دکتر عبدالنبی قیّم
697 subscribers
112 photos
8 videos
22 files
51 links
دکتر عبدالنبی قیّم
فرهنگ نویس و تاریخ پژوه
مؤلف فرهنگ معاصر عربی-فارسی، کتاب پانصد سال تاریخ خوزستان و نقد کتاب احمد کسروی و برنده جایزه بین المللی ترجمه قطر

وب‌سایت:
http://www.abdolnabighayyem.com
ایمیل:
nb_ghaiem@hotmail.com
اکانت ادمین:
@AQayyem
Download Telegram
به مناسبت روز جهانی زبان عربی

مجمع عمومی سازمان ملل متحد روز 18 دسامبر سال 1973 با تصویب قطعنامه ای زبان عربی را به عنوان یکی از زبان های رسمی سازمان ملل متحد انتخاب کرد. با این قطعنامه زبان عربی به همراه زبان های انگلیسی،فرانسوی، روسی، چینی و اسپانیانی زبان های رسمی سازمان ملل متحد شد. پس از آن یونسکو، سازمان فرهنگی ملل متحد در سال 2003 طی تصویب نامه ای روز 18 دسامبر هر سال را روز جهانی زبان عربی اعلام کرد.
در حال حاضر زبان عربی زبان رسمی 22 کشور جهان است و بیش از چهارصد و هفتاد میلیون نفر با آن سخن می گویند. ضمن اینکه زبان دین بیش از دو میلیارد نفر است.اما آنچه در این خصوص قابل تأمل است و شایسته است درباره آن سخن گفت توانایی، غنا و وسعت این زبان است که مایه حیرت و شگفتی زبان شناسان و پژوهشگران شده است. عرب دو ملکه دارد که به آن افتخار می کند، یکی شعر عربی است و دیگری زبان عربی است.در خصوص شعر و حتی در خصوص زبان عربی در کتاب در دست تألیف خود بیشتر خواهم نوشت، اما درباره زبان عربی سخن ایران شناس معروف ادوارد براون را ذکر می کنم که در کتاب تاریخ ادبیات ایران این افتخار عرب به "زبان پرافتخار خود" را بحق می داند(ص 20). دانشمند نام آور ابوریحان بیرونی آن چنان عشق و علاقه ای به این زبان داشت که دشنام به زبان عربی را بر تحسین و تمجید به زبان دیگر ترجیح می داد( الصیدنة في الظب، ص 169). علامه محمد قزوینی یکی از شیفتگان زبان عربی بود، او از قاسم غنی می پرسد: این ثروت کلمات را از کجا آورده است و خود جئاب می دهد که حتما به خاطر تسلطی است که غنی به زبان عربی دارد،چون کسی که عربی می داند، زبانش مثل بلبل باز می شود( یادداشت های قاسم غنی، ص9). حسن تقی زاده زبان عربی را این چنین توصیف می کند: عربی یکی از غنی ترین و پرمایه ترین و عالی ترین زبان های دنیاست و اوقیانوس بیکرانی است که به واسطه آنکه قبل از تدوین نهایی آن از لغات قبایل کثیره عرب جمع آوری شده، بسیار وسعت دارد(لزوم حفظ فارسی فصیح، ص 28). محمد معین زبان عربی را زبان بسیار غنی و پرمایه و وسیع می داند(مزدیسنا و ادب پارسی،ص 16).
این از بزرگان علم و ادب پارسی،اما ببینیم زبان شناسان و پژوهشگران غربی که شهرت چهانی دارند و آراء آن ها مورد قبول محافل علمی و آکادمی است در این خصوص چه گفته اند.فوأد سزگین محقق علوم اسلامی و مستشرق معروف ترک و استاد دانشگاه گوته فرانکفورت که در سال 2018 دارفانی را وداع گفت،چنین آورده است: افراد زیادی درباره توانمندی و غنا و شیوایی زبان عربی سخن گفته اند،ارنست رنان، لوئیس ماسینون،گوستاو جرونییلوم،آلفرد گیوم،ژرز میلیه،یوهان فاک، دیوید ساموئل مارگولیوث،کارلو فالینو،روژه بلاشیر،جورج سارتون،(زبان شناس بلژیکی)،ژاک بیرک،گوستاو فریتاج،زیگموند هونکه،کارل بروکلمان،جون ج. میلیه،عبدالکریم ژرمانوس(مستشرق مجاری)،اما از همه جالب تر اظهارنظر زبان شناس،پژوهشگر،مورخ نامدار آلمانی تئودور نولدکه برای من حائز اهمیت است،چون او در زبان های سامی تخصص داشت و مورخ منصف و دقیقی است،نولدکه می گوید:انسان به هنگامی که غنا و فراوانی واژگان زبان عربی را مشاهده می کند، از کثرت واژگان دچار شگفتی می شود و به هنگامی که بداند روابط زندگی نزد عرب بسیار ساده است، اما در اندرون این دایره بر فرق های دقیق معانی واژگان در یک کلمه عنایت دارند،بیشتر شگفت زده می شود( تاریخ نگارش های عربی، ص 98).
