کانیا دل
1.26K subscribers
1.42K photos
439 videos
300 files
615 links
بررسی و نقد شعر

نقشه:
https://goo.gl/maps/mGW9jFDJowm

شعر، نقد، نظر:
@kawaspahi
Download Telegram
Forwarded from MANAME / مانامە (Sepahilaeen Alireza)
لابُد

آزمودم من نشد، این انتظاری ناشد است
تا قیامت، امتحان این خودی‌ها، بی‌خود است!

حرف ممنوع است، لیکن حرف خوش‌رقصان سواست
این نمایش، چند سالی می‌شود، اینجا مُد است

کاش برگردد سلیمان تا ببیند در سبا
زاغ‌زادی ادعا دارد که نامش هدهد است

تخم‌ زرینش تماما قسمت همسایه‌هاست
سهم ما از ثروت این مرغ‌، تنها قدقد است

می‌کنندت منع می این زاهدان، آن‌هم کجا؟
در زمینی که فقط یک شهر جُزئش، میبد است!

همچنان غمگین و خاموشیم، اما روضه را
گاه پایان است و این البته امری لابُد است

قصه‌ی تلخی است این شوخی، که در اردیبهشت
شعر من، از فرط آزادی، سراپا یک کُد است....


#سپاهی_لایین (کاوە زێدان)

https://t.me/maname49
Forwarded from MANAME / مانامە (Sepahilaeen Alireza)
چارینه/ رباعی

سبە

دیسا سبه هات و شەهر، مایە ل خەوێ
هاوار کە، گاشە ڕا کی ڤێ جارا، کەوێ...
ئەی ئشق! تو زانی کو برین بەرفا دلە؛
ئێر بەردە هەوێ و دیسا دەرمان بکە وێ!

sibe

dîsa sibe hat û şehr maye li xewê
hawar ke gaşe rakî vê cara Kewê
ey êşq! tu zanî ku birîn berfa dil e;
êr berde hewê û dîsa derman bike, wê!

صبح

صبحی دوباره آمد و شهر درخواب است
فریاد کن، شاید این بار، کبک هم بیدار شد
ای عشق، می‌دانی زخم ما از برفی است که بر دلها باریده
هوا را آتش بزن، شاید که این زخم درمان شود!


#سپاهی_لایین (کاوه زێدان)

https://t.me/maname49
Forwarded from MANAME / مانامە (Sepahilaeen Alireza)
برس

یک بوسه، به حال این‌همه قهر، برس
یک جرعه، به جام اینهمه زهر، برس..‌.
با هر چه که برمی‌آید از دست‌ این صبح!
ای عشق، بە داد مردم شهر، برس!


#سپاهی_لایین (کاوه زێدان)

https://t.me/maname49
Forwarded from MANAME / مانامە (Sepahilaeen Alireza)
الو، زندگی!

الو...، با توام ای زندگی، جواب بده
به آن لبان مبارک، کمی شتاب بده...

سلام، لطف کن و سر برآر از کابوس
بلند کن سر و پایان به خون و خواب بده

عرق نریز و نگو خسته‌ام از این اوضاع
بە شیخ میکده‌بندان ما، شراب بدە...

بلند کن سر پیران خواب را از خوان
به این جماعت جامد، دو پیک ناب بده

به اشک و خون جگر یا به داس و تیغ و تبر
به هر طریق، به این خاک تشنه، آب بده

در این سیاهی سنگین و زنگبار یخین
بخند و شوق دمیدن به آفتاب، بده

تو را به جان خدا، این سکوت را بشکن
دوبارە با توام ای زندگی، جواب بده....


#سپاهی_لایین (کاوە زێدان)

https://t.me/maname49
Forwarded from MANAME / مانامە (Sepahilaeen Alireza)
رباعی/ چارینە

داگر

ناخوازە کو؛ مە، ژ شەڕ و شینان داگری
ناخوازە مە ژ کوڵ و برینان داگری.‌...
مە، خواهشەکی سادە هەیە ژ تە، خوەدێ
ئەو ژی ڤا کو؛ مە، ژ شەڕێ دینان داگری!

Dagir

Naxwaze ku; me, ji şerr û şînan dagirî
Naxwaze, me ji kull û birînan dagirî
Me, xwahişekî sade heye ji te, xwedê!
Ew jî va ku; me, ji şerrê dînan dagirî!!

