کانیا دل
1.27K subscribers
1.42K photos
439 videos
300 files
610 links
بررسی و نقد شعر

نقشه:
https://goo.gl/maps/mGW9jFDJowm

شعر، نقد، نظر:
@kawaspahi
Download Telegram
Forwarded from MANAME / مانامە (Sepahilaeen Alireza)
بگفتا مبر نام من پیش دوست
به انگیزه‌ی روز ملی سعدی و حضور تاریخی‌اش در ذهن و زبان همه‌ی ما

اول اردیبشت‌ماه، براساس تقویم رسمی ایران، روزملی سعدی نام گرفته‌است. این روز را به همه‌ی پارسی‌زبانان، به اهل قلم و به‌ویژه شعرای پارسی‌سرا، شادباش می‌گویم.
سعدی، شاعر و ادیب و سخنوری کم‌نظیر است و بزرگان تاریخ ادبیات ایران، بالاتفاق معتقدند که او از جمله استوانه‌های ادب پارسی است. در بزرگی و تاثیر فرهنگی و ادبی شیخ اجل برهمه‌ی ایرانیان و همچنین بر کوردهای ساکن در چهاربخش کوردستان؛ به‌ویژه ایران، نه جای تردید است و نه مجال سخن گفتن همچو منی که دراین باب، بضاعتم اندک است.
از جمله دلایلی که می‌توانم نوشتن این سطور را با آن توجیه کنم، اشاره به این واقعیت است که؛ آثار سعدی مخصوصا بوستان و گلستان، تا همین اواخر در مدارس و مکاتب کوردستان، به عنوان کتاب درسی رسمی تدریس می‌شد و شعرای بزرگی چون ملای جزیری، محوی و هژار و... به‌شکل عمیقی متاثر از سعدی بوده‌اند.
دلیل دیگرم، ذکر یک نکته‌ در خصوص تاثیرپذیری احتمالی سعدی از زبان و واژگان کوردهای هم‌عصرخود در شیرازاست. این اتفاق بعضا در غزل‌های حافظ هم افتاده‌است و می‌دانیم که شیراز، از دیرباز محل سکونت طوایفی از کوردها ازجمله شبانکاره‌ها بوده‌است. یکی از منابع معتبر تاریخی در این باره، کتاب فارس‌نامه ابن بلخی است که بین سال‌های ۵۰۰ تا ۵۱۰ هجری قمری نوشته شده و کوردهای ساکن منطقه‌ی فارس را شامل پنج گروه اسماعیلیان، رامانیان، کرزومیان، مسعودیان و شکانیان دانسته‌است. چنان‌که در منابع دیگر هم تصریح شده‌است، سابقه‌ی حضور کوردها در شیراز به زمان اشکانیان بازمی‌گردد.
و اما؛ سعدی، در باب سوم بوستان، حکایتی دارد از این قرار:

به مجنون کسی گفت که‌ای نیک پی
چه بودت که دیگر نیایی به حی؟
مگر در سرت شور لیلی نماند
خیالت دگر گشت و میلی نماند؟
چو بشنید بیچاره بگریست زار
که ای خواجه دستم ز دامن بدار
مرا خود دلی دردمند است ریش
تو نیزم نمک بر جراحت مریش
نه دوری دلیل صبوری بود
که بسیار دوری ضروری بود
بگفت ای وفادار فرخنده خوی
پیامی که داری به لیلی بگوی
بگفتا مبر نام من پیش دوست
که حیف است نام من آنجا که اوست!

در این حکایت زیبا، محل تامل و توضیح من، واژه‌ی «مَریش» است در مصرع دوم از بیت چهارم. رجوع به فرهنگهای لغت و ازجمله دهخدا، ما را به دو معنی «ریش نکردن، یعنی صیغه‌ی نهی از فعل ریشیدن یا ریش کردن» و نیز «تیری که برآن پر نهاده باشند»، می‌رساند. این در حالی است که از ظاهر بیت، معنی دیگری از مریش مستفاد می‌شود و آن چیزی نیست جز نریختن و نپاشیدن.
نکته‌ای که مورد غفلت مرحوم دهخدا و دیگر لغت‌شناسان و مولفین فرهنگ‌های لغات قرارگرفته، این است که؛ واژه‌ی مَریش، در کوردی به‌وفور استعمال می‌شود و معنای آن ریختن و پاشیدن است. یعنی همان‌که امروزمصطلح است و می‌گویم؛ نمک به زخمم نپاش! پس، مریش یعنی نپاش و نریز. مَریش، همان واژه‌ی کوردی «مَریژ است که در لهجه‌های مختلف، هردو صورت آن به‌کار می‌رود. علاوه براین، در کوردی دو فعل رَشاندن و رَشین هم داریم که معنی پاشاندن و پاشیدن دارند.
پس، معنی و ماخذ واژه و بیت روشن است.
و عرض پایانی من این که؛ شک نیست نگریستن از زاویه‌ی تاثیر و تاثر دو زبان هم‌خانواده‌ی کوردی و فارسی، می‌تواند به فهم دقیق و دور از تعصب ادبیات کهن و کلاسیک این سرزمین، کمک شایانی بکند.