گوستاو لوبون می نویسد: در این که زبان عرب در چه زمانی به وضع کنونی رسیده و نشو ونما یافته،اطلاعی در دست نیست،ولی از اشعاری که یک قرن قبل از ظهور پیغمبر اسلام در دست است معلوم می شود که زبان عرب در آن زمان به درجه کمال فعلی آن رسیده بود(تمدن اسلام و عرب، ص547).او در ادامه می افزاید زبان عرب از زبان هایی است که میان اجزاء آن نهایت درجه نظم و ترتیب برقرار است.
نگارنده به عنوان فرهنگ نویس سخنان زیادی در این خصوص دارد، به ویژه هنگامی که برای یافتن معادل فارسی یک کلمه عربی با کمبود واژگان مواجه می شده و در برخی موارد یا معادل فارسی وجود ندارد یا اگر وجود داشته باشد معنی دقیق و معادل دقیق کلمه عربی نیست. این ویژگی را فن گوستاو گرونیام به بهترین وجه بیان داشته است.او در مقام مقایسه زبان عربی با زبان یونانی برآمده و می نویسد: آنجا که زبان یونانی برای نمایاندن چندین چیز جز یک لغت ندارد، زبان عربی برای یک شیء دارای چندین لغت است و وقتی که زبانی به عربی ترجمه شود،زیباتر می شود(اسلام در قرون وسطی،ص 37).
زبان عربی برای حالت ها و احساس های و کردارهای مختلف،واژگان مشخص و معینی دارد،حال آنکه بسیاری از زبان های زنده دنیا فاقد این ظرافت و برش های دقیق معنایی هستند.
(ادامه در صفحه بعد)
به قول کارل بروکلمن این زبان با همه واقع گرایی از چنان شور و شراری برافروخته است که آن را قادر می سازد ظریف ترین احساس های عشقی و نیرومندترین احساس های غرور و مردانگی را به بیان آورد( شعر عرب در عهد جاهلی،ص81).برای اینکه به عمق و فحوای این سخن بروکلمن و سخن نگارنده پی ببریم به عنوان نمونه واژه های عربی درباره حالت های مختلف"خواب" را ذکر می کنیم،و برای غنای سخن خویش از قرآن کریم مدد می گیریم و برای هر واژه از قرآن مثال می آوریم:
عرب مقدمه خواب و پیش از چرت زدن را"سنة" گوید(لا تأخده سنة و لا نوم).
ابتدا و آغاز خواب را "نعاس" گوید( إذ یغشیکم النعاس أمنة منه).
خواب منقطع را هجوع گوید(کانوا قلیلا من اللیل ما یهجون).
خواب طولانی را رقود گوید(وتحسبهم ایقاظاً وهم رقود).
خواب طی روز را قیلوله گوید(أو هم قائلون).
بی جهت نیست که سه پژوهشگر غربی،سخن إبن جنی دانشمند قرن چهارم درباره زبان عربی را بیش از سایر سخنان پسندیده اند و آن را در کتاب خود آورده اند. إبن جنی می گوید:هرچه بیشتر به این زبان متبارک، لطیف و ظریف می اندیشم،بیشتر از پیش جلوه هایی از خرد، ظرافت و لطافت را در آن می یابم.جی- بوآس،ج- بی گی یام، و دی- ای کولوگیلی در ادامه می نویسند:همه این نظرات موجب تقویت این اندیشه در إبن جنی می شود که این زبان باید الهامی الهی باشد(دیرینه زبان شناسی عربی،ص 39).
پایان بخش این گفتار،بیت استاد سخن،بزرگ ترین شاعر پارسی گوی حافظ است که زبان عربی را هنر می داند و می گوید:
اگرچه عرض هنر پیش یار بی ادبی است زبان خموش ولکن دهان پر از عربی است
لینک مقاله در سایت عصر ایران

https://www.asriran.com/fa/news/818323
آقاى طباطبايى ملت غيب يعنى چه؟

جواد طباطبايى كه حامل افكار و انديشه هاى ناسيوناليستى و يا بهتر بگوييم حامل افكار شوونيستى است و در حقيقت همان انديشه هاى ميرزا آقاخان كرمانى و ميرزا فتحعلى آخوندف را در قالب الفاظ و عبارات ايرانشهرى باز توليد مى كند،در بيست و چهارمين نشست از سلسله نشست هاى انديشه ايرانشهرى در خانه گفتمان شهر و معمارى سخنان عجيب و غريب و بى پايه و اساس فراوانى بر زبان رانده است. يكى از سخنان او چنين است:" ما ملت غبيبيم و حافظ لسان الغيب است چون لسان يك ملت است"

