کانال تلگرامیsmsu43@
استاد شجریان - "باغبان گر پنج روزی صحبت گل بایدش"
#محمد_رضا_شجریان
#ساز_و_آواز
با مطلع "باغبان گر پنج روزی صحبت گل بایدش"
ترانه سرا #حافظ
به همراه #بیگجه_خوانی
دستگاه #همایون
آلبوم بیداد
#ساز_و_آواز
با مطلع "باغبان گر پنج روزی صحبت گل بایدش"
ترانه سرا #حافظ
به همراه #بیگجه_خوانی
دستگاه #همایون
آلبوم بیداد
حاشا ، که من به موسمِ گُل ، تَرکِ می ، کنم ،
من ، لافِ عقل میزنم ، این کار ، کی کنم؟ ،
مطرب کجاست؟ ، تا همه محصولِ زهد و علم ،
در کارِ چنگ و بربط و ، آوازِ نی ، کنم ،
از قیل و قالِ مدرسه ، حالی دلم گرفت ،
یکچند نیز ، خدمتِ معشوق و می ، کنم ،
کی بود در زمانه وفا؟ ، جامِ می ، بیار ،
تا ، من حکایتِ جم و ، کاووس کی ، کنم ،
از نامۂ سیاه ، نترسم ،،، که روزِ حشر ،
با فیضِ لطفِ او ، صد ازین نامه ، طی کنم ،
کو پیکِ صبح؟ ، تا گِلِههایِ شبِ فراق ،
با آن خجستهطالعِ فرخندهپی کنم؟ ،
این جانِ عاریَت ، که بهحافظ سپرد دوست ،
روزی ، رُخَش ببینم و ، تسلیمِ وی کنم ،
#حافظ
من ، لافِ عقل میزنم ، این کار ، کی کنم؟ ،
مطرب کجاست؟ ، تا همه محصولِ زهد و علم ،
در کارِ چنگ و بربط و ، آوازِ نی ، کنم ،
از قیل و قالِ مدرسه ، حالی دلم گرفت ،
یکچند نیز ، خدمتِ معشوق و می ، کنم ،
کی بود در زمانه وفا؟ ، جامِ می ، بیار ،
تا ، من حکایتِ جم و ، کاووس کی ، کنم ،
از نامۂ سیاه ، نترسم ،،، که روزِ حشر ،
با فیضِ لطفِ او ، صد ازین نامه ، طی کنم ،
کو پیکِ صبح؟ ، تا گِلِههایِ شبِ فراق ،
با آن خجستهطالعِ فرخندهپی کنم؟ ،
این جانِ عاریَت ، که بهحافظ سپرد دوست ،
روزی ، رُخَش ببینم و ، تسلیمِ وی کنم ،
#حافظ
جام غم
@AvayeMehregan
ساز و آواز جام غم
• آواز: همایون شجریان
• سنتور: سیامک آقایی
ز گریه مَردُمِ چشمم نشسته در خون است
ببین که در طلبت حالِ مَردُمان چون است
به یادِ لعلِ تو و چشمِ مستِ میگونت
ز جامِ غم، می لعلی که میخورم خون است
#حافظ
• آواز: همایون شجریان
• سنتور: سیامک آقایی
ز گریه مَردُمِ چشمم نشسته در خون است
ببین که در طلبت حالِ مَردُمان چون است
به یادِ لعلِ تو و چشمِ مستِ میگونت
ز جامِ غم، می لعلی که میخورم خون است
#حافظ
گر رود از پی خوبان دل من معذور است
درد دارد چه کند کز پی درمـــان نرود
هر که خواهد که چو حافظ نشود سرگردان
دل به خوبان ندهد وز پی ایشان نرود.....!!
#حافظ
درد دارد چه کند کز پی درمـــان نرود
هر که خواهد که چو حافظ نشود سرگردان
دل به خوبان ندهد وز پی ایشان نرود.....!!
#حافظ
.
گفتم خوشا هوایی
کز باد صبح خیزد
گفتا خُنُک نسیمی
کز کوی دلبر آید...
#حافظ_جان
#درود
#خیر_باشد_این_صبح
#آمین_بشود_هر_آنچه_میپنداری
گفتم خوشا هوایی
کز باد صبح خیزد
گفتا خُنُک نسیمی
کز کوی دلبر آید...
#حافظ_جان
#درود
#خیر_باشد_این_صبح
#آمین_بشود_هر_آنچه_میپنداری
چو برشکست صبا زلفِ عنبرافشانش
به هر شکسته که پیوست تازه شد جانش
کجاست همنفسی؟ تا به شرح عرضه دَهَم
که دل چه میکشد از روزگارِ هجرانش
زمانه، از ورقِ گُل، مثالِ رویِ تو بست
ولی ز شرمِ تو، در غنچه کرد پنهانش
تو خفتهای و نشد عشق را کرانه پدید
تبارک الله از این رَه که نیست پایانش
جمالِ کعبه مگر عذرِ رهروان خواهد
که جانِ زنده دلان سوخت در بیابانش
بدین شکستهٔ بیتُ الحَزَن که میآرد؟
نشان یوسفِ دل از چَهِ زَنَخدانَش
بگیرم آن سرِ زلف و به دستِ خواجه دهم
که سوخت حافظِ بیدل ز مکر و دستانش
#حافظ
به هر شکسته که پیوست تازه شد جانش
کجاست همنفسی؟ تا به شرح عرضه دَهَم
که دل چه میکشد از روزگارِ هجرانش
زمانه، از ورقِ گُل، مثالِ رویِ تو بست
ولی ز شرمِ تو، در غنچه کرد پنهانش
تو خفتهای و نشد عشق را کرانه پدید
تبارک الله از این رَه که نیست پایانش
جمالِ کعبه مگر عذرِ رهروان خواهد
که جانِ زنده دلان سوخت در بیابانش
بدین شکستهٔ بیتُ الحَزَن که میآرد؟
نشان یوسفِ دل از چَهِ زَنَخدانَش
بگیرم آن سرِ زلف و به دستِ خواجه دهم
که سوخت حافظِ بیدل ز مکر و دستانش
#حافظ
◾️از این سَموم...
