رمزگشايي از دنياي "تلماسه" (Dune)
بخش اول: "جهاد باتلري" (The Butlerian Jihad)
"جهاد باتلري" بازهاي تاريخي (تقريباً 93 سال) از اتفاقات دنياي داستاني "تلماسه" است كه شايد بتوان آن را جنگ صليبي عليه رايانهها (Crusade against Computers) نام نهاد. هدف از اين جهاد، بازداري از ماشيني شدن انسان و بازگشت به قواي ذهني است. اين جديت تا جايي پيش ميرود كه در كتابي مذهبي به نام "كتاب مقدس نارنجي كاتوليك" (The Orange Catholic Bible) كه آن را "كتاب اندوخته" (Accumulated Book) هم مينامند و مردم معتقدند ريشه شكلگيري آن سيارهاي باستاني و افسانهاي است به نام "زمين" (Earth)، ساخت و نگهداري هرگونه ماشين با خصلتهاي ذهني بشري و داراي آگاهي گناه بوده و مجازات آن اعدام و مرگ است. پس از پايان جهاد باتلري و نابودي ماشينهاي آگاه، مسير جوامع بشري در دنياي داستاني "تلماسه" به سمت نوعي فئوداليسم پيش ميرود و در اين ميان انجمنهايي با تمركز و تأكيد بر قواي فكري و توانايي ذهني بشر شكل ميگيرند. يكي از اين فرقهها "خواهران بنيجزيره" (Bene Gesserit Sisterhood) است. به نظر ميرسد فرانك هربرت" (Frank Herbert)، خالق دنياي داستاني "تلماسه" (Dune)، عنوان "جهاد باتلري" را به جهت اداي دين به نويسنده انگليسي، "ساموئل باتلر" (Samuel Butler)، برگزيده باشد. "باتلر" در يكي از آثار خود به نام "اِروهان" (Erewhon) كه در سال 1872 ميلادي نوشتهشده، دنيايي ماشيني را تصوير ميكند كه درنهايت، انسانها از ترس پيشيگرفتن ماشينها، تمامشان را نابود ميكنند. در سال 2002 ميلادي، "برايان هربرت" (Brian Patrick Herbert)، پسر فرانك، به همراهي "كوين اندرسون" (Kevin J. Anderson) بر اساس ايده اوليه خود "هربرت" پدر، كتاب "تلماسه: جهاد باتلري" (Dune: The Butlerian Jihad) را منتشر كردند كه وقايع آن در زماني حدود ده هزار سال پيش از داستان اصلي "تلماسه" ميگذرد. اين كتاب جلد اول از يك سهگانه است.
#تلماسه
@eventhorizon1
بخش اول: "جهاد باتلري" (The Butlerian Jihad)
"جهاد باتلري" بازهاي تاريخي (تقريباً 93 سال) از اتفاقات دنياي داستاني "تلماسه" است كه شايد بتوان آن را جنگ صليبي عليه رايانهها (Crusade against Computers) نام نهاد. هدف از اين جهاد، بازداري از ماشيني شدن انسان و بازگشت به قواي ذهني است. اين جديت تا جايي پيش ميرود كه در كتابي مذهبي به نام "كتاب مقدس نارنجي كاتوليك" (The Orange Catholic Bible) كه آن را "كتاب اندوخته" (Accumulated Book) هم مينامند و مردم معتقدند ريشه شكلگيري آن سيارهاي باستاني و افسانهاي است به نام "زمين" (Earth)، ساخت و نگهداري هرگونه ماشين با خصلتهاي ذهني بشري و داراي آگاهي گناه بوده و مجازات آن اعدام و مرگ است. پس از پايان جهاد باتلري و نابودي ماشينهاي آگاه، مسير جوامع بشري در دنياي داستاني "تلماسه" به سمت نوعي فئوداليسم پيش ميرود و در اين ميان انجمنهايي با تمركز و تأكيد بر قواي فكري و توانايي ذهني بشر شكل ميگيرند. يكي از اين فرقهها "خواهران بنيجزيره" (Bene Gesserit Sisterhood) است. به نظر ميرسد فرانك هربرت" (Frank Herbert)، خالق دنياي داستاني "تلماسه" (Dune)، عنوان "جهاد باتلري" را به جهت اداي دين به نويسنده انگليسي، "ساموئل باتلر" (Samuel Butler)، برگزيده باشد. "باتلر" در يكي از آثار خود به نام "اِروهان" (Erewhon) كه در سال 1872 ميلادي نوشتهشده، دنيايي ماشيني را تصوير ميكند كه درنهايت، انسانها از ترس پيشيگرفتن ماشينها، تمامشان را نابود ميكنند. در سال 2002 ميلادي، "برايان هربرت" (Brian Patrick Herbert)، پسر فرانك، به همراهي "كوين اندرسون" (Kevin J. Anderson) بر اساس ايده اوليه خود "هربرت" پدر، كتاب "تلماسه: جهاد باتلري" (Dune: The Butlerian Jihad) را منتشر كردند كه وقايع آن در زماني حدود ده هزار سال پيش از داستان اصلي "تلماسه" ميگذرد. اين كتاب جلد اول از يك سهگانه است.
#تلماسه
@eventhorizon1
كتابخوارها
The Book Eaters
1)
اگر تعابير استعاريِ زبانهاي بشري موجوديت واقعي پيدا كنند، چه اتفاقي ميافتد؟ مثلاً اگر هر ايده تازهاي به ناگهان شبيه يك ساختمان واقعي بنا شود، يا مشكلات روحي شبيه ضربات فيزيكي به شخص برخورد كنند، يا كتابخوانهاي حرفهاي شبيه كرمها كتابها را بخورند؟ "كتابخوارها" (The Book Eaters) نام داستاني است نوشتۀ "ساني دين" (Sunyi Dean) كه در سال 2022 ميلادي نگاشته شده و نويسندۀ كتاب متولد آمريكا، بزرگشدۀ هنگكنگ و مقيم شمال انگلستان است. داستانِ كتاب او شرح موجوداتي است شبيه انسان كه از كتابها تغذيه ميكنند. برخي از اين موجودات در بدو تولد دچار مشكلي ژنتیکی شده و بهجای كتابخوار، ذهنخوار یا مغزخوار ميشوند (البته اين مغزخواري با داستان ضحاك در شاهنامه متفاوت است، همچنين با استعاره "خوردن مغز ديگران" كه براي آدمهاي پرحرف بهکاربرده ميشود نيز تفاوت دارد).
