Amir Pouria
1.94K subscribers
1.08K photos
393 videos
108 files
391 links
این کانال اخبار مربوط به فعالیت های امیر پوریا مدرس و منتقد سینما را بازتاب می‌دهد.
Download Telegram
اشاره‌ای از امیر پوریا دربارهٔ فیلم «شیوع» که این روزها با شباهت داستانش به شیوع ویروس کرونا در جهان، بسیار درس‌گرفتنی است:


در یک دقیقهٔ انتهایی فیلم «شیوع»
Contagion
ساختهٔ استیون سودربرگ (با فیلم دیگری که ترجمهٔ فارسی اسمش همین می‌شود و اصلش
The Outbreak
ساختهٔ ولفگانگ پترسن است، اشتباه نگیرید) خفاشی را می‌بینیم که بعد از آواره شدن به دلیل برخورد لودر با درخت محل زندگی‌اش، وارد خوکدانی می‌شود تکه‌ای از موزی که می‌خورد، به زمین می‌افتد و خوراک خوکی می‌شود. برخورد دست آشپزی که همین خوک را می‌پزد به دست نقش گویینت پالترو، روز اول ابتلا و انتقال بیماری MEV-1 می‌شود. نام و وصف فیلم سودربرگ را قطعاً در محیط مجازی به عنوان نوعی پیشگویی عجیب در زمینهٔ شیوع #ویروس_کرونا
بارها خوانده‌ایم اما احتمال این که رفته و فیلم را دیده باشیم، خیلی کم است
.
می‌دانید که فرضیه‌های گوناگونی به‌عنوان منبع اصلی ویروس در جهان مطرح بوده و طبق معمول، عجیب‌ترین و باورناپذیرترین فرضیه در بین مردم رواج بیشتری پیدا کرده: این که منبع و دلیل اصلی، خوردن سوپ خفاش است!
ویدئوی یک خانم چینی که خفاش پخته را می‌روفت و می‌گفت طعمش درست مثل گوشت ِ مرغ است، مربوط به ووهان تصور شد در حالی که نه‌تنها متعلق به ووهان نبود، بلکه حتی لوکیشنش هم چین نبود. خانم وونگ میگون مجری برنامه‌های مسافرتی در جزایر پالائو در غرب اقیانوس آرام ویدئو را ضبط کرده بود و زمانش هم سال دوهزار و شانزده بود!
بعد از این فرضیه که البته بابت غُر همگانی علیه عادات غذایی چینی‌ها، بسیار جهانی شد، تصورات عجیب دیگری مانند این که شیوع بر اساس نقشه بوده، بخشی از برنامه‌های جنگ بیولوژیک خود چین بوده، تیم جاسوسی مشخصی مسئولیت انتشار ویروس را به عهده داشته و غیره و غیره، پخش شد. تک‌تک‌شان هم ظاهراً با سند و مدرک تصویری! (رد تمام این فرضیه‌ها در گزارش تحلیلی سایت بی‌بی‌سی اصلی/انگلیسی یافتنی است). اما...
.
تصور می‌کنم این پایان فیلم سودربرگ در کنار تقارن‌های تصادفی یا هوشمندانهٔ دیگر آن با واقعیت این‌روزها قرار گرفته. چون همه دیده‌اند که چگونه شرق - در فیلم، هنگ‌کنگ - را منبع اصلی ویروس می‌داند و تمام نشانه‌های آنفلوآنزایی ابتلا نیز در فیلم عین واقعیت مخوف کنونی است، ماجرای «انتقال از طریق بزاق دهان خفاش» که فرضیهٔ مُخ-کوب آخر فیلم است تا تماشاگر را میخکوب‌تر کند، بیشتر جدی گرفته شده. در حالی که در واقعیت، از این خبرها نبوده و هنوز منبع قطعی مشخص نیست
.
در فیلم، یک وبلاگر بدبین و شیفتهٔ شهرت روزافزون داریم که جود لا بازی‌اش می‌کند. از طرح اتهام علیه واکسن تجویزی سازمان بهداشت جهانی تا این ادعا که تعداد مبتلایان و کشته‌ها صدها برابر آمار اعلام‌شدهٔ رسمی است، هر چه فکر کنید، می‌گوید. مثل همان بدبینی‌های مفرطی که امروز و در اطراف‌تان هم «گلام‌»‌ها و «کوجا»ها دارند با سر دادن آوای «من می‌دونستم» و «من مخالفم» می‌گویند. اما در نهایت واکسن کشف و با وجود انبوه قربانیان، بیماری متوقف می‌شود.
