خود-مظلوم-بینی در جایگاه انگیزهٔ انتقام از جامعه!
یادداشت کوتاه امیر پوریا دربارهٔ فیلم «جوکر»
هیاهوی فراوان و توأمان جشنوارهها و منتقدان و مخاطبان در استقبال از #فیلم_جوکر نشانهٔ عجیبی از تفکر مسلط و در حال گسترش جهان رسانهای امروز است. این که برویم و ببینیم «چه بود و چه گذشت که جوکر، جوکر شد»، با ترکیب عقدهمندیهای بسیار دمدستی برگزار میشود. عقدههایی که به نظر میرسد در پی تکرار در دهههای مختلف، همچنان مهمترین زمینهٔ حسرت و عصبیت و خود-مظلوم-بینی و حقبهجانبی در نگاه و تصور آمريکایی، این است که بابای آدم، خود آدم و مامان آدم را قال گذاشته و ول کرده باشد. در کمال معصومیت، هیچ توقع مالی و اعتباری هم از طرف نداشته باشد و فقط بخواهد بهش پاپا بگوید. از طرف دیگر، نمکین است که این کمپانی معظم #دی_سی چه طور و چه قدر به سمت و سوی شخصیتهایش بیاعتناست و فقط اگر مسائل کپیرایتی حل و برقرار شود، با این که #بروس_وین یا همان #بتمن بچهٔ اندکی سادهلوح ِ مردی تا این اندازه ناانسان باشد، مشکلی ندارد. این که جوکر در شوی کمدی موری فرانکلین (با بازی #رابرت_دنیرو) آن همه شعار بدهد، مثلاً بناست دامنهٔ پیوندهای تماتیک فیلم با #راننده_تاکسی اسکورسیزی را تکمیل کند و این که مردم با گریم یا ماسک دلقکی و جوکری بخواهند هر نوع بههمریزی و شلوغکاری را مترادف با اعتراض جلوه دهند، قرار است تا حد اقتدا به جوکر پیش برود! مشکلات اجتماعی هم در حادترین شکلاش، منحصر است به تمسخر و تحقیر آدمهای طفلک؛ از بچههای مردمآزار افتتاحیهٔ فیلم تا خود موری با پخش تکهای از استندآپ ِ #آرتور_فلک (جوکر) تا سه مرد توی مترو. به این میگویند جامعیت در روانشناسی اجتماعی؟!!
.
اما طراحی تمام این بساط به قصد دست انداختن ارکان جامعه و رسانههای دوران توسط جوکر، بهشدت چشمگیر است. لباسها (بهویژه لباس نهایی حضور در شوی تلویزیونی که در عکس هم کنار همان ایستادهام) و زبان اندام #واکین_فینیکس بنیان میزانسن فیلم و در حدی گیراست که میتوان کورئوگرافی فیلم را جذابترین عنصر آن دانست. جوکر با این رقص پا و حرکات دست و طرز راه رفتن، بهعنوان انتقاد و دهنکجی به فلاکت جاری #گاتهام سیتی (=آمریکای معاصر) بهتر از تمام آن ادعاهای توی تلویزیون یا حرفهایش به مشاور عمل میکند. بادی_لنگوئج فینیکس در این نقش را میتوان همچون الگوی آرمانی و دستنیافتنی خلق شخصیت برپایهٔ حرکات و حالات فیزیکیاش، درس داد.