#سپاهی_لایین (کاوە زێدان)

https://t.me/maname49
Forwarded from MANAME / مانامە (Sepahilaeen Alireza)
الهی خیر ببینی، رضا فردوسی

یاد‌نو‌شتی از دیدار با
برگ درختان سبز...

نگارخانه‌ی سفید، در دانشجوی یک مشهد، از جمعه‌ی گذشته تا پنجم اردیبهشت میزبان آثار خوشنویسی و طراحی استاد رضا فردوسی، از نامداران خط و گرافیک ایران است و من امروز توفیق داشتم در خدمت برادر عزیزم محمد حسین‌پور، به دیدار این نمایشگاه‌ دل‌پذیر و کم‌نظیر برویم.
رضا فردوسی، همچون همشهری همنام و نامدارش
فردوسی توسی، از نخبگان هنر و ادبیات ماست و مهمترین وجه شباهتشان هم این که رضا شخصیتی خاص و خاص‌پسند دارد و هنرش را نیز، جز برای اعتلای عشق و آکاهی و انسان، نمی‌آفریند و به نمایش نمی‌گذارد...


ادامە در پست بعد....

#سپاهی_لایین (کاوە زێدان)

https://t.me/maname49
Forwarded from MANAME / مانامە (Sepahilaeen Alireza)
الهی خیر ببینی، رضا فردوسی

یاد‌نو‌شتی از دیدار با
برگ درختان سبز

نگارخانه‌ی سفید، در دانشجوی یک مشهد، از جمعه‌ی گذشته تا پنجم اردیبهشت میزبان آثار خوشنویسی و طراحی استاد رضا فردوسی، از نامداران خط و گرافیک ایران است و من امروز توفیق داشتم در خدمت برادر عزیزم محمد حسین‌پور، به دیدار این نمایشگاه‌ دل‌پذیر و کم‌نظیر برویم.
رضا فردوسی، همچون همشهری همنام و نامدارش فردوسی توسی، از نخبگان هنر و ادبیات ماست و مهمترین وجه شباهتشان هم این که رضا شخصیتی خاص و خاص‌پسند دارد و هنرش را نیز، جز برای اعتلای عشق و آکاهی و انسان، نمی‌آفریند و به نمایش نمی‌گذارد.
دیدن تابلوهای زیبای خط و تذهیب استاد فردوسی از یک سو و ملاقات و همسخنی با خودشان در کنار مهندس شریعتی عزیز که از قضا با حضورمان در نگارخانه همزمان شده‌بود، لحظاتی خوش و خاطره‌ساز برایمان به همراه داشت.
در این نمایشگاه که گزیده‌ی شعر و نثر زیبای گلستان سعدی را بە مناسبت بزرگداشت روز ملی سعدی، در قاب خط و تذهیب رضا فردوسی با نام بامسمای "برگ درختان سبز" برابر چشم می‌گذارد، استاد با گرمی لبخند و آغوش و طنین گوش‌نواز کلماتش، پذیرای جمع ما شد و ضمن گذار و دیدار تابلوها، گاهی برایمان از خطرات و خاطرات کار و زندگی گفت. و از جمله گفت که؛ مادرم (روانش شاد)، همیشه به من می‌گفت؛ «رضا، الهی که خیر ببینی و الهی که بد نبینی...»
و بعد افزود که؛ «منظور مادر، آرزوی تکراری عاقبت‌به‌خیری نبود، او دلش می‌خواست که من فقط وجوه مثبت و زیبای هستی و پدیده‌هایش را ببینم، نه بدیهایش را...» و سپس، با تواضع و تانی، این جمله را تکرار کرد که: «تمام حیات و هنرم، مصروف عمل به همین توصیه‌ی مادرانه شد که نیکو ببینم و از بدی‌ها بگذرم».
نمایشگاه‌گردی ما، پس از نیم‌ساعت به انتها رسید و البته گفت‌وگوی من و محمدآقا در خیابان دنبال شد. من گفتم: «رضا فردوسی، نماینده‌ی ذوق سالم و هنرمند آگاه و آزاده‌ی عصر ماست...» و محمدآقا، با اندوهی در صدا گفت: «مشخص است، همین که نمایشگاه آثارش در چنین جای نسبتا ناشناس و محدودی دایر می‌شود و بهره‌ای از فضاهای بزرگ دولتی و تبلیغات گسترده ندارد، خودش معرف شأن و شکوه انسانی اوست».
و بعد، هر دو تاکید کردیم: «الهی خیر ببیند رضا فردوسی و الهی که بدی‌های روزگار، نگاه خیربین استاد را بیش از این مات نکنند.».
نمایشگاه آثار استاد فردوسی، شایسته‌ی نگاه شماست و پیشنهاد می‌کنم تجربه‌ی قشنگ ما را، شما هم تکرار کنید. الهی خیر ببینید.


