صبح و شعر
602 subscribers
2.1K photos
261 videos
322 files
3.12K links
ادبیات هست چون جهان برای جان‌های عاصی کافی نیست.🥰😍 🎼🎧📖📚
ارتباط با ادمین @anahitagirl
Download Telegram
صبح و شعر
━•··‏​‏​​‏•✦❁💟❁✦•‏​‏··•​​‏━ *خداوند بهترین یاور ماست* ━•··‏​‏​​‏•✦❁🧿❁✦•‏​‏··•​​‏━  #مشاهير ━•··‏​‏​​‏•✦❁✳️❁✦•‏​‏··•​​‏━ من خيال می‌كنم كه اگر در پايتخت در زير چشم حكومت يك صندوق قرض الحسنه يا شركت مضاربه‌ای( كه اين روزها حرفش زده می‌شود) كلاه مردم ساده…
━•··‏​‏​​‏•✦❁💟❁✦•‏​‏··•​​‏━

*خداوند بهترین یاور ماست*

━•··‏​‏​​‏•✦❁🧿❁✦•‏​‏··•​​‏━ 

#مشاهير

━•··‏​‏​​‏•✦❁✳️❁✦•‏​‏··•​​‏━
من در قعر ضمیر خود احساسی دارم و آن این که رسالت ایران به پایان نرسیده‌است و شکوه و خرمی او به او باز خواهد گشت. من یقین دارم که ایران می‌تواند قد راست کند و آنگونه که درخور فرهنگ تمدن و سالخوردگی اوست نکته‌های بسیاری به جهان بیاموزد…(توجه به عمق ایران)

تا سال‌ها پیش کمتر بدبین بودم، ولی در این سال‌ها، افت اخلاقی مردم مرا غمناک کرده‌است. اگر ملتی از حداقل سطوح اخلاقی خودش تنزل کند برگرداندن آن به طرف اصول اخلاقی، مشکل است.

📚: زندگی عشق و دیگر هیچ
✍🏻: #محمدعلی_اسلامی_ندوشن گرامی یاد و مانا نامش☘️
شاعر، نویسنده، مترجم و پژوهشگر ایرانی زادهٔ ۱۳۰۳/۳/۶ در ندوشن،و‌درگذشت۱۴۰۱/۲/۶ که پس از ۱۸ماه (بازگشت پیکر استاد به ایران) در پنجشنبه دوم آذرماه۱۴۰۲ مراسم تشییع و خاکسپاری دکتر اسلامی در نیشابور انجام شد، آیین تشییع از کنار آرامگاه خیام آغاز و پیکر به سمت آرامگاه عطار منتقل شد و طبق وصیت‌نامه‌اش در شهر نیشابور که به عنوان بلاکشیده‌ترین شهر از آن نام‌ برده‌ بود، به خاک سپرده شد.
دکتر ندوشن در مدت ۵۰ سال بیش از ۵۰ کتاب و صدها مقاله در باب فرهنگ و تاریخ ایران و ادبیات فارسی به رشته تحریر درآورده است.
━•··‏​‏​​‏•✦❁💟❁✦•‏​‏··•​​‏—

@sobhosher
━•··‏​‏​​‏•✦❁💟❁✦•‏​‏··•​​‏━

*خداوند بهترین یاور ماست*

━•··‏​‏​​‏•✦❁🧿❁✦•‏​‏··•​​‏━ 

#مشاهير

━•··‏​‏​​‏•✦❁✳️❁✦•‏​‏··•​​‏━

ز اظهار درد، درد مداوا نمی‌شود
شیرین دهان به گفتن حلوا نمی‌شود

درمان نما، نه درد که با پا زمین زدن
این بستری ز بستر خود پا نمی‌شود

می‌دانم ار که سر خط آزادگی ما
با خون نشد نگاشته، خوانا نمی‌شود

باید چنین نمود و چنان کرد چاره جست
لیکن چه چاره با من تنها نمی‌شود؟

تنها منم که گر نشود حکم قتل من:
حاشا، چنین معاهده امضا نمی‌شود

گر سیل سیل خون ز در و دشت ملک هم
جاری شود؟ معاهده اجرا نمی‌شود

مرگی که سر زده به در خلق سر زند
من دربه‌در پی وی و پیدا نمی‌شود

ایرانی ار به سان اروپاییان نشد
ایران‌زمین به سان اروپا نمی‌شود

زحمت برای خود کش که خود به خود
اسباب راحت تو مهیا نمی‌شود

کم گو که کاوه کیست تو خود فکر خود نما
با نام مرده، مملکت احیا نمی‌شود

من روی پاک سجده نهادم تو روی خاک
زاهد برو، معامله ما نمی‌شود

ضایع مساز رنج و دوای خود ای طبیب
دردی‌ست درد ما که مداوا نمی‌شود

مرغی که آشیانه به گلشن گرفته است
او را دگر به بادیه مأوا نمی‌شود

جانا فراز دیدهٔ عشقی است جای تو
هرجا مرو، ترا همه‌جا، جا نمی‌شود


✍🏻: #سیدمحمدرضا_کردستانی معروف به #میرزاده_عشقی؛ شاعر، روزنامه‌نگار، نویسنده و نمایشنامه‌نویس ایرانی دوره مشروطیّت و مدیر نشریهٔ قرن بیستم بود. وی با وجود طول عمر کوتاهش از جمله مهم‌ترین شاعران عصر مشروطه به‌شمار می‌رود که از عنصر هویت ملی در جهت ایجاد انگیزه و آگاهی در توده مردم بهره گرفت. او را خالق #اولین_اپرای ایرانی می‌دانند.

