معرفی عارفان
934 subscribers
31.4K photos
11.4K videos
3.14K files
2.59K links
چه گفتم در وفا افزا جفا و جور افزودی
جفا کن جور کن جانا،غلط گفتم خطا کردم

فیض
Download Telegram
"هر که او بیدارتر , پردردتر
هر که او آگاه تر ,رخ زردتر "

#مثنوی_مولانا


انسان های آگاه تر همیشه درد و رنج بیشتری دارند ...
" دائمآ صیاد ریزد دانه ها
  دانه پیدا باشد و پنهان دَغا(فریبکاری)

  هرکجا دانه بدیدی الحذر
  تا نبندد دام بر تو بال و پر

  ز آنکه مرغی کو به ترک دانه کرد
   دانه از صحرای بی تزویر خَورد

   هم بدان قانع شد و از دام جست
   هیچ دامی پرّ و بالش را نبست "

#مثنوی_مولانا دفترسوم
تو به یک خواری، گُریزانی ز عشق
تو بجز نامی چه می‌دانی ز عشق؟

عشق را صد ناز و استکبار هست
عشق با صد ناز می آید به دست

عشق چون وافی ست وافی می خرد
در  حریفِ  بی وفا  می نَنْگرد

#مثنوی_مولانا دفترپنجم



📘در عشق باید تمام و کمال متوجه معشوق بود و اگر ذره ای ذهن و ضمیر عاشق در جایِ دیگری سیر کند غیرتِ عشق بر سینه او خواهد زد و او را طرد خواهد کرد. عشق بر عهد و پیمان است و تنها آنانکه بر سرِ عهد خود هستند به او راه می یابند
" هان کدام است آن عذاب ای معتمد
  در قفس بودن به غیر جنس خَود
  زین بدن اندر عذابی ای بشر
  مرغ روحت بسته با جنسی دگر

#مثنوی_مولانا

عذاب چیست؟ اینکه مجبور باشی
  همنشینیِ طبعی متفاوت را تحمل
  کنی.
  خواسته های تن عذابت می دهد. چون
  روحت از جنسی دیگر است.
" دائمآ صیاد ریزد دانه ها
  دانه پیدا باشد و پنهان دَغا(فریبکاری)

  هرکجا دانه بدیدی الحذر
  تا نبندد دام بر تو بال و پر

  ز آنکه مرغی کو به ترک دانه کرد
   دانه از صحرای بی تزویر خَورد

   هم بدان قانع شد و از دام جست
   هیچ دامی پرّ و بالش را نبست "

#مثنوی_مولانا دفترسوم
عُمر خوش در قُربِ جان پروردن است
عُمر زاغ از بهر سرگین خوردن است

عمر بیشم ده که تا سرگین خورم
دایم اینم دِه که بس بَد گوهرم

عمرِ بیشم ده که تا پَس تر رَوَم
مَهلَم افزون کن که تا کمتر شوم

گر نه سرگین خوار است آن گَنده دهان
گویدی کز خویِ زاغم وارها

#مثنوی_مولانا  دفتر پنجم


📘عمر مطلوب و دلنشین ، عمری است که انسان در جوار هستی بخش پرورش دهد
در حالی که زندگی زاغ(کنایه از آدمیان سطحی بین و فاقد معنا) خلاصه میشود در خوردن نجاسات این جهان
زاغ اگر خواهان زندگی بیشتر است فقط میتواند نجاست بیشتری بخورد چون گوهر او چنین  است
هر چه عمر بیشتری داشته باشد فقط از حقیقت هستی دورتر میشود و از این جایگاهی که دارد هر روز پایین تر میرود
اگر آن گنده دهان عقلش کار میکرد از خدا عمر طولانی نمی‌خواست بلکه از خدا میخواست که او را از خوی بد نجاست خواری رها کند و از صفات ناپسند نجاتش دهد
گولِ من کُن خویش را و غِرّه شو
آفتابی را رها کُن ذَرّه شو

بر دَرَم ساکن شو و بی‌خانه باش
دَعویِ شمعی مَکُن پروانه باش

#مثنوی_مولانا

دست از زرنگی بردار، خود را ساده کن. دست از تلاشهای آزمندانه بردار، مثل ذره متواضع شو، ادعای آفتابی و من هستم مکن. برج و بارو، حصار "من" را رها کن و گدای بی خانهٔ آستان من، یعنی "عشق"، شو! آنگاه عزت و شکوه را در من ببین، نه در خانهٔ پوشالی و نمایشی "خود".

مقدمه کتاب پیر بلخ ، دکتر مصفا


چون مثال ذره ايم اندر پي آن آفتاب

رقص باشد همچو ذره روز و شب کردار ما

عاشقان عشق را بسيار ياري ها دهيم

چونک شمس الدين تبريزي کنون شد يار ما
" گر شود عالم پر از خون مال مال
  کی خورد بنده ی خدا الّا حلال "

#مثنوی_مولانا دفتردوم


📘اگر همه ی عالم پر از آلودگی گردد،بنده ی خدا خود را از آن پاک نگه می دارد...
"چند هنگامه نهی بر راه عام
  گام خستی برنیامد هیچ کام

  وقت صحت جمله یارند و حریف
  وقت درد و غم به جز حق کو الیف"

#مثنوی_مولانا
_دفترپنجم
گرچه دیوار افکند سایه دراز
بازگردد سوی او, آن سایه باز

این جهان کوهست و فعل ما ندا
سوی ما آید نداها را صدا

#مثنوی_مولانا