2)
كتابخوارها با خوردن كتاب علاوه بر تغذيه، دانش نيز كسب ميكنند. بهعبارتیدیگر روش يادگيري آنها عبارت است از خوردن كتابي با موضوع مربوطه. مثلاً براي يادگيري مسيرهاي رفتوآمد كافي است يك نقشه را ببلعند. موضوعات مختلف داراي طعمهاي متفاوتي است (اين هم واقعيسازي يك استعاره ديگر). داستانهاي عاشقانه طعمي شيرين دارند، داستانهای جاسوسي طعمي تند و فلفلي و كتابهاي علمي و ديكشنريها بيمزه و حوصله سر بر هستند. يكي از تنبيهات كودكان بدرفتار اجبار آنها به خوردن لغتنامهها است. ذهنخوارها بهجای كتاب بايد از مغز انسانها تغذيه كنند و به همين دليل در بدو تولد توسط خود كتابخوارها نابود و معدوم ميشوند. يك ذهنخوار با خوردن مغز يك انسان تمام تجربيات و خاطرات آن انسان را به خود انتقال ميدهد. لذا يك كودك ذهنخوار صرفاً با خوردن مغز پنج انسان ميتواند تجربه چند صدسال زندگي را داشته باشد.
3)
داستان كتاب عبارت است از تلاش مادري كتابخوار براي جلوگيري از معدوم شدن كودك ذهنخوارش و سپس جستجو براي يافتن درمان. شايعهاي وجود دارد كه يكي از خاندانهاي كتابخوار دارويي براي درمان اين عارضه پیداکرده است كه ذهنخوار را به كتابخوار تبديل ميكند. در مسير داستان، شخصيت اصلي فقط با خود كتابخوارها درگير نيست، بلكه با انسانها هم دچار مشكل ميشود و ادامۀ ماجرا شرح اين درگيريها است. خاندانهاي کتابخوار هرکدام رسوم ويژهاي دارند و البته قوانين فراگيري بر تمام آنها جاري است كه ملزم به رعايت آن هستند. اين خاندانها عمدتاً به شكل پنهان در ميان انسانها و در شمال انگلستان اقامت دارند.
4)
به شكل موازي با مسير داستان در زمان حال، شرححال گذشتۀ شخصيت اصلي و تبعيضي كه خاندانهاي كتابخوار براي دختران و زنانشان قائل هستند هم روایتشده و افزون بر آن، روايت برخي از جنبههاي زندگي انسانها از ديد يك كتابخوار هم از نكات جالب كتاب است. شايد بهترين توصيف اين كتاب، صفتي است كه در رسانهها برايش استفاده شد: Unputdownable.
@eventhorizon1
The Book Eaters
1)
اگر تعابير استعاريِ زبانهاي بشري موجوديت واقعي پيدا كنند، چه اتفاقي ميافتد؟ مثلاً اگر هر ايده تازهاي به ناگهان شبيه يك ساختمان واقعي بنا شود، يا مشكلات روحي شبيه ضربات فيزيكي به شخص برخورد كنند، يا كتابخوانهاي حرفهاي شبيه كرمها كتابها را بخورند؟ "كتابخوارها" (The Book Eaters) نام داستاني است نوشتۀ "ساني دين" (Sunyi Dean) كه در سال 2022 ميلادي نگاشته شده و نويسندۀ كتاب متولد آمريكا، بزرگشدۀ هنگكنگ و مقيم شمال انگلستان است. داستانِ كتاب او شرح موجوداتي است شبيه انسان كه از كتابها تغذيه ميكنند. برخي از اين موجودات در بدو تولد دچار مشكلي ژنتیکی شده و بهجای كتابخوار، ذهنخوار یا مغزخوار ميشوند (البته اين مغزخواري با داستان ضحاك در شاهنامه متفاوت است، همچنين با استعاره "خوردن مغز ديگران" كه براي آدمهاي پرحرف بهکاربرده ميشود نيز تفاوت دارد).
2)
كتابخوارها با خوردن كتاب علاوه بر تغذيه، دانش نيز كسب ميكنند. بهعبارتیدیگر روش يادگيري آنها عبارت است از خوردن كتابي با موضوع مربوطه. مثلاً براي يادگيري مسيرهاي رفتوآمد كافي است يك نقشه را ببلعند. موضوعات مختلف داراي طعمهاي متفاوتي است (اين هم واقعيسازي يك استعاره ديگر). داستانهاي عاشقانه طعمي شيرين دارند، داستانهای جاسوسي طعمي تند و فلفلي و كتابهاي علمي و ديكشنريها بيمزه و حوصله سر بر هستند. يكي از تنبيهات كودكان بدرفتار اجبار آنها به خوردن لغتنامهها است. ذهنخوارها بهجای كتاب بايد از مغز انسانها تغذيه كنند و به همين دليل در بدو تولد توسط خود كتابخوارها نابود و معدوم ميشوند. يك ذهنخوار با خوردن مغز يك انسان تمام تجربيات و خاطرات آن انسان را به خود انتقال ميدهد. لذا يك كودك ذهنخوار صرفاً با خوردن مغز پنج انسان ميتواند تجربه چند صدسال زندگي را داشته باشد.
3)
داستان كتاب عبارت است از تلاش مادري كتابخوار براي جلوگيري از معدوم شدن كودك ذهنخوارش و سپس جستجو براي يافتن درمان. شايعهاي وجود دارد كه يكي از خاندانهاي كتابخوار دارويي براي درمان اين عارضه پیداکرده است كه ذهنخوار را به كتابخوار تبديل ميكند. در مسير داستان، شخصيت اصلي فقط با خود كتابخوارها درگير نيست، بلكه با انسانها هم دچار مشكل ميشود و ادامۀ ماجرا شرح اين درگيريها است. خاندانهاي کتابخوار هرکدام رسوم ويژهاي دارند و البته قوانين فراگيري بر تمام آنها جاري است كه ملزم به رعايت آن هستند. اين خاندانها عمدتاً به شكل پنهان در ميان انسانها و در شمال انگلستان اقامت دارند.
4)
به شكل موازي با مسير داستان در زمان حال، شرححال گذشتۀ شخصيت اصلي و تبعيضي كه خاندانهاي كتابخوار براي دختران و زنانشان قائل هستند هم روایتشده و افزون بر آن، روايت برخي از جنبههاي زندگي انسانها از ديد يك كتابخوار هم از نكات جالب كتاب است. شايد بهترين توصيف اين كتاب، صفتي است كه در رسانهها برايش استفاده شد: Unputdownable.
