Amir Pouria
1.95K subscribers
1.08K photos
393 videos
108 files
388 links
این کانال اخبار مربوط به فعالیت های امیر پوریا مدرس و منتقد سینما را بازتاب می‌دهد.
Download Telegram
یادداشت امیر پوریا منتقد و مدرس سینما دربارهٔ سرودی که می خواهد جایگزین «ای ایران» روح الله خالقی و حسین گل گلاب و غلامحسین بنان شود:

ای ایران ای مهد عاشقان
سرزمین صاحب الزمان

خاکت مجنون خیز مادر است
حاصلخیز از عشق حیدر است

ای پرچم سه رنگ تو علم شد از خمین
تا رسد به بانگ اِنَّ جدیَ الحسین

آقا بیا، آقا بیا
ای یوسف زهرا بیا
مَهدی بیا
ای آخرین یادگار علی
ایستاده ایم در رکاب ولی

قلب ایران مشهد الرضاست
عشقش رمز اتحاد ماست
هر کس با مهرش به سر کند
تیغش بر دشمن اثر کند

تو قیّم وطن ابالحسن امام رضا
نور ایزدی همیشه رهنمای ماست

آقا بیا، آقا بیا
ای یوسف زهرا بیا
مَهدی بیا
ای آخرین یادگار علی
ایستاده ایم در رکاب ولی

این مثلاً شعری است که آستان قدس رضوی بر روی ملودی قطعهٔ ملی #ای_ایران گذاشته. در واکنش به این جایگزینی ِ باورنکردنی، غیرفرهنگی، ضدملی و به شدت ناشیانه (که دلیل این صفت آخر را در تحلیل ام شرح خواهم داد) ، یا در حالی که قطعهٔ جایگزین را جاهای دیگر شنیده اید یا نشنیده، این تحلیل را بخوانید:

نخست این که چه طور می شود تکخوان اثری با این اهمیت، نوجوانی با صدای ناپخته، نزدیک به چپ-کوک و بسیار جیغ جیغو باشد؟ شاید خودش نداند این که دارد به جای آقای #غلامحسین_بنان می خواند، یعنی چه. مربیان اش که باید بدانند. چه طور حداقل ِ ناچیزی مثل طنین و وقار و حجم صدا و دست کم «ژوست» خواندن، تا این حد برایشان بی معناست؟

دوم این که اگر این سرود به نام #ایران پیوند می خورد، وجه ملی اش کجاست؟ چگونه است که منهای پیشوایان دین، نشانی از ارزش های انسانی همچون مهر و اندیشه و دوستی و انسانیت که در سرود اصلی مطرح بود، اینجا به چشم نمی خورد؟ مگر می توان آموزه های دین را از انسان مداری و اخلاق و مهرورزی، جدا دانست؟ اینجا اگر تعبیر «مهد عاشقان» در وصف ایران به کار می رود، مقصودش عاشقان اهل بیت است و بس. عشق و محبت میان انسان های زنده در جامعه امروز، گویا اعتباری ندارد. حتی تاریخ، ناموجود است و سه رنگ پرچم ایران به ادعای این سرود، انگار در همین چهار دهه به پرچمی ِ ایران مفتخر گشته اند. از جایگاه وطن در دل و جان هر فرد، تنها همان بخشی برقرار مانده که در راه مقدسان شریعت جان فدا می کند و با تعبیر «هر کس با مهرش به سر کند»، به نظر می رسد که مرز و سرزمین هم بدون تمنیّات دین محور، مفهوم منحطی است.
سوم این که از جان فشانی در راه نگهداری میهن، مفهومی که عاشقانه ای خطاب به ایران را در شعر اصلی می آفرید، اینجا فقط دشمنی و خشم و خصومت باقی مانده. لغزخوانی در قاموس چنین سرودی، جا ندارد و اگر از عشق به زادگاه سخنی می آید، تنها به محافظت از آن ضرورت می بخشد؛ نه به شتاب در «تیغ به دشمن» زدن.
چهارم این که حتی اگر شما در همین محیط مَجازی، فقط یک دقیقهٔ اول سرود جایگزین را شنیده اید، بنده رنج اش را به تمامی و بارها  تاب آورده ام. شعر، این تقدس را تا انتها فقط مختص معصومین مذکر تاریخ اسلام می داند و به بانوی این مجموعه، به #فاطمه_زهرا ارجاعی ندارد و همه چیز به مردان، منحصر می شود. این برای سرودی در جامعهٔ معاصر با جمعیت اثرگذار بانوان، رویکردی به شدت یکسویه و همچنین ناسنجیده است.
و پنجم این که منهای ضعف ادراک موسیقایی با آن لق لق زدن سینتی سایزر بدصدای محقر به جای ارکستر عظیم کار اصلی، در بخش ادبی هم ضعف به حدی است که بابت فقر واژه و به تنگ آمدن قافیه، دوستان بارها به تعابیر #عربی به شدت نامأنوس همچون «اِنَّ جدیَ الحسین» متوسل می شوند. بی ذره ای تردید، این عبارت برای بیش از نود درصد مردم ایران، حتی آشنایان به قرآن و حدیث، نامفهوم است؛ و این ایران، ظاهراً همان جایی است که بنا بوده این قطعه معرف احساس و افکار مردمان آن باشد!

