Forwarded from جمالِ خیال
🥀یادمان نمیرود که با قلب تیرخورده ایستادی و گفتی تا تاریخ ثبت کند:
""مرا فلان و فلان کشتند""...
🌹صلیاللهعلیکیااباعبدالله🌹
#زیارت
""مرا فلان و فلان کشتند""...
🌹صلیاللهعلیکیااباعبدالله🌹
#زیارت
Forwarded from جمالِ خیال
#یک_بام_و_دو_هوا
برخی اشخاص در برخورد با بسیاری از قضایای شگفت آور در باب معجزات پیامبران و یا حتی کرامات صلحا و عرفا [اعم از اصلی و بدلی] و نیز مناسک و آدابِ دشوار، بسیار پذیرشگرند، اما به محض این که به مسائلی از قبیل فضائل و معجزات اهل بیت و #شعائر آن حضرات میرسند، صد و هشتاد درجه تغییر حالت داده و هزار و یک گونه استبعاد و استنکار میکنند!
مثلاً هیچ گاه با خواندن آیاتی همچون «إِنَّ الله يَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِيعاً» و احادیث تأثیر استغفار در آمرزش گناهان بزرگ، نه احساس عدم تناسب حجمی میان یک جمله ندامت آمیز و جرائم سنگین به ایشان دست میدهد و نه وحشت زده میشوند که مبادا مردم جرأت بر گناه پیدا کنند! اما تا نوبت به خطاپوشیِ اشک حسینی و ثواب زیارت کربلا و عظمت شعائر عزا و حدیث رفع قلم و نظایر آن میرسد اما و اگرها آغاز میشود...
آیا کسی میتواند انکار کند که به گواهی روایات معتبر و متعدد، اندوهناک بودن از اندیشه مرگ و برزخ و حساب و عذاب و نیز گریستن برای آن، از برترین اعمال قلبی به شمار میرود؟ آن هم بدون محدودیت زمانی و غیره.
پس چرا غصه دار بودن و اشک ریختن و به سوگ نشسن برای مصیبتهایی که کمر آسمان را شکسته و «جگر خاتم المرسلین را خراشیده» باید آماج شبهه افکنیها و وسوسهها باشد؟!
بیایید این فقره از #زیارت_جامعه ائمة المؤمنین را یک بار دیگر مرور کنیم:
«ای خاندان پیامبر ـ پدر و مادرم فدایتان ـ! از دست ما کاری بر نمیآید جز این که گرد مزار شما طواف کرده و روح شما را در مصیبتهای بزرگ و فاجعههای سنگینی که بر شما رسیده تسلیت دهیم؛ مصیبتهایی که #داغ_پیوسته بر دل شیعیانتان نهاد و زخم بر جگرشان گذاشت و سینههاشان را از اندوهی عمیق آکند.» [المزار الکبیر/ ۲۹۴-۲۹۹ ، بحارالانوار۱۰۲/ ۱۶۴-۱۶۷]
به واقع رویکرد دوگانه برخی افراد به مقولههای یادشده، این حدیث پیامبر اکرم را تداعی میکند: «چرا تا سخن از ابراهیم و آل ابراهیم به میان میآید گل از گلتان میشکفد اما چون یاد از محمد و آل محمد میشود چهره در هم میکشید؟!»
#استمرار_عزاداری_سنت_اهلبیت
@jamalekhial
برخی اشخاص در برخورد با بسیاری از قضایای شگفت آور در باب معجزات پیامبران و یا حتی کرامات صلحا و عرفا [اعم از اصلی و بدلی] و نیز مناسک و آدابِ دشوار، بسیار پذیرشگرند، اما به محض این که به مسائلی از قبیل فضائل و معجزات اهل بیت و #شعائر آن حضرات میرسند، صد و هشتاد درجه تغییر حالت داده و هزار و یک گونه استبعاد و استنکار میکنند!
