دکتر عبدالنبی قیّم
704 subscribers
112 photos
9 videos
22 files
52 links
دکتر عبدالنبی قیّم
فرهنگ نویس و تاریخ پژوه
مؤلف فرهنگ معاصر عربی-فارسی، کتاب پانصد سال تاریخ خوزستان و نقد کتاب احمد کسروی و برنده جایزه بین المللی ترجمه قطر

وب‌سایت:
http://www.abdolnabighayyem.com
ایمیل:
nb_ghaiem@hotmail.com
اکانت ادمین:
@AQayyem
Download Telegram
يك سال از منع توزيع كتاب گذشت


ده روز پس از توزيع كتاب " بادشاهى ميسان و اهواز يا احواز" اداره كل كتاب وزارت ارشاد دستور منع توزيع آن را در  دي ماه سال گذشته (١٣٩٨) صادر كرد. كتابى كه با مجوز آن وزارت روانه بازار شده بود.كتابى كه حتى پس از منع توزيع يك بار ديگر و توسط شخص ديگرى مميزى شد و هيچ ايرادى به آن نگرفت، كتابى كه اداره كل كتاب وزارت ارشاد  عامل اين كار را اهواز مى داند و اداره كل ارشاد اهواز صراحتا اعلام كرده در اين خصوص هيچ نقشى نداشته است.آن هايى كه دستور منع توزيع كتاب را به ارشاد داده اند حتى به من نمى گويند چرا و به چه دليل اين كتاب بايد توقيف شود؟


  فقط اين را مى دانم كسى كه در كانال تلگرامى خود دشمنى و عداوت با مردم ما را پيشه خود كرده و از طرفدادان پر و پا قرص جواد طبا طبايى است و هنر او دشنام دادن و برچسب زدن است، همان هنگام انواع و اقسام برچسب ها  را به كتاب  و نويسنده آن وارد كرد و در يك برنامه هماهنك و با كمك ديگران عليه كتاب جوسازى كردند. پس از شكايت من در خصوص نشر اكاذيب و شناسايى اين فرد توسط پليس فتا و احضار او به دادگاه ،اخيرا همين فرد در توئيتى   از اينكه باعث توقيف كتاب شده،به اين كار خود افتخار مى كند



https://t.me/a_qayyem/75
عبدالنبی قیم با مهر مطرح کرد

توقیف یکساله یک کتاب تاریخی/پای مریدان جواد طباطبایی در میان است؟


«پادشاهی میسان و اهواز یا احواز» سال گذشته پس از اخذ مجوز منتشر شد، اما وزارت ارشاد بر اثر یک بدفهمی جلوی توزیع آن را گرفت. گویا این منع بر اثر هجمه طرفداران جواد طباطبایی صورت گرفته است.

ادامه در لینک زیر
https://www.mehrnews.com/news/5153799
Forwarded from Bukharamag
دکتر عبدالنبی قیم

برخیز ای بزرگ مرد

بدون شک یکی از خدمتگزاران صدیق و مخلص فرهنگ و ادب این مرز وبوم در دهه‌های اخیر جناب آقای علی دهباشی است. او که پیش از این در عرصه فرهنگ و ادب حضوری فعال داشت، در دو سه دهه اخیر با راه‌اندازی مجله بخارا شکل و مسیری متعالی به خدمات فرهنگی خود بخشید و در مدت کوتاهی توانست بخارا را میعادگاه و نقطه تلاقی بزرگ‌ترین و صاحب‌نام‌ترین نویسندگان و پژوهشگران کند. او یک‌تنه و بدون هیچ‌گونه مساعدت و کمک این یا آن مؤسسه و بدون چشم‌داشت کاری سترگ را پایه‌گذاری کرد و بی‌وقفه آن را تا به امروز ادامه داد. او کاری را پیشه خود کرد که شاید از عهده یک مؤسسه عریض و طویل با بودجه آن چنانی بر نمی‌آید. و ما می‌دانیم سردبیر و مدیر مسؤل یک نشریه وزین بودن چقدر سخت است، نشریه‌ای که بخواهد معیارهای و استانداردهای حرفه‌ای را رعایت کند و در خدمت فرهنگ و ادب باشد.
من او را از 19 سال پیش می‌شناسم از زمانی که در شماره 26 خود به مناسبت چاپ اول فرهنگ عربی - فارسی با من مصاحبه‌ای داشت. صداقت، بی‌ریایی، دوری از هرگونه شائبه از ویژگی‌های علی آقاست. در این روزهای سخت که در بستر بیماری است برای او از صمیم قلب آرزوی شفای عاجل دارم و از درگاه ایزد منان برای او سلامتی مسئلت دارم. و به ایشان می‌گویم برخیز ای بزرگ‌مرد، فرهنگ و ادب این سرزمین به شما نیاز دارد.
با آرزوی سلامتی برای ایشان
برنامه "چراغ مطالعه " شبکه ۴ سیما با حضور عبدالنبی قیم