در شرایطی که چنین سرودی آشکارا به نیت ستیز با احساسات ملی میلیون ها ایرانی ساخته و منتشر می شود، ما به شیوه ای مبتنی بر استدلال به آن پرداختیم؛ نه با تکیهٔ صرف بر احساسات که بسیاری اعتراض ها به سرود جایگزین، محدود به آن بود. هر چند برخورد سلبی و حذفی شان در واکنش به همین تحلیل نیز تداوم خواهد داشت. کاش طاقت مان بیش بود و به #حافظ گوش می سپردیم که گفت:

نیک نامی خواهی ای دل با بدان صحبت مدار
/ خودپسندی، جان من، برهان ِ نادانی بود


#امیر_پوریا
#شناعت
#بی_هنری
#آن_یکی_نایی_که_خوش_نی_می_زدست


@amiropouria
اشاره‌ای از امیر پوریا در روز اعلام بیماری تام هنکس و در آستانهٔ سومین سالگرد فقدان علی معلم:


تصور نکنیم «قهرمان» در سینما حتماً بزن‌بهادر است. ممکن است حتی سلاح هم نداشته باشد یا عمل حماسی از او سر نزند، اما ذات انسانی و اصیل و پاکش او را به جایگاهی برساند که زمانی در مقاله‌ای درباب همین موضوع، به‌عنوان تعریف سادۀ قهرمان نوشتم: آدمی که آدم دوست دارد بتواند مثل او باشد یا بشود. به این معنا، بسیاری آدم‌های سینما «قهرمان» محسوب می‌شوند بی‌آن که لزوماً کنش قهرمانانه به سیاق قیام یا ایستادگی در سینمای کلاسیک، در تمام عملکرد آنها جاری باشد.
.
از این زاویه که به سینمای دهه‌های اخیر دنیا نگاه کنیم، #تام_هنکس همیشه بازیگر نقش‌ قهرمان‌ها بوده. با آن که در عکس می‌بینید سال نود و شش در جلسات تخصصی #تحلیل_بازیگری که در پردیس چارسو برپا کردم، او به‌منزلۀ مثال متعالی #تنوع_نقش_در_بازیگری مبنای مباحثم بود اما در عین این تنوع، تماشاگری که به او نگاه می‌کند، همیشه به این که او انتخاب درستی می‌کند، تصمیم انسانی می‌گیرد و طرف حق یا حقیقت می‌ایستد، مطمئن است. زن من همیشه و حتی با نقش‌های مفرح او می‌گوید آدم وقتی می‌بیندش، خیالش راحت است. احساس امنیت و آرامش می‌کند. آدم با خودش می‌گوید در دنیایی که تام هنکس را دارد، می‌توان آسوده زیست. جا و وقت اشاره به تک‌تک نقش‌ها و توضیح این که در بدترین و خنگ‌ترین موارد هم این نهاد پاک و عمل درست با او همراه است، متاسفانه وجود ندارد
.
امروز که خود او در حدود هفده ساعت پیش در صفحۀ شخصی‌اش خبر بیمارشدن خود و همسرش #ریتا_ویلسون را منتشر کرد، از زاویۀ تازه‌ای به این باور این روزهایم رسیدم که در بدترین دوران حیات انسان هستیم و #کرونا هم نشانۀ لایق همین دوران است. وگرنه قهرمان امنیت‌بخش دنیای ما که نباید مشهورترین نفر مبتلا و اولین بازیگر درگیر این اتفاق می‌بود. امید و اعتماد قلبی دارم که آن دو از این دوره، عبور می‌کنند و می‌مانند و سلامت‌شان را بازمی‌یابند. اما این خبر خوش که در انتظار آنیم، میزان شناعت و دنائت دوران و دنیای ما را کم‌رنگ نمی‌کند. دورانی که عینی‌ترین مصداق آن بیت #حافظ در تقابل با تقدیر و کج و کولگی‌های تقدیر است: «اعتباری نیست بر کار جهان/ بلکه بر گردون‌گردان نیز هم»
.