نگهدار

نمی‌خواهد از جنگ و سوگواری حفظمان کنی
لازم نیست ما را از زخم‌های درون و بیرون، حفاظت کنی
خدایا! ما، از تو فقط تقاضایی ساده داریم
آنهم اینکه؛ ما را از شر دیودینان، در امان بداری!

#سپاهی_لایین (کاوە زێدان)

https://t.me/maname49
Forwarded from MANAME / مانامە (Sepahilaeen Alireza)
ما در غم شما شریک نیستیم!

در محاورات و نوشتار روزمره‌ی ما همه، بعضٱ کلمات و عباراتی به‌کار می‌رود که گاه فاقد معناست یا معنی معکوس و بعضٱ بی‌ربط دارد. از منظر معنی و ترکیب و ریشه و خاستگاه، مثال‌های متعددی در این مورد هست از قبیل؛ راجب، خفن، چهارآتیشه، ممنون‌دار، بلیط و... صدها مثال دیگر، که اینجا مجال و مقالش نیست....
اما، یکی از این اغلاط پرکاربرد که این روزها به دلیل افزایش متوفیات و دردسترس بودن فضای مجازی و مکتوب، زیاد به چشم می‌خورد و دیدنش برای همه طبیعی شده‌است، این جمله است؛ ما را در غم خود شریک بدانید!
آیا از خودمان پرسیده‌ایم که؛ ما دقیقا در کجای غم دیگران شریکیم؟ مگر غم یک سرمایه و سرمایه‌گذاری است که در آن شریک شویم؟ ما در ایجاد این غم شریکیم یا در تداومش؟ این، درست مثل این است که بگوییم؛ ما در مصیبت‌داری و سیه‌روزگاری شما شریکیم!
زیاده دردسر ندهم، چنان‌که می‌دانید؛ وقتی می‌گوییم درغمتان شریکیم، بدیهی‌ترین معنای جمله این است که؛ در غمگین ساختنتان شریکیم یا ما هم بخشی از غمتان هستیم! حال آنکه این ضدمعناست و منظورمان دقیقا عکس این است. به‌عبارتی می‌خواهیم بگوییم که؛ ما را در تحمل این غم، با خود شریک بدانید و درواقع شراکت ما در تحمل غم است، نه در خود غم. پس درست‌تر این است که بنویسیم؛ ما، در تحمل این غم، با شما شریکیم. یا؛ ما را در تحمل این مصیبت با خود شریک بدانید. که یعنی؛ برای تاب‌آوری این سوگ، ما نیز در کنارتان هستیم.


#سپاهی_لایین (کاوە زێدان)

https://t.me/maname49
Forwarded from MANAME / مانامە (Sepahilaeen Alireza)
یازدهم اردیبهشت‌ماه و روز جهانی گارگر را، به نام همه‌ی کارگران عزیز این سرزمین که در شرایط امروز، کمتر حظی از زندگی و زحمت خویش می‌برند، گرامی می‌داریم و برایشان روزی و روزی شاد آرزو داریم.

گذرگاه

کارگرها، سر گذرگاه‌اند
چشم در راه... چشم در راه‌اند

ضمن سیگار و خاطرات خمار
اخم و لبخند گاه و بیگاه‌اند

دستشان مشت و مشتشان خالی است
که دعاگوی حضرت شاه‌اند...

کار، کار است و ساکنان گذر
فارغ از انتخاب دلخواه‌اند

نه پی عشق و حال و آزادی
نه پی نام و نکبت جاه اند

از خدا فارغ اند و از سلطان
هر دو جا، راندگان درگاه اند

خنده‌شان را کسی نمی‌بیند
مثل گلبوته‌های کوتاه اند
**
صبح، رفتم سر گذر، دیدم
چند کودک، مسافر ماه اند

گفتم: آخر شما؟ مگر امروز
پدران، کار و نان نمیخواهند؟

یک نفر گفت: نه، همه سیرند
یا سر دار، یا ته چاه اند....


* رندان خراسان/ نشر مادیار/ 1399

#سپاهی_لایین (کاوه زێدان)

https://t.me/maname49
Forwarded from MANAME / مانامە (Sepahilaeen Alireza)
دومالک/ دوبیتی/ dumalik

سا؛ رۆژێن مامۆستا و کارکەر

غەم‌خەلات

چ مامۆستا، چ کارکەر، چ وەلاتی
پەریشانن، چ مەشتی، چ کەلاتی...
چ پێرۆز کم، ل کێ پیرۆز بکم ئەز؟
کو غەم مایە، سا ڤی شادێ دهاتی!