درباره کتاب " ۵۰۰ سال تاریخ خوزستان"

@a_qayyem
برنامه "چراغ مطالعه " شبکه ۴ سیما با حضور عبدالنبی قیم

درباره کتاب " ۵۰۰ سال تاریخ خوزستان"


لینک مصاحبه در اینستاگرام
👇
https://www.instagram.com/tv/CM-cV92hPLT/
برنامه "چراغ مطالعه " شبکه ۴ سیما با حضور عبدالنبی قیم

درباره کتاب " ۵۰۰ سال تاریخ خوزستان"


لینک مصاحبه در آپارات
👇

https://www.aparat.com/v/C2YEj
برنامه "چراغ مطالعه " شبکه ۴ سیما با حضور عبدالنبی قیم

درباره کتاب " ۵۰۰ سال تاریخ خوزستان"


لینک مصاحبه در آپارات
👇

https://www.aparat.com/v/C2YEj
برنامه "چراغ مطالعه " شبکه ۴ سیما با حضور عبدالنبی قیم

درباره کتاب " ۵۰۰ سال تاریخ خوزستان"



لینک مصاحبه در تلوبیون

https://www.telewebion.com/episode/2543424
صادق هدايت و شعر عرب


به مناسبت ١٩ فروردين ١٣٣٠ش ، سالروز خودكشى صادق هدايت

عبدالنبی قیم

صادق هدايت كه بنا به اعتراف خودش بيش از همه تحت تأثير آراء و افكار تئوريسين نژادپرستى و نظريه پرداز نازيسم كنت دو گوبينو بوده است( م. ف. فرزانه؛" آشنايى با صادق هدايت، ص٧١) و همانند هيتلر كه به تصفيه نژادى معتقد بود، او نيز از"پالايش خونى" سخن مى گفت( مازيار، ص١٣٠)،درباره ايرانى ها و عرب ها چنين مى گويد: اين نسل نيمه ايرانى _نيمه عرب است كه در همه جا پاكيزگى ايرانى را از ميان برده و باعث سلطه ى عرب و اسلام شده است( همان، ص٩٥)، در ادامه مى نويسد:... حتى اگر يك فرد از جانب يكى از والدين خود تبارى مسلمان داشته باشد رذالت عرب را پيدا كرده است( همان،ص١١٦). او علاوه بر كنت دو گوبينو، بسيار از افكار نژادپرستانه ميرزا آقاخان كرمانى متأثر بوده است( فريدون آدميت، انديشه هاى ميرزا آقاخان كرمانى، ص٢٨١) به همين دليل همان سخنان آقاخان كرمانى را در قالب ديگر بيان كرده است و مى نويسد: عرب پست و پابرهنه است( توپ مروارى، ص١٣٠) و با وجود نيرنگ كارى، آن ها كم هوش و احمق هستند( ص١٢٣).

  اصولاً نژادپرستان از عقده هاى زيادى رنج مي برند، مهم ترين عقده آن ها عقده حقارت است. 

هدايت به غير از نژادپرستى حامل افكار و عقايد منحط ديگرى است كه در اينجا مجال آن نيست، اما آنچه در اين مختصر مد نظر ماست اين است كه همين هدايت از يك بيت شعر اين عرب پست و پابرهنه و كم هوش و احمق آن چنان به وجد مى آيد كه آن را يادداشت مى كند و مرتب آن را تكرار مى كند.