بنظر مى رسد آقاى طباطبايى نمى داند لسان الغيب يعنى چه؟يا مى داند ولى آن را در جهت افكار ملت پرستى خود قرار مى دهد. براى اينكه نشان دهيم آقاى طباطبايى تا چه اندازه بى پايه و اساس سخن مى گويد، لازم است كمى در اين خصوص تأمل كنيم. على اكبر دهخدا در لغت نامه خود ذيل ماده لسان الغيب آن را اين چنين معنى كرده است:" لسان الغيب لقبى است كه به حافظ شيرازى داده اند به علت تفأل ها كه با آن كنند و گويند با واقع مطابقت دارد و به معنى آن كه اسرار نهائى و پنهانى گويد." يعنى اين كه چون مردم به تجربه از خلال اشعار حافظ، آينده و بخت و اقبال خود را مى دانند، از اين رو حافظ را كسى مى دانند كه از آينده و از غيب آن ها خبر دارد. حال اين چه ربطى به ملت دارد؟
حتى اگر بپذيريم كه حافظ لسان يك ملت است _ كه اين خود جاى بحث دارد _ باز لسان الغيب بودن حافظ نمى تواند مبين غيب بودن ملت باشد،واقعاً خواننده نمى داند منظور طباطبايى از "ملت غيب" چيست؟ آيا منظور او از ملت غيب يعنى ملتى كه با آن فأل مى زنند؟ و مثل حافظ از غيب خبر دارد و مى تواند آينده را پيش بينى كند؟ هر چه هست اين يك اصطلاح غير علمى و من درآوردى و بى پايه و اساس است و به قول حسن تقى زاده از جنون ملت پرستى نشأت مى گيرد.
اما كاش جواد طباطبايى كه معتقد است حافظ لسان يك ملت است به انديشه هاى والاى حافظ نيز اقتدا مى كرد و كمى در اشعار او غور مى كرد و مى ديد كه حافظ دقيقا نقطه مقابل انديشه هاى او است، كاش مى ديد كه حافظ شعوبى و نژادپرست نبود.
نگارنده در مقاله" جواد طباطبايى و تحريف تاريخ"در شماره ١٣١ مجله بخارا، خرداد و تيرماه ١٣٩٨ به طور مفصل تحريف ها، مغلطه هاى طباطبايى و از جمله همين سخن خواجه حافظ در اين سخنرانى را برملا كرده و با دليل و مدرك غلط بودن آن ها را نشان داده است.اما آنچه در اين رهگذر قابل اعتنا است اين است كه طرفداران و نوچه هاى او كه در ميان آن ها همه رقم آدم يافت مى شود، چون مى دانستند استادشان حرف هاى بى ربط فراوانى بر زبان رانده قبل از انتشار مجله و به هنگامى كه فقط از عناوين شماره ١٣١ مجله بخارا باخبر شدند، در حمله اى سازماندهى شده به آقاى على دهباشى تلاش كردند مانع انتشار مجله شوند. پس از آنكه فهميدند مجله چاپ شده و شنبه توزيع مى شود، اين بار با تماس هاى تلفنى به مجله بخارا و سيل دشنام ها و حتى تحريم مجله در دو استان ، و شنيع تر از آن تهديد مجله و الصاق تهمت هاى رنگارنگ به نگارنده،در صدد انتقام برآمدند.جواد طباطبايى نيز سكوت كرد،چون خود بهتر از هر كس مى دانست چه دسته گلى به آب داده، او حتى زمانى كه از طريق محمد قوچانى روش هاى ناجوانمردانه و فاشيستى طرفدارانش را به اطلاع او رسانيدم هيچ اقدامى در اين خصوص نكرد.
مادر دکتر عبدالنبی قیم درگذشت

مراسم تشییع فردا یکشنبه از ساعت ۹.۵ صبح از قبرستان آبادان به سمت مقبره خضر خواهد بود.