━•··‏​‏​​‏•✦❁💟❁✦•‏​‏··•​​‏—

@sobhosher
━•··‏​‏​​‏•✦❁💟❁✦•‏​‏··•​​‏━

*خداوند بهترین یاور ماست*

━•··‏​‏​​‏•✦❁🧿❁✦•‏​‏··•​​‏━ 

#مشاهير

━•··‏​‏​​‏•✦❁✳️❁✦•‏​‏··•​​‏━

زمستون
 
بهار سرماشه انگار داره می‌لرزه هراسونه
میخواد پیدا بشه امّا نمی‌تونه نمی‌تونه

بهار افسرده، تابستون خفه، پاییز پژمرده
در این جا سال یک فصله زمستونه زمستونه

خزون جارو زده دشت و در و صحرا و جنگل را
اگه سبزی جا مونده از بهاران توی گلدونه

به هر جا هر طرف نرده قرق قانون شب‌گرده
اگه فانوس پیدا نیس توی خونه به زندونه

صدایی جز صدای قارقاری از کلاغی نیس
هوا سرده، خیابون یخ زده، تاریک و لغزونه

عبوری نیس در کوران و جیغ بوف کوری نیس
سگ ولگرد تنها عابر توی خیابونه

سه قطره خون به روی برف در بن‌بست ماسیده
که تنها یادگار داش آکل اون مرد میدونه

صدای تخمه خوردن نیس زیر کرسی یلدا
صدایی گر شنیدی تق تق سرما و دندونه

صداها در سکوت وهم انگیز سحرگاهان
صفیر گوله‌ها از جوخه‌های تیربارونه

من و چشم انتظاری تا همیشه سرنوشت این بود
شبم انگار بی پایانه این شب بی خروس‌خونه

✍🏻: #محمد_مستقیمی#راهی
شاعر و منتقد، (متولد ١٣٣٠، نایین. ) فراخور گرامى زادروزش💐

وی از نوادگان #یغمای_جندقی شاعر و مرثیه‌سرای سده سیزدهم هجری است. او از سی سالگی به‌طور جدی پا به عرصه ادبیات گذاشت و به عنوان یکی از شاعران پیشکسوت شعر نو و موج سپید در اصفهان شناخته می‌شود.از مجموعه شعرهای منتشر‌شده او : 
«آن آویشن غریب»، «عاشقان ایستاده می‌میرند» و...است.
او در كتاب آيينه پردازان به این موضوع اشاره می‌کند كه: القای اندیشه باید از شعر حذف شود؛ زیرا شعر باید اندیشیدن را در پی داشته باشد. وی همین موضوع را
دلیل جهانی نشدن شعر فارسی می‌داند و به باور او تنها شعر خیام از میان شاعران فارسی‌سرا جهانی شده است.

━•··‏​‏​​‏•✦❁💟❁✦•‏​‏··•​​‏—

@sobhosher
━•··‏​‏​​‏•✦❁💟❁✦•‏​‏··•​​‏━

*خداوند بهترین یاور ماست*

━•··‏​‏​​‏•✦❁🧿❁✦•‏​‏··•​​‏━ 

#مشاهير

━•··‏​‏​​‏•✦❁✳️❁✦•‏​‏··•​​‏━

به آفتاب سلامی دوباره خواهم داد

به آفتاب
سلامی دوباره خواهم کرد
به جویبار که در من جاری بود
به ابرها که فکرهای طویلم بودند
به رشد دردناک سپیدارهای باغ که با من
از فصل‌های خشک گذر می‌کردند
به دسته‌های کلاغان
که عطر مزرعه‌های شبانه را
برای من به هدیه می‌آوردند
به مادرم که در آیینه زندگی می‌کرد
و شکل پیری من بود
و به زمین، که شهوت تکرار من، درون ملتهبش را
از تخمه‌های سبز می‌انباشت – سلامی، دوباره خواهم کرد

می‌آیم، می‌آیم، می‌آیم
با گیسویم: ادامۀ بوهای زیر خاک
با چشم‌هام: تجربه‌های غلیظ تاریکی
با بوته‌ها که چیده‌ام از بیشه‌های آن‌سوی دیوار
می‌آیم، می‌آیم، می‌آیم
و آستانه پر از عشق می‌شود
و من در آستانه به آنها که دوست می‌دارند
و دختری که هنوز آنجا،
در آستانۀ پرعشق ایستاده،
سلامی دوباره خواهم داد.


✍🏻: #فروغ_فرخزاد فراخور هشتم دی، (۱۳۱۳_۱۳۴۵) گرامی ‌زادروزش💐
او زنی بود که گستاخانه و آشکارا به بیان حرف‏های ضد سنّت خود ادامه داد و جز بر محور «من» که خاص خود اوست نگشت. همان «منی»که در همه آثار او تجلّی داشت. تا آنجا که می‏توان گفت فروغ از همان آغاز، یک شاعر «من»سرا بود و شعرهایش جز در جهت تبیین و تعریف این «من» به پیش نمی‏رفت. «من» فردی و شخصی و ایرانی که بعدها در دوره دوم شاعری او توسّع یافت و به «من» اجتماعی و عمومی وجهانی او مبدل گردید.  


━•··‏​‏​​‏•✦❁💟❁✦•‏​‏··•​​‏—

@sobhosher
━•··‏​‏​​‏•✦❁💟❁✦•‏​‏··•​​‏━

*خداوند بهترین یاور ماست*

━•··‏​‏​​‏•✦❁🧿❁✦•‏​‏··•​​‏━ 

#مشاهير

━•··‏​‏​​‏•✦❁✳️❁✦•‏​‏··•​​‏━
این خاک چه زیباست ولی خاک وطن نیست

آن دختر چشم‌آبی گیسویْ‌طلایی
طناز و سیه‌چشم چو معشوقهٔ من نیست

آن کشور نو، آن وطن دانش و صنعت
هرگز به دل‌انگیزی ایران کهن نیست

در مشهد و یزد و قم و سمنان و لرستان
لطفی‌ست که در کلگری و نیس و پکن نیست

در دامن بحر خزر و ساحل گیلان
موجی‌ست که در ساحل دریای عدن نیست

در پیکر گُل‌های دلاویز شمیران عطری‌ست که در نافهٔ آهوی ختن نیست

آواره‌ام و خسته و سرگشته و حیران
هرجا که روم هیچ‌کجا خانهٔ من نیست

آوارگی و خانه‌به‌دوشی چه بلایی‌ست دردی‌ست که همتاش در این دیر کهن نیست
من بهرِ که خوانم غزل سعدی و حافظ
در شهر غریبی که در او فهمِ سخن نیست