#سپاهی_لایین (کاوە زێدان)

https://t.me/maname49
Forwarded from MANAME / مانامە (Sepahilaeen Alireza)
چارینه/ رباعی

پرس!

دل‌گەرم دکن خوە، ب هەساوا هرسێ
هینگا ژی، سەرێ خوە خەم دکن، ژ ترسێ
ئەڤ، مەزنترین پرسا ڤێ ئەمرێ منە کو؛
ڤا خەلکا، چما قە جارێ ناکن پرسێ؟!

Pirs

Dilgerm dikin xwe, bi hesawa hirsê
Hînga jî, serê xwe xem dikin, ji tirsê
Ev mezintirîn pirsa vê emrê min e ku;
Va xelka, çima qe carê nakin pirsê?

سوال

خویش را با محاسبات طمع، دلخوش می‌کنند
آنگاه، پیش همه سر خم می‌کنند از نگرانی
این بزرگترین سوال زندگی من است که؛
این مردم، چرا یک‌بار سوالی ندارند؟!


#سپاهی_لایین (کاوە زێدان)

https://t.me/maname49
Forwarded from MANAME / مانامە (Sepahilaeen Alireza)
لابُد

آزمودم من نشد، این انتظاری ناشد است
تا قیامت، امتحان این خودی‌ها، بی‌خود است!

حرف ممنوع است، لیکن حرف خوش‌رقصان سواست
این نمایش، چند سالی می‌شود، اینجا مُد است

کاش برگردد سلیمان تا ببیند در سبا
زاغ‌زادی ادعا دارد که نامش هدهد است

تخم‌ زرینش تماما قسمت همسایه‌هاست
سهم ما از ثروت این مرغ‌، تنها قدقد است

می‌کنندت منع می این زاهدان، آن‌هم کجا؟
در زمینی که فقط یک شهر جُزئش، میبد است!

همچنان غمگین و خاموشیم، اما روضه را
گاه پایان است و این البته امری لابُد است

قصه‌ی تلخی است این شوخی، که در اردیبهشت
شعر من، از فرط آزادی، سراپا یک کُد است....


#سپاهی_لایین (کاوە زێدان)

https://t.me/maname49
Forwarded from MANAME / مانامە (Sepahilaeen Alireza)
چارینه/ رباعی

سبە

دیسا سبه هات و شەهر، مایە ل خەوێ
هاوار کە، گاشە ڕا کی ڤێ جارا، کەوێ...
ئەی ئشق! تو زانی کو برین بەرفا دلە؛
ئێر بەردە هەوێ و دیسا دەرمان بکە وێ!

sibe

dîsa sibe hat û şehr maye li xewê
hawar ke gaşe rakî vê cara Kewê
ey êşq! tu zanî ku birîn berfa dil e;
êr berde hewê û dîsa derman bike, wê!

صبح

صبحی دوباره آمد و شهر درخواب است
فریاد کن، شاید این بار، کبک هم بیدار شد
ای عشق، می‌دانی زخم ما از برفی است که بر دلها باریده
هوا را آتش بزن، شاید که این زخم درمان شود!


#سپاهی_لایین (کاوه زێدان)

https://t.me/maname49
Forwarded from MANAME / مانامە (Sepahilaeen Alireza)
برس

یک بوسه، به حال این‌همه قهر، برس
یک جرعه، به جام اینهمه زهر، برس..‌.
با هر چه که برمی‌آید از دست‌ این صبح!
ای عشق، بە داد مردم شهر، برس!


