۲۶ تیر سالروز درگذشت عمادالکتاب
(زاده ۲۷ فروردین ۱۲۴۰ قزوین – درگذشته ۲۶ تیر ۱۳۱۵ تهران) استاد خوشنویس خط نستعلیق
او از جمله خوشنویسانی است که در زمینه نستعلیق بهمرتبه استادی رسید و آخرین استادکل خط نستعلیق در ایران است که از کتیبه تا غبار را استادانه مینوشت و اولین خوشنویسی است که رسمالمشق را برای استفاده نوآموزان ابداع کرد.
گذشته از کار خوشنویسی، در دیگر زمینههای هنری نیز طبع آزمایی کرد و به کار نقاشی، تذهیب، شعر و ادبیات، موسیقی و عکاسی نیز علاقه داشت. وی هنر نقاشی را نزد مهدی مصورالملک، شبیه ساز ماهر دوره قاجاریه که نقاشیهای شاهنامه امیر بهادری بهقلم اوست، فراگرفت.
او نسبت به رویدادهای زمانش بیتفاوت نبود، چنانکه در سال ۱۳۰۴ بهکمیته مجازات پیوست و کار نوشتن بیانیهها را بهعهده گرفت و در سال ۱۳۳۵ پس از دستگیری اعضای کمیته بازداشت شد و مدتی زندانی و سپس به قم تبعید شد.
پیش از دوران مشروطیت، جزو کاتبان وزارت انطباعات بود و در زمان احمدشاه نیز مدتی بهعنوان منشی در وزارت داخله خدمت کرد و از سال ۱۳۰۴ در دفتر مخصوص رضاشاه بهسمت فرماننگار، مشغول خدمت شد و مامور نوشتن فرامین و نامهها بود.
در سال ۱۳۱۲ از طرف انجمن آثارملی مامور نوشتن کتیبههای آرامگاه فردوسی شد و بعد از آن، کتیبههای دارالفنون، دانشسرای عالی، مدرسه رضاییه، دانشگاه تهران و دانشگاه معقول و منقول را نوشت.
وی نخستین خوشنویسی است که روش نقطهگذاری را در آموزش خط ابداع کرد و نه تنها نستعلیق، بلکه شکسته و نسخ را هم نقطهگذاری کرد.
او در طول زندگی پربارش در حدود چهار هزار کودک را آموزش داد و بسیاری از فرزندان شاهزادگان و رجال از شاگردان او بودند. مظفرالدینشاه، احمدشاه، محمدحسن میرزای ولیعهد و محمدرضاشاه نیز از او آموزش گرفتند.
برجسته ترین شاگردانش که در سطح بالایی تعلیم یافتند، حسن زرینخط، علیاکبر کاوه و مجدالکتاب گرگانی بودند.
او شیوه خاص میرزامحمدرضای کلهر را دنبال میکرد و در سال ۱۳۱۲ بهپاس قدردانی از خدمات صادقانهاش، موفق بهدریافت نشان درجه یک فرهنگ از وزارت معارف و دریافت یک قطعه مدال نفیس و باارزش از دربار رضاشاه شد.
عمادالکتاب در ۷۵ سالگی درگذشت و در شهرری بهخاک سپرده شد
#عماد_الکتاب
(زاده ۲۷ فروردین ۱۲۴۰ قزوین – درگذشته ۲۶ تیر ۱۳۱۵ تهران) استاد خوشنویس خط نستعلیق
او از جمله خوشنویسانی است که در زمینه نستعلیق بهمرتبه استادی رسید و آخرین استادکل خط نستعلیق در ایران است که از کتیبه تا غبار را استادانه مینوشت و اولین خوشنویسی است که رسمالمشق را برای استفاده نوآموزان ابداع کرد.