هرکس که زند طعنه به ایرانی و ایران
بی‌شبهه که مغزش به سر و روح به تن نیست

پاریس قشنگ است ولی نیست چو تهران
لندن به دلاویزیِ شیراز کهن نیست

هرچند که سرسبز بُوَد دامنهٔ آلپ
چون دامن البرز پُر از چین‌وشکن نیست

این کوه بلند است ولی نیست دماوند
این رود چه زیباست ولی رود تجن نیست

این شهر عظیم است ولی شهرِ غریب است
این خانه قشنگ است ولی خانهٔ من نیست..


✍🏻: #خسرو_فرشیدورد فراخور گرامی زادروز استاد برجسته زبان و ادبیات و دستورزبان فارسی💐☘️ گرامی یاد و مانا نامش🙏🏻

━•··‏​‏​​‏•✦❁💟❁✦•‏​‏··•​​‏—

@sobhosher
━•··‏​‏​​‏•✦❁💟❁✦•‏​‏··•​​‏━

*خداوند بهترین یاور ماست*

━•··‏​‏​​‏•✦❁🧿❁✦•‏​‏··•​​‏━ 

#مشاهير

━•··‏​‏​​‏•✦❁✳️❁✦•‏​‏··•​​‏━

شوخی

- پسرم! در جنگ فلج شده‌ای؟
- در صلح، ژنرال
-شوخی می‌کنی؟
- خیلی کم
بیشتر شعر می‌نویسم
- شعرهایت را می‌فروشی به من؟
-شوخی می‌کنید ژنرال؟
دنیا
در یک پادگان جا نمی‌گیرد.

✍🏻: ##واهه_آرمن فراخور گرامی‌زادروزش💐 شاعر ارمنی،اهل خراسان مردی‌ که در هوای شعر نفس می‌کشد
استفاده از گفت و گو یکی از ویژگی‌های بارز شعرهای او است؛ چیزی که بیش‌تر در داستان و نمایشنامه از آن بهره می‌گیرند .
و دیگر، رگه‌ی نازکی از طنز است که شعر را به ابهام و دو پهلویی می‌کشاند و بی هیچ افزایش و کاهشی ، تولید معنایی متفاوت می‌کند.
از نظر واهه آرمن : «سخنی شعر است که در ناهشیاری شاعر سروده می‌شود و خواننده را در هشیاری ویران می‌کند.»

━•··‏​‏​​‏•✦❁💟❁✦•‏​‏··•​​‏—

@sobhosher
━•··‏​‏​​‏•✦❁💟❁✦•‏​‏··•​​‏━

*خداوند بهترین یاور ماست*

━•··‏​‏​​‏•✦❁🧿❁✦•‏​‏··•​​‏━ 
#مشاهير
━•··‏​‏​​‏•✦❁✳️❁✦•‏​‏··•​​‏━

 
"مکزیک یعنی زاپاتا"
(با احترام به الیا کازان – برای فیلم زنده‌باد زاپاتا)
 
 نمایِ نامرئی نزدیک
پنجره را برای ماه
و ایمیلم را برای امیلیانو زاپاتا باز گذاشتم
با سپیده، روی سایت صلح، عدالت و آزادی ـ صدایم کرد
یادم آمد به همین دلایل
دوربین الیا کازان در برابرش زانو زده بود
گفتم: هنوز هم، نظامی‌ها رد اسب سپیدت را روی اینترنت تعقیب می‌کنند
گفت: هنوز هم، نگران کودکان گرسنه مکزیکم
گفتم: امیلیانو مرا ببخش
دختری را که دوست داشتم
به بهانه‌‌ی دیدن تو، به سینما بردم
گفت: سکانس کلیسا، یادت هست؟
برای دیدن دختری که دوستش داشتم، خدا را بهانه کردم.
گفتم: چه باشکوه شده بود مارلون براندو وقتی که تو را بازی می‌کرد
گفت: جهان چیزی برای ستودن نداشت، جز عشق
برگشت به نمای عمومی آغاز انفجار مکزیک هزار و نهصد و نه
کنج کاخ ـ زیر عکس بزرگ مادرو
زردو ـ زاورا، روستاییان یعنی سرخ….

(ادامهٔ شعر را در صبح و شعر بخوانید👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻)

✍🏻: #علیشاه_مولوی فراخور گرامی‌زادروزش💐مانا یاد و نامش🙏🏻☘️
مولوی به تایید و مصداق اشعارش، از نسل شاعرانی محسوب می‌شود که در تبعیت از اصل " هنر متعهدانه"، در دسته بندی واقعیت گرایان قرار می‌گیرند. در بینش چنین دسته‌ای، واقعیت و دقیقا واقعیت اجتماعی انسان‌ها، مبدا توجه هنرمند است، تا در رسیدن آن به آرمان‌های والا در کنار و هم مسیر انسان‌ها قرار بگیرند.شاعرانی چون او در مقطعی از تاریخ ادبیات، با قرار گرفتن در صف رئالیست‌های سوسیالیستی، اصولی مشخص از چنین بینشی را دریافت، پذیرفته و در اجرایش می‌کوشند. و گاهی چنان در ماهیت آن دچار ایمانی خلل پذیر می شوند که امر "واقع" واقعی را به امر " واقعه" طلبیده تبدیل و جایگزین می‌کنند، که این خود، انحراف از منشور اولیه شان هم می‌شود.در هر حال، در اشعار مولوی، جامعه و انسان اجتماعی و معتقد، با ادبیات معمول و مرسوم عمومی چنین اعتقادی به وضوح نشان داده شده است و به این ترتیب او را یک شاعر مبارز معرفی می کند. شاید شعر #زاپاتای او برای این مبحث گویاترین باشد.

