معرفی عارفان
959 subscribers
31.8K photos
11.5K videos
3.15K files
2.61K links
چه گفتم در وفا افزا جفا و جور افزودی
جفا کن جور کن جانا،غلط گفتم خطا کردم

فیض
Download Telegram
#کتاب_نوشته

‍ - من از خودم می پرسیدم آیا حقیقتا تو مرا دوست داشتی یا نه؟
- دوست داشتم ولی ...
- درست است، اما در تمام این مدت آیا به من دروغ نمی گفتی، آیا مرا از ته دل دوست داشتی؟

- تو برای من مظهر کس دیگری بودی، می دانی هیچ حقیقتی خارج از وجود خودمان نیست. در #عشق این مطلب بهتر معلوم می شود، چون هر کسی با قوه ی تصور خودش کس دیگر را دوست دارد و این از قوه ی تصور خودش است که کیف می برد نه از زنی که جلو اوست و گمان می کند که او را دوست دارد. آن زن تصور نهانی خودمان است، یک موهوم است که با حقیقت خیلی فرق دارد...!

سه قطره خون | داستان صورتک ها
#صادق_هدایت، انتشارات امیرکبیر ۱۳۴۱

سه قطره خون نام مجموعه داستانی از #صادق_هدایت است که در سال ۱۳۱۱ چاپ شد. این مجموعه شامل یازده داستان کوتاه است.
#صادق هدایت

هیچگاه درک نکردم
چرا کافری که بیمار میشود
دچار عذاب الهی شده و مسلمانی که بیمار میشود دچار آزمون الهی...

مرض که یکیست
شاید تفاوت در نگرش انسانهاست...

جهل نرم ترین بالشی است که انسان
می تواند سرخود را بگذارد و بخوابد..
.

‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌
چه بگویم که تو را نازکی طبع لطیف
تا به حدی است که آهسته دعا نتوان کرد

#حافظ

خواستم چیزی بگویم، ولی ترسیدم گوش او، گوش‌های حساس او که باید به یک موسیقی دور آسمانی و ملایم عادت داشته باشد از صدای من متنفر شود.

(#صادق_هدایت. بوف کور. تهران: امیرکبیر. ۱۳۵۱. چاپ ۱۴. صفحه‌ی ٢٣)
#۱۹فروردین_سالمرگ_صادق_هدایت
نه کسی تصمیم خودکشی را نمیگرد
خودکشی با بعضی ها هست
در خمیره و در سرشت آنهاست
نمیتوانند از دستش بگریزند

#صادق_هدایت
دریغا که بار دگر شام شد،
سراپای گیتی سیه‌فام شد،
همه خلق را گاه آرام شد؛

مگر من که رنج و غمم شد فزون.

جهان را نباشد خوشی در مزاج،
بجز مرگ نبود غمم را علاج،
ولیکن در آن گوشه در پای کاج،

چکیده‌است بر خاک سه قطره خون.


#سه_قطره_خون
#صادق_هدایت
هرگاه به جملاتی رسیدی که معنی آن را درست نفهمیدی هیچ وانمان، بلکه بی‌پروا آن را در نبشته خویشتن بگنجان و بدین‌گونه بیگانه را از ترس بلرزان و خودی را از حسد و غبطه برنجان.

#وغ_وغ_ساهاب
#صادق_هدایت
Forwarded from ا. تقی پور
خيام اگر چه سر و كار با رياضيات و نجوم داشته ولی اين پيشه ی خشك مانع از تظاهر احساسات رقيق و لذت بردن از طبيعت و ذوق سرشار شعری او نشده و اغلب هنگام فراغت را به تفريح و ادبيات ميگذرانيده . اگر چه مابين منجمين مانند خواجه نصير طوسی و غيره شاعر ديده شده و اشعاری به آنها منسوب است ولی گفته های آنها با خيام زمين تا آسمان فرق دارد . آنان تنها در الهيات و تصوف يا عشق و اخلاق و يا مسائل اجتماعی رباعی گفته اند . يعنی همان گفته های ديگران را تكرار كرده اند وذوق شاعری در اشعار و قيافه پردازی آنها تقريباً وجود ندارد.

