فیالجمله تو را یک سخن بگویم؛ این مردمان به نفاق خوشدل میشوند و به راستی غمگین. با مردمان به نفاق میباید زیست، تا در میان ایشان با خوشی باشی. همین که راستی آغاز کردی، به کوه و بیابان برون میباید رفت که میان خلق راه نیست
#شمس_تبریزی
#شمس_تبریزی
دریای کرم موج میزند ، هر چه از او خواهی می دهد .
هر یکی چیزی می پرستند : یکی شاهد یکی زر ، یکی جاه .
هذه ربی می گویند ، لااحب الافلین نمی گویند !
ابراهیم می گوید : لااحب الافلین . کو ابراهیم صفتی که به زبان حال گوید : لااحب الافلین ؟
سر این عاید به فلک دگرست .
زیرا فلکهاست در عالم ارواح . و در عالم اسرار اندرون آفتابهاست ، و ماههاست ، و ستاره هاست .
چون ازین خیالات بگذرد ، بداند که اینها را خالقی هست ، و فانی است .
چون خیال یار شکافت از عالم باطن ، تجلی ظاهر شود .
#شمس تبریزی
هر یکی چیزی می پرستند : یکی شاهد یکی زر ، یکی جاه .
هذه ربی می گویند ، لااحب الافلین نمی گویند !
ابراهیم می گوید : لااحب الافلین . کو ابراهیم صفتی که به زبان حال گوید : لااحب الافلین ؟
سر این عاید به فلک دگرست .
زیرا فلکهاست در عالم ارواح . و در عالم اسرار اندرون آفتابهاست ، و ماههاست ، و ستاره هاست .
چون ازین خیالات بگذرد ، بداند که اینها را خالقی هست ، و فانی است .
چون خیال یار شکافت از عالم باطن ، تجلی ظاهر شود .
#شمس تبریزی
چنین رخ داد که حق تعالی به بایزید گفت که بایزید، چه خواهی؟
گفت؛ خواهم که نخواهم
اکنون آدمی را دو حالت بیش نیست، یا خواهد، یا نخواهد!
این که خالی از خواهش باشد، صفت آدمی نیست، این صفت کسی است که از خود تهی شده است و تمنایی در او نمانده است، که اگر تمنایی در او بود،آن صفت آدمیت بود که یا میخواهد یا نمیخواهد و درگیر خواهشها است
اکنون حق تعالی میخواست که او را "انسان کامل" گرداند تا بعد از آن او را حالتی حاصل شود که در او دوگانگی و فراق نباشد. و وصل کلی باشد و اتحاد با حق
زیرا همه رنجهای آدمی از آن بر میخیزد که چیزی خواهی و آن میسر نشود و یا با رنج میسر شود،
چون هیچ نخواهی، رنجی نماند....
#شمس_تبریزی⚘
گفت؛ خواهم که نخواهم
اکنون آدمی را دو حالت بیش نیست، یا خواهد، یا نخواهد!
این که خالی از خواهش باشد، صفت آدمی نیست، این صفت کسی است که از خود تهی شده است و تمنایی در او نمانده است، که اگر تمنایی در او بود،آن صفت آدمیت بود که یا میخواهد یا نمیخواهد و درگیر خواهشها است
اکنون حق تعالی میخواست که او را "انسان کامل" گرداند تا بعد از آن او را حالتی حاصل شود که در او دوگانگی و فراق نباشد. و وصل کلی باشد و اتحاد با حق
زیرا همه رنجهای آدمی از آن بر میخیزد که چیزی خواهی و آن میسر نشود و یا با رنج میسر شود،
چون هیچ نخواهی، رنجی نماند....
#شمس_تبریزی⚘
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
دو کس نشسته اند
چشم هر دو روشن
در او سَبَلی نه
غباری ، گرهی نه ، دردی نه
این یکی می بیند ...