.
اما تمام آن چه در باب فیلم ‎«شیوع» و ربط و شباهتش به کابوس ‎#کرونا در این دوران گفته شده و می‌شود، بدون توجه به ذات انسانی نگاه سودربرگ و فیلمنامه‌نویس او اسکات. ز. برنز بی‌معنا خواهد بود. هر فیلم درستی دربارهٔ هر موضوع مورد توجه در دنیای معاصر و وصل به اخبار روز، حتماً به سرچشمهٔ انسان و یادآوری مهر، نوعدوستی و حفظ کرامت انسانی مربوط می‌شود. از نقش مت دیمون که متوجه می‌شود ایمنی بدنش او را از ویروس در امان داشته و به هر که بتواند، کمک می‌رساند تا ماموران سازمان بهداشت جهانی و پرستارانی مانند نقش‌های کیت وینسلت و ماریون کوتیار و جنیفر ایلی که فداکاری‌های هر کدام، به‌یادماندنی است: از تزریق آزمایشی واکسن اولیه به خود توسط ایلی که ممکن است عامل مرگ شود (و پدرش که مبتلا شده، به او می‌گوید «مگه می‌خوای نوبل پزشکی بگیری؟»!) تا تلاش کوتیار برای نجات جماعتی که حتی او را گروگان گرفته‌اند تا واکسن نهایی را دریافت کنند
.
وقتی با مفهوم ازخودگذشتگی مواجه می‌شویم، طبق حساسیتی که سینما و به ویژه تلویزیون شعارزدهٔ خودمان در ما ایجاد کرده، اول واکنش منفی داریم و تصور می‌کنیم با کلیشه روبه‌رو خواهیم شد. اما رفتار آدم‌های فیلم، مثل بسیاری نمونه‌های سینمای دنیا، انگار ارزش ایثار انسانی را از نو برایمان تعریف می‌کند و یادمان می‌اندازد که هر جنگ، حادثه، اپیدمی، انفجار هواپیما و بیماری، مثل میدانی برای ارائهٔ درک‌مان از انسان، انسانیت و ارزش جان آدمی‌ست. میدان و آزمونی که همین حوالی، بسیاری افراد و حکام را در فهم ابتداییات آن، عاجز و حقیر و درگیر سلب مسئولیت دیده‌ایم و خواهیم دید. کاش خودمان را هیچ لحظه‌ای همانندشان حس نکنیم. از ساده‌ترینش که بی‌تعارفی در دست ندادن است تا انتقال بدبینی یا در مقابل، سهل‌انگاری
@amiropouria
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
این روزها که با اخبار مربوط به #کرونا ، فیلم‌های زیرژانر «فاجعه» و به‌خصوص فیلم‌هایی دربارهٔ اپیدمی بیماری‌های واگیردار مدام و به‌طور طبیعی یادآوری می‌شود، خیلی‌ها از فیلم #گذرگاه_کاساندرا یاد کردند که به لطف ِ ارزشمند دوستی، کپی درخشانی از آن به دست و گوشم رسید. در همان تیتراژ آغازین، موسیقی متن فیلم اثر عالیجناب #جری_گلد_اسمیت یادم انداخت در تمام فیلم‌‌هایی که با خواهر و برادرم در بچگی بازی می‌کردیم، هر وقت موقعیت غم‌انگیزی برای یکی از نقش‌ها پیش می‌آمد، همین ملودی را با دهان می‌زدیم. اما آن را نه از این فیلم، بلکه از روی نسخهٔ دوبلهٔ انیمیشن #رابین_هود محصول والت دیزنی می‌شناختیم که در موقعیتی غمبار، جایگزین آواز راوی آن کارتون (یک خروس گیتاریست) شده بود. هم آن تکه از کارتون دیزنی و هم شروع تیتراژ «گذرگاه کاساندرا» را اینجا آورده‌ام. منهای اسامی بازیگران بزرگی که در تیتراژ می‌آید، به این توجه کنید که چه‌طور این موسیقی با جادوی هیپنوتیک خود می‌تواند آوای رمزآمیز اندوه مردم یک دوران و یک سرزمین باشد. در بچگی، این یک قلم را خوب تشخیص داده بودیم