شب مهتاب، ويرانه، مرغ حق، قبرستان، هوای نمناك بهاری در خيام خيلی مؤثر بوده. ولی به نظر می آيد كه شكوه و طراوت بهار، رنگها و بوی گل، چمن زار، جويبار، نسيم ملايم و طبيعت افسونگر، با آهنگ چنگ ساقيان ماهرو و بوسه های پرحرارت آنها كه فصل بهار و نوروز را تكميل می كرده، در روح خيام تأثير فوقالعاده داشته.

خيام با لطافت و ظرافت مخصوصی كه در نزد شعرای ديگر كمياب است طبيعت را حس ميكرده و با يك دنيا استادی وصف آن را ميكند :

روزی است خوش و هوا نه گرم است و نه سرد . . .

بنگرز صبا دامن گل چاك شده ...

ابرآمد و زار بر سر سبزه گريست ...

چون ابربه نوروز رخ لاله بشست ...

مهتاب بنور دامن شب بشكافت ...

خيام در وصف طبيعت تا همان اندازه كه احتياج دارد با چند كلمه محيط و وضع را مجسم و محسوس میكند . آن هم در زمانی كه شعر فارسی در زير تأثير تسلط عرب يك نوع لغت بازی و اظهار فضل و تملق گويی خشك و بی معنی شده بوده، و شاعران كميابی كه ذوق طبيعی داشته اند برای يك برگ و يا يك قطره ژاله به قدری اغراق ميگفته اند كه انسان را از طبيعت بيزرا ميكرده اند . اين سادگی زبان خيام بر بزرگی مقام او می افزايد . نه تنها خيام به الفاظ ساده اكتفا كرده، بلكه در ترانه های خود استادی های ديگری نيز بكار برده كه نظير آن در نزد هيچ يك از شعرای ايران ديده نميشود .

او با كنايه و تمسخر لغات قلنبه آخوندی را گرفته و به خودشان پس داده مثلا دراين رباعی :

گويند : بهشت و حور عين خواهد بود
آنجا مي ناب و انگبين خواهد بود .

اول نقل قول كرده و اصطلاحات آخوندی را در وصف جنت به زبان خودشان شرح داده ، بعد جواب ميدهد:

گرما می ومعشوقه گزيديم چه باك؟
چون عاقبت كار همين خواهد بود!

دراين رباعی القاب ادبا وفضلا را به اصطلاح خودشان ميگويد :

آنانكه محيط فضل و آداب شدند
در جمع كمال شمع اصحاب شدند .

به زبان خودش القاب و ادعای آنها را خراب ميكند :

ره زين شب تاريك نبردند بروز
گفتند فسانه ای ودر خواب شدند!

در جای ديگر لفظ «پرده» صوفيان را میاورد و بعد به تمسخر ميگويد كه پشت پرده اسرارعدم است :

هست از پس «پرده» گفتگوي من و تو
چون «پرده» برافتد ، نه تو مانی و نه من!

گاهي با لغات بازی ميكند ، ولی صنعت او چقدر با صنايع لوس و ساختگی بديع فرق دارد .
مثلا لغاتی كه دومعنی را می رساند :

بهرام كه گور ميگرفتب همه عمر
ديدی كه چگونه گور بهرام گرفت؟

تقليد آواز فاخته كه در ضمن به معنی "كجا رفتند؟" هم باشد يك شاهكار زيركی، تسلط به زبان وذوق را ميرساند :

ديديم كه بر كنگره اش فاخته ای
بنشسته همی گفت كه : «كوكو، كوكو؟»

#ترانه_های_خیام

#صادق_هدایت
وفای سگ ...

شخصی سگ خود را کنار رودخانه برد ، تخته سنگی به گردن حیوان آویخته او را در آب انداخت،حیوان بعد از تقلای کمی سنگ را از گردن خود رها کرده شناکنان به طرف رودخانه نزدیک میشود. همان شخص دست خود را بجانب او برده و زمانی ک به دسترس رسیده، ضربت شدیدی با کارد روی سر حیوان میزد ،در همین ضمن پای خودش نیز لغزیده و در رودخانه می افتد . هر چه مردم را به کمک میخواهد فایده ندارد. در آب فرو رفته دوباره بالا میآید و نزدیک است غرق بشود ،ناگاه کسی او را گرفته به طرف ساحل میکشاند : این سگ خون آلود اوست .