@a_qayyem
بسم الله الرحمن الرحيم

💢 مؤسسة ابجد هوز الثقافية العلمية اقامت المهرجان الثالث بعد انقطاع دام سنتين للحرص على حفظ سلامة المشاركين

💢 كما واعدت المؤسسة، في هذه السنة كان العنوان الرئيسي للمهرجان هو الإعلان عن الكتاب المنتخب و اهداء درع ابن الهيثم الأهوازي.
انشئت اللجنة العلمية من النخب العلمية و الناشطين المعتمدين في مجال العلم و المعرفة و الذين يمتلكون اضافة على المكانة علمية و الشخصية معرفية، مقبولية عامة و شعبية كبيرة عند الأهوازيين.

💢 اعضاء اللجنة العلمیة لمجموعة ابجدالثقافیة العلمیة ( الترتیب حسب الحروف الأبجدیة) :
* الأستاذ حسین فرج الله
* الأستاذه سهام سجیرات
* الأستاذ الدکتورعباس الطائي
* الأستاذ قاسم مزرعة 
* الأستاذ الدکتور رسول بلاوي 

💢 نظمت اللجنة جدول للمعايير و بمعامل (ضريب) متفاوته للتقييم و اختيار الكتاب،
و هذه قائمة المعايير:
أن أهم عنصرين مؤثرين علی انتخاب الکتاب الذی یأخذ درع ابن الهيثم هما
١) المحتوی العلمي القیم و
٢) أن یصب في خدمة الأهوازیین بشکل مباشر او کجزء من المجتمع الإنساني (و الذي ككتاب لامع  يجلب الفخر و الاعتزاز لمجتمع ینجب أجیال من العلماء لخدمة البشریة)

من الأمور المهمّة في تقييم الکتب أيضاً:
۳) جدة الموضوع،
۴) الدقّة في الإمانة العلمية،
۵) ابتعادها عن السرقات العلمية،
۶) عدم وجود دراسات مشابهة،
۷) دور الکاتب في إعداد المحاور و مناقشة الموضوعات و عدم اعتماده علی النقل المباشر المتتابع المخل بالمنهجية العلمية
۸) تعدّد الطبعات،
۹) المراجعة اللغوية
١٠) المراجعة العلمية
١١) اختصاصه بالمنطقة و مشارکته الفاعلة في التأثير الاجتماعي

و بعض المعايير المهمة الأخرى:
١٢)حجم الصفحات
١٣) اعتبار دار النشر ومكانتها
١٤) جودة الطباعة
١٥) علامات الترقيم
١٦) السلامة اللغوية
١٧) اختصاص الباحث في مجال موضوع الکتاب
١٨) الالتزام بمنهجية البحث
١٩) الإحالات لسائر مؤلفات الباحث خاصة بحوثه في المجلات
٢٠) تعداد الباحثين المشارکين في إعداد الکتاب
٢١) سمعة الكتاب في الأوساط العلمية و الأكاديمية
٢٢) إن كان الكتاب موضوع للتحليل و للدراسة من قبل الباحثين
٢٣) إن كان الكتاب قد خضع للجنة تحكيم متخصصة قد صادقت على علميته و على نشره
٢٤) مكانة الكتاب و انتشاره على مستوى البلد


💢 قسّمت الفئات العلمية الى اثنتي عشر فئة و للسنة الأولى و لطول مداولات التقييم من قبل اللجنة العلمية، فقد اكتفينا بأربع فئات و نطمح للزيادة في السنين القادمة.

💢 اعلنت اللجنة العلمية عن اربعة كتب عن اربعة فئات لهذه السنة و بما أن اول سنة للإعلان عن الكتاب الذي يستحق نيل درع ابن الهيثم الأهوازي، فاجتمعوا اعضاء اللجنة على اختيار الكتاب من السنوات الأخيرة و ليس ما طبع في هذه السنة فقط،
للعلم کانت محاولات لإختيار كتاب من فئات علمية أخرى لكن لعدم انتهاء مشوار الإنتخاب او اكمال الدعوة و الحضور، ارجئت القرارات عليها لإجتماعات اللجنة العلمية في المستقبل

💢 علماً أن لحفظ النزاهة و الحيادية، الإنتاجات العلمية القيمة لأعضاء اللجنة لم تكن من ضمن قائمة الكتب الكبيرة التي خضعت للتقييم و قد منعت من المشاركة


💢 و بعد التحقيق و المراجعات و المداولات المكثفة،
هذا ما اتفقت عليه اللجنة العلمية المؤقرة:
١) *فئة التاریخ و علوم آثار*
*الكتاب:* پانصد سال تاریخ خوزستان
*المؤلف:* الدكتور عبدالنبی قیم
*دار النشر:* شرکت انتشارات اختران کتاب، دات، کتاب آمه

٢) *فئة الترجمة*
*الكتاب:* تكوين عقل عربی
*المترجم:* سيد محمد آل مهدي
*دار النشر:* نسل آفتاب