مثلاً هیچ گاه با خواندن آیاتی همچون «إِنَّ الله يَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِيعاً» و احادیث تأثیر استغفار در آمرزش گناهان بزرگ، نه احساس عدم تناسب حجمی میان یک جمله ندامت آمیز و جرائم سنگین به ایشان دست میدهد و نه وحشت زده میشوند که مبادا مردم جرأت بر گناه پیدا کنند! اما تا نوبت به خطاپوشیِ اشک حسینی و ثواب زیارت کربلا و عظمت شعائر عزا و حدیث رفع قلم و نظایر آن میرسد اما و اگرها آغاز میشود...
آیا کسی میتواند انکار کند که به گواهی روایات معتبر و متعدد، اندوهناک بودن از اندیشه مرگ و برزخ و حساب و عذاب و نیز گریستن برای آن، از برترین اعمال قلبی به شمار میرود؟ آن هم بدون محدودیت زمانی و غیره.
پس چرا غصه دار بودن و اشک ریختن و به سوگ نشسن برای مصیبتهایی که کمر آسمان را شکسته و «جگر خاتم المرسلین را خراشیده» باید آماج شبهه افکنیها و وسوسهها باشد؟!
بیایید این فقره از #زیارت_جامعه ائمة المؤمنین را یک بار دیگر مرور کنیم:
«ای خاندان پیامبر ـ پدر و مادرم فدایتان ـ! از دست ما کاری بر نمیآید جز این که گرد مزار شما طواف کرده و روح شما را در مصیبتهای بزرگ و فاجعههای سنگینی که بر شما رسیده تسلیت دهیم؛ مصیبتهایی که #داغ_پیوسته بر دل شیعیانتان نهاد و زخم بر جگرشان گذاشت و سینههاشان را از اندوهی عمیق آکند.» [المزار الکبیر/ ۲۹۴-۲۹۹ ، بحارالانوار۱۰۲/ ۱۶۴-۱۶۷]
به واقع رویکرد دوگانه برخی افراد به مقولههای یادشده، این حدیث پیامبر اکرم را تداعی میکند: «چرا تا سخن از ابراهیم و آل ابراهیم به میان میآید گل از گلتان میشکفد اما چون یاد از محمد و آل محمد میشود چهره در هم میکشید؟!»
#استمرار_عزاداری_سنت_اهلبیت
@jamalekhial
Forwarded from جمالِ خیال
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
Forwarded from جمالِ خیال
▫️و دوباره آغازِ یک سال دلتنگی..
تا اربعینِ دیگر، که زنده باشد و که نباشد...
💠و لا جعله الله آخر العهد...
#زیارت
@jamalekhial
تا اربعینِ دیگر، که زنده باشد و که نباشد...
💠و لا جعله الله آخر العهد...
#زیارت
@jamalekhial
مَا نَابَنِي الضَّيمُ إِلَّا زُرْتُ مَرْقَدَهُ
يَا لَيْتَنِي مِنْهُ في الجُدْرَانِ مَا نُقِشَا
#زیارت
يَا لَيْتَنِي مِنْهُ في الجُدْرَانِ مَا نُقِشَا
#زیارت
ای ماهِ چارده چه بلند است جای تو
گویی نشسته هفت فلک زیر پای تو
بر بامِ آن خَدیوِ همایون چو بَر شدی
خورشید راست غبطه به فرّ همای تو
از خاک آن حرم کنی ار التماسِ نور
خورشید بی مضایقه گردد گدای تو
ای چرخ، پیش مرقد شمسِ ولا، یکیست
مهرِ تو، زهرۀ تو، مهِ تو، سُهای تو
ای بدر! آفتابِ اُحُد را چو ذرّه باش
تا در سپهرِ حُسن دهد اعتلای تو
کن سجده بر مزارِ ولینعمتی که هست
از یمنِ او، وجودِ تو و روشنای تو
در بقعۀ منورهاش نیک کن نظر
تا دانی از کجا شده تابان ضیای تو
شمس الضحا در آن دل خاک آرمیده است
گر پرتوی از او نکنی وام، وای تو
از زحمتِ کَلَف شوی آسوده، رخ بسای
بر خاک او، که نیست جز آنجا، شفای تو
در پیشِ نیّرِ ازل از خویش دم مزن
ورنه فلک بخندد از این ادعای تو
پایین بیا و بوسه بزن خاکِ شاه را
بر قبّه جا مکن که نه آنجاست جای تو
گر جز برای رُفتنِ گنبد برآمدی
حقا که جز محاق نباشد سزای تو
*
باری، سلام ما برسان و بگو: شها
تا چند بی نصیب بمانَد گدای تو؟!