@eventhorizon1
رمزگشايي از دنياي "تلماسه" (Dune)
بخش دوم: "كتاب العبر" (Ketab Al-Ibar)
"فرانك هربرت" (Frank Herbert) در داستان اصلي "تلماسه" (Dune) كه در سال 1965 ميلادي نوشتهشده است، از كتابي نام ميبرد به نام "كتاب العبر" (ترجمه اين عنوان به انگليسي عبارت است از Book of Lessons) كه راهنماي رهنوردان براي نجات يافتن از صحراي سوزان سياره "آراكيس" (Arrakis) است. او در بخشهاي متفاوت داستان جملاتي را از اين كتاب خيالي نقل ميكند.
اما واقعاً كتابي به نام "كتاب العبر" وجود دارد و نام اصلي و كامل آن عبارت است از: "العِبَر، و ديوان المبتدأ و الخبر في أيام العرب و العجم و البربر و ..." در هفت جلد و نوشتۀ تاريخنگار سدهي هشتم هجري، "عبدالرحمان ابن خلدون". "ابن خلدون" به اجتماع رآي صاحبنظران اولين جامعهشناس تاريخ بشر است و كتاب او اگرچه از جنس تاريخنگاري است، اما با چاشنی جامعهشناسي به تاريخ پرداخته. ايده ديگر "ابن خلدون" كه "هربرت" در "تلماسه" از آن سود جسته، تحليل توانايي اقوام بدوي و قبايل كوچنشين در براندازي حکومتهای مقتدر است، كه البته به روايت "كتاب العبر" اين پيروزي پس از حدود چهار نسل بهواسطه تنآسايي و لذتطلبي اين اقوام دچار فروپاشي خواهد شد.
از طرف ديگر "ابن خلدون" در حكومت "حفصيان" مقام صدارت داشت و اين حكومت همانند پیشینان خود نظير "فاطميون"، "موحدون" و "مرابطون"، رويكرد "مهدويت" را در ايدئولوژي خود قرار داده بود. پيرو رويكرد اين حكومتها نفوذ "مهدويت" در شمال آفريقا تا حدي بود كه سالها بعد و در قرن نوزدهم ميلادي "شيخ مهدي سوداني" در كشور سودان خود را "مهدي" خواند و با پيروان خود تلفات سختي بر نظاميان استعمارگر انگليسي وارد كرد. بااینهمه "ابن خلدون" بر اين ايدئولوژي نقدها و انتقاداتي داشت.
در داستان "هربرت" شخصيت اصلي يعني "پل آتريديس" (Paul Atreides) توسط قبائل بومي سياره "آراكيس" مهدي و "لسانالغيب" خوانده ميشود. مترجم فارسي در ترجمه كتاب "تلماسه" (و احتمالاً براي رهايي از مشكلات مجوز) از واژه "هوشيدر" استفاده كرده است كه نام اولين منجي از منجيان سهگانه زرتشتي در سه هزار سال نهايي تاريخ است.
#تلماسه
@eventhorizon1
بخش دوم: "كتاب العبر" (Ketab Al-Ibar)
"فرانك هربرت" (Frank Herbert) در داستان اصلي "تلماسه" (Dune) كه در سال 1965 ميلادي نوشتهشده است، از كتابي نام ميبرد به نام "كتاب العبر" (ترجمه اين عنوان به انگليسي عبارت است از Book of Lessons) كه راهنماي رهنوردان براي نجات يافتن از صحراي سوزان سياره "آراكيس" (Arrakis) است. او در بخشهاي متفاوت داستان جملاتي را از اين كتاب خيالي نقل ميكند.
اما واقعاً كتابي به نام "كتاب العبر" وجود دارد و نام اصلي و كامل آن عبارت است از: "العِبَر، و ديوان المبتدأ و الخبر في أيام العرب و العجم و البربر و ..." در هفت جلد و نوشتۀ تاريخنگار سدهي هشتم هجري، "عبدالرحمان ابن خلدون". "ابن خلدون" به اجتماع رآي صاحبنظران اولين جامعهشناس تاريخ بشر است و كتاب او اگرچه از جنس تاريخنگاري است، اما با چاشنی جامعهشناسي به تاريخ پرداخته. ايده ديگر "ابن خلدون" كه "هربرت" در "تلماسه" از آن سود جسته، تحليل توانايي اقوام بدوي و قبايل كوچنشين در براندازي حکومتهای مقتدر است، كه البته به روايت "كتاب العبر" اين پيروزي پس از حدود چهار نسل بهواسطه تنآسايي و لذتطلبي اين اقوام دچار فروپاشي خواهد شد.
از طرف ديگر "ابن خلدون" در حكومت "حفصيان" مقام صدارت داشت و اين حكومت همانند پیشینان خود نظير "فاطميون"، "موحدون" و "مرابطون"، رويكرد "مهدويت" را در ايدئولوژي خود قرار داده بود. پيرو رويكرد اين حكومتها نفوذ "مهدويت" در شمال آفريقا تا حدي بود كه سالها بعد و در قرن نوزدهم ميلادي "شيخ مهدي سوداني" در كشور سودان خود را "مهدي" خواند و با پيروان خود تلفات سختي بر نظاميان استعمارگر انگليسي وارد كرد. بااینهمه "ابن خلدون" بر اين ايدئولوژي نقدها و انتقاداتي داشت.
در داستان "هربرت" شخصيت اصلي يعني "پل آتريديس" (Paul Atreides) توسط قبائل بومي سياره "آراكيس" مهدي و "لسانالغيب" خوانده ميشود. مترجم فارسي در ترجمه كتاب "تلماسه" (و احتمالاً براي رهايي از مشكلات مجوز) از واژه "هوشيدر" استفاده كرده است كه نام اولين منجي از منجيان سهگانه زرتشتي در سه هزار سال نهايي تاريخ است.