٣) *فئة العلوم الإنسانية _ علم الاجتماع*
*الكتاب:* بحران هویت قومی در ایران
*المؤلف:* الدكتور علي الطائي
*دار النشر:* شادگان

٤) *فئة اللغة و الأدب العربي*
*الكتاب:*《مناهج النقد الأدبي العربي المعاصر》 (عملي تطبيقي)
*المؤلف:* للدکتور حميد احمديان
*دار النشر:* سازمان مطالعه و تدوين (سمت)

💢 المؤسسة تقدم جزيل الشكر لأعضاء اللجنة المؤقرة على متاعبهم و على اعتكافهم على تقييم كثير من مؤلفات اهوازية لعدة ايام متتالية

💢 الأمانة العامة في السنة القادمة ستفتح الباب لاستقبال الكتب المطبوعة حديثاً (و سابقاً) للتقييم من قبل اللجنة العلمية

💢 و اما في الأخير فتعظيم العلم و المعرفة و تبجيل العلماء غاية ليس لها نهاية بل هي مسيرة ممتدة و عملية تكاملية، لذا لا ندعي عملنا ما علينا بل عملنا بما استطعنا،
و كذلك لا ندعي ايفاد حق الوسط العلمي و الثقافي الأهوازي فهذا الشعب المعطاء قد اشحن سواد كتب التاريخ و تراجم العلماء باسمه و اسمِ كورهِ و حُوزهِ و مُدنهِ المعروفة كألقاب لعلماء و رموز لمعوا في كل حوزات العلم و المعرفة و قد اكتفينا برمز من هؤلاء العملاقة و هو 《ابن الهيثم الأهوازي》
مهرجان هذه السنة هو مقدمة للسنين القادمة لتقدير كثير من المؤلفين المتمكنين و تعريف 《الكتاب المنتخب》للشعب؛ إن شاء الله.
كل عام وانتم بألف خير، ينعاد عليكم بالخير واليمن  والبركة
دكتر شفيعى كدكنى و فرهنگ معاصر عربى _فارسى

دکتر عبدالنبی قیم

🔹روز جمعه ٢٣ ارديبهشت پس از پايان مراسم اهداء جايزه فرهنگ نويسى در مؤسسه لغت نامه دهخدا فرصتى فراهم شد تا من از نزديك دكتر محمدرضا شفيعى كدكنى را زيارت كنم. اين اولين بار بود كه استاد را از نزديك مى ديدم. هفت يا هشت سال پيش زمانى كه هنوز در اهواز بودم به هنگامى كه با دوست قديمى خود،استاد فولكلور و فرهنگ عامه جناب آقاى محمد جعفرى قنواتى تلفنى صحبت مى كردم، موفق شدم با استاد شفيعى كدكنى تلفنى صحبت كنم و ايشان در آن مكالمه كوتاه كتاب فرهنگ عربى _ فارسى را خيلى خيلى خيلى عالى توصيف كرده بودند. سال گذشته نيز در چنين روزهايى عكسى از دفتر كار استاد به دستم رسيد كه فرهنگ دوجلدى من روى ميز كار ايشان بود.

🔹نظر به شأن و منزلت علمى و ادبى والاى دكتر شفيعى كدكنى بسيار علاقه مند بودم استاد را از نزديك ببينم و خدمت ايشان عرض ادب و عرض احترام بكنم. دكتر شفيعى كدكنى كسى است كه ٥٥ سال پيش با ترجمه اشعارى از نزار قبانى اين شاعر را به فارسى زبانان معرفى كرد. ايشان شاعرى توانمند و با قريحه هستند و از همه مهم تر استاد مسلم ادب فارسى هستند. به قول مهرداد خدير در مقاله اى كه چند سال پيش در سايت خبرى عصر ايران نوشت: من خدا را شكر مى كنم كه در عصرى زندگى مى كنم كه دكتر شفيعى كدكنى در آن عصر است.

🔹 استاد شفيعى كدكنى نمونه كامل و واقعى درخت هرچه پربارتر سر به زيرتر است. بنده كه لحظاتى پيش تواضع و فروتنى دكتر شفيعى كدكنى را در سالن ديده بودم كه ايشان به بهترين و عالى ترين وجه از دكتر حسن انوارى تجليل كرده بود و همه حضار را به وجد آورده بود و اشك شوق در چشم خيلى از حضار را ديده بودم،آغوش باز و روى گشاده و محبت استاد نسبت به بنده، دوباره من را به وجد آورد.