گذشته از کار خوشنویسی، در دیگر زمینههای هنری نیز طبع آزمایی کرد و به کار نقاشی، تذهیب، شعر و ادبیات، موسیقی و عکاسی نیز علاقه داشت. وی هنر نقاشی را نزد مهدی مصورالملک، شبیه ساز ماهر دوره قاجاریه که نقاشیهای شاهنامه امیر بهادری بهقلم اوست، فراگرفت.
او نسبت به رویدادهای زمانش بیتفاوت نبود، چنانکه در سال ۱۳۰۴ بهکمیته مجازات پیوست و کار نوشتن بیانیهها را بهعهده گرفت و در سال ۱۳۳۵ پس از دستگیری اعضای کمیته بازداشت شد و مدتی زندانی و سپس به قم تبعید شد.
پیش از دوران مشروطیت، جزو کاتبان وزارت انطباعات بود و در زمان احمدشاه نیز مدتی بهعنوان منشی در وزارت داخله خدمت کرد و از سال ۱۳۰۴ در دفتر مخصوص رضاشاه بهسمت فرماننگار، مشغول خدمت شد و مامور نوشتن فرامین و نامهها بود.
در سال ۱۳۱۲ از طرف انجمن آثارملی مامور نوشتن کتیبههای آرامگاه فردوسی شد و بعد از آن، کتیبههای دارالفنون، دانشسرای عالی، مدرسه رضاییه، دانشگاه تهران و دانشگاه معقول و منقول را نوشت.
وی نخستین خوشنویسی است که روش نقطهگذاری را در آموزش خط ابداع کرد و نه تنها نستعلیق، بلکه شکسته و نسخ را هم نقطهگذاری کرد.
او در طول زندگی پربارش در حدود چهار هزار کودک را آموزش داد و بسیاری از فرزندان شاهزادگان و رجال از شاگردان او بودند. مظفرالدینشاه، احمدشاه، محمدحسن میرزای ولیعهد و محمدرضاشاه نیز از او آموزش گرفتند.
برجسته ترین شاگردانش که در سطح بالایی تعلیم یافتند، حسن زرینخط، علیاکبر کاوه و مجدالکتاب گرگانی بودند.
او شیوه خاص میرزامحمدرضای کلهر را دنبال میکرد و در سال ۱۳۱۲ بهپاس قدردانی از خدمات صادقانهاش، موفق بهدریافت نشان درجه یک فرهنگ از وزارت معارف و دریافت یک قطعه مدال نفیس و باارزش از دربار رضاشاه شد.
عمادالکتاب در ۷۵ سالگی درگذشت و در شهرری بهخاک سپرده شد
#عماد_الکتاب
تو که یک گوشه چشمت غم عالم ببرد
حیف باشد که تو باشی و مرا غم ببرد
نیست دیگر به خرابات،خرابی چون من
باز خواهی که مرا سیل دمادم ببرد
حال آن خسته چه باشد که طبیبش بزند
زخم و بر زخم،نمک پاشد و مرهم ببرد
آن که بر دامن احسان تو اش دسترسی ست
به دهان،خاکش اگر نام ز حاتم ببرد
زنگ چل ساله آیینه ما گر چه بسی ست
آتشی همدم ما کن که به یک دم ببرد
رنج عمری،همه هیچ است اگر وقت سفر
رخ نماید که مرا با دل خرّم ببرد
من ندانم چه نیازی ست تو را با همه قدر
که غمت دل ز پریزاده و آدم ببرد
جان فدای دل دیوانه که هر شب بر ِ توست
کاش جاوید،بدان کوی،مرا هم ببرد
ذکر من نام دلارای حبیب است عماد!