━•··‏​‏​​‏•✦❁💟❁✦•‏​‏··•​​‏—

@sobhosher
━•··‏​‏​​‏•✦❁💟❁✦•‏​‏··•​​‏━

#مشاهير

━•··‏​‏​​‏•✦❁✳️❁✦•‏​‏··•​​‏━

بخشی از شعر « یعقوب پسر شمشیر»

شب پرده می‌کشد به سرِ کلبه با درنگ
بر بوریا نشسته یـَلی، چهره آذرنگ

از تنگنای فتنۀ بیگانگان به تنگ
اندیشه‌اش رهایی ازآن یوغ وبند و ننگ

مامِ وطن به گوش دلش می‌زند نهیب:
تا کِی از این شکیب! تا چند از این درنگ؟!

اندوهگین، به دفترِ میهن کند نگاه
خواند به برگ برگِ وطن سوکنامه‌ای

نقشی نه از امیدی و رنگی نه از نشاط
نِی چنگ و رود و بانگِ سرود و چکامه‌ای

کشورنِزارِ فقر و اسیرِ غمِ خراج
مردم دچار نیستی و رنج و احتیاج

ای بس غرورِ خم شده در جست و جوی نان
دیگر نه از سخنور و از پارسی نشان

در کشورِغریب به بازارِ تازیان،
چوبِ حراج خورده به بالای گل رُخان

وان دلبران که گلبنِ این خانه بوده اند،
از دیده سیلِ اشکِ دمادم گشوده‌اند

یعقوب بر سیاهی شب خیره می‌شود
بر بارگاهِ ایزدِ جان سجده می‌برد

نالد که: ای خدای کهن ملکِ سروران،
این خاک را ز رستمِ دستان بُود نشان

هرگز مباد خانۀ بیدادِ دشمنان
من بر مدارِ دادم و بر دادگستری،

بیزارم از دروغ و بَری از ستمگری،
سوگندِ من به نار و به نور و به مهر و جان

دادارِ کردگار و فرازندۀ جهان
اینک، به نام و یادِ تو پیمان کنم درست

حاشا که رایِ من شود اندر میانه سست
با نقدِ جان ز ریشه من این فتنه بر کنم

سوزان شرر، به خرمنِ بیگانه افکنم
بازو گشاده، آن گزیده یَلِ ملکِ سیستان،

آن رویگر تبارِ جوانمرد و پهلوان،
پُتکِ گران گرفت به بازوی پر توان،

تا آورد دوباره به جو آبِ رفته را
وان آبروی خاکِ به خونابه خفته را…

✍🏻: #هما_ارژنگی فراخور گرامی زادروزش💐
بانوی نویسنده و مترجم، چکامه‌ سرای میهنی؛ آفرینشگر سروده‌هایی درباره‌ی تاریخ و فرهنگ ایران و نام‌آوران و بزرگان این سرزمین اَهورایی و همراهی و همدردی با دل‌نگرانی‌ها و درد فرهنگی جامعه و با مردم بودن به‌ویژه در میان نسل جوان است
چکامه‌های او، لبریز از نور و روشنی و امید و همچون جویباری روان و نرم و پویان است. نشان عرفان درخشان خاور زمین، و عشق به آب و خاک و امید رهایی انسان از تاریکنای نادانی و پندار و گمان، و آرزوی شناختی (:معرفت) جهان گستر، در کلام نرم و آهنگینَش احساس می‌شود.
در زادروز هما بانوی فرهیخته دخت شایستهٔ ایران زمین، آرزویش را تکرار می‌کنیم
#برای_آزادی_شادی_مردم_ایران_و_جهان☘️🕊

━•··‏​‏​​‏•✦❁💟❁✦•‏​‏··•​​‏—

@sobhosher
━•··‏​‏​​‏•✦❁💟❁✦•‏​‏··•​​‏━

#مشاهير

━•··‏​‏​​‏•✦❁🧿❁✦•‏​‏··•​​‏━

⚪️جم، محبوب ترين شخصيت اساطيری ايران، شخصيت محبوب سعدی است و گذشته ها را در خرد جمشيدی و آبادی روزگار او می‌يابد. تربيت سعدی و تربيت ايرانی او به حدی استوار و ريشه‌دار است که هر نظری را که به گذشته می‌کند، با دستی پر از عبرت و تجربه و آگاهی و بينايی باز می گردد و به عنوان يک معلم هميشه خردمند برای جامعه ادای وظيفه می‌کند و با شاگردانش به ابديت می‌پيوندد.
سعدی اسطوره و تاريخ را به هم می‌پيوندد و در اين ارتباط حقايق جاودانه را کشف می‌کند.
سخن سعدی در ارتباط با فرهنگ و گذشته و اساطير به دو بخش گوناگون تقسيم می‌شود.
او از اساطير دينی، اسلامی و ملی استفاده می‌کند، اما آنجا که به فرهنگ ايرانی می‌رسد که تلفيقی بسيار سازگار در ميان آنها برقرار می‌کند، آنجا که می‌گويد: اگر خزائن قارون و ملک جم داری نيرزد آنکه وجودی ز خود بيازاری بنابراين با وجود اينکه قارون و جم از يک فرهنگ نيستند، اما هر دو اين شخصيت‌ها به موجودات زنده، پويا و معنی‌دار در فرهنگ جامعه تبديل می‌شود.
شخصيت‌های شاهنامه‌ای در داستان های سعدی جای فراوانی دارد و با چشم عبرت به آنها می‌نگرد.
روح حماسی شاهنامه در سعدی بازسازی می‌شود، به خوانندگانش جلوه می‌دهد، بنابراين کلام او از اين جهت جالب است که هميشه وطن خود را دوست می‌دارد و شيراز برای سعدی به يک اسطوره ماندگار تبديل می‌شود و در اين شهر به عنوان مادر بوم سعدی همه انديشه‌های ايرانی و اسلامی مدار براي او ديده می‌شود. به همين دليل رجوع او به گذشته، رجوع به زندگي و تاريخ هميشه ماندگار ايران است.