#سپاهی_لایین (کاوه زێدان)

https://t.me/maname49
Forwarded from MANAME / مانامە (Sepahilaeen Alireza)
الو، زندگی!

الو...، با توام ای زندگی، جواب بده
به آن لبان مبارک، کمی شتاب بده...

سلام، لطف کن و سر برآر از کابوس
بلند کن سر و پایان به خون و خواب بده

عرق نریز و نگو خسته‌ام از این اوضاع
بە شیخ میکده‌بندان ما، شراب بدە...

بلند کن سر پیران خواب را از خوان
به این جماعت جامد، دو پیک ناب بده

به اشک و خون جگر یا به داس و تیغ و تبر
به هر طریق، به این خاک تشنه، آب بده

در این سیاهی سنگین و زنگبار یخین
بخند و شوق دمیدن به آفتاب، بده

تو را به جان خدا، این سکوت را بشکن
دوبارە با توام ای زندگی، جواب بده....


#سپاهی_لایین (کاوە زێدان)

https://t.me/maname49
Forwarded from MANAME / مانامە (Sepahilaeen Alireza)
رباعی/ چارینە

داگر

ناخوازە کو؛ مە، ژ شەڕ و شینان داگری
ناخوازە مە ژ کوڵ و برینان داگری.‌...
مە، خواهشەکی سادە هەیە ژ تە، خوەدێ
ئەو ژی ڤا کو؛ مە، ژ شەڕێ دینان داگری!

Dagir

Naxwaze ku; me, ji şerr û şînan dagirî
Naxwaze, me ji kull û birînan dagirî
Me, xwahişekî sade heye ji te, xwedê!
Ew jî va ku; me, ji şerrê dînan dagirî!!

نگهدار

نمی‌خواهد از جنگ و سوگواری حفظمان کنی
لازم نیست ما را از زخم‌های درون و بیرون، حفاظت کنی
خدایا! ما، از تو فقط تقاضایی ساده داریم
آنهم اینکه؛ ما را از شر دیودینان، در امان بداری!

#سپاهی_لایین (کاوە زێدان)

https://t.me/maname49
Forwarded from MANAME / مانامە (Sepahilaeen Alireza)
ما در غم شما شریک نیستیم!

در محاورات و نوشتار روزمره‌ی ما همه، بعضٱ کلمات و عباراتی به‌کار می‌رود که گاه فاقد معناست یا معنی معکوس و بعضٱ بی‌ربط دارد. از منظر معنی و ترکیب و ریشه و خاستگاه، مثال‌های متعددی در این مورد هست از قبیل؛ راجب، خفن، چهارآتیشه، ممنون‌دار، بلیط و... صدها مثال دیگر، که اینجا مجال و مقالش نیست....
اما، یکی از این اغلاط پرکاربرد که این روزها به دلیل افزایش متوفیات و دردسترس بودن فضای مجازی و مکتوب، زیاد به چشم می‌خورد و دیدنش برای همه طبیعی شده‌است، این جمله است؛ ما را در غم خود شریک بدانید!
آیا از خودمان پرسیده‌ایم که؛ ما دقیقا در کجای غم دیگران شریکیم؟ مگر غم یک سرمایه و سرمایه‌گذاری است که در آن شریک شویم؟ ما در ایجاد این غم شریکیم یا در تداومش؟ این، درست مثل این است که بگوییم؛ ما در مصیبت‌داری و سیه‌روزگاری شما شریکیم!
زیاده دردسر ندهم، چنان‌که می‌دانید؛ وقتی می‌گوییم درغمتان شریکیم، بدیهی‌ترین معنای جمله این است که؛ در غمگین ساختنتان شریکیم یا ما هم بخشی از غمتان هستیم! حال آنکه این ضدمعناست و منظورمان دقیقا عکس این است. به‌عبارتی می‌خواهیم بگوییم که؛ ما را در تحمل این غم، با خود شریک بدانید و درواقع شراکت ما در تحمل غم است، نه در خود غم. پس درست‌تر این است که بنویسیم؛ ما، در تحمل این غم، با شما شریکیم. یا؛ ما را در تحمل این مصیبت با خود شریک بدانید. که یعنی؛ برای تاب‌آوری این سوگ، ما نیز در کنارتان هستیم.


#سپاهی_لایین (کاوە زێدان)

https://t.me/maname49