#تلماسه
@eventhorizon1
رمزگشايي از دنياي تلماسه (Dune)
بخش سوم: بازسازي يك منجي
"آيزاك آسيموف" (Isaac Asimov) در مجموعه "بنياد" (Foundation) كه شروع نگارش آن در دهه 40 ميلادي است، توصيفي از يك امپراتوري كهكشاني ارائه ميدهد كه الهام گرفته از داستان امپراتوري روم است. "آسیموف" بر اين اعتقاد بود كه در حكومت بر وسعت يك كهكشان حكومت "جمهوري" ناتوان است. "فرانك هربرت" (Frank Herbert) در داستان "تلماسه" (Dune) و در دهه 60 ميلادي، با الهام از مجموعه "بنياد" توصيفي از يك امپراتوري كهكشاني ارائه ميدهد كه در زمان وقوع داستان اصلي تحت حاكميت امپراتور پادشاهي به نام "صدام كورينوي چهارم" (Shaddam Corrino IV) است. در اين داستان خانداني به نام "هاركونن" (Harkonnen) كه اعمال آنان يادآور خاندان بنیامیه و حكام اموي است در جايگاه شر ظاهر ميشوند و قهرمان داستان يا همان منجي شخصي است از خاندان "آتريديس" (Atreides) به نام "پل" (Paul) و با لقب "مؤدّب" (Muad'Dib) كه اگرچه در داستان نام نوعي موجود صحرايي زيرك است كه به لحاظ ظاهري ترکیبی است از موش و كانگورو، اما به لحاظ لغوي به معناي تأديبگر و ادبكننده به كار میرود. ظهور "مؤدّب" در پيشبينيهاي آييني اقوام بومي و صحرانشين مقيم سياره "آراكيس" (Arrakis) آمده است و در مقام مقايسه شايد بتوان اين پيشبينيها را الهامي از علم "روانتاريخ" (Psychohistory) در داستان "بنياد" قلمداد كرد، علمي كه "هري سلدون" (Hari Seldon) بنا گذاشت و بر اساس آن قواعد و رويدادهاي كلان تاريخي در يك سامانه اجتماعي پيچيده با قوانين رياضي قابل پيشبيني هستند.
"آتريديس" در اساطير يوناني به فرزندان پادشاهي به نام "آترئوس" (Atreus) اطلاق ميشود. فرزندان "آترئوس" فرماندهان جنگ "تروا" (Troy) بودند. واژه "هاركونن" برگرفته از زبان فنلاندي و شكل صحيح آن يعني "Härkönen" به معناي انسانهاي گاوشكل است.
در دهه 70 ميلادي، "جرج لوكاس" (George Lucas) با الهام از هر دو داستان "بنياد" و "تلماسه" داستاني را آفريد كه زيرساخت يكي از مشهورترين محصولات سينمايي تاريخ شد: "جنگهاي ستارهاي" (Star Wars) كه در ايران با نام "جنگ ستارگان" شناخته ميشود. تصوير واقعي جدال امپراتوري و جمهوري در "جنگهاي ستارهاي" را ميتوان در اتفاقات پس از انقلاب فرانسه دنبال كرد. در داستان "جنگهاي ستارهاي" سياره "تاتوين" (Tatooine) به حدي به سياره "آراكيس" شباهت دارد كه شايد بتوان آن را آينده "آراكيس" برشمرد. كرمهاي عظيم "آراكيس" هم در "تاتوين" وجود دارند. قهرمان داستان "جنگهاي ستارهاي" نيز در نقش يك منجي كه در پيشگوييها آمده است ظاهر ميشود به نام "لوك اسكايواكر" (Luke Skywalker). "لوك" بهنوعی بازسازي "پل آتريديس" است كه فقط شكل و شمايلش بهصورت راهبان بودايی درآمده است.
#تلماسه
@eventhorizon1
بخش سوم: بازسازي يك منجي
"آيزاك آسيموف" (Isaac Asimov) در مجموعه "بنياد" (Foundation) كه شروع نگارش آن در دهه 40 ميلادي است، توصيفي از يك امپراتوري كهكشاني ارائه ميدهد كه الهام گرفته از داستان امپراتوري روم است. "آسیموف" بر اين اعتقاد بود كه در حكومت بر وسعت يك كهكشان حكومت "جمهوري" ناتوان است. "فرانك هربرت" (Frank Herbert) در داستان "تلماسه" (Dune) و در دهه 60 ميلادي، با الهام از مجموعه "بنياد" توصيفي از يك امپراتوري كهكشاني ارائه ميدهد كه در زمان وقوع داستان اصلي تحت حاكميت امپراتور پادشاهي به نام "صدام كورينوي چهارم" (Shaddam Corrino IV) است. در اين داستان خانداني به نام "هاركونن" (Harkonnen) كه اعمال آنان يادآور خاندان بنیامیه و حكام اموي است در جايگاه شر ظاهر ميشوند و قهرمان داستان يا همان منجي شخصي است از خاندان "آتريديس" (Atreides) به نام "پل" (Paul) و با لقب "مؤدّب" (Muad'Dib) كه اگرچه در داستان نام نوعي موجود صحرايي زيرك است كه به لحاظ ظاهري ترکیبی است از موش و كانگورو، اما به لحاظ لغوي به معناي تأديبگر و ادبكننده به كار میرود. ظهور "مؤدّب" در پيشبينيهاي آييني اقوام بومي و صحرانشين مقيم سياره "آراكيس" (Arrakis) آمده است و در مقام مقايسه شايد بتوان اين پيشبينيها را الهامي از علم "روانتاريخ" (Psychohistory) در داستان "بنياد" قلمداد كرد، علمي كه "هري سلدون" (Hari Seldon) بنا گذاشت و بر اساس آن قواعد و رويدادهاي كلان تاريخي در يك سامانه اجتماعي پيچيده با قوانين رياضي قابل پيشبيني هستند.
"آتريديس" در اساطير يوناني به فرزندان پادشاهي به نام "آترئوس" (Atreus) اطلاق ميشود. فرزندان "آترئوس" فرماندهان جنگ "تروا" (Troy) بودند. واژه "هاركونن" برگرفته از زبان فنلاندي و شكل صحيح آن يعني "Härkönen" به معناي انسانهاي گاوشكل است.
در دهه 70 ميلادي، "جرج لوكاس" (George Lucas) با الهام از هر دو داستان "بنياد" و "تلماسه" داستاني را آفريد كه زيرساخت يكي از مشهورترين محصولات سينمايي تاريخ شد: "جنگهاي ستارهاي" (Star Wars) كه در ايران با نام "جنگ ستارگان" شناخته ميشود. تصوير واقعي جدال امپراتوري و جمهوري در "جنگهاي ستارهاي" را ميتوان در اتفاقات پس از انقلاب فرانسه دنبال كرد. در داستان "جنگهاي ستارهاي" سياره "تاتوين" (Tatooine) به حدي به سياره "آراكيس" شباهت دارد كه شايد بتوان آن را آينده "آراكيس" برشمرد. كرمهاي عظيم "آراكيس" هم در "تاتوين" وجود دارند. قهرمان داستان "جنگهاي ستارهاي" نيز در نقش يك منجي كه در پيشگوييها آمده است ظاهر ميشود به نام "لوك اسكايواكر" (Luke Skywalker). "لوك" بهنوعی بازسازي "پل آتريديس" است كه فقط شكل و شمايلش بهصورت راهبان بودايی درآمده است.