مى دانيم كه قرن ها پيش از اسلام و در زمانى كه ملل ديگر حتى اسم شعر را نشنيده بودند، عرب شعر مى سرود( كارل بروكلمان، شعر عرب جاهلى، ترجمه چنگيز پهلوان)و در آستانه ظهور اسلام شعر عرب به جنان درجه اى از تعالى رسيده بود كه به قول عباس زرياب خويى، تئودور نولدكه از ميان شعر مشرق زمين به شعر عرب پيش از اسلام پيش از همه علاقه داشت( تاريخ ايرانيان و عرب ها، مقدمه)، يا به قول ادوارد براون براى يك لحظه نمى توان فلان منظومه شعرى را با معلقات سبع مقايسه كرد( تاريخ ادبيات ايران، ص ٣١٠).شعر در آن مقطع  به آن چنان درجه اى از تعالى رسيده بود كه همه ساله شاعران در عكاظ حضور مى يافتند و شعر خود را ارائه مى كردند و صاحب نظران شعرهاى برتر را انتخاب مى كردند. آنچه امروز به جشنواره شعر معروف است.

  اما آنچه از همه مهم تر اين است كه يك نژادپرست و يك ضد عرب از شعر آن ها خوشش آيد. احمد فرديد مى نويسد: هدايت يك ماهى پيش از خودكشى از من پرسيد: خوب، همه حرف ها و فلسفه بافى ها به جاى خود، بگو ببينم حيات چيست؟ من هم در آن زمينه به طرح مطلبى پرداختم، و از جمله اين بيت عربى را از سر طنز برايش خواندم:

                  كلما في الوجود يطلب صيداً                                     إنما الإختلاف في الشبكات

يعنى هر آنچه در عالم وجود است جوياى شكارى است،وليكن اختلاف در دام آنهااست. از اين بيت خيلى خوشش آمد و قلم برداشت و آن را يادداشت كرد( احمد فرديد،انديشه هاى هدايت"، ص٣٩٥).


@a_qayyem
🌹🌷🌺🌸🌻🍁🌹
*
*اسعد الله ایامکم و عیدکم مبارك*
*كل عام انتم والاسرة الكريمة بالف خير و سعادة*

@a_qayyem
حواري مع جريدة الأهرام المصرية ، في ملحق الجمعة 14 مايو 2021
👇👇
https://gate.ahram.org.eg/daily/News/807477.aspx


@a_qayyem
Forwarded from عصر ایران
ادای دین شاگرد به استاد

بزرگ مردى به نام باطنى


✍🏼عصر ایران؛ دکتر عبدالنبی قیم

🔹 اولين بارى كه در دوره دانشجويى نام دكتر باطنى را شنيدم، هيچگاه فكر نمى كردم، روزى برسد كه الطاف و محبت او شامل حال من شود و اين چنين مورد مهر و عنايت ايشان قرار گيرم، هيچگاه فكر نمى كردم، درگذشت او اين چنين غم جانكاهى بر من وارد كند كه حتى قادر نباشم در رثاى او و در فقدان اين قامت بزرگ علمى چند سطرى بنويسم.

🔹شان و منزلت علمى استاد را زمانى متوجه شدم كه در سال ١٣٥٦ به دنبال كتابى درباره زبان و كاركرد آن و نقش آن در تكوين فرهنگ جوامع انسانى بودم. همان هنگام يكى از دوستان، كتاب " زبان و تفكر" تأليف دكتر باطنى را به عنوان بهترين و معتبرترين كتاب به من معرفى كرد. چهارده سال بعد در حالى كه بيش از دو سال از تأليف فرهنگ عربى_ فارسى مى گذشت، و تا حرف " ز" پيش رفته بودم، نمونه اى از كار را به انتشارات فرهنگ معاصر عرضه كردم. اظهار نظر درباره فرهنگ نويسى من به دكتر باطنى سپرده شد. ايشان نيز بى آنكه من را بشناسد و بى آنكه اسم من را شنيده باشد، كار بنده را تأييد كرد، و به انتشارات فرهنگ معاصر توصيه كرد، كتاب را چاب كنند.