📚: فردوسی و شاعران دیگر (مجموعهٔ مقالات)،
✍🏻: #منصور_رستگار_فسایی فراخور گرامی زادروزش💐 پژوهشگر، نویسنده، ایران‌شناس، شاعر، مصحح و شاهنامه‌پژوه ایرانی، چهرهٔ ماندگار عرصهٔ ادبیات فارسی و استاد بازنشستهٔ دانشگاه شیراز

━•··‏​‏​​‏•✦❁💟❁✦•‏​‏··•​​‏—

@sobhosher
━•··‏​‏​​‏•✦❁💟❁✦•‏​‏··•​​‏━

#مشاهير

━•··‏​‏​​‏•✦❁🧿❁✦•‏​‏··•​​‏━

.
بند آغازین #داستان گیله مرد

باران هنگامه کرده بود. باد چنگ می‌انداخت و می‌خواست زمین را از جا بکند. درختان کهن به جان ‏یکدیگر افتاده بودند. از جنگل صدای شیون زنی که زجرمی‌کشید،‌ می‌آمد. غرش باد آوازهای ‏خاموشی را افسار گسیخته کرده بود. رشته‌های باران آسمان تیره را به زمین گل‌آلود می‌دوخت. نهرها ‏طغیان کرده و آبها از هر طرف جاری بود.‏..
دو مامور تفنگ به دست، گیله مرد را به فومن می‌بردند. او پتوی خاکستری رنگی به گردنش پیچیده و ‏بسته‌ای که از پشتش آویزان بود، در دست داشت. بی‌اعتنا به باد و بوران و مامور و جنگل و درختان ‏تهدید کننده و تفنگ و مرگ، پاهای لختش را به آب می‌زد و قدمهای آهسته و کوتاه برمی‌داشت. ‏بازوی چپش آویزان بود، گویی سنگینی می‌کرد زیر چشمی به ماموری که کنار او راه می‌رفت و ‏سرنیزه‌ای که به اندازه‌ی یک کف دست از آرنج بازوی راست او فاصله داشت و از آن چکه چکه ‏آب می‌آمد، تماشا میکرد...



📚: گیله مرد، گیله‌مرد یک مجموعه شامل هشت داستان کوتاه است. بنا به دیدگاه جمال میرصادقی، گیله‌مرد «از موفق‌ترین داستان‌های کوتاه فارسی است، که از ویژگی‌های فنی و غنی نیرومندی برخوردار است؛ داستانی دولایه، هم واقع‌گرا و هم نمادین. نویسنده تعهد و رسالت انسانی خود را در قبال آن‌ها ادا کرده‌است. به‌عبارت دیگر، صرف انتخاب درون‌مایه یا مضمون و عصیان کردن علیه ظلم و بر بی‌عدالتی سر برداشتن، نمایش‌گر اعتراض و خشم نویسنده علیه ناروایی‌های اجتماعی نیز هست.»

✍🏻: #بزرگ_علوی فراخور گرامی زادروزش💐مانا یاد نامش☘️
او را مبدع و بنیان‌گذار ادبیات مدرن داستانی زندان در زبان فارسی دانسته‌اند. گرایش علوی به اثر آفرینی اجتماعی او را برجسته کرد.

📎 فایل pdf کتاب را در @sobhosher بخوانید👇🏻👇🏻👇🏻
━•··‏​‏​​‏•✦❁💟❁✦•‏​‏··•​​‏—

@sobhosher
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
━•··‏​‏​​‏•✦❁💟❁✦•‏​‏··•​​‏━

#مشاهير

━•··‏​‏​​‏•✦❁🧿❁✦•‏​‏··•​​‏━

بروز آشفتگی در هیچ خانه‌یی ناگهانی نیست بین شکاف چوب‌ها تای ملافه‌ها درز دریچه‌ها و چین پرده‌ها غبار نرمی می‌نشیند به انتظار بادی که از دری گشوده به خانه راه بیابد و اجزاء پراکندگی را از کمینگاه آزاد کند.
در خانه ادریسیها زندگی به روال همیشه بود ساعت دیواری با قاب کنده‌ کاری و تارک پوشیده از نقش پرنده‌ها و گلها کار خراطهای بخارا، ده ضربه نواخت. لقا نگاه به ساعت مچی خود کرد آن را جلو کشید و از سر میز صبحانه برخاست خرده‌های نان را برای ماهی‌ها برد.
وهاب پسر خانواده آخرین جرعه چای را از فنجان لاجوردی «سور» نوشید، خمیازه را فرو خورد رو کرد به خانم ادریسی: «حال او امروز بهتر است.»


✍🏻: ##غزاله_علیزاده فراخور گرامی زادروزش مانا یاد و نامش☘️💐

📚: خانهٔ ادریسی‌ها
ویژگی نثر علیزاده جزعی نگری‌هایی است که هر چند ضرباهنگ داستان را کند می‌کند ، صحنه‌های آن را به پرده‌های نقاشی شبیه می‌سازد .او کششی به سوی زیبایی، عشق و مرگ دارد و حسی قوی برای زیبا نوشتن و حرمت نهادن به کلمه.

📎 فایل pdf كتاب را در @sobhosher بخوانيد🤩

خانهٔ دلتان آبادان به عشق 🥰❤️

━•··‏​‏​​‏•✦❁💟❁✦•‏​‏··•​​‏—

@sobhosher
━•··‏​‏​​‏•✦❁💟❁✦•‏​‏··•​​‏━

#مشاهير

━•··‏​‏​​‏•✦❁🧿❁✦•‏​‏··•​​‏━

با اجازه محیط زیست
دریا، دریا دکل می‌کاریم
ماهی‌ها به جهنم!
کندوها پر از قیر شده‌اند
زنبورهای کارگر به عسلویه رفته‌اند
تا پشت بام ملکه را آسفالت کنند
جه سعادتی!
داریوش به پارس می‌نازید
ما به پارس جنوبی! 