#تلماسه
@eventhorizon1
بارش پرتوزا (Fallout)
1)
بازی "Fallout" اولين بار در سال 1997 میلادی توسط شركت "Interplay Productions" بهصورت بازي ويديويي و از نوع "نقشآفريني" (Role Playing) به بازار عرضه شد. اين بازي كه برخي آن را در زمرۀ بهترين بازيهاي كامپيوتري (از نوع نقشآفريني) تمام زمانها ميدانند شرح جامعه انساني و پادآرمانشهری در يك پساآخرالزمان هستهاي است و فضاهاي آن بسيار متأثر از فرهنگ دهه 50 ميلادي آمريكا و شرايط جنگ سرد تصوير شدهاند. مالكيت فكري اين بازي در سال 2007 ميلادي به شركت "Bethesda Softworks" فروخته شد و تاکنون نسخههاي متفاوتي از آن ساختهشدهاند. فضاپردازی در دنياي داستاني "Fallout" هنوز ادامه دارد. آخرين نسخه اين بازي "Fallout Shelter Online" نام دارد كه در سال 2019 ميلادي ارائه گرديد.
2)
اقتباس سينمايي و تلويزيوني از داستانهاي "Fallout" از مدتها پيش مطرح بود و درنهايت شركت "آمازون" (Amazon) در سال 2024 ميلادي و به تهيهكنندگي "جاناتان نولان" (Jonathan Nolan) فصل اول از مجموعه تلويزيوني خود را ارائه كرد. داستان سريال شرح اتفاقاتي است در قرن بيست و سوم ميلادي و حدود دويست سال پس از وقوع جنگ هستهاي. در اين دنياي خيالي جوامع خرد متفاوت انساني كه داراي فرهنگهاي گوناگوني هستند، در تلاش براي بقا، با همديگر و با طبيعت درگيرند. شخصيت اصلي داستان كه از يك پناهگاه زيرزميني به سطح آمده، در مواجهه با پسرفت اخلاقي مردم سطح زمين در شگفت است.
3)
به نظر ميرسد فضاهاي بازي كامپيوتري و سريال "Fallout" بهشدت الهامگرفته از داستان "غزلمناجاتي براي ليبوويتز" (A Canticle for Leibowitz) باشند كه در سال 1959 ميلادي توسط "والتر ميلر" (Walter M. Miller) نگاشته شد. داستاني كه برگرفته از ترس مردم دهه 50 ميلادي از وقوع يك آخرالزمان هستهاي است و سعي در توصيف دنياي بعدازاین اتفاق دارد، دنيايي كه اگرچه بسيار ترسناك است، اما يادآوري آن بهقصد عبرت و بازدارندگي واجب به نظر ميرسد. در اين دنيا مفهوم تمدن داراي تعريف ديگري است و بقا در چنين جهاني قواعدي ديگر را ميطلبد كه با ارزشهاي امروزي در تضاد كامل است.
4)
اگرچه سريال اقتباسي است از بازي ويديويي، اما شخصيتپردازيهاي قوي، صحنهآراييهاي هنرمندانه و سير داستاني بينقص آن توانسته محصول تصويري ارزشمندي به بار آورد كه ارزش ديدن دارد. سير پنهان جامعه رنگارنگ بشري براي بقا و نظم، آنهم باوجود تمام آشفتگيهاي موجود، برآمده از يك تحليل جامعهشناسانه و انسانشناسانۀ دقيق و علمي است و همين نكته بر غناي موضوعي داستان ميافزايد. موسيقي متن "رامين جوادي" (Ramin Djawadi) هم از ديگر نقاط قوت اين مجموعه تلويزيوني است كه كاملاً بر پيرنگ داستاني منطبق شده. منتقدين درمجموع نسبت به اين سريال نظر مثبتي داشتهاند و احتمالاً فصلهای بعدي آنهم در امتداد فضاي داستاني "Fallout" ساخته خواهد شد.
#آرمانشهر_پادآرمانشهر
@eventhorizon1
1)
بازی "Fallout" اولين بار در سال 1997 میلادی توسط شركت "Interplay Productions" بهصورت بازي ويديويي و از نوع "نقشآفريني" (Role Playing) به بازار عرضه شد. اين بازي كه برخي آن را در زمرۀ بهترين بازيهاي كامپيوتري (از نوع نقشآفريني) تمام زمانها ميدانند شرح جامعه انساني و پادآرمانشهری در يك پساآخرالزمان هستهاي است و فضاهاي آن بسيار متأثر از فرهنگ دهه 50 ميلادي آمريكا و شرايط جنگ سرد تصوير شدهاند. مالكيت فكري اين بازي در سال 2007 ميلادي به شركت "Bethesda Softworks" فروخته شد و تاکنون نسخههاي متفاوتي از آن ساختهشدهاند. فضاپردازی در دنياي داستاني "Fallout" هنوز ادامه دارد. آخرين نسخه اين بازي "Fallout Shelter Online" نام دارد كه در سال 2019 ميلادي ارائه گرديد.
2)
اقتباس سينمايي و تلويزيوني از داستانهاي "Fallout" از مدتها پيش مطرح بود و درنهايت شركت "آمازون" (Amazon) در سال 2024 ميلادي و به تهيهكنندگي "جاناتان نولان" (Jonathan Nolan) فصل اول از مجموعه تلويزيوني خود را ارائه كرد. داستان سريال شرح اتفاقاتي است در قرن بيست و سوم ميلادي و حدود دويست سال پس از وقوع جنگ هستهاي. در اين دنياي خيالي جوامع خرد متفاوت انساني كه داراي فرهنگهاي گوناگوني هستند، در تلاش براي بقا، با همديگر و با طبيعت درگيرند. شخصيت اصلي داستان كه از يك پناهگاه زيرزميني به سطح آمده، در مواجهه با پسرفت اخلاقي مردم سطح زمين در شگفت است.
3)
به نظر ميرسد فضاهاي بازي كامپيوتري و سريال "Fallout" بهشدت الهامگرفته از داستان "غزلمناجاتي براي ليبوويتز" (A Canticle for Leibowitz) باشند كه در سال 1959 ميلادي توسط "والتر ميلر" (Walter M. Miller) نگاشته شد. داستاني كه برگرفته از ترس مردم دهه 50 ميلادي از وقوع يك آخرالزمان هستهاي است و سعي در توصيف دنياي بعدازاین اتفاق دارد، دنيايي كه اگرچه بسيار ترسناك است، اما يادآوري آن بهقصد عبرت و بازدارندگي واجب به نظر ميرسد. در اين دنيا مفهوم تمدن داراي تعريف ديگري است و بقا در چنين جهاني قواعدي ديگر را ميطلبد كه با ارزشهاي امروزي در تضاد كامل است.
