معرفی عارفان
933 subscribers
31.5K photos
11.4K videos
3.14K files
2.59K links
چه گفتم در وفا افزا جفا و جور افزودی
جفا کن جور کن جانا،غلط گفتم خطا کردم

فیض
Download Telegram
بیداد - روی اول - همایون
<unknown>
از که می پرسی که دور روزگاران را چه شد!؟

#محمدرضا_شجریان
Ghebleye Eshgh
Shajarian
برخیز تا یک سو نهیم؛
این دلق ازرق فام را..

توحید بر ما عرضه کن؛
تا بشکنیم اصنام را..

#محمدرضا_شجریان
بی هم‌زبان (محمدرضا شجریان).
@donteatthisshit
لحظه های عمر؛
بی سامان می‌رود سنگین..

#محمدرضا_شجریان
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
تصنیف :جان عشاق

گر چه میگفت که زارت بکشم میدیدم
که نهانش نظری با من دلسوخته بود

استاد #محمدرضا_شجریان
از ما چه دیده ای که به صد سوز همچو شمع
محمدرضاشجریان
برنامه خصوصی
ساز وآواز بسیارزیبا
دردستگاه #شور
آواز: استاد #محمدرضا_شجریان
سه‌تار: استاد #احمد_عبادی
غزل: #علی_اشتری (فرهاد)

رفتی ز پیش دیده و بر جان نشسته‌ای
در خاطرم چو اشک به دامان نشسته‌ای
از ما چه دیده‌ای؟ که به صد سوز همچو شمع
خندان میان بزم حریفان نشسته‌ای
بر چشم غیر اگر بنشستی به دلبری
اندیشه کن چو اشک که لرزان نشسته‌ای
ای غم اگرچه عهد تو بشکسته‌ام به می
نازم تورا که برسر پیمان نشسته‌ای...
زلف تو در هم شکست توبه و پیمان من
محمدرضاشجریان
زلف تو در هم شکست توبه و پیمان من...

#عطار
#محمدرضا_شجریان
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
خوش آن ساعت که یار از در در آیو
شو هجرون و روز غم سر آیو
ز دل بیرون کنم جان را به صد شوق
همین واجم که جایش دلبر آیو
'' باباطاهر ''

قطعه '' ساز و آواز ''
آلبوم '' آستان جانان ''
آواز '' استاد محمدرضا شجریان ''
نوازنده سنتور '' استاد پرویز مشکاتیان ''

#محمدرضا_شجریان
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
.
ساز و آواز《ابوعطا》
و اجرای تصنیف "بهار دلکش،"

خواننده: #محمدرضا_شجریان

تار: #محمدرضا_لطفی

خوش‌تر ز عیش و صحبت و باغ و بهار چیست؟
ساقی کجاست گو‌ سبب انتظار چیست؟
#حافظ
DelAhangaan
محمدرضا شجریان _ ساز و آواز افشاری
⫸ خواننده: #محمدرضا_شجریان

ساز و آواز #افشاری ...
نی #جمشید_عندلیبی
 
بشنو این نی چون شکایت میکند
از جدایی ها شکایت میکند
کز نیستان تا مرا ببریده‌اند
در نفیرم مرد و زن نالیده‌اند
سینه خواهم شرحه شرحه از فراق
تا بگویم شرح درد اشتیاق
هر کسی کو دور ماند از اصل خویش
باز جوید روزگار وصل خویش
من به هر جمعیتی نالان شدم
جفت بدحالان و خوش‌حالان شدم
هر کسی از ظن خود شد یار من
از درون من نجست اسرار من
سر من از ناله من دور نیست
لیک چشم و گوش را آن نور نیست
تن ز جان و جان ز تن مستور نیست
لیک کس را دید جان دستور نیست
نی حریف هر که از یاری برید
پرده‌هایش پرده‌های ما درید
نی حدیث راه پر خون می‌کند
قصه‌های عشق مجنون می‌کند
با لب دمساز خود گر جفتمی
همچو نی من گفتنی‌ها گفتمی
چون که گل رفت و گلستان درگذشت
نشنوی زآن پس ز بلبل سر گذشت