خانزاده هوسباز🥀
634 subscribers
3 photos
4 links
Download Telegram
💥💫💥💫💥💫
#پارت_877
#خان‌زاده_هوسباز


با شنیدن حرفای پسرم میفهمیدم اون زمان چقدر به همه سخت گذشته حتی به خودم بیشتر خیلی بی فکر شده بودم اما واقعا شرایط واسم سخت شده بود ک ترجیح دادم فرار کنم نباشم جایی ک هیچکس دوستم نداشت !
_ مامان پریزاد
به سمتش برگشتم و با صدایی گرفته شده گفتم :
_ جان
_ اینارو نگفتم تا ناراحت بشی گفتم تا بفهمی چقدر دوستت داریم
لبخندی بهش زدم :
_ میدونم پسرم
میدونستم از عشق و علاقه اشون پس نیاز نبود سخت گیری کنم
_ مامان
_ جان
_ خوبه ک هستی همیشه همینطور خوشحال باش چون این حق شماست
چقدر خوب بود خانواده داشتن اینکه متوجه باشی کسایی هستند دوستت دارند ، همه ی اینا باعث خوشحالی میشد و به آدم قوت قلب میداد
دستم رو تو دستش گرفت و گفت :
_ بخاطر مامان بزرگ هم ناراحت نباش سنش رفته بالا نمیدونه چی میگه
_ کاری بهش ندارم پسرم
واقعا هم کاری بهش نداشتم ترجیح میدادم در برابر تموم کار هاش سکوت کنم چون این بهترین کار ممکن بود
_ میدونم کاری بهش ندارید میترسم با فکر کردن بهش حال شما بد بشه
خندیدم :
_ بهش فکر نمیکنم این رو مطمئن باش
ترجیح میدادم بیشتر سکوت کنم بخاطر همه ی کار هایی ک انجام میدادند
_ خوبه راستی مامان
_ جان
_ قرار نیست بریم پیش شیرین ؟
_ چرا بابات گفت میریم اما یکم سرش خلوت بشه مثل اینکه کار داره
شایان با خنده گفت :
_ دلم واسش تنگ شده خیلی
منم دلتنگش شده بودم خیلی زیاد اما مثل همیشه باید صبوری به خرج میدادیم !


💥💫💥💫💥💫