🔹ايشان پس از اينكه من خودم را معرفى كردم با دو دست من را در آغوش گرفتند و همان جمله هفت سال پيش را تكرار كردند و گفتند:آقاى قيم كار شما خيلي خيلى خوب است. من در پاسخ به ايشان عرض كردم: براى بنده موجب كمال افتخار است كه حضرتعالى از كتاب من راضى باشيد و آن را تأييد كنيد. استاد گفت من سرِ ميزم سه فرهنگ هست، يكى فرهنگ عربى _فارسى قيم است، يكى فرهنگ انگليسى _فارسى هزاره تأليف دكتر حق شناس است( سومى را نگفتند).بعد درباره ويژگى فرهنگ من سخن كوتاهى كردند و آخر سر در حالى كه دست خود را روى شانه من گذاشته بود به من گفتند: من به خاطر اين كار ارزشمند خيلى از شما ممنون هستم.

🔹همين جا بر خود لازم مى دانم ضمن عرض ارادات و احترام به محضر استاد ارجمند، دانش پرورى و لطف ايشان را ارج نهم. همچنين از دوست اهوازى آقاى مجتبى نريمان، مدير نشريه نوپا كه زحمت تهيه عكس ها و تهيه فيلم را تقبل كردند،تشكر كنم. جا دارد از دوست فرهنگ نويس و زبان شناس خود آقاى فرهاد قربان زاده كه زحمت كشيدند و عكس اين ديدار را گرفتند،تشكر كنم


https://t.me/a_qayyem/158?single
دکتر عبدالنبی قیّم
Ghayem_.pdf
مقاله جديد

عنوان مقاله: درباره واژه تازى، شماره ١٩٣، فروردين و ارديبهشت ١٤٠١. مجله آيينه پژوهش

مقال عن مفردة " التازي" بمعنى العرب

🔹 واژه تازى از جمله واژه هايى است كه به مرور زمان معنى ديگرى كسب كرده، معنيى كاملاً متضاد با معنى اول آن. اين واژه كه در آغاز و در طول حيات ١٣٠٠ ساله يا بيشتر خود، بار معنايى مثبت داشته و در حقيقت يك واژه ادبى بوده كه بيشتر شعرا و ادبا آن را به كار مى برده اند، در صد سال اخير و به ويژه در هفتاد سال گذشته به موازات رشد گرايشات ناسيوناليستى، توسط نويسندگان و شعراى ناسيوناليست براى توهين و تحقير به كار رفته و بار معنايى آن منفى شده است.

🔹 از آنجايى كه اين بار معنايى باعث رنجش و آزردگى خاطر بسيارى از مردم عرب و به ويژه نخبگان عرب شده است، در اين نوشتار به اصل و منشأ اين واژه مى پردازيم و نشان مى دهيم اين واژه از كجا نشأت گرفته است.

🔹همچنين نشان مى دهيم اين واژه نزد شاعران پارسى گوى از رودكى تا ملك الشعراى بهار و نثرنويسان از بيهقى تا قبل از ميرزا فتحعلى آخوندزاده به چه معنايى به كار رفته و در اين يك صد سال اخير چگونه ناسيوناليست هاى افراطى از ميرزا فتحعلى آخوندزاده تا ميرزا آقاخان كرمانى تا صادق هدايت تا سعيد نفيسى و عبدالحسين زرين كوب بار معنايى آن را تغيير داده و براى توهين و تحقير آن را به كار برده اند. در اين ميان نقش زرين كوب به ويژه در كتاب كاملاً مغرضانه و سراسر كينه و نفرت او يعنى دو قرن سكوت از همه بارزتر است.

🔹با وجود اين كسانى چون علامه محمد قزوينى ، حسن تقى زاده، محمد على فروغى،عبدالعظيم قريب،عباس اقبال آشتيانى،بديع الزمان فروزانفر و حتى ناسيوناليست ها و ضد عرب هايى چون ابراهيم پورداوود در يك صد سال اخير از واژه تازى استفاده نكرده اند.
دکتر عبدالنبی قیم، مورخ و پژوهشگر:

شیخ خزعل حامی مشروطه‌‏‌خواهان بود

متن کامل مصاحبه👇👇

https://www.donya-e-eqtesad.com/fa/tiny/news-3887629


https://t.me/a_qayyem
چاپ چهاردهم فرهنگ عربی - فارسی یک جلدی به چاپ چهاردهم رسید.

القاموس العربي - الفارسي في الطبعة ال۱۴

📚 فرهنگ یک جلدی عربی _ فارسی در ۱۲۷۵ صفحه است.