**
تعطیلات نوروز به کجا برویم؟ پدر از بی‌پولی گفت و قسط‌های عقب‌مانده مادر از سختی راه و بی‌خوابی و ملافه و حمام ساعت شد ١٢ نصف شب گفتیم برویم سر اصل مطلب یکی گفت برویم شیراز دیگری گفت نه‌خیر مشهد ساعت شد ٥ صبح مادر گفت بالاخره کجا برویم پدر گفت برویم بخوابیم! 


✍🏻: #اکبر_اکسیر فراخور گرامی زادروزش💐 مانا ياد و نامش🙏🏻☘️

شعر اکسیر شعری است اجتماعی که طنز را به شیوه‌ای کلا‌سیک به مدد گرفته است تا بی‌گزند روزگار، بگوید آنچه را که مجاز نیست بگوید، یا شیرین بگوید تا نرنجانده باشد و در این راه از خود هم کم، مایه نمی‌گذارد.

━•··‏​‏​​‏•✦❁💟❁✦•‏​‏··•​​‏—

@sobhosher
━•··‏​‏​​‏•✦❁💟❁✦•‏​‏··•​​‏━

#مشاهير

━•··‏​‏​​‏•✦❁🧿❁✦•‏​‏··•​​‏━

چه آرزوها
که داشتم من و دیگر ندارم
چه ها می بینم و باور ندارم
چه ها ، چه ها ، چه ها...
که می بینم و باور ندارم

حذر نجویم از هر چه مرا بر سر آید
گو در آید ، در آید
که بگذر ندارد و من هم که بگذر ندارم...

اگر چه باور ندارم که یاور ندارم
چه آرزوها که داشتم من و دیگر ندارم
سپیده سر زد و من خوابم نبرده باز
نه خوابم که سیر ستاره و مهتابم
نبرده باز...

چه آرزوها که داشتیم و دگر نداریم
خبر نداریم ، خوشا که از این بستر
دیگر سر بر نداریم...

در این غم چون شمع ماتم
عجب!
که از گریه خوابم نبرده باز...

چه ها ، چه ها ، چه ها
که می بینم و باور ندارم!

چه آرزوها که داشتم من و دیگر ندارم...،

✍🏻: #مهدی_اخوان_ثالث فراخور گرامی زادروزش 💐 مانا یاد و نامش (درباره روز تولدش دو نقل است یکی
۱۷بهمن دیگری ۱۰ اسفند)☘️
تخلص وی در اشعارش «م. امید» بود.
اشعار اخوان ريشه‌های اجتماعی و عاشقانه دارد. اخوان در جوانی با شعر كلاسيك فارسي آشنا شد و به سرودن قصيده و غزل پرداخت اما همواره به دنبال نوعی تازگی در شعر بود در پی آشنايی با نيما تحت تأثير شعر او دگرگون شد.
اشعار نخستين او تماماً به شيوه كهن است كه حاكي از توانايی وی در سرودن به شيوه سنتی است. سبك‌ شعری اخوان‌ ثالث‌ در اغلب‌ مجموعه‌‌های‌ او سبك‌ حماسی‌ و اساطيری‌كهن‌ با الهام‌ از ‌فردوسی است‌ و تأثير شاهنامه‌ در بيشتر اشعار او آشكار است‌ بطوريكه‌ شيوه‌ شاعری‌ او نوعی سبك‌ خراسانی نوين‌ است‌.
━•··‏​‏​​‏•✦❁💟❁✦•‏​‏··•​​‏—

@sobhosher
━•··‏​‏​​‏•✦❁💟❁✦•‏​‏··•​​‏━

#مشاهير

━•··‏​‏​​‏•✦❁🧿❁✦•‏​‏··•​​‏━
در ره عشقت ای صنم، شیفته بلا منم
چند مغایرت کنی با غمت آشنا منم

پرده به روی بسته‌ای، زلف به هم شکسته‌ای
از همه خلق رسته‌ای، از همگان جدامنم

شیر تویی، شکر تویی، شاخه تویی، ثمر تویی
شمس تویی، قمر تویی، ذره منم، هبا منم

نخل تویی، رطب تویی، لعبت نوش لب تویی
خواجهٔ با ادب تویی، عاشق بی نوا منم

کعبه تویی، صنم تویی، دیر تویی، حرم تویی
دلبر محترم تویی، عاشق بی نوا منم

من ز یم تو نیم نم، نی ز کم و ز بیش هم
چون به تو متصل شدم، بی حد انتها منم

شاهد شوخ دلربا، گفت به نزد من بیا
رسته ز کبر از ریا، مظهر کبریا منم

طاهره، خاک پای تو، مست می لقای تو
منتظر عطای تو، معترف خطا منم


✍🏻: #طاهره ملقب به #قرةالعین
#زرین‌تاج_قزوینی (فاطمه یا ام‌السلمه) مشهور به طاهره قُرةالعَین یا طاهره بَرَغانی
او علاوه بر مهارت درسرودن اشعار و نثر در نظریه پردازی سیاسی نیز از پیشتازان بوده‌است. طاهره طرفدار دین بابی، اولین زن ایرانی است که مسئله تساوی حقوق زن و مرد را در سال ۱۸۴۸ یعنی ۴ سال پس از ایمان او به باب و آئین بابی، مطرح نمود. عده‌ای او را برجسته‌ترینِ افراد در مسئله دفاع از حقوق زنان می‌دانند.
او در سال ۱۸۴۸ میلادی، از حقوق برابر زنان و مردان سخن می‌گوید. به همین دلیل محمود خان کلانتر تهران برای او زندانی در قلعه طبرسی که واقع شده در کاخ طبرسی بود ساخت و به مدت یک سال او را در حبس نگاه داشت.
کلانتر زندانبان از او خواست که اظهار ندامت بکند و سپس او را تهدید به مرگ نمود. طاهره می‌گوید: «می توانید به زودی، هر گاه که اراده کردید، مرا به قتل برسانید. اما جلوی پیشرفت و مبارزهٔ زنان برای آزادی را که روزگارش بزودی خواهد رسید، نمی‌توانید بگیرید.»
با آگاهی و آمادگی کامل از قبول پیشنهادات امتناع کرده و سرانجام به فرمان ناصرالدین شاه قاجار و صدارت میرزا تقی خان امیرکبیر وقتی که ۳۶ سال داشت به قتل رسید. او را با روسری‌اش خفه کردند و در چاهی انداختند..