4)
اگرچه سريال اقتباسي است از بازي ويديويي، اما شخصيتپردازيهاي قوي، صحنهآراييهاي هنرمندانه و سير داستاني بينقص آن توانسته محصول تصويري ارزشمندي به بار آورد كه ارزش ديدن دارد. سير پنهان جامعه رنگارنگ بشري براي بقا و نظم، آنهم باوجود تمام آشفتگيهاي موجود، برآمده از يك تحليل جامعهشناسانه و انسانشناسانۀ دقيق و علمي است و همين نكته بر غناي موضوعي داستان ميافزايد. موسيقي متن "رامين جوادي" (Ramin Djawadi) هم از ديگر نقاط قوت اين مجموعه تلويزيوني است كه كاملاً بر پيرنگ داستاني منطبق شده. منتقدين درمجموع نسبت به اين سريال نظر مثبتي داشتهاند و احتمالاً فصلهای بعدي آنهم در امتداد فضاي داستاني "Fallout" ساخته خواهد شد.
#آرمانشهر_پادآرمانشهر
@eventhorizon1
رمزگشايي از دنياي "تلماسه" (Dune)
بخش چهارم و پاياني: مسيحا
1)
اولين كتاب از مجموعه "تلماسه" با همين عنوان و در سال 1965 ميلادي و به قلم "فرانك هربرت" (Frank Herbert) نگاشته شد. "هربرت" تا پايان عمر خود پنج كتاب ديگر هم در همين فضا نگاشت:
"مسيحاي تلماسه" (Dune Messiah) در سال 1969
"فرزندان تلماسه" (Children of Dune) در سال 1976
"ايزد شاهنشاه تلماسه" (God Emperor of Dune) در سال 1981
"كژآيينان تلماسه" (Heretics of Dune) در سال 1984
"تلماسه: تالار شورا" (Chapterhouse: Dune) در سال 1985
سه كتاب اول از اين مجموعه تاکنون به فارسي ترجمهشده و توسط انتشارات "كتابسراي تنديس" به چاپ رسيدهاند. پس از مرگ "هربرت" نويسندگان ديگري هم در اين فضا قلم زدند ازجمله پسرش "برايان هربرت" (Brian Herbert). تلاش براي اقتباس سينمايي از داستان "تلماسه" از سال 1971 ميلادي آغازشده بود و البته تا سال 1984 به سرانجام نرسيد. "ديويد لينچ" (David Lynch) در سال 1984 اولين اقتباس را ساخت كه چندان موردپسند منتقدان قرار نگرفت. در سال 2000 ميلادي مجموعه تلويزيوني كوتاهي توسط شبكه Sci-Fi (Syfy) بر اساس داستان "تلماسه" و به كارگرداني "جان هريسون" (John Harrison) توليد شد. "هريسون" در سال 2004 مجموعه تلويزيوني كوتاهي را هم بر اساس داستان "مسیحای تلماسه" و "فرزندان تلماسه" براي همان شبكه ساخت. اگرچه تلاشها براي اقتباس سينمايي از داستان "تلماسه" ادامه داشت، اما درنهایت "دنی ویلنوو" (Denis Villeneuve) بود كه داستان "تلماسه" را در قالب دو فيلم "تلماسه" (Dune) در سال 2021 و "تلماسه: بخش دوم" (Dune: Part Two) در سال 2024 به پرده سينما آورد.
2)
داستان مادر و پسري كه سرگردان در صحراي سوزان و به دنبال آب ميگردند براي مسلمانان داستان آشنايي است. ماده استراتژيكي به نام "ادويه" يا "اسپايس" (The Spice) كه صنعت و تجارت و ناوبري كهكشان به آن وابسته است، آنهم در محيطي بسيار شبيه به خاورميانه هم چندان دور از ذهن نيست. در نگاه اول استعاره "اسپايس" بهجای نفت بديهي به نظر ميرسد. در عين حال "اسپايس" خواص روانگردان هم دارد و به آن "معجون" (Melange) هم گفته ميشود.
"پل آتريديس" (Paul Atreides) اگرچه توسط بوميهاي سياره "آراكيس" (Arrakis) مهدي خطاب ميشود، اما همزمان عناصري از مسيح به روايت مسيحيان را هم دارد و "هربرت" در كتاب دوم به او لقب "مسيحاي تلماسه" ميدهد. در اين روايت مادر "پل" يعني "بانو جسيكا" (Lady Jessica) در نقش "مريم مقدس"، "چاني" (Chani) در نقش "مريم مجدليه" و "استيلگار" (Stilgar) در نقش يحيي تعميدگر است. گفتگوهاي "استيلگار" و "پل" شباهت زيادي به گفتگوهاي "مورفيوس" (Morpheus) و "نئو" (Neo) در فيلم "ماتريكس" (Matrix) دارد. "بارون ولاديمير هاركونن" (Baron Vladimir Harkonnen) هم در جايگاه "يهودا" قرار ميگيرد. امپراتوري كهكشاني مصداقي از امپراتوري روم و "خواهران بنيجزيره" (Bene Gesserit Sisterhood) هم مصداقي از شوراي سنهدرين يهوديان هستند. "پل" با نوشيدن "معجون" تجربهاي از تصليب و رستاخيز مجدد دارد و مانند مسيح دوباره زنده ميشود. حواريوني مانند "دانكن آيداهو" (Duncan Idaho) و " گورنی هالک" (Gurney Halleck) هم احاطهاش كردهاند. "پل" نهفقط "لسانالغيب" اسلامي خطاب ميشود، بلكه تمام عناصر لازم براي تبدیلشدن به "مسيحاي تلماسه" را هم دارا است و "هربرت" اين بازسازي اسطورهاي را هنرمندانه انجام داده است.