🔹اهل علم مى دانند تأليف فرهنگ كار هر كسى نيست، فرهنگ نويس مى بايد پيش از فرهنگ نويسى چندين كتاب تأليف و يا ترجمه كرده باشد و به قول معروف در اين زمينه استخوان خرد كرده باشد. من نه تنها كتابى تأليف نكرده بودم ، بلكه در آن زمان يك فرد كاملاً گمنام بودم. بدون شك اظهارنظر عالمانه دكتر باطنى از علم بالا و فراست بيش از حد ايشان سرچشمه مى گرفت.

🔹انتشارات از من خواستند در اولين فرصت به تهران بيايم و ملاقاتى با دكتر داشته باشم. در زمستان سال ١٣٧١ در خيابان فخر رازى به اتفاق آقاى داود موسايى، استاد را براى اولين بار ملاقات كردم. آرامش و طمأنينه و وقار علماء در نگاه او و در گفتار او و در حركات و سكنات او هويدا بود. آرامش و طمأنينه اى كه به همراه دانش وافر ايشان هر شخصى را مجذوب مى كرد. و به هنگامى كه اين خصوصيات را در كنار تواضع و فروتنى قرار گيرد، اين انجذاب به علاقه مريد و مرادى تبديل مى شد .

🔹در همان نشست كه بيش از چهل دقيقه نبود، استاد همه يافته هاى فرهنگ نويسى خود را به من منتقل كرد. يادم هست كه من در خصوص يكى از مطالب به سادگى متقاعد نشدم، و ضمن رعايت ادب به ايشان گفتم كه پذيرش اين مطلب براى من سخت است.

🔹در همين هنگام آقاى موسايى رو به من كرد و گفت:شما مى دانيد داريد با كى بحث مى كنيد؟ من در جواب گفتم:بله، مى دانم، من سال ٥٦ كتاب زبان و تفكر دكتر را خوانده ام. دكتر باطنى به آقاى موسايى گفتند، اشكال ندارد، بگذاريد بحث كند، اين نشان دهنده صداقت اوست. ضمناً آقاى قيم بايد متقاعد شود، اگر متقاعد نشود انجام اين كار درست نيست.

🔹همين سخن استاد نشان دهنده علو طبع و روحيه علمى او بود، گرنه مى توانست بگويد نظر، نظر من است و بايد اجرا شود. و اگر اين را مى گفت سخن بيهوده و نابجايى نگفته بود، چون ايشان كجا و من جوان ٣٦ ساله كجا؟

🔹ايشان به من گفتند كه برويد و بررسى كنيد اگر متقاعد شديد، به من جواب بدهيد. دكتر باطنى در اين خصوص درست مى گفتند، من بعد از شش ماه يا بيشتر به ايشان زنگ زدم و گفتم دكتر شما درست مى گوييد و من بر همان مبنا كار را انجام مى دهم.

🔹بدون شك اگر راهنمايى هاى دكتر نبود و اگر ايشان حاتم وار ماحصل تجارب علمى خود را در اختيار من قرار نمى داد، هيچگاه فرهنگ عربى_ فارسى من به اين موفقيت نمى رسيد. من بارها خدمت استاد اين جمله را گفته ام. و براى قدرشناسى از ايشان مقاله اى تحت عنوان" اداى دين به دكتر محمد رضا باطنى" نوشتم و در تاريخ اول مهر ١٣٩٨ در عصر ايران چاپ شد.

🔹همين مقاله بعد در مجله بخارا به زيور طبع آراسته شد. خيلى دوست داشتم اين مقاله را در زمان حيات ايشان بنويسم و ايشان آن را ببينند.پس از انتشار مقاله در يكى از ديدارهايمان در متزل ايشان مقاله را براى استاد خواندم. چون به دليل پارگى شبكيه دكتر قادر به خواندن نبود. در حين خواندن مقاله براى ايشان و همسر محترمشان، هرازگاهى سخن من را قطع مى كردند و مى گفتند خيلى مبالغه كردى يا خيلى روغنش را زياد كردى آقاى قيم. من در جواب مى گفتم: دكتر كاش قلم بيش از اين به من اجازه مى داد تا بتوانم گوشه اى از لطف و محبت شما را جبران كنم. ايشان در كمال تواضع و در حالى كه من ايشان را استاد خطاب مى كردم، به من گفتند شما دوست من هستيد. آقاي قيم من اين سخنان را براى خيلى ها گفته ام آن ها گوش ندادند، شما گوش داديد و به خوبى بكار بستيد.