نیست غم،دوست اگر نام مرا کم ببرد
#عماد_خراسانی
حیف باشد که تو باشی و مرا غم ببرد
نیست دیگر به خرابات،خرابی چون من
باز خواهی که مرا سیل دمادم ببرد
حال آن خسته چه باشد که طبیبش بزند
زخم و بر زخم،نمک پاشد و مرهم ببرد
آن که بر دامن احسان تو اش دسترسی ست
به دهان،خاکش اگر نام ز حاتم ببرد
زنگ چل ساله آیینه ما گر چه بسی ست
آتشی همدم ما کن که به یک دم ببرد
رنج عمری،همه هیچ است اگر وقت سفر
رخ نماید که مرا با دل خرّم ببرد
من ندانم چه نیازی ست تو را با همه قدر
که غمت دل ز پریزاده و آدم ببرد
جان فدای دل دیوانه که هر شب بر ِ توست
کاش جاوید،بدان کوی،مرا هم ببرد
ذکر من نام دلارای حبیب است عماد!
نیست غم،دوست اگر نام مرا کم ببرد
#عماد_خراسانی
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
باز آهنگ جنون میزنی ای تار امشب
گویمت رازی و در پرده نگهدار امشب
آنچه زان تار سر زلف کشیدم شب و روز
مو به مو جمله کنم پیش تو اظهار امشب...
#عماد_خراسانی
🎙#دکتر_کاکاوند
گویمت رازی و در پرده نگهدار امشب
آنچه زان تار سر زلف کشیدم شب و روز
مو به مو جمله کنم پیش تو اظهار امشب...
#عماد_خراسانی
🎙#دکتر_کاکاوند
گرچه در خاک برم درد تمنای تو را
تا پسین لحظه پرستم رخ زیبای تو را
کی شبی مست بیایی که منِ بی سر و پای
تا سحرگاه زنم بوسه سراپای تو را
#عماد_خراسانی
تا پسین لحظه پرستم رخ زیبای تو را
کی شبی مست بیایی که منِ بی سر و پای
تا سحرگاه زنم بوسه سراپای تو را
#عماد_خراسانی
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
عشق، همسایۀ دیوار به دیوار جنون
جلوه گر کرده رُخش از در و دیوار امشب
هر کجا می نگرم جلوه کند نقشِ نگار
کاش یک بوسه دهد زین همه رخسار امشب
از فضا بوی دل سوخته ای می آید
تا که شد باز در آن حلقه، گرفتار امشب؟
سوزی و نالۀ بیجا نکنی ای دل زار!
خوب با شمع شدی همدل و همکار امشب
ای بسا شب که به روز تو نشستیم ای شمع!
کاش سوزیم چو پروانه به یکبار امشب
#عماد_خراسانی
جلوه گر کرده رُخش از در و دیوار امشب
هر کجا می نگرم جلوه کند نقشِ نگار
کاش یک بوسه دهد زین همه رخسار امشب
از فضا بوی دل سوخته ای می آید
تا که شد باز در آن حلقه، گرفتار امشب؟
سوزی و نالۀ بیجا نکنی ای دل زار!
خوب با شمع شدی همدل و همکار امشب
ای بسا شب که به روز تو نشستیم ای شمع!
کاش سوزیم چو پروانه به یکبار امشب
#عماد_خراسانی
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
غمت ناخوانده مهمانیست
هر شب در سرای من
اگر یک شب تو خود
مهمانِ من باشی، چه خواهد شد؟! ...
#عماد_خراسانی
مائیم و دلی پرخون
@AvayeMehregan
ماییم و دلی پرخون
# آواز: همایون شجریان
# کمانچه: سینا جهان آبادی
# مایه دشتی
ماییم و دلی پرخون از جور پری رویی
دیوانهی زنجیری ، آشفتهی گیسویی
آورده جهان از نو شیرینی و فرهادی
دل برده و دین از من ، بی مهری و مهرویی
#عماد خراسانی
# آواز: همایون شجریان
# کمانچه: سینا جهان آبادی
# مایه دشتی
ماییم و دلی پرخون از جور پری رویی
دیوانهی زنجیری ، آشفتهی گیسویی
آورده جهان از نو شیرینی و فرهادی
دل برده و دین از من ، بی مهری و مهرویی
#عماد خراسانی