دستی پیِ شفاعتم از آستین برآر
ای آنکه هست عینِ اجابت، دعای تو
گر حاجتم نگشته مقدر، مرا چه باک
کی میجهد قَدَر ز کمندِ قضای تو؟!
این عبدِ تنگ حوصله مپسند تا شود
نومید از عنایت بی انتهای تو
گر نیست جز به معجزه سامان کار من
بسم اللَّـه این تو و یدِ معجزنمای تو
یک سال بیش رفت و سگِ پاشکستهای
بردوخته است دیده به دست عطای تو
بیگانهوار از در خویشم مران که من
خود بودهام ز روز الست آشنای تو
گفتم من این دعا به زبانی که لایزال
گردیده در دهان به ثنا و رثای تو
بر درگهت نشسته جهانی، «رحیق» هم
تا زین میانه با که بُوَد اعتنای تو
#رحیق_تهرانی #قصیده
#فضائل #زیارت #حرم #یاعلی
@jamalekhial
گویی نشسته هفت فلک زیر پای تو
بر بامِ آن خَدیوِ همایون چو بَر شدی
خورشید راست غبطه به فرّ همای تو
از خاک آن حرم کنی ار التماسِ نور
خورشید بی مضایقه گردد گدای تو
ای چرخ، پیش مرقد شمسِ ولا، یکیست
مهرِ تو، زهرۀ تو، مهِ تو، سُهای تو
ای بدر! آفتابِ اُحُد را چو ذرّه باش
تا در سپهرِ حُسن دهد اعتلای تو
کن سجده بر مزارِ ولینعمتی که هست
از یمنِ او، وجودِ تو و روشنای تو
در بقعۀ منورهاش نیک کن نظر
تا دانی از کجا شده تابان ضیای تو
شمس الضحا در آن دل خاک آرمیده است
گر پرتوی از او نکنی وام، وای تو
از زحمتِ کَلَف شوی آسوده، رخ بسای
بر خاک او، که نیست جز آنجا، شفای تو
در پیشِ نیّرِ ازل از خویش دم مزن
ورنه فلک بخندد از این ادعای تو
پایین بیا و بوسه بزن خاکِ شاه را
بر قبّه جا مکن که نه آنجاست جای تو
گر جز برای رُفتنِ گنبد برآمدی
حقا که جز محاق نباشد سزای تو
*
باری، سلام ما برسان و بگو: شها
تا چند بی نصیب بمانَد گدای تو؟!
دستی پیِ شفاعتم از آستین برآر
ای آنکه هست عینِ اجابت، دعای تو
گر حاجتم نگشته مقدر، مرا چه باک
کی میجهد قَدَر ز کمندِ قضای تو؟!
این عبدِ تنگ حوصله مپسند تا شود
نومید از عنایت بی انتهای تو
گر نیست جز به معجزه سامان کار من
بسم اللَّـه این تو و یدِ معجزنمای تو
یک سال بیش رفت و سگِ پاشکستهای
بردوخته است دیده به دست عطای تو
بیگانهوار از در خویشم مران که من
خود بودهام ز روز الست آشنای تو
گفتم من این دعا به زبانی که لایزال
گردیده در دهان به ثنا و رثای تو
بر درگهت نشسته جهانی، «رحیق» هم
تا زین میانه با که بُوَد اعتنای تو
#رحیق_تهرانی #قصیده
#فضائل #زیارت #حرم #یاعلی
@jamalekhial