ادامه در لینک زیر
https://www.asriran.com/fa/news/784751

asriran.com
@MyAsriran
چاپ دوم فرهنگ معاصر دوجلدى عربى  _ فارسى در ٢٢٤٦ صفحه/ اين كتاب نتيجه ٢٠سال كار مستمر است

إصدار الطبعة الثانية من قاموس العربي _ الفارسي في مجلدين و ٢٢٤٦ صفحه في طهران،هذا الكتاب حصيلة 20  عام من البحث و التدقيق
شماره ۳۷ هفته نامه فرهنگی - اجتماعی بیان اهواز تحت عنوان "القَیّم و القِیَم" با موضوع گرامیداشت شخصیت و معرفی کتاب های دکتر عبدالنبی قیّم ، با یادداشت ها و آثاری از نویسندگان و خبرنگاران زیر ، شنبه بیست و هفتم شهریور ماه منتشر و در کیوسک های مطبوعاتی عرضه می شود.

✍️ محمد حزبایی زاده
✍️ دکتر محمد کیانوش راد
✍️ دکتر فاضل خمیسی
✍️ دکتر محمد خطیب قاسم
✍️ قاسم منصور آل کثیر
✍️ رستم خنيفر
✍️ قاسم مزرعه فرد
✍️ دکتر جلیل بیت مشعل
✍️ توفيق بني جميل
✍️ عبدالله سلامی
✍️ مریم حمیدی
✍️ نعيم حمیدی

کانال عبدالنبی قیم👇
@a_qayyem
4_5780837242373148269_211106_225728.pdf
386.8 KB
فایل پی دی اف

مقاله" تقی زاده در محکمه آدمیت"

عبدالنبی قیم

@a_qayyem
انتشار مقاله عبدالنبی قیم در شماره ٦٩ مجله "اندیشه پویا"


با عنوان" تقی زاده در محکمه آدمیت"



يكى از پرسش هايي كه همواره در خصوص رابطه فريدون آدميت با سيد حسن تقى زاده مطرح بوده اين است كه علت اختلاف و كدروت ميان آن ها و به عبارت اولى علت ناسزاگويى و حملات تند آدميت به تقى زاده چيست؟ چرا آدميت كه در دوره تحصيل در مقطع دكترى در انگليس مورد حمايت و لطف تقى زاده بوده،بعدها و به ويژه پس از مرگ او بى محابا به تقى زاده مى تازد و در اين حمله حتى مجتبى مينوى را از گزند سخنان و نوشته هاى خود در امان نمى گذارد؟ در اين مقاله كه در شماره ٦٩ مجله انديشه پويا چاپ شده، سعى شده به منشأ و ريشه اين اختلاف و اين كدروت پرداخته شود.


@a_qayyem
سخنان بی پایه و اساس جواد طباطبايى‌


عبدالنبي قيم

جواد طباطبايى در يكى از سخنرانى هاى خود مطالب بى پايه و اساس فراوانى تحويل شنوندگان خود داده است، از جمله اينكه گفته ما ملت غيب هستيم چون حافظ لسان الغيب است.

در اينجا به يك نمونه از حرف هاى بى ربط او اشاره مى كنيم. طباطبايى براى توجيه انديشه ايرانشهرى خود مى گويد:" بنده واژه انديشه و تمدن ايرانشهرى را از جايى وام نگرفته ام در تمام منابع ايرانى آمده است." بعد كمى تخفيف مى دهد و اين" تمام منابع" اين چنين مى شود"خواجه نظام الملك، اولين شخصى است كه در باب انديشه ايرانشهرى وارد شده است."يعنى قبل از خواجه كسى در اين خصوص سخنى نگفته است، صداقت ايجاب مى كرد او مى گفت از زمان خواجه يعنى قرن پنجم انديشه ايرانشهرى مطرح شده و نه در تمام منابع.

