صبح و شعر
605 subscribers
2.1K photos
261 videos
322 files
3.12K links
ادبیات هست چون جهان برای جان‌های عاصی کافی نیست.🥰😍 🎼🎧📖📚
ارتباط با ادمین @anahitagirl
Download Telegram
━•··‏​‏​​‏•✦❁💟❁✦•‏​‏··•​​‏━

*خداوند بهترین یاور ماست*

━•··‏​‏​​‏•✦❁🧿❁✦•‏​‏··•​​‏━ 

#نثر_فارسى

━•··‏​‏​​‏•✦❁✳️❁✦•‏​‏··•​​‏━

باد آمد و بوی عنبر آورد
بادام شکوفه بر سر آورد

نامه نامی که نافه مشک تر و نسخه خط دلبر بود، در بهترین وقتی و خوش ترین وجهی رسید و ساحت خاطر را رشک باغ بهشت و موسم اردی بهشت ساخت. مهجور مشتاق را حالتی غریب پدید آمد که جان در گلشن عشرت داشت و دل در آتش حسرت. گاه از دیدن خط مکتوب منتعش؛ و گاه از ندیدن روی مطلوب مشتعل.

یارب این آتش که در جان من است
سرد کن آن سان که کردی بر خلیل

بلی، رسیدن این قاصد و رساندن این کاغذ، بعد از عهد بعید و قطع امید فرجی بعد از شدت و فرحی بعد از محنت بود، وخاطر پریشان را با همه آشفتگی چندان شاد و شکفتگی داد که نعوذ الله اگر شمه از این معنی بآسمان رسد و فکر انتقام کند خدا میداند از آن عهد و زمان که دست جفای آسمان بقطع رشته وصل پرداخته و ما را از یک دیگر جدا ساخته، یکدم از عمر خود شمارم و نفسی بکام دل برآرم. هرگز ندیده بودم مگر امروز که نگاشته کلک سامی رسید و سر الکتابات نصف الملاقات ظاهر شد.

باده خاک آلودمان مجنون کند
صاف اگر باشد ندانم چون کند

جائی که دیدن چند سطر و خواندن چند حرف بدینسان مایة حیات و پیرایه نشاط شود، نمیدانم دیدن یار مهربان و بوسیدن آن دست و بنان چه خواهد کرد؟

وصلت صنما بهشت دلکش باشد
هجران تو دوزخی پر آتش باشد

ما در خور دوزخیم یارب هر کو
در خورد بهشت است بر او خوش باشد

حاشا و کلا، استغفرالله ربی و اتوب الیه. هرگز خوش نباشد و تا قیامت دلکش نباشد، مگر من نه آن بودم که بر مرغ جان و تخم چشم خود رشک ها داشتم که چرا آن بر لب دیوار است و این محروم دیدار. حالا از کجا این قدر حوصله و طاقت بهم رساندم که: می‌خورند حریفان و من نظاره کنم.

بخدا بعد از این این طور تاب و توانائی ندارم و این قدر صبر وشکیبائی در قدرت من نیست.
تا قوت صبر بود کردم
اکنون چکنم اگر نباشد

این جا قبول حیرت است، بل که هنگام رشک و غیرت. سایه خود را در کوی یار رخصت بار نتواند داد، اکنون همه را در میان می‌بینم و خود را در کنار.

مپندار که باز ملتزم صبر و قرار باشم لا والله.

تا چشم من از روی تو مهجور بود
روزم همه همچون شب دیجور بود

اکنون که من از روی تو یارب دورم
هر کس که برویت نگرد کور بود

والسلام

📚: #منشآت
✍🏻: #قائم_مقام_فراهانی

━··‏​‏​​‏•✦❁💟❁✦•‏​‏··•​​‏━

✋🏼درود و ادب، فرخنده روز #ایزدآذر فروزان با آتش خرد🔥

ای خرامنده سرو تابان ماه
روز آذر می چو آذر خواه
شادمان كن مرا به مِی كه جهان
شادمان شد به فر دولت شاه
#مسعودسعد

گل #آفتاب_گردان🌻 #نماد آذر ایزد است
━•··‏​‏​​‏•✦❁💟❁✦•‏​‏··•​​‏━
@sobhosher
━•··‏​‏​​‏•✦❁💟❁✦•‏​‏··•​​‏━

*خداوند بهترین یاور ماست*

━•··‏​‏​​‏•✦❁🧿❁✦•‏​‏··•​​‏━ 

يك برگ كتاب

━•··‏​‏​​‏•✦❁✳️❁✦•‏​‏··•━

کاش من دو نفر بودم. یکی حرف می‌زد و یکی دیگر گوش می‌داد، یکی زندگی می‌کرد و آن یکی به تماشای او می‌نشست. چه خوب می‌توانستم خودم را دوست داشته باشم!

به او غبطه می‌خورم. نمی‌داند جهان چه پهناور و زندگی چه کوتاه است؛ نمی‌داند که آدمهای دیگری هم وجود دارند.
به همین یک تکه آسمان بالای سرش قانع است.
من می‌خواهم هر چیز چنان به من تعلق داشته باشد که گویی غیر از آن هیچ چیز دیگری را دوست ندارم؛ اما من همه‌چیز را می‌خواهم؛ و دستهایم خالی است.
به او غبطه می‌خورم. مطمئنم که نمی‌داند ملال یعنی چه؟
صفحه ۱۱

✍🏻: #سیمون_دوبوار
📚: همه می‌میرند
ترجمه مهدی سحابی
📎فایل pdf کناب را در صبح و شعر بخوانید👇🏻👇🏻
━•··‏​‏​​‏•✦❁💟❁✦•‏​‏··•​​‏━

✋🏼درود و ادب، فرخنده روز #ایزدآذر فروزان با آتش خرد🔥

ای خرامنده سرو تابان ماه
روز آذر می چو آذر خواه
شادمان كن مرا به مِی كه جهان
شادمان شد به فر دولت شاه
#مسعودسعد

گل #آفتابگردان🌻 #نماد #آذر_ایزد است.

━•··‏​‏​​‏•✦❁💟❁✦•‏​‏··•​​‏━
@sobhosher