📚اساس و مبنای این فرهنگ بر برابریابی مدخل های عربی در زبان فارسی و احتراز از ترجمه تعریف استوار است. استفاده از جدیدترین دستاوردهای فرهنگ نویسی و به کار بردن آن در این کتاب از ویژگی های منحصر به فرد این فرهنگ است.

جزییات بیشتر

https://www.farhangmoaser.com/book/%D9%81%D8%B1%D9%87%D9%86%DA%AF-%D9%85%D8%B9%D8%A7%D8%B5%D8%B1-%D8%B9%D8%B1%D8%A8%DB%8C-%D9%81%D8%A7%D8%B1%D8%B3%DB%8C.htm
Ghayem-Badkoobei.pdf
76.1 KB
مصطفى بادكوبه اى به كجا مى رود؟

پاسخ دکتر عبدالنبی قیم به مصطفی بادکوبه ای
آغاز به کار وب‌سايت دكتر عبدالنبی قیّم
شامل کتاب‌ها، مقاله‌ها، نقدها، پژوهش‌ها، مصاحبه‌ها و...

تدشين موقع الدكتور عبدالنبي القيّم
كتب، مقالات، نقد الكتب والمقالات، ابحاث، مقابلات و...

👇👇
https://www.abdolnabighayyem.com
06.pdf
191.2 KB
آخرین مقاله من" تاریخ نگاری غیر مستند" در شماره امروز سه شنبه ۲۴ آبان ماه ۱۴۰۱ روزنامه شرق

مقالي " كتابة التاريخ من غير توثيق" في عدد اليوم الثلاثاء 15 نوفمبر لجريدة " شرق" الإيرانية

https://static3.sharghdaily.com/servev2/prsD1SqXWWyN/i1kub06DEUw,/07.pdf
تاریخ نگاری غیر مستند.pdf
225.7 KB
فایل خوانای مقاله" تاریخ نگاری غیر مستند"
فکر نمی کردم بهمن قبادی این قدر بی سواد باشد

من اسم بهمن قبادی را به عنوان کارگردان شنیده بودم. هیچ شناختی از او و از افکار او ندارم، اما فکر نمی کردم این قدر بی سواد و نژادپرست باشد.
او در سخنان خود نه تنها نشان داد که هیچ چیزی درباره تاریخ نمی داند و بی سواد است ، بلکه یک نژادپرست است.
بهمن قبادی و امثال او گناه ندارند، آن ها طوطی وار نوشته های نژادپرستانی چون میرزا فتحعلی آخوندزاده، میرزا آقاخان کرمانی، صادق هدایت را بر زبان می رانند که آن ها هم هر آنچه گفته اند از کتاب افسر عالی رتبه استعمار انگلیس در هند یعنی سرجان ملکم به عاریت گرفته اند. بعدها هم عبدالحسین زرین کوب در کتاب کاملا مغرضانه و سراسر دروغ برای سخنان ملکم مابازای تاریخی یافت.
من به احترام هم وطنان غیر عرب خود نمی خواهم برخی آداب و مراسم دوره ساسانی و قبل از اسلام را اینجا بیان کنم. اگر قبادی این ها را می دانست هیچگاه به خود جرئت نمی داد، به عرب توهین کند.
شما اگر اسلام را قبول ندارید، این حق شماست و من با هیچ کس سر دینش بحث نمی کنم. اما شما حق ندارید به قوم عرب توهین کنید و نفرت پراکنی را تبلیغ کنید.
مبارك يوم العالمي للغة العربية على الناطقين بلغة الضاد