#هشتم_مارس #روز_جهانی_زن گرامی💐

━•··‏​‏​​‏•✦❁💟❁✦•‏​‏··•​​‏━
@sobhosher
━•··‏​‏​​‏•✦❁💟❁✦•‏​‏··•​​‏━

჻ᭂ 🍃🌸 #مشاهير🌸🍃‍჻ᭂ

نمی‌شود که بهار از تو سبزتر باشد
گل از تو گلگون‌تر
امید از تو شیرین‌تر
نمی‌شود پاییز
فضای نمناک جنگلی‌اش
برگ های خسته‌ی زردش
غمگین‌تر از نگاه تو باشد
نمی‌شود که تو باشی، من عاشق تو نباشم
...
نمی‌شود که شب هنگام
عطر نگاه تو باشد
"محبوبه‌های شب" هم باشند.
نمی‌شود که تو باشی, من عاشق تو نباشم
نمی‌شود که تو باشی
درست همین طور که هستی
و من, هزار بار خوب‌تر از این باشم
و باز، هزار بار، عاشق تو نباشم.
نمی‌شود، می دانم
نمی‌شود که بهار از تو سبزتر باشد...


✍🏻: #نادرابراهیمی فراخور ۱۴فروردین گرامی‌زادروزش مانا یاد و نامش🙏🏻☘️

📚: یک عاشقانه آرام
باور #نادر_ابراهیمی در ساختار داستان‌هایش بر این بود که نثر با موضوع می‌آید. هر موضوع نثر خود را انتخاب می‌کند و کلی‌تر این‌که هر موضوع، در هر زمینه نوع نمود خود را بر می‌گزیند. از این روست که نادر ابراهیمی به زبان خاصی پایبند نیست و به اندیشه و روایت اهمیت بیشتری می‌دهد.
زیرا وی این‌چنین می‌اندیشد که نوشته‌هایش به منظور بیداری است. اغلب داستان‌های او با بررسی‌های نقد ادبی جدید به ویژه در زمینه روایت پردازی همسوست.
در اکثر داستان‌های نادر ابراهیمی ماجرا با یک کمبود یا محرومیت آغاز می‌شود. قهرمان داستان و نیروهای برهم زننده آرامش با هم درگیر می‌شوند و به این ترتیب داستان با یک کشمکش همراه است.
برخي معتقدند نادر ابراهيمی همچون تقی مدرسی از نثر كهنه نمای طبری كه خالی از رگه‌های شعری نيست تقليد و به افسانه نويسی و اسطوره نويسی غلتيده است. (عابدينی،ج 1، ص236)
در نقد روش شناسی ابراهيمی آمده است او نشان داد شيفته روشنفكر نمايی‌های رايج زمانه خود شده بود و به نوشتن داستان‌های تمثيلی به تقليد از تورات روي آورد، داستان‌هايی واقع‌گرايانه كه در فضايي ذهنی می‌گذرند و تمام كوشش نويسنده صرف ايجاد موقعيت‌های بيمار گونه و ماليخوليايی برای شخصيت‌ها می‌شود.
#ابراهیمی در سرودن شعر نیز از خود استعداد زیادی نشان داد. دو ترانه "تصویر وطن" و "سفر بخاطر وطن" از اوست و قطعه این عشق پاک را می‌سراید. "سفر بخاطر وطن" مشهورتر است.

━··‏​‏​​‏•✦❁💟❁✦•‏​‏··•​​‏━
@sobhosher
━•··‏​‏​​‏•✦❁💟❁✦•‏​‏··•​​‏━

#مشاهير

━•··‏​‏​​‏•✦❁🧿❁✦•‏​‏··•​​‏━

میراث معنوی هر کشوری فرهنگش است. "دیوان حافظ"، "دیوان مولانا" و "دیوان سعدی" فرهنگ من است. فرهنگ ما به دو شکل تجلی پیدا می‌کند؛ اگر مثل مسجد جامع اصفهان یا تخت جمشید شیراز، عینی باشد، این‌ها تمدن ما است، اما فرهنگ ما حافظ و مولانا است.
در سه چهار قرن اخیر به کتاب لغت هم می‌گوییم "فرهنگ" مثل فرهنگ معین یا فرهنگ دهخدا.
این واژه در ایران ساخته نشده و آن را در هند ساخته‌اند. یعنی در هند گفته‌اند کتاب "لغت فارسی" فرهنگ است چون فکر کرده‌اند هر فردی زبان کشورش را بخواند بافرهنگ می‌شود. در حالی‌که ما پیش از آن به فرهنگ‌نامه‌ها می‌گفتیم لغت‌نامه.
اسدی‌طوسی از طوس به آذربایجان رفت و دید افرادی آن‌جا هستند که شعر می‌گویند اما شعر خراسانی را متوجه نمی‌شوند چون خراسانی‌ها به خاطر نزدیکی به سرزمین سغد، واژه‌هایی داشتند که آذربایجانی‌ها به خاطر دوری از سغدی‌ها نمی‌فهمیدند این واژه‌ها چه هستند. به همین خاطر اسدی‌طوسی آمد تمام واژه‌های سغدی را در یک کتاب تدوین کرد و اسمش را گذاشت "لغت فرس".

