو من در مرغزار دهر نیست
می‌رمد از وحشتم چون موج دریا دام‌ها

بس که بنیادم زآشوب جنون جزو هواست
می‌توان از آستانم ریخت رنگ بام‌ها

از بلای عافیت هم آنقدر ایمن مباش
آب گوهر طعمهٔ خاک است از آرام‌ها

پیچ‌وتاب شعلهٔ دل نامهٔ پیچیده‌ا‌ی‌است
می‌فرستم هر نفس سوی عدم پیغام‌ها

این شبستان جز غبار دیدهٔ بیدار نیست
جمع شد دود چراغ و ریخت رنگ شام‌ها

بی‌جمالش بس که بیدل بزم ما را نور‌ نیست
ناخنه از موج می آورده چشم جام‌ها

✍🏻: #بیدل
سده۱۱
━•··‏​‏​​‏•✦❁💠❁✦•‏​‏··•​​‏━
@sobhosher
━•··‏​‏​​‏•✦❁💟❁✦•‏​‏··•​​‏━

#شعردیروز

━•··‏​‏​​‏•✦❁💠❁✦•‏​‏··•​​‏━

ساغری کو تا به دل از عیش اسبابی دهم
پنجه ی غم را به زور می مگر تابی دهم

کشتی سرگشته ام چون بشکند، در هر طرف
تخته ی تعلیم ازان بر دست گردابی دهم

گر دلت از کشتن صیدی چو من خوش می شود
هر سر مو را کنم تیغی، به قصابی دهم

ساده لوحی بین که در این خشکسال آبرو
چشم را خواهم ز روی دوستان آبی دهم

عافیت دل را به تنگ آورده، می خواهم سلیم
این کتان را جلوه در بازار مهتابی دهم

✍🏻: #سلیم_تهرانی
سدهٔ ۱۱

━•··‏​‏​​‏•✦❁💠❁✦•‏​‏··•​​‏━
@sobhosher
━•··‏​‏​​‏•✦❁💟❁✦•‏​‏··•​​‏━

#شعردیروز

━•··‏​‏​​‏•✦❁🧿❁✦•‏​‏··•​​‏━ 

گر سال عمر من به سر آید روا بود
اندی که سال عیش همیشه به جا بود

پایان عاشقی نه پدیدست تا ابد
پس سال و ماه و وقت در او از کجا بود

ای وای و حسرتا که اگر عشق یک نفس
در سال و ماه عمر ز جانم جدا بود

ای آمده به طمع وصال نگار خویش
نشنیده‌ای که عشق برای بلا بود

پروانهٔ ضعیف کند جان فدای شمع
تا پیش شمع یک نظرش را سنا بود

دیدار وی همان بود و سوختن همان
گویی فنای وی همه اندر بقا بود

آن را که زندگیش به عشق‌ست مرگ نیست
هرگز گمان مبر که مر او را فنا بود


✍🏻: #سنایی
سده ۵
━•··‏​‏​​‏•✦❁💠❁✦•‏​‏··•​​‏━
@sobhosher
━•··‏​‏​​‏•✦❁💟❁✦•‏​‏··•​​‏━

#شعردیروز

━•··‏​‏​​‏•✦❁🧿❁✦•‏​‏··•​​‏━ 

(حکایت حلاج که در دم مرگ ذوی خود را با خون سرخ کرد)

چون شد آن حلاج بر دار آن زمان
جز انا الحق می‌نرفتش بر زبان

چون زبان او همی‌نشناختند
چار دست و پای او انداختند

زرد شد خون بریخت از وی بسی
سرخ کی ماند درین حالت کسی

زود درمالید آن خورشید و ماه
دست بریده به روی هم چو ماه

گفت چون گلگونهٔ مردست خون
روی خود گلگونه بر کردم کنون

تا نباشم زرد در چشم کسی
سرخ رویی باشدم اینجا بسی

هرکه را من زرد آیم در نظر
ظن برد کاینجا بترسیدم مگر

چون مرا از ترس یک سر موی نیست
جز چنین گلگونه اینجا روی نیست

مرد خونی چون نهد سر سوی دار
شیرمردیش آن زمان آید به کار

چون جهانم حلقهٔ میمی بود
کی چنین جایی مرا بیمی بود

هر که را با اژدهای هفت سر
در تموز افتاده دایم خورد و خور

زین چنین بازیش بسیار اوفتد
کمترین چیزیش سر دار اوفتد

✍🏻: #عطار
منطق‌الطیر
#نه_به_دار
#نه_به_اعدام

━•··‏​‏​​‏•✦❁💠❁✦•‏​‏··•​​‏━
@sobhosher
━•··‏​‏​​‏•✦❁💟❁✦•‏​‏··•​​‏━

#شعردیروز

━•··‏​‏​​‏•✦❁🧿❁✦•‏​‏··•​​‏━ 
ماند آخر حسرت دیدار او در دل مرا
منتی در دل نهاد این مرگ مستعجل مرا

بارها دل بر وفای خوبرویان بسته ام
باز می خواهم که داند هر کسی عاقل مرا

نفگند از دور هرگز ناوکی بر سینه ام
تا بماند یادگار شست او در دل مرا

ز آب چشم خویش می بستم ره این کاروان
گردو گامی ضعف بگذارد پی محمل مرا

✍🏻: #سحاب_اصفهانی
سده ۱۳

━•··‏​‏​​‏•✦❁💠❁✦•‏​‏··•​​‏━
@sobhosher
━•··‏​‏​​‏•✦❁💟❁✦•‏​‏··•​​‏━

#شعردیروز

━•··‏​‏​​‏•✦❁🧿❁✦•‏​‏··•​​‏━ 

من باز ره خانهٔ خمار گرفتم
ترک ورع و زهد به یک بار گرفتم

سجاده و تسبیح به یک سوی فکندم
بر کف می چون رنگ رخ یار گرفتم

کارم همه با جام می و شاهد و شمع است
ترک دل و دین بهر چنین کار گرفتم

شمعم رخ یار است و شرابم لب دلدار
پیمانه همان لب که به هنجار گرفتم

چشم خوش ساقی دل و دین برد ز دستم
وین فایده زان نرگس بیمار گرفتم

پیوسته چنین می زده و مست و خرابم
تا عادت چشم خوش خونخوار گرفتم

شیرین لب ساقی چو می و نقل فرو ریخت
بس کام کز آن لعل شکربار گرفتم

چون مست شدم خواستم از پای درآمد
حالی سر زلف بت عیار گرفتم

آویختم اندر سر آن زلف پریشان
این شیفتگی بین که دم مار گرفتم

گفتی: کم سودای سر زلف بتان گیر،
چندین چه نصیحت کنی؟ انگار گرفتم

با توبه و تقوی تو ره خلد برین گیر
من با می و معشوقه ره نار گرفتم

در نار چو رنگ رخ دلدار بدیدم
آتش همه باغ و گل و گلزار گرفتم

المنة لله که میان گل و گلزار
دلدار در آغوش دگربار گرفتم

بگرفت به دندان فلک انگشت تعجب
چون من به دو انگشت لب یار گرفتم

دور از لب و دندان عراقی لب دلدار
هم باز به دست خوش دلدار گرفتم

✍🏻: #عراقی
سده ۷

━•··‏​‏​​‏•✦❁💠❁✦•‏​‏··•​​‏━
@sobhosher