#تلماسه
@eventhorizon1
بخش چهارم و پاياني: مسيحا
1)
اولين كتاب از مجموعه "تلماسه" با همين عنوان و در سال 1965 ميلادي و به قلم "فرانك هربرت" (Frank Herbert) نگاشته شد. "هربرت" تا پايان عمر خود پنج كتاب ديگر هم در همين فضا نگاشت:
"مسيحاي تلماسه" (Dune Messiah) در سال 1969
"فرزندان تلماسه" (Children of Dune) در سال 1976
"ايزد شاهنشاه تلماسه" (God Emperor of Dune) در سال 1981
"كژآيينان تلماسه" (Heretics of Dune) در سال 1984
"تلماسه: تالار شورا" (Chapterhouse: Dune) در سال 1985
سه كتاب اول از اين مجموعه تاکنون به فارسي ترجمهشده و توسط انتشارات "كتابسراي تنديس" به چاپ رسيدهاند. پس از مرگ "هربرت" نويسندگان ديگري هم در اين فضا قلم زدند ازجمله پسرش "برايان هربرت" (Brian Herbert). تلاش براي اقتباس سينمايي از داستان "تلماسه" از سال 1971 ميلادي آغازشده بود و البته تا سال 1984 به سرانجام نرسيد. "ديويد لينچ" (David Lynch) در سال 1984 اولين اقتباس را ساخت كه چندان موردپسند منتقدان قرار نگرفت. در سال 2000 ميلادي مجموعه تلويزيوني كوتاهي توسط شبكه Sci-Fi (Syfy) بر اساس داستان "تلماسه" و به كارگرداني "جان هريسون" (John Harrison) توليد شد. "هريسون" در سال 2004 مجموعه تلويزيوني كوتاهي را هم بر اساس داستان "مسیحای تلماسه" و "فرزندان تلماسه" براي همان شبكه ساخت. اگرچه تلاشها براي اقتباس سينمايي از داستان "تلماسه" ادامه داشت، اما درنهایت "دنی ویلنوو" (Denis Villeneuve) بود كه داستان "تلماسه" را در قالب دو فيلم "تلماسه" (Dune) در سال 2021 و "تلماسه: بخش دوم" (Dune: Part Two) در سال 2024 به پرده سينما آورد.
2)
داستان مادر و پسري كه سرگردان در صحراي سوزان و به دنبال آب ميگردند براي مسلمانان داستان آشنايي است. ماده استراتژيكي به نام "ادويه" يا "اسپايس" (The Spice) كه صنعت و تجارت و ناوبري كهكشان به آن وابسته است، آنهم در محيطي بسيار شبيه به خاورميانه هم چندان دور از ذهن نيست. در نگاه اول استعاره "اسپايس" بهجای نفت بديهي به نظر ميرسد. در عين حال "اسپايس" خواص روانگردان هم دارد و به آن "معجون" (Melange) هم گفته ميشود.
"پل آتريديس" (Paul Atreides) اگرچه توسط بوميهاي سياره "آراكيس" (Arrakis) مهدي خطاب ميشود، اما همزمان عناصري از مسيح به روايت مسيحيان را هم دارد و "هربرت" در كتاب دوم به او لقب "مسيحاي تلماسه" ميدهد. در اين روايت مادر "پل" يعني "بانو جسيكا" (Lady Jessica) در نقش "مريم مقدس"، "چاني" (Chani) در نقش "مريم مجدليه" و "استيلگار" (Stilgar) در نقش يحيي تعميدگر است. گفتگوهاي "استيلگار" و "پل" شباهت زيادي به گفتگوهاي "مورفيوس" (Morpheus) و "نئو" (Neo) در فيلم "ماتريكس" (Matrix) دارد. "بارون ولاديمير هاركونن" (Baron Vladimir Harkonnen) هم در جايگاه "يهودا" قرار ميگيرد. امپراتوري كهكشاني مصداقي از امپراتوري روم و "خواهران بنيجزيره" (Bene Gesserit Sisterhood) هم مصداقي از شوراي سنهدرين يهوديان هستند. "پل" با نوشيدن "معجون" تجربهاي از تصليب و رستاخيز مجدد دارد و مانند مسيح دوباره زنده ميشود. حواريوني مانند "دانكن آيداهو" (Duncan Idaho) و " گورنی هالک" (Gurney Halleck) هم احاطهاش كردهاند. "پل" نهفقط "لسانالغيب" اسلامي خطاب ميشود، بلكه تمام عناصر لازم براي تبدیلشدن به "مسيحاي تلماسه" را هم دارا است و "هربرت" اين بازسازي اسطورهاي را هنرمندانه انجام داده است.
#تلماسه
@eventhorizon1
هلگولند: سر درآوردن از انقلاب کوانتومی
هر ذره که در هوا و در هامون است
نیکو نِگَرَش که همچو ما مجنون است
مولانا
1)
"هلگولند" (Helgoland) نام کتابی است نوشتهی فیزیکدان ایتالیایی، "کارلو روولی" (Carlo Rovelli) که در سال 2020 میلادی نوشتهشده است. این کتاب در سال ۱۴۰۱ توسط "مزدا موحد" ترجمهشده و در انتشارات "فرهنگ نشر نو" به چاپ رسید و البته مترجمان و ناشران دیگری هم دست به ترجمه و چاپ این کتاب زدهاند. "هلگولند" (به انگلیسی: Heligoland به معنای جزیره مقدس) در اصل نام مجمعالجزایری است در جنوب دریای شمال و متعلق به کشور آلمان، جایی که گذشته از اشارات ادبی در آثار اروپایی و جایگاه سیاسی و استراتژیکش، در سال 1925 میلادی میزبان فیزیکدان جوان بیستوسهسالهای به نام "ورنر هایزنبرگ" Werner Heisenberg)) بود. "هایزنبرگ" در این جزیره و در خلوت خود به ریشهایترین بنیاد فیزیک کوانتوم دستیافت: "اصل عدم قطعیت" (Uncertainty Principle).
2)
فیزیک کوانتوم علاوه بر "هایزنبرگ" وامدار بزرگانی چون "ماکس پلانک" (Max Planck)، "نیلز بور" (Niels Henrik David Bohr)، "اروین شرودینگر" (Erwin Schrödinger)، "پل دیراک" (Paul Dirac)، "ماکس بورن" (Max Born) و ... هم هست و البته نقش جهتدهیهای "آلبرت اینشتین" (Albert Einstein) به این بنیانگزاران را هم نباید از قلم انداخت. کتاب "هلگولند" در بخشهای آغازین خود، اندیشههای این دانشمندان و نقش آنها در شکلگیری فیزیک کوانتوم را به زبانی بسیار ساده شرح میدهد. کشف عجیب "هایزنبرگ" به همراه تابع موج "شرودینگر" و همچنین خوانش "دیراک" از عدم قطعیت، مجموعاً مسبب شگفتی در نوع نگاه انسان نهفقط به فیزیک، بلکه به هستی شد.