Bo rojên mamosta û karker

Xemxelat

Çi mamosta, çi karker, çi welatî
Perîşan in, çi Meştî, çi Kelatî...
Çi pîroz kim, li kê pîroz bikim ez?
Ku xem maye sa vî şadê dihatî!

برای تبریک روزهای کارگر و‌ معلم

اندوهدیه

از معلم بگیر، تا کارگر و هموطن
نگرانند از مشهدی بگیر تا کلاتی
چه تبریک بگویم و به چه کسی
که برای این روستایی‌ شاد، فقط غم مانده‌است!


#سپاهی_لایین (کاوه زێدان)

https://t.me/maname49
Forwarded from MANAME / مانامە (Sepahilaeen Alireza)
دوازدهم اردیبهشت‌ماه، در تقویم رسمی ایران ما، به نام «روز معلم» یادآوری و گرامی‌ داشته می‌شود. ضمن عرض شادبادش این روز به تمامی معلمین آگاه و آزاده و دلسوز، به این مناسبت قطعه‌شعری از مجموعه نیمایی‌های کتاب «شعر و شب» پیشکش می‌کنم:

درس

در دبستان شلوغی که هوا سنگین است
اولین درس معلم این است؛
بچه جان، ساکت باش!
و سکوت؛
می‌رود تا لب رود
می‌رود تا دل دریای کبود
می‌رود تا نفس ِ شهر شما
می‌رود تا ابدالدهر شما...


* شعر و شب/ نشر مادیار/ 1399

#سپاهی_لایین (کاوه زێدان)

https://t.me/maname49
Forwarded from MANAME / مانامە (Sepahilaeen Alireza)
آینده‌، در آینه‌ی آرامش...

گاهی فکر می‌کنم که؛
اگرچه اغلب اخبار جهان دانش، حول درمان بیماری‌ها و طولانی‌تر شدن عمر آدمیان می‌چرخد، ولی بزودی بشر در خواهد یافت که دراززی بودن، درد بی‌تابی و گمشدگی‌اش را درمان نخواهد کرد.
شاید کمتر به این فکر کرده باشیم که؛ اگر «حرص جاودانگی و طول عمر بیشتر و طمع تنعم و تمتع از اجناس این‌جهانی و بهشتی» نبود، انسان چقدر راحت‌تر زندگی می‌کرد و محاسبات و ملاحظات و سلوکش چقدر آسانتر و عالی‌تر و انسانی‌تر می‌شد.
و بعد، اینطور فکر می‌کنم؛
روزی خواهد رسید که دغدغه‌ی جاودانه‌زیستن، دیگر موضوعی مزاح‌انگیز و مضحکه‌ی اهل تمیز خواهد شد...
احتمالا؛ در آینده‌ای نه‌چندان دور، طول عمر و توهم جاودانگی، جای خودش را به درک حال و فهم کیفیت زندگی و انسانی زیستن می‌دهد و همه‌ی هم و غم بشر بر این متمرکز می‌شود که چگونه منهای حرص و حسرت، از موجودی محدود عمر خود لذت ببرد.
و فکر کن چه به‌جا و زیباست اگر همه یک‌روز دریابیم که؛ مرگ، به‌عنوان امری عادی و طبیعی، بخشی محتوم و لازم از چرخه‌ی زندگی است. مرگ به‌قدر حیات طبیعی و ضروری است و با مردن، هیچ اتفاق نامتعارفی نمی‌افتد... آن روز، به‌یقین مبنای قانون حیات، به جای «دراز زیستن»، به «درست زیستن» تغییر خواهد یافت و در جهانی که دیگر،گ تخیلات مشتی شکم‌پرست و خاک‌خوار متعصب، بر مبنای دین‌کاری و حرص بیشترداری و طمع دیگرخواری و دروغ‌باوری و فروش آینده‌ی زیبای موهوم، جایی برای انسان نداشته‌باشد، بی‌گمان کیفی‌زیستن برای ابد جای کمی‌زیستن را خواهد گرفت. آن روز، انسان، از فکر فدا کردن همنوع و همسایه برای جاودانه شدن، همه‌چیز داشتن و همیشه خوردن، فارغ خواهد شد و به دنیای دیدنی آشتی و آزادی و شادی و آرامشی آرمانی، خواهد رسید. امیدوارم.


#سپاهی_لایین (کاوه زێدان)

https://t.me/maname49