اين اولين مورد. اما مورد دوم اينكه خواجه نظام الملك در سياست نامه خود هيچ چيز درباره انديشه ايرانشهرى نگفته و حتى يك بار اين واژه را به كار نبرده است. نگارنده در مقاله" جواد طباطبايى و تحريف تاريخ"در شماره ١٣١ مجله بخارا، خرداد و تيرماه ١٣٩٨ به طور مفصل تحريف ها، مغلطه ها و مطالب بی اساس طباطبايى و از جمله همين سخن خواجه در اين سخنرانى را برملا كرده است.

اما آنچه در اين رهگذر قابل اعتنا است اين است كه طرفداران و نوچه هاى او كه در ميان آن ها اراذل و اوباش نيز يافت مى شوند و بعضى از آن ها سردسته گروهى هستند، چون مى دانستند استادشان حرف هاى نادرست فراوانى بر زبان مى راند قبل از انتشار مجله و به هنگامى كه فقط از عناوين شماره ١٣١ بخارا باخبر شدند، در حمله اى سازماندهى شده به آقاى على دهباشى تلاش كردند مانع انتشار مجله شوند. پس از آنكه فهميدند مجله چاپ شده و شنبه توزيع مى شود، اين بار با تماس هاى تلفنى به مجله بخارا و سيل دشنام ها و حتى تحريم مجله در دو استان و الصاق تهمت هاى رنگارنگ به نگارنده در صدد انتقام برآمدند.

جواد طباطبايى نيز سكوت كرد،چون خود بهتر از هر كس مى دانست چه دسته گلى به آب داده، او حتى زمانى كه از طريق محمد قوچانى روش هاى ناجوانمردانه و فاشيستى طرفداران او را به اطلاعش رسانيدم هيچ اقدامى در اين خصوص نكرد.
به مناسبت روز جهانی زبان عربی