روز جهانی زبان عربی مبارک باد
به مناسبت 18 دسامبر روز جهانی زبان عربی
عبدالنبی قیم
   بدون شک زبان عربی یکی از غنی ترین و پرمایه ترین  و زیباترین زبان های زنده دنیاست. این حقیقت را فقط کسانی می دانند که با زبان عربی سروکار داشته باشند  و از اقیانوس بیکران آن جرعه ای نوشیده  باشند. بیهوده نیست که استاد سخن و بزرگ ترین شاعر پارسی گوی حافظ شیرازی  زبان عربی را هنر دانسته و می گوید(1):
     اگرچه عرض هنر پیش یار بی ادبیست                                             زبان خموش و دهان پر از عربی است
و باز بیهوده نیست که شاعر بزرگ مولوی می گوید(2):
    پارسی گوی گرچه تازی خوشتر است                                            عشق را خود صد زبان دیگرست
و باز به همین دلیل است که دکتر محمد معین زبان عربی را زبانی بسیار غنی و پرمایه و وسیع می داند(3). و به همین دلیل است که طالبوف می نویسد" زبان فارسی حلاوت حالیه خود را از ترکیب الفاظ عربی پیدا کرد(4). و باز به همین دلیل است که ابوریحان بیرونی می نویسد: زیبایی های زبان عربی در خون کسانی که آن را فرا گرفتند با آنکه زبان مادری خویش را بسیار ارج می نهادند نفوذ کرده است(5). ریچارد فرای از قول  بیرونی می نویسد: او ناگزیر بود هم عربی و هم فارسی بیاموزد، زیرا زبان مادری او خوارزمی توانایی بیان علوم جهان را نداشت. سپس می افزاید: بیرونی برتر می داند به عربی او را قدح کنند تا به فارسی مدح(6).
   شاید بسیاری از ناطقین به زبان عربی از غنا ، وسعت و توانایی این زبان بی خبر باشند و ندانند که این زبان تا چه اندازه غنی است. این ها فقط زمانی به قدرت و توانایی این زبان پی خواهند برد که مطالعه ای درباره آن انجام دهند و یا در مقام مقایسه این زبان  با زبان های دیگر  برآیند. علی رغم اینکه زبان مادری نگارنده زبان عربی است و بنده با این زبان بزرگ شده ام  وعلاقه به این زبان و تسلط بر آن  - در حدّ گفتار و خواندن -  سبب شد تا به تألیف فرهنگ عربی -  فارسی روی آورم و بیست سال از عمرم را صرف تألیف سه فرهنگ بکنم، با وجود این باید  به این حقیقت اذعان کنم که  حتی به هنگامی که اقدام به تألیف فرهنگ کردم به غنا ، وسعت و توانایی و زیبایی های این زبان پی نبرده بودم. فقط در جریان کار و در جریان  تألیف فرهنگ  بود  که به دقت معانی، برش های ظریف معنایی و غنای این زبان پی بردم.  به هنگامی که درصدد یافتن معادل دقیق فارسی برای بسیاری کلمات  عربی بودم و در این تلاش خود چندان موفق نبودم، چون در فارسی معادل دقیق برای این کلمات وجود ندارد. بعد از بیست سال فرهنگ نویسی با ضرس قاطع می گویم که این زبان اگر کامل ترین زبان زنده دنیا نباشد، بدون شک یکی از معدود زبان های غنی و کامل دنیاست.
    برای اینکه این حقیقت را بهتر بازگو کرده باشم  گوشه ای از تجربه خود را در فرهنگ نویسی بیان می کنم. من هیچگاه در زبان فارسی نتوانستم معادل های دقیقی برای برخی کلمات عربی پیدا کنم. به عنوان مثال واژه "حلیم" اصلاً در فارسی معادل ندارد. آنچه در فرهنگ نوشتم نزدیک ترین معنی به این واژه در زبان فارسی است و شاید فقط بخشی از این کلمه را پوشش دهد. حلیم نه به معنی بردبار است و نه به معنی شکیبا و نه به معنی پرحوصله و تودار، حتی به معنی خویشتندار هم نیست.هر چند یک فرد حلیم هم بردبار است و هم شکیباست و هم پرحوصله و تودار و هم خویشتندار. اما حلیم صفتی است بالاتر از این ها حلیم در عربی به معنی ذو حلم است یعنی کسی که صبر و حوصله دارد  و زود عصبانی نمی شود و تودار است و کارهای او سنجیده و عقلایی است و از روی حلم عمل می کند.
   یا "صمت" و "سکوت" در زبان فارسی معادلی یکسان و همانند  دارند و برای هر دو باید نوشت: سکوت، خاموشی، بی حرفی، بی صدایی. اما معنی این دو در زبان عربی  با هم تفاوت دارد و هر کدام حالتی خاص را بیان می کند و نمی توان یکی را به جای دیگری بکار برد. معنی این واژه ها در بطن آن ها نهفته است. چون "صمت: یتولد من الأدب والحکمة"، صمت، سکوت و خاموشی است که ناشی از ادب و جکمت است ، اما "سکوت: یتولد من الخوف"، سکوت ناشی از ترس است.
    یا" قعود"  و" جلوس" معادل هر دو در فارسی به معنی نشستن است، حال آنکه در عربی قعود برای نشستن معمولی و یا نشستن روی زمین و امثالهم است، اما جلوس برای نشستن بر اشیاء مرتفع مثل اریکه قدرت و یا تخت سلطنت است.
  اگر بخواهم تک تک این کلمات را ذکر کنم نیاز به یک کتاب حجیم است که زیبایی ها، ظرافت معنایی، دقت معانی و حالات مختلف و افعال مختلف را ذکر  کند.


لینک مقاله در سایت عبدالنبی قیم

https://www.abdolnabighayyem.com/note/4.pdf