@amiropouria
اشاره‌ای از امیر پوریا درباب شدت و تداوم نهان‌کاری مسئولان و فداکاری اعضای جامعهٔ پزشکی و درمانی کشور:

چند سال پیش، #دکتر_خرسندی بزرگ، گوشم را جراحی کرد. در معاینهٔ نهایی چند هفته بعدش می‌خواستم فیلمی به او هدیه بدهم که تصویری مثالی و ماندگار از پزشک داشته باشد. نمونه‌ای زیباتر از #نردبان_جیکوب نیافتم. با بازی دنی آیلو. شخصیتی که در دنیای رویاگون/کابوس‌وار ِ این بهترین فیلم #آدریان_لین حتی معلوم نیست واقعیت بیرونی دارد یا در ذهن جیکوب (تیم رابینز) زنده است. اما حضورش و لبخندش و کلامش برای جیکوب نه فقط مرهم، بلکه درمان است. گاه که او را از دید جیکوب ِ درازکشیده می‌بینیم، نور گرداگرد سرش از منبعی واقعی یعنی لامپ گرد پشت سرش می‌آید و لزوماً نشانی از هالهٔ نورانی فرشته نیست. به همین ترتیب، حرف‌هایش هم شعارهای فریبنده نیست. واقع‌بین و راستگوست. صفاتی که اگر در مسئولان اصلی وزارت بهداشت و جامعهٔ پزشکی ما بود، حالا اعضای کوچک‌تر اما بزرگوار و بزرگ‌منش این مجموعه یعنی پزشکان و پرستاران و بهیاران و کارکنان مختلف بیمارستان‌ها این همه در خطر نبودند
.
می‌گویم خطر و می‌دانم که تصور من و شما از آن، تصوری بسیار دور از اصلش است. اصل خطر یعنی این که انبوهی از این افراد، بسیاری حتی در سنین جوانی، در حال سرفه و نفس‌تنگی و وخامت احوال خودشان، همچنان ناچارند در بیمارستان‌هایی که تمام بخش‌های‌شان پر از مبتلایان یا مشکوکان به #کرونا است، خدمت کنند. گاه با قرنطینه ٔ خودشان بعد از اتمام شیفت. گاه حتی بدون تغییر شیفت
.
برخی از اینها تا همین چند هفته پیش داشتند به ضرب و زحمت، شرایط عروسی‌شان را جور می‌کردند. برخی در آستانهٔ تغییر و بهبود محل کار بودند. اما حالا نمی‌توانند به چیزی جز احتمال بهبود حال چندتایی از بیماران زیردست‌شان بپردازند
.
آقای کیمیایی تعبیری دارد که بارها از بنده شنیده‌اید. می‌گوید قهرمان، بی‌تدارک است. تصمیم نمی‌گیرد قهرمان بشود. در موقعیت و سر ِ بزنگاه انسانی لازم، کنشی که به باورش لازم است، از او سر می‌زند. تاریخ و دیگران‌اند که صفت قهرمانانه به آن می‌بخشند تا ثبتش کنند. اما آیا این صفت، رنج‌ها و حسرت‌های این همه انسان را پاسخگوست؟ وقتی می‌شد با یک ماه زودتر اعلام کردن، جلوی حجم عظیمی از آن فجایع را گرفت، باورتان می‌شود که هنوز پرسنل بیمارستان‌های زیادی «دستور» دارند جز آنفلوآنزا یا هر چیزی منهای کرونا، چیزی در پرونده‌های این همه افراد بستری ننویسند؟ می‌دانید هنوز پنهان‌کاری و دروغ دارد بیش از خود ویروس، جان آدم‌ها را می‌گیرد؟ می‌توانید بشمارید که این رفتار دروغ‌باف در شهر و ده و جاده‌ها و سفرها و ادارات و مسابقات فوتبال و غیره و غیره، چند محیط برای انتقال ویروس می‌سازد که به این سرعت به سی استان رسیده؟
@amiropouria
اشاره‌ای از امیر پوریا در روز اعلام بیماری تام هنکس و در آستانهٔ سومین سالگرد فقدان علی معلم:


تصور نکنیم «قهرمان» در سینما حتماً بزن‌بهادر است. ممکن است حتی سلاح هم نداشته باشد یا عمل حماسی از او سر نزند، اما ذات انسانی و اصیل و پاکش او را به جایگاهی برساند که زمانی در مقاله‌ای درباب همین موضوع، به‌عنوان تعریف سادۀ قهرمان نوشتم: آدمی که آدم دوست دارد بتواند مثل او باشد یا بشود. به این معنا، بسیاری آدم‌های سینما «قهرمان» محسوب می‌شوند بی‌آن که لزوماً کنش قهرمانانه به سیاق قیام یا ایستادگی در سینمای کلاسیک، در تمام عملکرد آنها جاری باشد.
.
از این زاویه که به سینمای دهه‌های اخیر دنیا نگاه کنیم، #تام_هنکس همیشه بازیگر نقش‌ قهرمان‌ها بوده. با آن که در عکس می‌بینید سال نود و شش در جلسات تخصصی #تحلیل_بازیگری که در پردیس چارسو برپا کردم، او به‌منزلۀ مثال متعالی #تنوع_نقش_در_بازیگری مبنای مباحثم بود اما در عین این تنوع، تماشاگری که به او نگاه می‌کند، همیشه به این که او انتخاب درستی می‌کند، تصمیم انسانی می‌گیرد و طرف حق یا حقیقت می‌ایستد، مطمئن است. زن من همیشه و حتی با نقش‌های مفرح او می‌گوید آدم وقتی می‌بیندش، خیالش راحت است. احساس امنیت و آرامش می‌کند. آدم با خودش می‌گوید در دنیایی که تام هنکس را دارد، می‌توان آسوده زیست. جا و وقت اشاره به تک‌تک نقش‌ها و توضیح این که در بدترین و خنگ‌ترین موارد هم این نهاد پاک و عمل درست با او همراه است، متاسفانه وجود ندارد
.
امروز که خود او در حدود هفده ساعت پیش در صفحۀ شخصی‌اش خبر بیمارشدن خود و همسرش #ریتا_ویلسون را منتشر کرد، از زاویۀ تازه‌ای به این باور این روزهایم رسیدم که در بدترین دوران حیات انسان هستیم و #کرونا هم نشانۀ لایق همین دوران است. وگرنه قهرمان امنیت‌بخش دنیای ما که نباید مشهورترین نفر مبتلا و اولین بازیگر درگیر این اتفاق می‌بود. امید و اعتماد قلبی دارم که آن دو از این دوره، عبور می‌کنند و می‌مانند و سلامت‌شان را بازمی‌یابند. اما این خبر خوش که در انتظار آنیم، میزان شناعت و دنائت دوران و دنیای ما را کم‌رنگ نمی‌کند. دورانی که عینی‌ترین مصداق آن بیت #حافظ در تقابل با تقدیر و کج و کولگی‌های تقدیر است: «اعتباری نیست بر کار جهان/ بلکه بر گردون‌گردان نیز هم»
.
این بیت را در خشم نسبت به تقدیر، در مراسم ختم (سوم) دوست و بزرگم #علی_معلم خواندم. گفتم تقدیر هم انتخاب‌ها و جهت‌گیری‌های غلط، پرت و بی‌موقعی دارد. کج‌روی دارد. با اعلام ۱۱۸هزار مورد ابتلا در ۱۱۲ کشور جهان، کاملاً روشن است که بیت حافظ بیش از همیشه برای توصیف این دوران سروده شده بود. اتفاقاً فردا سومین سالروز فقدان علی است
اشاره‌ای از امیر پوریا دربارهٔ مسافرت‌های نوروزی، چهارشنبه‌سوری و مردمان فاقد درک نسبت به بحران کرونا / ۲۹ اسفند ۹۸

