ساقیا ، جامِ میاَم دِه ، که نگارندۂ غیب ،
نیست معلوم ، که در پردۂ اسرار ، چه کرد ،
آنکه ، پُرنقش زد این دایرۂ مینایی ،
کس ندانست ، که در گردشِ پرگار ، چه کرد ،
#حافظ
نیست معلوم ، که در پردۂ اسرار ، چه کرد ،
آنکه ، پُرنقش زد این دایرۂ مینایی ،
کس ندانست ، که در گردشِ پرگار ، چه کرد ،
#حافظ
ما را ، ز خیالِ تو ، چه پروایِ شراب است ،
خُم ، گو سرِ خود ، گیر ،،، که خُمخانه ، خراب است ،
گر ، خَمرِ بهشت است ، بریزید ،،، که بی دوست ،
هر شربتِ عِذبم که دهی ،،، عینِ عذاب است ،
افسوس ، که شد دلبر و ،،، در دیدۂ گریان ،
تحریرِ خیال و خط و نقشش ،،، به سراب است ،
بیدار شو ای دیده ،،، که ایمن نتوان بود ،
زین سیلِ دمادم ،،، که درین منزلِ خواب است ،
معشوقه ،،، عیان میگذرد بر تو ، ولیکن ،
اغیار ، همی بیند ،،، از آن ، بستهنقاب است ،
گُل ، بر رُخِ رنگینِ تو ، تا برگ و عَرَق دید ،
در آتشِ رشک ،،، از غمِ دل ، غرقِ گلاب است ،
#حافظ
عِذب = پاکیزه ، گوارا ، خوشگوار
خُم ، گو سرِ خود ، گیر ،،، که خُمخانه ، خراب است ،
گر ، خَمرِ بهشت است ، بریزید ،،، که بی دوست ،
هر شربتِ عِذبم که دهی ،،، عینِ عذاب است ،
افسوس ، که شد دلبر و ،،، در دیدۂ گریان ،
تحریرِ خیال و خط و نقشش ،،، به سراب است ،
بیدار شو ای دیده ،،، که ایمن نتوان بود ،
زین سیلِ دمادم ،،، که درین منزلِ خواب است ،
معشوقه ،،، عیان میگذرد بر تو ، ولیکن ،
اغیار ، همی بیند ،،، از آن ، بستهنقاب است ،
گُل ، بر رُخِ رنگینِ تو ، تا برگ و عَرَق دید ،
در آتشِ رشک ،،، از غمِ دل ، غرقِ گلاب است ،
#حافظ
عِذب = پاکیزه ، گوارا ، خوشگوار
دیدی ای حافظ که کنعان دلم بیمار شد
عاقبت با اشک و غم کوه امیدم کاه شد؟
گفته بودی یوسف گمگشته بازآید ولی
یوسف من تا قیامت همنشین چاه شد
#حافظ⚘
عاقبت با اشک و غم کوه امیدم کاه شد؟
گفته بودی یوسف گمگشته بازآید ولی
یوسف من تا قیامت همنشین چاه شد
#حافظ⚘
برگیر شرابِ طَرَبانگیز و ، بیا ،
پنهان ، ز رقیبِ سفله ،،، بستیز و ، بیا ،
مشنو سخنِ خصم ، که بنشین و مَرو ،
بشنو ز من این نکته ، که برخیز و ، بیا ،
#حافظ
پنهان ، ز رقیبِ سفله ،،، بستیز و ، بیا ،
مشنو سخنِ خصم ، که بنشین و مَرو ،
بشنو ز من این نکته ، که برخیز و ، بیا ،
#حافظ
این شاهکار است...!
به ابوسعید ابوالخیر گفتند:
فلانی قادر است پرواز کند،
گفت:
این که مهم نیست،
مگس هم میپرد.
گفتند:
فلانی را چه میگویی؟!
روی آب راه میرود!
گفت:
اهمیتی ندارد،
تکه ای چوب نیز همین کار را میکند.
گفتند:
پس از نظر تو شاهکار چیست؟
گفت:
اینکه در میان مردم زندگی کنی ولی ...
هیچگاه به کسی زخم زبان نزنی،
دروغ نگویی،
کلک نزنی،
سو استفاده نکنی و ...
مرنج و مرنجانی.
این شاهکار است...!
وفا کنیم و ملامت کشیم و خوش باشیم
که در طریقت ما کافریست رنجیدن
#حافظ
#ابوسعید_ابوالخیر
به ابوسعید ابوالخیر گفتند:
فلانی قادر است پرواز کند،
گفت:
این که مهم نیست،
مگس هم میپرد.
گفتند:
فلانی را چه میگویی؟!
روی آب راه میرود!
گفت:
اهمیتی ندارد،
تکه ای چوب نیز همین کار را میکند.
گفتند:
پس از نظر تو شاهکار چیست؟
گفت:
اینکه در میان مردم زندگی کنی ولی ...
هیچگاه به کسی زخم زبان نزنی،
دروغ نگویی،
کلک نزنی،
سو استفاده نکنی و ...
مرنج و مرنجانی.
این شاهکار است...!
وفا کنیم و ملامت کشیم و خوش باشیم
که در طریقت ما کافریست رنجیدن
#حافظ
#ابوسعید_ابوالخیر
دست از طلب ندارم تا کام من برآید
یا تن رسد به جانان یا جان ز تن برآید
بگشای تربتم را بعد از وفات و بنگر
کز آتش درونم دود از کفن برآید
بنمای رخ که خلقی واله شوند و حیران
بگشای لب که فریاد از مرد و زن برآید
جان بر لب است و حسرت در دل که از لبانش
نگرفته هیچ کامی جان از بدن برآید
گویند ذکر خیرش در خیل عشقبازان
هر جا که نام حافظ در انجمن برآید
#حافظ ⚘
یا تن رسد به جانان یا جان ز تن برآید
بگشای تربتم را بعد از وفات و بنگر
کز آتش درونم دود از کفن برآید
بنمای رخ که خلقی واله شوند و حیران
بگشای لب که فریاد از مرد و زن برآید
جان بر لب است و حسرت در دل که از لبانش
نگرفته هیچ کامی جان از بدن برآید
گویند ذکر خیرش در خیل عشقبازان
هر جا که نام حافظ در انجمن برآید
#حافظ ⚘
دانی که چَنگ و عود چه تَقریر میکنند؟
پنهان خورید باده که تَعزیر میکنند
ناموسِ عشق و رونقِ عُشّاق میبَرند
عیبِ جوان و سَرزنش پیر میکنند
جز قلبِ تیره هیچ نشد حاصل و هنوز
باطل در این خیال که اِکسیر میکنند...
#حافظ
پنهان خورید باده که تَعزیر میکنند
ناموسِ عشق و رونقِ عُشّاق میبَرند
عیبِ جوان و سَرزنش پیر میکنند
جز قلبِ تیره هیچ نشد حاصل و هنوز
باطل در این خیال که اِکسیر میکنند...
#حافظ