آن دگر هیچ نمی بیند
#شمس_تبریزی⚘
سَبَل: نوعی بیماری چشمی
چشم هر دو روشن
در او سَبَلی نه
غباری ، گرهی نه ، دردی نه
این یکی می بیند ...
آن دگر هیچ نمی بیند
#شمس_تبریزی⚘
سَبَل: نوعی بیماری چشمی
بهلول ،قارئی را سنگ زد ، گفتند : چرا می زنی ؟
گفت : زیرا قاری دروغ می گوید .
فتنه ای در شهر افتاد . خلیفه بهلول را حاضر کرد ، گفت : من صوت او را می گویم ، قول او را نمی گویم .
گفت : این چگونه باشد ؟ صوت او از قول او چون جدا باشد ؟!
گفت : اگر تو که خلیفه ای فرمانی بنویسی که عاملان فلان بقعه چون این فرمان بشنوند باید که حاضر آیند هر چه زودتر ، بی هیچ توقف ؛ قاصد این فرمان را آنجا برد ، خواندند و هر روز می خوانند ، و البته نمی آیند ؛ در آن خواندن صادق هستند و در آن گفتن که ( سمعا و طاعه )
#شمس_تبریزی⚘
گفت : زیرا قاری دروغ می گوید .
فتنه ای در شهر افتاد . خلیفه بهلول را حاضر کرد ، گفت : من صوت او را می گویم ، قول او را نمی گویم .
گفت : این چگونه باشد ؟ صوت او از قول او چون جدا باشد ؟!
گفت : اگر تو که خلیفه ای فرمانی بنویسی که عاملان فلان بقعه چون این فرمان بشنوند باید که حاضر آیند هر چه زودتر ، بی هیچ توقف ؛ قاصد این فرمان را آنجا برد ، خواندند و هر روز می خوانند ، و البته نمی آیند ؛ در آن خواندن صادق هستند و در آن گفتن که ( سمعا و طاعه )
#شمس_تبریزی⚘
تغییر سخن بزرگان
چنانکه سنایی خشتهای آن شخص که شعر او را خراب کرد به پای بکوفت. گفت: هی هی، چه میکنی؟ گفت: تو را دشوار آمد که خشت تو را شکستم، پس تو شعر مرا چگونه میشکنی؟ گفت: تو سنایی؟ در پای او افتاد.
#شمس_تبریزی
مقالات شمس تبریزی
تصحیح اشرفی و جمالپور، ص: 491
سنایی شنید که شخصی شعر او را با تغییر و بدون توجه به درستی کلمات میخواند. به نزد او میرود و میبیند که در حال درست کردن خشت است. سنایی به پای بر خشتهای او میزند و آنها را خراب میکند. آن فرد اعتراض میکند که چرا این کار را میکنی؟ سنایی میگوید که برای تو سخت است که من خشتهای تو را خراب کنم پس تو چرا شعر مرا تحریف میکنی؟ آن شخص وقتی فهمید که او سنایی است به احترام به پای او افتاد.
این حکایت کوتاه در تایید مطلب قبلی بود که شمس خواسته بود تا سخن او را از حفظ نقل نکنند.
چنانکه سنایی خشتهای آن شخص که شعر او را خراب کرد به پای بکوفت. گفت: هی هی، چه میکنی؟ گفت: تو را دشوار آمد که خشت تو را شکستم، پس تو شعر مرا چگونه میشکنی؟ گفت: تو سنایی؟ در پای او افتاد.
#شمس_تبریزی
مقالات شمس تبریزی
تصحیح اشرفی و جمالپور، ص: 491
سنایی شنید که شخصی شعر او را با تغییر و بدون توجه به درستی کلمات میخواند. به نزد او میرود و میبیند که در حال درست کردن خشت است. سنایی به پای بر خشتهای او میزند و آنها را خراب میکند. آن فرد اعتراض میکند که چرا این کار را میکنی؟ سنایی میگوید که برای تو سخت است که من خشتهای تو را خراب کنم پس تو چرا شعر مرا تحریف میکنی؟ آن شخص وقتی فهمید که او سنایی است به احترام به پای او افتاد.
