در باب قزلکن
جزمن چه کسی در شب مهتاب قزلکن
آیا غزلی ساخته در باب قزلکن
پنهان شده اما غزلم در دل این شب
از دیده آن مردم در خواب قزلکن
ای وای وصدافسوس وصدافسوس که رفته ست
آرایش و رنگ از رخ شاداب قزلکن
بیدار شود یک نفر از خواب و بپرسد
احوال قزلکند ز ارباب قزلکن
ای مردم چون کبک سر از برف درآرید
تا کی بچشید از سم و زرداب قزلکن
شورابه به رگها زچه جاریست بپاشید
یک ظرف شکرپاش به این آب قزلکن
بر این ده آبستن امواج حوادث
آیات بخوانید به محراب قزلکن
دلواپسم اینبار که با یک نم باران
آخر ببرد یک شبه سیلاب , قزلکن
آنگاه که تکرار شود سیل خروشان
آبی بدهد یک تنه خاکاب قزلکن
آن قصه شهنامه تداعی شده از نو
افتاده به هم رستم وسهراب قزلکن
از بس که چراندند و شکستند و بریدند
خالی شده از منظره آن قاب قزلکن
ای کاش که روزی بتوانم بنویسم
از علم و هنر ، رسم , و آداب قزلکن
از یک دل و یک رنگ شدنهای اهالی
پیدا شدن گوهر نایاب قزلکن
#رضا_بلالی
@kaniyadil
جزمن چه کسی در شب مهتاب قزلکن
آیا غزلی ساخته در باب قزلکن
پنهان شده اما غزلم در دل این شب
از دیده آن مردم در خواب قزلکن
ای وای وصدافسوس وصدافسوس که رفته ست
آرایش و رنگ از رخ شاداب قزلکن
بیدار شود یک نفر از خواب و بپرسد
احوال قزلکند ز ارباب قزلکن
ای مردم چون کبک سر از برف درآرید
تا کی بچشید از سم و زرداب قزلکن
شورابه به رگها زچه جاریست بپاشید
یک ظرف شکرپاش به این آب قزلکن
بر این ده آبستن امواج حوادث
آیات بخوانید به محراب قزلکن
دلواپسم اینبار که با یک نم باران
آخر ببرد یک شبه سیلاب , قزلکن
آنگاه که تکرار شود سیل خروشان
آبی بدهد یک تنه خاکاب قزلکن
آن قصه شهنامه تداعی شده از نو
افتاده به هم رستم وسهراب قزلکن
از بس که چراندند و شکستند و بریدند
خالی شده از منظره آن قاب قزلکن
ای کاش که روزی بتوانم بنویسم
از علم و هنر ، رسم , و آداب قزلکن
از یک دل و یک رنگ شدنهای اهالی
پیدا شدن گوهر نایاب قزلکن
#رضا_بلالی
@kaniyadil