بیا که فُسحت این کارخانه کم نشود
به زهد همچو تویی یا به فسق همچو منی*
ز تندبادِ حوادث نمیتوان دیدن
در این چمن که گلی بوده است یا سمنی
از این سَموم که بر طرْف بوستان بگذشت
عجب که رنگ گلی هست و بوی یاسمنی...
[ حافظ شیرازی ]
#حافظ
فسحت: وسعت و فراخی مکان
* در این جهان پهناور هیچکس با هر عقیده و هر نسخ زندگی، جای دیگری را تنگ نکرده است.
بیا که فُسحت این کارخانه کم نشود
به زهد همچو تویی یا به فسق همچو منی*
ز تندبادِ حوادث نمیتوان دیدن
در این چمن که گلی بوده است یا سمنی
از این سَموم که بر طرْف بوستان بگذشت
عجب که رنگ گلی هست و بوی یاسمنی...
[ حافظ شیرازی ]
#حافظ
فسحت: وسعت و فراخی مکان
* در این جهان پهناور هیچکس با هر عقیده و هر نسخ زندگی، جای دیگری را تنگ نکرده است.
به می سجاده رنگین کن،
گرت پیر مغان گوید..
- سجاده: از ریشهٔ سجود و به معنای جای نماز است و معمولا پارچه یا فرشی است که در طاهر نگهداشتن آن کوشش میشود، و زاهدان و بعضی از صوفیه و متشرعان در این امر مبالغه میکنند؛
و سجاده به آب کشیدن که کنایه از وسواس طهارت و افراط در زهد است.
یحیی باخر زی مینویسد:
«و هر درویشی را باید که سجادهای باشد خاص که بر آن نماز گزارد و بر آنجا نشیند. سجاده، صوفی را حکم مسجد است.»(اوراد الاحباب، ج۲، ص۹۸) حافظ به مقدساتی چون سجاده، تسبیح، خرقه، خانقاه، مسجد، نماز، روزه و غیره به طنز نگاه کرده است:
دلق و سجادهٔ حافظ ببرد باده فروش
گر شرابش ز کف ساقی مهوش باشد
ز کوی میکده دوشش به دوش میبردند
امام شهر که سجاده میکشید به دوش
آری سجاده که باید اینهمه پاک و پاکیزه باشد در شعر حافظ برای رفع ریا، همواره مانندخرقه به می آلوده و به تعبیر او تطهیر میشود.
به دیگر سخن بیت را با بیتی مشابه میتوان ترجمه نمود:
مضمون بیا (به می سجاده رنگین کن) نزدیک است به این بیت حافظ:
چو پیر سالک عشقت به می حواله کند
بنوش و منتظر رحمت خدا میباش
و چه بسا ملهم از این بیت خواجو است:
تا خرقه به خون دل پیمانه نشوئی
با پیر مغان بر سر پیمان نتوان بود..
#حافظ_نامه
شرح الفاظ، اعلام، مفاهیم کلیدی و ابیات دشوار حافظ - صفحهی ۹۵
بخش اول
#بهاءالدین_خرمشاهی
گرت پیر مغان گوید..
- سجاده: از ریشهٔ سجود و به معنای جای نماز است و معمولا پارچه یا فرشی است که در طاهر نگهداشتن آن کوشش میشود، و زاهدان و بعضی از صوفیه و متشرعان در این امر مبالغه میکنند؛
و سجاده به آب کشیدن که کنایه از وسواس طهارت و افراط در زهد است.
یحیی باخر زی مینویسد:
«و هر درویشی را باید که سجادهای باشد خاص که بر آن نماز گزارد و بر آنجا نشیند. سجاده، صوفی را حکم مسجد است.»(اوراد الاحباب، ج۲، ص۹۸) حافظ به مقدساتی چون سجاده، تسبیح، خرقه، خانقاه، مسجد، نماز، روزه و غیره به طنز نگاه کرده است:
دلق و سجادهٔ حافظ ببرد باده فروش
گر شرابش ز کف ساقی مهوش باشد
ز کوی میکده دوشش به دوش میبردند
امام شهر که سجاده میکشید به دوش
آری سجاده که باید اینهمه پاک و پاکیزه باشد در شعر حافظ برای رفع ریا، همواره مانندخرقه به می آلوده و به تعبیر او تطهیر میشود.
به دیگر سخن بیت را با بیتی مشابه میتوان ترجمه نمود:
مضمون بیا (به می سجاده رنگین کن) نزدیک است به این بیت حافظ:
چو پیر سالک عشقت به می حواله کند
بنوش و منتظر رحمت خدا میباش
و چه بسا ملهم از این بیت خواجو است:
تا خرقه به خون دل پیمانه نشوئی
با پیر مغان بر سر پیمان نتوان بود..
#حافظ_نامه
شرح الفاظ، اعلام، مفاهیم کلیدی و ابیات دشوار حافظ - صفحهی ۹۵
بخش اول
#بهاءالدین_خرمشاهی