معرفی عارفان
939 subscribers
31.6K photos
11.5K videos
3.14K files
2.6K links
چه گفتم در وفا افزا جفا و جور افزودی
جفا کن جور کن جانا،غلط گفتم خطا کردم

فیض
Download Telegram
#قناعت_و_رضایت

یک روز دل انگیز بهاری از کنار مغازه ای می گذشت؛ مأیوسانه به کفش ها نگاه می کرد. غصه نداشتن بر همه ی وجودش چنگ انداخته بود. ناگاه جوانی کنارش ایستاد، سلام کرد و با خنده گفت: چه روز قشنگی!

مرد به خود آمد، نگاهی به جوان انداخت و از تعجب دهانش باز ماند! جوان خوش سیما و خنده بر لب، پا نداشت. پاهایش از زانو قطع بود! مرد هاج و واج، پاسخ سلامش را داد؛ سر شرمندگی پایین آورد و عرق کرده، دور شد.

لحظاتی بعد، عقل گریبانش را گرفته بود و بر او نهیب می زد که غصه می خوردی که کفش نداری و از زندگی دلگیر بودی؛ دیدی آن جوان را که پا نداشت؛ اما خوشحال بود از زندگی!
شعله انفس و آتش‌ زنه آفاق است
« غم » قرار دل پرمشغله عشاق است

جام « می‌ » نزد من آورد و بر آن بوسه زدم
آخرین مرتبه مست‌شدن اخلاق است

بیش از آن شوق كه من با لب ساغر دارم
لب  « ساقی » به دعاگویی من مشتاق است

بعد یك عمر قناعت دگر آموخته‌ام:
عشق گنجی است كه افزونی‌اش از انفاق است

باد مشتی ورق از دفتر عمر آورده است
عشق سرگرمی سوزاندن این اوراق است

#فاضل_نظری /
#اقلیت / #قناعت