3)
"روولی" در کتاب "هلگولند" ضمن موضعگیری علمی در قبال گستره وسیعی از شبهعلم که خود را به فیزیک کوانتوم منتسب میدانند، تلاش بر رمزگشایی از مفاهیم بنیادین کوانتوم و تفاسیر موجه آنان دارد. یکی از دستاوردهای کلان فیزیک کوانتوم تغییر نوع نگاه ما به جهان هستی است. بر این مبنا، واقعیت متشکل از مجموعهای از اجزاء مستقل و تکین نیست، بلکه بافتی از درهمتنیدگی است که موجودیت هر بخش براثر نظاره بخشی دیگر بر آن معنا پیدا میکند. بهعبارتیدیگر جهان فیزیکی شاید برهمکنش تصاویری بافتهشده بر آینههایی باشد که در آینههایی دیگر منعکسشدهاند. از این منظر هر موجودیتی سامانهای پیچیده است که هم در تعامل درونی اجزاء خویش و هم در تعامل بیرونی با سایر سامانههای پیچیده معنا پیدا میکند. چنین برداشتی ما را به این سمت سوق خواهد داد که بهعنوان جزئی از کل که خود برساختهای از گسستگی و تصویری از توهم پیوستگی است، به شناخت خویشتن بپردازیم.
4)
"روولی" نقش "نظریه اطلاعات" (Information Theory) و "فرگشت زیستی" (Evolution) و تلفیق این دو را از زاویه دید بینش کوانتومی، در شکلدهی به جهان هستی شرح میدهد و بر این اساس جایگاه "اطلاعات متقابل" بین دو سامانه و همبستگی اجزاء را با انتخاب طبیعی در هم میآمیزد. او معتقد است با این ابزار و نگاه متفاوت شاید بتوان از مرز فیزیک فراتر رفت و پاسخهایی برای مسئله آگاهی نیز یافت. او توضیح زیبایی در مورد معنی "معنی" ارائه میکند و برساخت اولشخص "من" را به چالش میکشد. نثر زیبا، ساده و دلنشین کتاب بر جذابیت علمی و فلسفی آن افزوده است و خواننده را مسحور دنیای کوانتوم و دستاوردهای آن میسازد.
@eventhorizon1
هر ذره که در هوا و در هامون است
نیکو نِگَرَش که همچو ما مجنون است
مولانا
1)
"هلگولند" (Helgoland) نام کتابی است نوشتهی فیزیکدان ایتالیایی، "کارلو روولی" (Carlo Rovelli) که در سال 2020 میلادی نوشتهشده است. این کتاب در سال ۱۴۰۱ توسط "مزدا موحد" ترجمهشده و در انتشارات "فرهنگ نشر نو" به چاپ رسید و البته مترجمان و ناشران دیگری هم دست به ترجمه و چاپ این کتاب زدهاند. "هلگولند" (به انگلیسی: Heligoland به معنای جزیره مقدس) در اصل نام مجمعالجزایری است در جنوب دریای شمال و متعلق به کشور آلمان، جایی که گذشته از اشارات ادبی در آثار اروپایی و جایگاه سیاسی و استراتژیکش، در سال 1925 میلادی میزبان فیزیکدان جوان بیستوسهسالهای به نام "ورنر هایزنبرگ" Werner Heisenberg)) بود. "هایزنبرگ" در این جزیره و در خلوت خود به ریشهایترین بنیاد فیزیک کوانتوم دستیافت: "اصل عدم قطعیت" (Uncertainty Principle).
2)
فیزیک کوانتوم علاوه بر "هایزنبرگ" وامدار بزرگانی چون "ماکس پلانک" (Max Planck)، "نیلز بور" (Niels Henrik David Bohr)، "اروین شرودینگر" (Erwin Schrödinger)، "پل دیراک" (Paul Dirac)، "ماکس بورن" (Max Born) و ... هم هست و البته نقش جهتدهیهای "آلبرت اینشتین" (Albert Einstein) به این بنیانگزاران را هم نباید از قلم انداخت. کتاب "هلگولند" در بخشهای آغازین خود، اندیشههای این دانشمندان و نقش آنها در شکلگیری فیزیک کوانتوم را به زبانی بسیار ساده شرح میدهد. کشف عجیب "هایزنبرگ" به همراه تابع موج "شرودینگر" و همچنین خوانش "دیراک" از عدم قطعیت، مجموعاً مسبب شگفتی در نوع نگاه انسان نهفقط به فیزیک، بلکه به هستی شد.
3)
"روولی" در کتاب "هلگولند" ضمن موضعگیری علمی در قبال گستره وسیعی از شبهعلم که خود را به فیزیک کوانتوم منتسب میدانند، تلاش بر رمزگشایی از مفاهیم بنیادین کوانتوم و تفاسیر موجه آنان دارد. یکی از دستاوردهای کلان فیزیک کوانتوم تغییر نوع نگاه ما به جهان هستی است. بر این مبنا، واقعیت متشکل از مجموعهای از اجزاء مستقل و تکین نیست، بلکه بافتی از درهمتنیدگی است که موجودیت هر بخش براثر نظاره بخشی دیگر بر آن معنا پیدا میکند. بهعبارتیدیگر جهان فیزیکی شاید برهمکنش تصاویری بافتهشده بر آینههایی باشد که در آینههایی دیگر منعکسشدهاند. از این منظر هر موجودیتی سامانهای پیچیده است که هم در تعامل درونی اجزاء خویش و هم در تعامل بیرونی با سایر سامانههای پیچیده معنا پیدا میکند. چنین برداشتی ما را به این سمت سوق خواهد داد که بهعنوان جزئی از کل که خود برساختهای از گسستگی و تصویری از توهم پیوستگی است، به شناخت خویشتن بپردازیم.
4)
"روولی" نقش "نظریه اطلاعات" (Information Theory) و "فرگشت زیستی" (Evolution) و تلفیق این دو را از زاویه دید بینش کوانتومی، در شکلدهی به جهان هستی شرح میدهد و بر این اساس جایگاه "اطلاعات متقابل" بین دو سامانه و همبستگی اجزاء را با انتخاب طبیعی در هم میآمیزد. او معتقد است با این ابزار و نگاه متفاوت شاید بتوان از مرز فیزیک فراتر رفت و پاسخهایی برای مسئله آگاهی نیز یافت. او توضیح زیبایی در مورد معنی "معنی" ارائه میکند و برساخت اولشخص "من" را به چالش میکشد. نثر زیبا، ساده و دلنشین کتاب بر جذابیت علمی و فلسفی آن افزوده است و خواننده را مسحور دنیای کوانتوم و دستاوردهای آن میسازد.
@eventhorizon1