Amir Pouria
1.95K subscribers
1.08K photos
393 videos
108 files
386 links
این کانال اخبار مربوط به فعالیت های امیر پوریا مدرس و منتقد سینما را بازتاب می‌دهد.
Download Telegram
در تقارن زمانی عجیب و‌ غیرقابل باوری، داشتم بازی درخشان آقای #مهدی_فخیم_زاده را در فیلم درست و حسابی #به_وقت_خماری می دیدم و از فکر این که دارد در فیلم اخیرش #مشت_در_وقت_اضافه بازی هم می کند، کیفور بودم. فیلم که تمام شد و به خانه که رسیدم، خبر تصادف شدید او در روز ماقبل آخر فیلمبرداری فیلم خودش را دیدم و خواندم. حالا به تهران منتقل شده و در بیهوشی به سر می برد. حساسیت های بعد از #پرونده_پزشکی آقای #عباس_کیارستمی باعث نگرانی پزشکان و پرسنل هر بیمارستانی شده و بعید نیست که در مواردی، همین نگرانی باعث ادعای نداشتن ِ تخت خالی و نپذیرفتن افراد نام-آشنای فرهنگی شود. انتظار این است که به جای برخورد اینچنین، میزان مراقبت ها و رسیدگی تخصصی بیشتر و دقیق تر شود تا اعتماد ضروری و کمرنگ شده، بازگردد. سلامتی آقای #فخیم_زاده به همان اندازه که برای جامعهٔ #سینمای_ایران مهم است، باید برای #جامعهٔ_پزشکی نیز مهم باشد و عامل جلب اعتماد دوباره.
او یکی از میراث داران ارزشمند نوعی از فعالیت سینمایی است که تجربه را به تخصص و شناخت بدل می کرد. برای رویارویی با سطح دانش او تماشای گفتگوی بنده با او در برنامهٔ اینترنتی #آپاراتچی یا هر گفتگوی تخصصی دیگر می تواند کافی باشد. آرزوی سلامتی او، تکمیل فیلم #مشت_در_وقت_اضافه و شنیدن دوبارهٔ صدا و لحن و لبخند بی مشابه اش، دلمشغولی اساسی این روزهای ماست.

پی نوشت: اگر قول بدهید که کم تعجب کنید، عرض می شود کمدی اجتماعی #به_وقت_خماری ، جنبه های غافلگیرکنندهٔ فراوانی دارد که به زودی از آن خواهم گفت. به عنوان دستگرمی، این را داشته باشید که ایدهٔ محوری اش، بارها خواستگاری رفتن یک سروان نیروی انتظامی و جواب رد شنیدن است. گمان می کنید از آن فیلم هاست که می خواهد شخصیت مأمور را تطهیر کند؟ به هیچ وجه. بلکه بیشترین موقعیت های کمیک خود را با حق دادن به دافعه ای که اعضای خانوادهٔ دختر نسبت به او دارند، خلق می کند.
#سینمای_کمدی پرهیز و پیشگیری از #خطای_پزشکی

@amiropouria
اشاراتی به مناسبت روز پزشک:
ابتدا برشی از داستان-کوتاه ِ بلند یا رمانِ کوتاه یا نوولای بس مشهور «مرگ ایوان ایلیچ» اثر لئو تولستوی (نوشته شده در نیمهٔ دوم دههٔ ۱۸۷۰، منتشرشده در سال ۱۸۸۶) را بخوانیم:


ایوان ایلیچ نزد پزشک رفت و همه چیز همان طوری بود که انتظار داشت. همان طوری که همیشه پیش می آید: همان انتظار، همان تکلف و نِخوَت پزشکانه که برایش تازگی نداشت و درست همان حالتی بود که خود در دادگاه اختیار می کرد. پزشک پک و پهلویش را معاینه کرد و انگشت بر آن کوفت و گوش بر آن گذاشت و همان پرسش‌هایی را از او کرد که می بایست پاسخ هایی از پیش معین و البته نالازم به آنها داده شود؛ با همان نخوتی که معنی اش این بود: «شما خود را فقط به ما واگذارید و ما هر کار که لازم باشد می کنیم. ما به خوبی و بی هیچ تردیدی می دانیم چه باید کرد. راه علاج برای همهٔ اشخاص، هر کسی که باشد، یکی بیش نیست».
همه چیز درست همان جوری بود که در دادگاه. همان حالتی که او نسبت به متهمان اختیار می کرد، اینجا پزشک سرشناس نسبت به خود او داشت
.
یک و نیم قرن بعد از داستان قاضی ای به اسم ایوان ایلیچ که از نام داستان اش روشن است بعد از مراجعه های متعدد به پزشکان پرشمار، برای او چه پیش می آید، #جامعه_پزشکی همان است که تولستوی وصف می کرد: اکثریتی که در رشته و شاخهٔ خود چیزی را که به آن می گویم «کلیشه های پزشکی» تحویل بیمار می دهند و در ایران می توانم برای هر شاخه، جملات مکرر و آشنایشان را بازگو کنم. آن هم با لحنی که  خواندیم. در برابر یا در کنار اقلیتی از پزشکان که بیشتر به عنوان فرد و انسان می شناسیم تا در جایگاه پزشک صرف. آنهایی که دوست مان اند؛ نه صرفاً پزشک. آنهایی که با بیمار/مراجع به عنوان فرد و انسان مواجه می شوند، نه
Case.
آنهایی که حتی در گفتن ِ وضعیت بیمار به خودش، شیوه هایی انسانی و مهرآمیز در پیش می گیرند؛ از آن دست که سال نود و پنج در مناظرهٔ تلویزیونی مربوط به پروندهٔ پزشکی آقای #عباس_کیارستمی گفتم
.
همهٔ ما بیمار شده ایم و می شویم. کمتر یا بیشتر، حادتر و لاعلاج یا ساده تر و گذرا. پس ما و پزشکان بخش حذف نشدنی زندگی یکدیگریم. شناختن احتمالاتی که هر دو گروه ممکن است به آن دچار شویم یا همین حالا دچار باشیم، نیاز همهٔ ماست. ما به بیماری و احساس های بعدش؛ و آنها به نوعی از رفتارهای مبتنی بر کلیشه های پزشکی. خواندن «مرگ ایوان ایلیچ» یکی از اصیل ترین قدم های کسب این شناخت است
.
ترجمهٔ سروش حبیبی (نشر چشمه) که هم در دل مجموعهٔ «سونات کرویتسر و داستان‌های دیگر» منتشر شده و هم به طور جداگانه و تک داستان، ترجمهٔ یوسف قنبر (نشر قطره) و ترجمهٔ صالح حسینی (نشر نیلوفر) از نسخه‌های معتبر برگردان فارسی این اثرند. بی تردید ترجمه های خوب دیگری هم موجودند که شناخت نداشته ام
.
پی نوشت: مناظرهٔ مورد اشاره، در همین کانال تلگرامی قابل جستجو و تماشاست
@amiropouria