این است وفای یک حیوان مظلوم که در مقابل چنگال مرگ وفاداری و حق شناسی را فراموش نکرده و قاتل خود را نجات میدهد آیا از انسان در چنین مواقعی از این جانفشانی ها و فداکاری ها دیده شده؟
جواب آسان است نه...

#صادق_هدایت
‌ در برخی قوا حیوانات بر انسان برتری دارند.
مثل سگ در وفاداری
کبوتر در عشق
مورچه در مال اندیشی
زنبور عسل در اداره ی امور خود
شتر در قناعت
بسیاری دیگر در نیرو

و عده ای از موشکافی حواس یا
مهارت در معماری و نساجی از برای ما سرمشق خواهند بود.

#صادق_هدایت_انسان_و_حیوان
پشت شیشه مغازه‌هایی که پرده‌ی نقاشی گذاشته بودند می‌ایستادم، مدتی خیره نگاه می‌کردم ، افسوس می‌خوردم که چرا نقاش نشدم، تنها کاری بود که دوست داشتم و خوشم می‌آمد.
با خودم فکر می‌کردم می‌دیدم تنها می‌توانستم در نقاشی یک دلداری کوچکی برای خودم پیدا بکنم.

#صادق_هدایت
📚
#زنده_به_گور ص۱۷
از دور ریختن عقایدی که بمن تلقین شده بود آرامش مخصوصی در خودم حس میکردم

#صادق_هدایت
بیست و هشتم بهمن‌ماه،
#زادروز صادق هدایت

برف هفت سالگی را بخاطر صدای پدر دوست داشتم : پاشو ببین چه برفی اومده...
برف ده سالگی را بخاطر آدم برفی هایش...
برف چهارده سالگی را بخاطر اخبار و تعطیلی هایش...
برف هجده سالگی را درست یادم نیست ، در میان افکار یخ زده بود...!
برف بیست سالگی قدم زدنهای عاشقانه و رد پاهایم...
برف بیست و پنج سالگی به بعد فقط سرد بود و سرد بود و سرد...!

#صادق_هدایت
به راهی که اکثر مردم می روند شک کن،
اغلب مردم فقط تقلید می کنند
از متمایز بودن نترس!
انگشت نما بودن
بهتر از احمق بودن است.

#صادق_هدایت
بهشت بزرگ‌ترین فریب برای جهنم کردن دنیاست

#جعلی
از #صادق_هدایت نیست
اگر زمانی ایران سرزمین علم و هنر بوده، امروزه از دولت سر یکدسته گردنه‌گیر، محتکر و مقاطعه‌کار تبدیل به سرزمین بیزنس و پول‌درآری و بچاپ‌بچاپ شده است.

هیچ رابطه معنوی و فرهنگی با سایر جاهای دنیا ندارد و مردم منتر یکدسته شیاد کلاهبردار شده‌اند.

#اشک_تمساح
#صادق_هدایت
این مردم سال هاست
که مرتب همان فریب ها را می خورند
ولی مضحک اینجاست که
خودشان را باهوش ترین مردم دنیا
هم می دانند!....


#صادق_هدایت

صادق هدایت (زادهٔ ۲۸ بهمن ۱۲۸۱ – درگذشتهٔ ۱۹ فروردین ۱۳۳۰) نویسنده، مترجم و روشنفکر ایرانی بود. او را همراهِ محمدعلی جمال‌زاده و بزرگ علوی و صادق چوبک یکی از پدران داستان‌نویسی نوین ایرانی می‌دانند.
معرفی عارفان
به بهانه‌ ۲۸ اردیبهشت، روز بزرگداشت #حکیم_خیام_نیشابوری حکیم عمر خیام نیشابوری، فیلسوف، ریاضیدان و منجم نابغه ایرانی بنا به روایت مشهور، در سال ۴۳۹ هجری قمری در شهر نیشابور زاده شده و در زادگاه خود به سال ۵۲۶ هجری قمری درگذشته است. به خیام رباعیات زیادی منسوب…
#ترانه‌های_خیام
بخش اوّل



    شاید کمتر کتابی در دنیا مانند مجموعه ترانه‌های خیام تحسین شده، مردود و منفور بوده، تحریف‌شده، بهتان خورده، محکوم گردیده، حلاجی شده، شهرت عمومی و دنیا گیر کرده و بالاخره ناشناس مانده.