@amiropouria
یادداشت کوتاه امیر پوریا دربارهٔ فیلم «جوکر»
هیاهوی فراوان و توأمان جشنوارهها و منتقدان و مخاطبان در استقبال از #فیلم_جوکر نشانهٔ عجیبی از تفکر مسلط و در حال گسترش جهان رسانهای امروز است. این که برویم و ببینیم «چه بود و چه گذشت که جوکر، جوکر شد»، با ترکیب عقدهمندیهای بسیار دمدستی برگزار میشود. عقدههایی که به نظر میرسد در پی تکرار در دهههای مختلف، همچنان مهمترین زمینهٔ حسرت و عصبیت و خود-مظلوم-بینی و حقبهجانبی در نگاه و تصور آمريکایی، این است که بابای آدم، خود آدم و مامان آدم را قال گذاشته و ول کرده باشد. در کمال معصومیت، هیچ توقع مالی و اعتباری هم از طرف نداشته باشد و فقط بخواهد بهش پاپا بگوید. از طرف دیگر، نمکین است که این کمپانی معظم #دی_سی چه طور و چه قدر به سمت و سوی شخصیتهایش بیاعتناست و فقط اگر مسائل کپیرایتی حل و برقرار شود، با این که #بروس_وین یا همان #بتمن بچهٔ اندکی سادهلوح ِ مردی تا این اندازه ناانسان باشد، مشکلی ندارد. این که جوکر در شوی کمدی موری فرانکلین (با بازی #رابرت_دنیرو) آن همه شعار بدهد، مثلاً بناست دامنهٔ پیوندهای تماتیک فیلم با #راننده_تاکسی اسکورسیزی را تکمیل کند و این که مردم با گریم یا ماسک دلقکی و جوکری بخواهند هر نوع بههمریزی و شلوغکاری را مترادف با اعتراض جلوه دهند، قرار است تا حد اقتدا به جوکر پیش برود! مشکلات اجتماعی هم در حادترین شکلاش، منحصر است به تمسخر و تحقیر آدمهای طفلک؛ از بچههای مردمآزار افتتاحیهٔ فیلم تا خود موری با پخش تکهای از استندآپ ِ #آرتور_فلک (جوکر) تا سه مرد توی مترو. به این میگویند جامعیت در روانشناسی اجتماعی؟!!
.
اما طراحی تمام این بساط به قصد دست انداختن ارکان جامعه و رسانههای دوران توسط جوکر، بهشدت چشمگیر است. لباسها (بهویژه لباس نهایی حضور در شوی تلویزیونی که در عکس هم کنار همان ایستادهام) و زبان اندام #واکین_فینیکس بنیان میزانسن فیلم و در حدی گیراست که میتوان کورئوگرافی فیلم را جذابترین عنصر آن دانست. جوکر با این رقص پا و حرکات دست و طرز راه رفتن، بهعنوان انتقاد و دهنکجی به فلاکت جاری #گاتهام سیتی (=آمریکای معاصر) بهتر از تمام آن ادعاهای توی تلویزیون یا حرفهایش به مشاور عمل میکند. بادی_لنگوئج فینیکس در این نقش را میتوان همچون الگوی آرمانی و دستنیافتنی خلق شخصیت برپایهٔ حرکات و حالات فیزیکیاش، درس داد.
@amiropouria
Amir Pouria
برشی از فیلمی به نام «خلق ِ خانوادهٔ اَبوت» (پَت اوکانر، ١٩٩٧) و اشارهای از امیر پوریا در معرفی آن @amiropouria متن را در ادامه بخوانید: 👇
چند وقتی میشود که این فیلم درست و سنجیده و اثرگذار را بدون آن که شهرتی داشته باشد، کشف کردهام و میخواهم آن را معرفی کنم. اما بهخصوص حالا که از تماشای دو فیلم بسیار تحسینشدهٔ این روزها یعنی «سول» پیت داکتر و کمپانی پیکسار و «مستی/یک دور دیگر» توماس وینتربرگ چندان خِیر و برکتی بهم نرسید (و بهزودی در ابعاد اشارهٔ کوتاه دربارهٔ هر دو مینویسم)، معرفی فیلم «خلق ِ خانوادهٔ اَبوت» را بر خود لازم میدانم
.
فیلمی است که جنیفر کانلی، لیو تایلر و البته واکین فینیکس همه در آغاز جوانی و پیش از شهرت بعدیشان در آن نقشهایی کلیدی ایفا میکنند. از آن نقشها که ریشهٔ شخصیتهای مهمی که بعدها بازی کردند به حساب میآید. یعنی با شناخت خصوصیات، میشود این ریشه را در نقشی که در این فیلم دارند، پیدا کرد. در کنار اینها بازیگری که بسیار به کارش علاقهمندم و کمتر شناختهشده است یعنی بیلی کروداپ هم در نقشی که شاید با تصورات امروزی باید به فینیکس داده میشد، بسیار درسگرفتنی بازی میکند. او در فیلم برادر بزرگ فینیکس است و فینیکس که راوی فیلم هم هست (فیلم، اقتباسی است) در توصیف روابط برادرش با سه دختر خانوادهای به اسم اَبوت، معتقد است اگر این دخترها وجود نداشتند هم برادرش آنها را خلق میکرد! همین توصیف عجیب، نام عجیب فیلم را میسازد و برای درک مفهومش باید کل فیلم را با دقیقتر شنیدن نریشن آن ببینید
.