✍🏻: #حسن_انوشه نویسنده، پژوهشگر تاریخ، زبان و ادبیات فارسی و سرپرست گروه نویسندگان دانشنامهٔ ادب فارسی بود گرامی یاد و مانا نامش💐☘️

📎فایل pdf پنج جلد "دانشنامه ادب فارسی را در صبح و شعر بخوانید👇🏻👇🏻👇🏻

━•··‏​‏​​‏•✦❁💟❁✦•‏​‏··•​​‏━
@sobhosher
━•··‏​‏​​‏•✦❁💟❁✦•‏​‏··•​​‏━

#مشاهير

━•··‏​‏​​‏•✦❁🧿❁✦•‏​‏··•​​‏━

📝زیربنای داستان نویسی سه عامل است؛ یکی تجربه ، یکی مشاهده و دیگری بینش انسان ؛
این‌ها جمع می‌شوند بر اساس تخیل و خلاقیت داستان را به وجود می‌آورند؛ بنابراین سعی کنید بیشتر از تجربه و مشاهده استفاده کنید ،
وقتی شما خودتان مسائل را تجربه کرده باشید، می‌توانید جزء به جزء پیش بروید و فضا را به شکل باورپذیری برای خواننده توصیف کنید .
من بارها گفته‌ام که داستان نبافید ، داستان بافتن یعنی اینکه آدم موضوع جالبی پیدا کند و تنها بر اساس تخیل داستان بنویسد ولی تا انسان شناخت نداشته باشد نمی تواند درست بیان کند و تخیل تنها باید عنصری باشد که تجربیات و مشاهدات را به شکل هنرمندانه بیان کند نه اساس و بنای داستان .
درست است که اساس داستان دروغ است ولی دروغی است که از حقیقتی پرده بر می‌دارد و پیکاسوی نقاش هم به این نکته اشاره کرده است .
هر کسی می‌تواند در زندگی‌اش حداقل یک رمان بنویسد و آن هم رمان زندگی خودش است ، فقط باید شناخت داشته باشد
.

✍🏻: #جمال_میرصادقی فراخور گرامی زادروزش(۱۹اردی‌بهشت)
با آرزوى تندرستى و طول عمر براى استاد فرهيخته💐🙏🏻
ميرعابدينى نویسندهٔ ۴۳ جلد کتاب رمان، داستان بلند و کوتاه،آموزش داستان‌نویسی و هم در زمینه نقد ادبی و ادبیات است.
🔸سبک: آنچه آثار او را جذاب می‌کند، نثر روان و ساده او است. او به دنبال پیچیدگی‌های تصنعی نیست و نثر گفتاری‌اش، مزیتی برای آثارش به شمار می‌رود.

📎متن کامل مقاله را (از لینک گفت‌وگوی ایرنا با استاد میرعایدینی)
در صبح و شعر بخوانید.👇🏻👇🏻👇🏻
━•··‏​‏​​‏•✦❁💟❁✦•‏​‏··•​​‏━
@sobhosher
━•··‏​‏​​‏•✦❁💟❁✦•‏​‏··•​​‏━

#مشاهير

━•··‏​‏​​‏•✦❁🧿❁✦•‏​‏··•​​‏━

✦❁شجاعت خیام بودن❁✦

رندی دیدم نشسته بر خنگ زمین
نه کفر و نه اسلام و نه دنیا و نه دین

نه حق، نه حقیقت، نه شریعت، نه یقین
اندر دو جهان کرا بود زهره این؟

#خیام

مشخصهٔ اصلی رند، عدم تعلق است که در رباعی مشهور خیام و بیت زیر از حافظ آمده است :

و #حافظ:
غلامِ همت آنم که زیر چرخ کبود
زِ هرچه رنگ تعلق پذیرد آزاد است

🔺خیام چیزی را که خود بدان نرسیده و باور ندارد، موعظه نمی‌کند. او یکه و تنها حرف خود را می‌زند بی‌آن که جو زده شود و هم‌رنگ جماعت.
🔻به تعبیر کانت "جرئتِ دانستن" و به تعبیر خود"زهره" دارد تا مانند نیچه به آموزه‌های ارثی و القایی یک "نه بزرگ" بگوید و ارزش‌های خودش را بیافریند.
دغدغه‌هایش حقیقی است و آن‌ها را ارزان نمی‌فروشد تا کلاه سر خود و خلق الله بگذارد. حرف خود را می‌زند و مقید خوش باش و بد باش و به‌به و اَه‌اَه دیگران نیست.
🔺خیام بودن به واقع "زهره" می‌خواهد؛ آن‌هم در میان جماعت پر مدعا و متعصب و تکفیرگو.
او متفکری فروتن است که اقرار می‌کند که به دستش جایی بند نشده.
🔻گفتن "من نمی‌دانم" شجاعتی می‌خواهد که اکثر قریب به‌اتفاق ما نداریم.
ما تظاهر می‌کنیم که همه چیز را می‌دانیم به‌خصوص اگر برای خود رسالتی قائل باشیم و خود را در موضع استاد و معلم و دیگران را در موضع شاگرد و متعلّم ببینیم.
🔺خیام حکیم است ولی ادعای معلمی ندارد.
در حالی که غزالی و عطار و سنایی و مولوی و ابن عربی و سعدی و...، همه و همه مدعی تعلیم‌اند.
آن‌ها خود دچار مشکلات فکری هستند که به تناقضات عدیده هم منجر می‌شود ولی چون خود را در موضع تعلیم می‌بینند، به روی خود نمی‌آورند و وانمود می‌کنند مشکلی وجود ندارد.
چنان‌که #مولوی خود صادقانه‌تر با مطلب روبرو شده، می‌گوید:

بر سرم جانا بیا می‌مال دست
کز تناقض‌های دل، پشتم شکست

و اقرار می‌آورد که کارِ دین، حیرانی است.

گه چنین بنماید و گه ضدّ این
جز که حیرانی نباشد کار دین


✍🏻: #محمدامین_مروتی
فراخور #۲۸اردیبهشت روز بزرگداشت #خیام


━•··‏​‏​​‏•✦❁💟❁✦•‏​‏··•​​‏━
@sobhosher