     اگر همه کتاب‌هائی که راجع به خیام و رباعیاتش نو‌شته شده جمع آوری شود تشکیل کتابخانه بزرگی را خواهد داد. ولی کتاب رباعیاتی که باسم خیام معروف است و در دسترس همه می‌باشد مجموعه‌ای است که عموماً از هشتاد الی هزار و دویست رباعی کم و بیش در بردارد؛ اما همه آنها تقریباً جنگ مغلوطی از افکار مختلف را تشکیل می‌دهند. حالا اگر یکی از این نسخه‌های رباعیات را از روی تفریح ورق بزنیم و بخوانیم در آن به افکار متضاد به مضمون‌های گوناگون و به موضوع‌های قدیم و جدید بر می‌خوریم؛ بطوریکه اگر یک نفر صد سال عمر کرده باشد و روزی دو مرتبه کیش و مسلك و عقیده خود را عوض کرده‌باشد قادر بگفتن چنین افکاری نخواهد بود. مضمون این رباعیات روی فلسفه و عقاید مختلف است از قبیل الهی، طبیعی، دهری، صوفی، خوشبینی، بدبینی، تناسخی، افیونی، بنگی، شهوت‌پرستی، مادی، مرتاضی، لامذهبی، رندی و قلاشی، خدائی و وافوری... آیا ممکن است یک نفر اینهمه مراحل و حالات مختلف را پیموده باشد و بالاخره فیلسوف و ریاضی‌دان و منجم هم باشد؟ پس تکلیف ما در مقابل این آش در هم جوش چیست؟ اگر بشرح حال خیام در کتب قدما هم
رجوع بکنیم بهمین اختلاف نظر بر میخوریم.

    این اختلافی است که همیشه در اطراف افکار بزرگ روی می‌دهد. ولی اشتباه مهم از آنجا ناشی شده که چنانکه باید خیام شناخته نشده و افسانه‌هایی که راجع باو شایع کرده‌اند این اشکال را در انتخاب رباعیات او تولید کرده است.

    در اینجا ما نمی‌خواهیم بشرح زندگی خیام بپردازیم و یا حدسیات  و گفته‌های دیگران را راجع باو تکرار بکنیم، چون صفحات این کتاب خیلی محدود است. اساس کتاب ما روى يك مشت رباعی فلسفی قرار گرفته است، که باسم خیام همان منجم و ریاضی‌دان بزرگ مشهور است و یا بخطا باو نسبت می‌دهند اما چیزیکه انکار ناپذیر است، این رباعیات فلسفی در حدود قرن ۵ و ۶ هجری بزبان فارسی گفته شده.

    تاکنون قدیمی‌ترین مجموعه اصیل از رباعیاتی که به خیام منسوب است نسخه «بودلن» اکسفرد می‌باشد که در سنه ۸۶۵ در شیراز کتابت شده، یعنی سه قرن بعد از خیام و دارای ۱۵۸ رباعی است ولی همان ایراد سابق کم و بیش به این نسخه وارد است. زیرا رباعیات بیگانه نیز درین مجموعه دیده می‌شود.

    فیتز جرالد که نه تنها مترجم رباعیات خیام بوده، بلکه از روح فیلسوف بزرگ نیز ملهم بوده است؟ در مجموعه خود بعضی رباعیاتی آورده که نسبت آنها به خیام جایز نیست. قضاوت فیتز جرالد مهمتر از اغلب شرح حالاتی است که راجع به خیام در کتب قدیم دیده می‌شود؛ چون با ذوق و شامه خودش بهتر رباعیات اصلی خیام را تشخیص داده تا نیکلا مترجم فرانسوی رباعیات خیام که او را بنظر يك شاعر صوفی دیده و معتقد است که خیام عشق و الوهیت را بلباس شراب و ساقی نشان می‌دهد، چنانکه از همان ترجمه مغلوط او شخص با ذوق دیگری مانند رنان خیام حقیقی را شناخته است.

#خیام
#صادق_هدایت