«حرف‌های من شامل مردمی ا‌ست که در کمال بی‌رحمی نسبت به خود و جامعه، وقتی اسم تعطیلات می‌آید، همه به سمت شمال هجوم می‌برند. جامعه‌ای که در آن تحصیل‌کرده هم هست. این برخوردهای مردم شمالی را هم می‌پسندم که خودشان اقدام به بستن راه می‌کنند. اما نبايد کار به اینجا برسد. در رابطه با این جامعه چه باید گفت؟ مردمی که بین‌ آنها درس‌خوانده و تحصیل‌کرده و صاحب مقام نیز هست ولی مبادرت به چنین اعمال باورنکردنی‌ای می‌کنند»
.
اینها حرف‌های آقای #کیانوش_عیاری در #روزنامه_شرق امروز بود. در واکنش به سفرهای مردم با وجود بحران #کرونا. در روزی که به‌طور رسمی اعلام شد هر ساعت، چهل و سه ایرانی دیگر به این ویروس مبتلا می‌شوند، آمار رسمی دیگری هم ارائه شد که بی‌شک از اولی هولناک‌تر است: دیروز یک میلیون و صد و دوازده هزار سفر در جاده‌های سراسر کشور ثبت شده! دلیل وحشتناک‌تر بودنش نه فقط انتقال ویروس یا احتمال ابتلای خود مسافران در مقصد سفر، بلکه میزان درک انسانی منجر به سفر در چنین احوالی‌ست. قبل و بعد از بحران شیوع ویروس، به فرض زنده ماندن، چگونه باید چنین جمعیتی را «هم‌وطن» بدانیم؟
.
شرکت در #چهارشنبه‌سوری امسال، اصرار به بیرون رفتن برای خرید #هفت_سین و جوانب دیگر #نوروز، هر نوع دید و بازدید و #عید_دیدنی، حتی سرزدن به کسی که بچه‌دار شده یا تازه ازدواج کرده، حتی عیادت بیماران و دیدار بزرگ‌ترها، به جای رسم و سنت پسندیده، عین امضای سند فقدان درک انسانی‌ست و هیچ معنای دیگری ندارد
.
فراموش نکرده‌ایم که #حسن_روحانی گفت: «چیزی به اسم قرنطینه نخواهیم داشت» . نگرشی که در این جمله‌ جاری‌ست، ریشهٔ بسیاری از همین فجایع به شمار می‌رود. و البته باید اقرار کرد خیل مردم توی جاده‌ها و حاضر در چهارشنبه سوری و عیددیدنی‌ها، به این سیستم شبیه‌اند؛ به‌ویژه در خطاناپذیری و در تغییر ندادن عادات و کلیشه‌های خود
.
خوب می‌دانم بالای نود درصد شما در کل این بحث، کنار بنده‌اید. به کسی برنخورد. می‌گوییم و برای دیگران می‌فرستیم و آنها هم برای بقیه می‌فرستند تا شاید سرسوزنی اثر بگذارد. کار دیگری از ما ساخته نیست

@amiropouria
Forwarded from BBCPersian
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔴 سینمای آنلاین در قرنطینه و دزدیدن اولین فیلم

🔹 بحران #کرونا، ضربه سنگینی به صنعت سینما زده و آن را در خطر ورشستگی قرار داده.