این بیت را در خشم نسبت به تقدیر، در مراسم ختم (سوم) دوست و بزرگم #علی_معلم خواندم. گفتم تقدیر هم انتخاب‌ها و جهت‌گیری‌های غلط، پرت و بی‌موقعی دارد. کج‌روی دارد. با اعلام ۱۱۸هزار مورد ابتلا در ۱۱۲ کشور جهان، کاملاً روشن است که بیت حافظ بیش از همیشه برای توصیف این دوران سروده شده بود. اتفاقاً فردا سومین سالروز فقدان علی است
Amir Pouria
در این سن و سال، آزادی برای آدمی چگونه معنا می‌شود؟ @amiropouria یادداشت امیر پوریا درباره‌ی این‌دو ویدئوی اعتراضی که تصویری از آنها را اینجا می‌بینید، در ادامه می‌آید 👇
هم آقای محمد عمرانی و هم این بانو در ویدئوهای اعلام اعتراض‌شان، به سن و سال خود اشاره کرده‌اند. هر دو به این مضمون که شاید برای آنها در این سن و سال، تغییرات اساسی در ایران چندان کاربردی نداشته باشد یا دست‌کم دیگران به آنها این طور گفته‌اند. چیزی شبیه به سؤال قدیمی "سر ِ پیری و معرکه‌گیری؟"؛ که هر‌ کس آن را به زبان می‌آورد، می‌خواهد فرد پابه‌سن‌گذاشته را در کار و تصمیمش بی‌انگیزه کند.
زوجی را می‌شناختم که در ۷۰ سالگی ِ خانم و ۸۲ سالگی ِ آقا تصمیم به طلاق گرفته بودند. به شکلی عجیب، فرزندان و همسران فرزندان و هم‌نسل‌های فرزندان‌شان بدون استثنا با تصمیم‌ خانم و آقا مخالف بودند. از آن طرف، نوه‌ها و دو نتیجه‌ی آنها نه‌تنها از دَم موافق طلاق آن دو بودند، بلکه کلی هم برای موافقت‌شان دلیل و مثال‌ شیرین می‌آوردند. از بین میانسال‌ها فقط من یکی با این بچه‌ها هم‌رأی بودم.
باور داشتم که وقتی این دو به تشخیص قطعی رسیده‌اند که جز رنج و عصبیت برای هم چیزی ندارند، اتفاقاً سن و سال‌شان دلیلی برای ادامه‌ی تحمل نیست؛ بلکه درست برعكس، بهترین دلیل است برای این که دیگر نخواهند به تحمل ادامه بدهند. خیلی ساده می‌شود فهمید که آدمی در آن سن و سال، دیگر بخواهد چند صباح یا تو بگو اصلا‌ً دو سه دهه‌ی باقی‌مانده‌ی عمر را آن طوری که خودش خوش دارد، سر کند.
در مورد حقانیت این دو عزیز رک‌گو و راست‌گو و شجاع و شکوهمند نیز چنین باوری دارم. در سن و سال آنها، ایستادن پای خون بچه‌هایی که برای نپذیرفتن ظلم جان باخته‌اند، بس زیباست.
این که اینان به نیت جوانان سرزمین‌شان، آزادی را صدا می‌زنند، با آن که می‌دانند خودشان جوان نیستند، برایم به شدت یادآور آن بیت حافظ است که می‌گوید:

بازآی که بازآید عمر ِ شُده‌ی حافظ

هر چند که ناید باز، تیری که بِشُد از شَست

کاش در سنین پایین‌تر هم این آزادگی و رهایی، تکثیر شود‌. کاش همه‌ی ما جایگاه خون همچون گرم‌ترین سلاح جهان را، آن طور که در کلام محمد عمرانی وصف می‌شود، درک کنیم.‌ خوب می‌دانیم که در این صورت، آن آرمان رؤیاگون، رهایی سرزمين‌مان، بس دست‌یافتنی‌تر از عمر ِ از دست شده‌ی یکایک ماست که دیگر حتی یک روزش هم برنمی‌گردد.

@amiropouria

#اعتراضات_سراسری
#زن_زندگی_آزادی
#مهسا_امینی
#نیکا_شاکرمی
#سارینا_اسماعیل_زاده
#نه_به_حجاب_اجباری
#محمد_عمرانی
#شکوه_سالخوردگی
#حافظ
#گذر_عمر
#انقلاب۵۷