به جلوهٔ ظاهراً احساساتی این صحنه که انتخاب کردهام، با بدبینی نگاه نکنید. کارگردان، همان کسی است که
Sweet November
را ساخته اما سانتیمانتالیسم در این یکی به هیچ وجه مانند آن فیلمش نیست. کلی مسیر خوددارانه در پرداخت عواطف طی میشود تا فیلم به اینجا برسد. در عین حال، این سکانس را با تمام همهپسندیاش بهعنوان نمایندهٔ فیلم آوردم تا یادآوری کنم مهجور ماندن برخی فیلمهای دهههای ٨٠ و ٩٠ با وجود چنین سکانسهایی که قابلیت محبوبیت عام دارند، چه قدر عجیب است. فیلم البته بین دوستداران اندکش «کالت» شده اما عمق روانشناسی رابطه در آن و میزان دوریاش از برخی لوسبازیهای فیلمهای موسوم به تینایجری یا
Coming of Age
همچنان بیش از آن است که در هفت آسمان، یک ستاره هم نداشته باشد
.
#inventingtheabbotts
#واکین_فینیکس #بیلی_کروداپ #لیو_تایلر #جنیفر_کانلی
@amiropouria
.
فیلمی است که جنیفر کانلی، لیو تایلر و البته واکین فینیکس همه در آغاز جوانی و پیش از شهرت بعدیشان در آن نقشهایی کلیدی ایفا میکنند. از آن نقشها که ریشهٔ شخصیتهای مهمی که بعدها بازی کردند به حساب میآید. یعنی با شناخت خصوصیات، میشود این ریشه را در نقشی که در این فیلم دارند، پیدا کرد. در کنار اینها بازیگری که بسیار به کارش علاقهمندم و کمتر شناختهشده است یعنی بیلی کروداپ هم در نقشی که شاید با تصورات امروزی باید به فینیکس داده میشد، بسیار درسگرفتنی بازی میکند. او در فیلم برادر بزرگ فینیکس است و فینیکس که راوی فیلم هم هست (فیلم، اقتباسی است) در توصیف روابط برادرش با سه دختر خانوادهای به اسم اَبوت، معتقد است اگر این دخترها وجود نداشتند هم برادرش آنها را خلق میکرد! همین توصیف عجیب، نام عجیب فیلم را میسازد و برای درک مفهومش باید کل فیلم را با دقیقتر شنیدن نریشن آن ببینید
.
به جلوهٔ ظاهراً احساساتی این صحنه که انتخاب کردهام، با بدبینی نگاه نکنید. کارگردان، همان کسی است که
Sweet November
را ساخته اما سانتیمانتالیسم در این یکی به هیچ وجه مانند آن فیلمش نیست. کلی مسیر خوددارانه در پرداخت عواطف طی میشود تا فیلم به اینجا برسد. در عین حال، این سکانس را با تمام همهپسندیاش بهعنوان نمایندهٔ فیلم آوردم تا یادآوری کنم مهجور ماندن برخی فیلمهای دهههای ٨٠ و ٩٠ با وجود چنین سکانسهایی که قابلیت محبوبیت عام دارند، چه قدر عجیب است. فیلم البته بین دوستداران اندکش «کالت» شده اما عمق روانشناسی رابطه در آن و میزان دوریاش از برخی لوسبازیهای فیلمهای موسوم به تینایجری یا
Coming of Age
همچنان بیش از آن است که در هفت آسمان، یک ستاره هم نداشته باشد
.
#inventingtheabbotts
#واکین_فینیکس #بیلی_کروداپ #لیو_تایلر #جنیفر_کانلی
@amiropouria