🔹 علیرضا داوودنژاد، کارگردان اخیرا در گفت‌و‌گو با بی‌بی‌سی پیشنهاد داد برای نجات صنعت سینما ۱۰۰ فیلم جدید امسال به صورت آنلاین نمایش داده شود. پیشنهادی که با اکران آنلاین فیلم خروج عملی شد. در ۲۴ ساعت اول اکران این فیلم، نزدیک به ۳۴ هزار بلیط فروخته شد، اما یک اتفاق کام سینماگران را تلخ کرد. امیر پوریا، منتقد فیلم، از این اتفاق می‌گوید.
@BBCPersian
Forwarded from Iranwire
🔹خسرو سینایی: مجموع هنرها نزد مرد دانا

با درگذشت آقای «خسرو سینایی»، شمار فیلم‌سازان شاخص برجای‌مانده از سال‌های حول‌وحوش ۱۳۲۰، به کمتر از انگشتان یک دست رسید. اگر تنها سه سال ۱۳۱۹، ۱۳۲۰ و ۱۳۲۱ را در نظر آوریم، نسل درخشانی از افراد جریان‌ساز و اثرگذار ادبیات، نقاشی، سینما، شعر، موسیقی، ترجمه و نقد ادبی ما، زاده همین مقطع بوده‌اند و دوره تکوین نگرش و همچنین نخستین تجربه‌های خود را در اواخر دهه سی و در طول دهه چهل طی کرده‌اند. این‌که چه منابعی به تغذیه ذهنی و رشد فکری غبطه‌انگیز آن نسل، خوراک رساند و چگونه شد که شیوه و نگاه هرکدام این‌چنین مستقل از دیگران است و میان آن‌ها حتی دو همانند نمی‌توان یافت، طبعا در این یادداشت که به حرمت و یاد سینایی نوشته می‌شود، نخواهد گنجید؛ اما تمایز او با سایر فیلم‌سازان هم‌نسلش در تنوع دامنه‌های کاری و تحصیلی بود.

خسرو سینایی خود را شاعر، نقاش و موزیسین نمی‌دانست. باآنکه جلوه تمام این‌ها در شکلی کاملا سنجیده و دانسته یعنی مبتنی بر آموخته‌های آکادمیک، دهه‌ها در بین کارهایش به چشم می‌خورد. همه‌جا خود را فیلم‌ساز می‌خواند و وقتی بنا بود از باقی کارهایش چیزی به مخاطب عرضه کند، حتما بر این‌که در مقایسه با اشعار «محمدابراهیم جعفری»، شعرهای خود را شعر به‌حساب نمی‌آورد یا در قیاس با «لوریس چکناواریان»، خودش را آهنگساز یا حتی نوازنده نمی‌خواند، اصرار داشت. می‌گفت به هر رو حرفه اصلی‌اش در نسبت با هنر، سینما بوده است.

جزییات بیشتر را در گزارش امیر پوریا بخوانید:👇

#اطلاع_رسانی #کرونا_در_ایران
این آخرین عکس پروفایل تلگرام آقای چنگیز جلیلوند است. نوع عکس و فضا و کنار ماشین ایستادن در ساحل، همچنان یادآور علایق دوران جوانی است و از روحیهٔ سرحال و جوانانهٔ او خبر می‌دهد. کسی که همچنان با انرژی و حتی ولع فراوان، کار می‌کرد و صدا به یادگار می‌گذاشت و هیچ نشانی از سال‌خوردگی در رفتار و زیستش نبود، باید این طور ناگاه و بیهوده قربانی ویروس کرونا شود... چنین مردی هر طور می‌رفت، غمبار بود اما این طور رفتنش غم و احساس پوچی و تلخی را چند برابر می‌کند
.
در تدارک صحبت در گزارشی دربارهٔ او و کار و جایگاهش برای «رادیو فردا» هستم و نگارش مطلبی دربارهٔ میراث درخشان دوبله‌هایش که از خود به جا گذاشت. دریغ از این شکل رفتن او
.

#چنگیز_جلیلوند #هنر_دوبله #کرونا

@amiropouria