مجمع عمومی سازمان ملل متحد روز 18 دسامبر سال 1973 با تصویب قطعنامه ای زبان عربی را به عنوان یکی از زبان های رسمی سازمان ملل متحد انتخاب کرد. با این قطعنامه زبان عربی به همراه زبان های انگلیسی،فرانسوی، روسی، چینی و اسپانیانی زبان های رسمی سازمان ملل متحد شد. پس از آن یونسکو، سازمان فرهنگی ملل متحد در سال 2003 طی تصویب نامه ای روز 18 دسامبر هر سال را روز جهانی زبان عربی اعلام کرد.
در حال حاضر زبان عربی زبان رسمی 22 کشور جهان است و بیش از چهارصد و هفتاد میلیون نفر با آن سخن می گویند. ضمن اینکه زبان دین بیش از دو میلیارد نفر است.اما آنچه در این خصوص قابل تأمل است و شایسته است درباره آن سخن گفت توانایی، غنا و وسعت این زبان است که مایه حیرت و شگفتی زبان شناسان و پژوهشگران شده است. عرب دو ملکه دارد که به آن افتخار می کند، یکی شعر عربی است و دیگری زبان عربی است.در خصوص شعر و حتی در خصوص زبان عربی در کتاب در دست تألیف خود بیشتر خواهم نوشت، اما درباره زبان عربی سخن ایران شناس معروف ادوارد براون را ذکر می کنم که در کتاب تاریخ ادبیات ایران این افتخار عرب به "زبان پرافتخار خود" را بحق می داند(ص 20). دانشمند نام آور ابوریحان بیرونی آن چنان عشق و علاقه ای به این زبان داشت که دشنام به زبان عربی را بر تحسین و تمجید به زبان دیگر ترجیح می داد( الصیدنة في الظب، ص 169). علامه محمد قزوینی یکی از شیفتگان زبان عربی بود، او از قاسم غنی می پرسد: این ثروت کلمات را از کجا آورده است و خود جئاب می دهد که حتما به خاطر تسلطی است که غنی به زبان عربی دارد،چون کسی که عربی می داند، زبانش مثل بلبل باز می شود( یادداشت های قاسم غنی، ص9). حسن تقی زاده زبان عربی را این چنین توصیف می کند: عربی یکی از غنی ترین و پرمایه ترین و عالی ترین زبان های دنیاست و اوقیانوس بیکرانی است که به واسطه آنکه قبل از تدوین نهایی آن از لغات قبایل کثیره عرب جمع آوری شده، بسیار وسعت دارد(لزوم حفظ فارسی فصیح، ص 28). محمد معین زبان عربی را زبان بسیار غنی و پرمایه و وسیع می داند(مزدیسنا و ادب پارسی،ص 16).
این از بزرگان علم و ادب پارسی،اما ببینیم زبان شناسان و پژوهشگران غربی که شهرت چهانی دارند و آراء آن ها مورد قبول محافل علمی و آکادمی است در این خصوص چه گفته اند.فوأد سزگین محقق علوم اسلامی و مستشرق معروف ترک و استاد دانشگاه گوته فرانکفورت که در سال 2018 دارفانی را وداع گفت،چنین آورده است: افراد زیادی درباره توانمندی و غنا و شیوایی زبان عربی سخن گفته اند،ارنست رنان، لوئیس ماسینون،گوستاو جرونییلوم،آلفرد گیوم،ژرز میلیه،یوهان فاک، دیوید ساموئل مارگولیوث،کارلو فالینو،روژه بلاشیر،جورج سارتون،(زبان شناس بلژیکی)،ژاک بیرک،گوستاو فریتاج،زیگموند هونکه،کارل بروکلمان،جون ج. میلیه،عبدالکریم ژرمانوس(مستشرق مجاری)،اما از همه جالب تر اظهارنظر زبان شناس،پژوهشگر،مورخ نامدار آلمانی تئودور نولدکه برای من حائز اهمیت است،چون او در زبان های سامی تخصص داشت و مورخ منصف و دقیقی است،نولدکه می گوید:انسان به هنگامی که غنا و فراوانی واژگان زبان عربی را مشاهده می کند، از کثرت واژگان دچار شگفتی می شود و به هنگامی که بداند روابط زندگی نزد عرب بسیار ساده است، اما در اندرون این دایره بر فرق های دقیق معانی واژگان در یک کلمه عنایت دارند،بیشتر شگفت زده می شود( تاریخ نگارش های عربی، ص 98).
گوستاو لوبون می نویسد: در این که زبان عرب در چه زمانی به وضع کنونی رسیده و نشو ونما یافته،اطلاعی در دست نیست،ولی از اشعاری که یک قرن قبل از ظهور پیغمبر اسلام در دست است معلوم می شود که زبان عرب در آن زمان به درجه کمال فعلی آن رسیده بود(تمدن اسلام و عرب، ص547).او در ادامه می افزاید زبان عرب از زبان هایی است که میان اجزاء آن نهایت درجه نظم و ترتیب برقرار است.
نگارنده به عنوان فرهنگ نویس سخنان زیادی در این خصوص دارد، به ویژه هنگامی که برای یافتن معادل فارسی یک کلمه عربی با کمبود واژگان مواجه می شده و در برخی موارد یا معادل فارسی وجود ندارد یا اگر وجود داشته باشد معنی دقیق و معادل دقیق کلمه عربی نیست. این ویژگی را فن گوستاو گرونیام به بهترین وجه بیان داشته است.او در مقام مقایسه زبان عربی با زبان یونانی برآمده و می نویسد: آنجا که زبان یونانی برای نمایاندن چندین چیز جز یک لغت ندارد، زبان عربی برای یک شیء دارای چندین لغت است و وقتی که زبانی به عربی ترجمه شود،زیباتر می شود(اسلام در قرون وسطی،ص 37).
زبان عربی برای حالت ها و احساس های و کردارهای مختلف،واژگان مشخص و معینی دارد،حال آنکه بسیاری از زبان های زنده دنیا فاقد این ظرافت و برش های دقیق معنایی هستند.
(ادامه در صفحه بعد)