این حکایت کوتاه در تایید مطلب قبلی بود که شمس خواسته بود تا سخن او را از حفظ نقل نکنند.
Telegram
شمس تبریزی و مولانا
کانال تلگرام شمس تبریزی و مولانا
شرح سخنان شمس و اشعار مولانا
🌐سایت
www.shamsrumi.com
یوتیوب
youtube.com/@shamsmowlana
اینستا
instagram.com/shamsmowlana
فروش تصحیح جدید مقالات شمس:
@MaqalatShams_Sales
کانال مثنوی خوانی و شرح ابیات:
@masnavikhany
شرح سخنان شمس و اشعار مولانا
🌐سایت
www.shamsrumi.com
یوتیوب
youtube.com/@shamsmowlana
اینستا
instagram.com/shamsmowlana
فروش تصحیح جدید مقالات شمس:
@MaqalatShams_Sales
کانال مثنوی خوانی و شرح ابیات:
@masnavikhany
تاثیر همنشینی با بزرگان
از خاکدان تیره رَسته
در صحبتِ آبِ لطیفِ جانفزا مقیم شده
و آن دریا:
بندهای باشد از بندگان خدا.
#شمس_تبریزی
مقالات شمس تبریزی
تصحیح اشرفی و جمالپور، ص: 177
در مصاحبت بودن با بزرگان آنقدر تاثیر زیاد و عمیق دارد که شمس از آن به عنوان "از خاک بیرون آمدن و کنار آب لطیف قرار گرفتن" تعبیر کرده است و چه تعبیری زیباتر از این؟
از خاکدان تیره رَسته
در صحبتِ آبِ لطیفِ جانفزا مقیم شده
و آن دریا:
بندهای باشد از بندگان خدا.
#شمس_تبریزی
مقالات شمس تبریزی
تصحیح اشرفی و جمالپور، ص: 177
در مصاحبت بودن با بزرگان آنقدر تاثیر زیاد و عمیق دارد که شمس از آن به عنوان "از خاک بیرون آمدن و کنار آب لطیف قرار گرفتن" تعبیر کرده است و چه تعبیری زیباتر از این؟
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
مکالمۀ شمس و مولانا
من جهت مصلحت تو پنجاه سفر بکنم، سفرِ من برای برآمدن کار توست، اگرنه مرا چه تفاوت کند از روم تا به شام؟ در کعبه باشم و یا در استنبول، تفاوت نکند. الّا آن است که البته فراق پخته میکند و مُهَذّب میکند. اکنون مُهَذّب و پختۀ وصال اولیتر، یا پختۀ فراق؟ اینکه در وصال پخته شود و چشم باز کند کجا، و آن کجا که بیرون پرده ایستاده بود، تا کی در پرده راه یابد؟ چه ماند بِدان که در اندرون پرده باشد مقیم؟
#شمس_تبریزی
مقالات شمس تبریزی
تصحیح اشرفی و جمالپور، ص: 200
#دکلمه_مقالات_شمس
من جهت مصلحت تو پنجاه سفر بکنم، سفرِ من برای برآمدن کار توست، اگرنه مرا چه تفاوت کند از روم تا به شام؟ در کعبه باشم و یا در استنبول، تفاوت نکند. الّا آن است که البته فراق پخته میکند و مُهَذّب میکند. اکنون مُهَذّب و پختۀ وصال اولیتر، یا پختۀ فراق؟ اینکه در وصال پخته شود و چشم باز کند کجا، و آن کجا که بیرون پرده ایستاده بود، تا کی در پرده راه یابد؟ چه ماند بِدان که در اندرون پرده باشد مقیم؟
#شمس_تبریزی
مقالات شمس تبریزی
تصحیح اشرفی و جمالپور، ص: 200
#دکلمه_مقالات_شمس