معرفی عارفان
936 subscribers
31.5K photos
11.4K videos
3.14K files
2.59K links
چه گفتم در وفا افزا جفا و جور افزودی
جفا کن جور کن جانا،غلط گفتم خطا کردم

فیض
Download Telegram
" دائمآ صیاد ریزد دانه ها
  دانه پیدا باشد و پنهان دَغا(فریبکاری)

  هرکجا دانه بدیدی الحذر
  تا نبندد دام بر تو بال و پر

  ز آنکه مرغی کو به ترک دانه کرد
   دانه از صحرای بی تزویر خَورد

   هم بدان قانع شد و از دام جست
   هیچ دامی پرّ و بالش را نبست "

#مثنوی_مولانا دفترسوم
عُمر خوش در قُربِ جان پروردن است
عُمر زاغ از بهر سرگین خوردن است

عمر بیشم ده که تا سرگین خورم
دایم اینم دِه که بس بَد گوهرم

عمرِ بیشم ده که تا پَس تر رَوَم
مَهلَم افزون کن که تا کمتر شوم

گر نه سرگین خوار است آن گَنده دهان
گویدی کز خویِ زاغم وارها

#مثنوی_مولانا  دفتر پنجم


📘عمر مطلوب و دلنشین ، عمری است که انسان در جوار هستی بخش پرورش دهد
در حالی که زندگی زاغ(کنایه از آدمیان سطحی بین و فاقد معنا) خلاصه میشود در خوردن نجاسات این جهان
زاغ اگر خواهان زندگی بیشتر است فقط میتواند نجاست بیشتری بخورد چون گوهر او چنین  است
هر چه عمر بیشتری داشته باشد فقط از حقیقت هستی دورتر میشود و از این جایگاهی که دارد هر روز پایین تر میرود
اگر آن گنده دهان عقلش کار میکرد از خدا عمر طولانی نمی‌خواست بلکه از خدا میخواست که او را از خوی بد نجاست خواری رها کند و از صفات ناپسند نجاتش دهد
گولِ من کُن خویش را و غِرّه شو
آفتابی را رها کُن ذَرّه شو

بر دَرَم ساکن شو و بی‌خانه باش
دَعویِ شمعی مَکُن پروانه باش

#مثنوی_مولانا

دست از زرنگی بردار، خود را ساده کن. دست از تلاشهای آزمندانه بردار، مثل ذره متواضع شو، ادعای آفتابی و من هستم مکن. برج و بارو، حصار "من" را رها کن و گدای بی خانهٔ آستان من، یعنی "عشق"، شو! آنگاه عزت و شکوه را در من ببین، نه در خانهٔ پوشالی و نمایشی "خود".

مقدمه کتاب پیر بلخ ، دکتر مصفا


چون مثال ذره ايم اندر پي آن آفتاب

رقص باشد همچو ذره روز و شب کردار ما

عاشقان عشق را بسيار ياري ها دهيم

چونک شمس الدين تبريزي کنون شد يار ما
" گر شود عالم پر از خون مال مال
  کی خورد بنده ی خدا الّا حلال "

#مثنوی_مولانا دفتردوم


📘اگر همه ی عالم پر از آلودگی گردد،بنده ی خدا خود را از آن پاک نگه می دارد...
"چند هنگامه نهی بر راه عام
  گام خستی برنیامد هیچ کام

  وقت صحت جمله یارند و حریف
  وقت درد و غم به جز حق کو الیف"

#مثنوی_مولانا
_دفترپنجم
گرچه دیوار افکند سایه دراز
بازگردد سوی او, آن سایه باز

این جهان کوهست و فعل ما ندا
سوی ما آید نداها را صدا

#مثنوی_مولانا
پیشِ چَشمَت داشتی شیشه‌یْ کَبود
زان سَبَب عالَم کَبودَت می‌نِمود

گَر نه کوری، این کَبودی دان زِ خویش
خویش را بَدگو، مگو کَس را تو بیش

#مثنوی_مولانا

یکی مرا پرسید که ابلیس کیست؟
گفتمی: تو.

اگر گفتی (که) جبرئیل کیست؟
گفتمی: تو.

#شمس_تبریزی


بیرون ز تو نیست آنچه در عالم هست
از خود بطلب هرآنچه خواهی که تویی
موسی و فرعون در هستی توست
باید این دو خصم را در خویش جست

#مثنوی_مولانا

#شیطانی در بیرون نیست
#فرشته‌ای در بیرون نیست
آنچه هست، ساخته‌ی
#ذهن و بازتاب رفتار ماست.
تَن زِ جان و جانْ زِ تَن مستور نیست
لیک کَس را دیدِ جانْ دستور نیست
.

#مثنوی_مولانا

بیتی از مولانا که ارتباط تنگاتنگ ذهن-بدن را بیان می کند نقش شده بر نماد قطب علمی روانپزشکی کشور.
دیدن و شنیدن

کرد مَردی از سُخَندانی سوآل
حَقّ و باطِل چیست ای نیکو مَقال‌؟

گوش را بِگْرفت و گفت این باطِل است
چَشمْ حَقّ است و یَقینَش حاصِل است

#مثنوی_مولانا


مردی از یک سخنور سوال پرسید که حق و باطل چیست؟
آن سخنور گوش او را گرفت و گفت این باطل است و چشم حق است و با آن می‌توان یقین حاصل کرد.

دیگران را بر اساس شنیده‌ها قضاوت نکنیم. تا رفتار و گفتار کسی را با چشم نبینیم نمی‌توانیم در مورد آنها قضاوت درست کنیم. ما گذشته کسی را نمی‌شناسیم و نمی‌دانیم چه زندگی داشته‌اند. ما در لحظه‌لحظه زندگی آنها حضور نداشته‌ایم. قضاوت را به خداوند بسپاریم که از همه جزئیات زندگی انسان‌ها مطلع است.
دیدن و شنیدن

کرد مَردی از سُخَندانی سوآل
حَقّ و باطِل چیست ای نیکو مَقال‌؟

گوش را بِگْرفت و گفت این باطِل است
چَشمْ حَقّ است و یَقینَش حاصِل است

#مثنوی_مولانا


مردی از یک سخنور سوال پرسید که حق و باطل چیست؟
آن سخنور گوش او را گرفت و گفت این باطل است و چشم حق است و با آن می‌توان یقین حاصل کرد.

دیگران را بر اساس شنیده‌ها قضاوت نکنیم. تا رفتار و گفتار کسی را با چشم نبینیم نمی‌توانیم در مورد آنها قضاوت درست کنیم. ما گذشته کسی را نمی‌شناسیم و نمی‌دانیم چه زندگی داشته‌اند. ما در لحظه‌لحظه زندگی آنها حضور نداشته‌ایم. قضاوت را به خداوند بسپاریم که از همه جزئیات زندگی انسان‌ها مطلع است.
گر تو را حق آفریند زشت رُو
هان مشو هم زشت رُو ، هم زشت خُو

وَر بُرَد کفشت ، مَرو در سنگلاخ
ور دو شاخستت ، مشو تو چار شاخ

تو حسودی ، کز فلان من کمترم؟
می فزاید کمتری در اخترم

خود حسد نقصان و عیبی دیگرست
بلکه از جمله کمی ها بدترست

#مثنوی_مولانا

چندین نکته اخلاقی و آموزشی فوق العاده عالی از جناب شیخ بزرگ مولانا

اگر خداوند تورا زشت آفریده خودت   اخلاق بد را نیز به آن اضافه نکن
اگر کفشت پاره است در سنگلاخ نرو اگر دو نقص داری خودت دوتا دیگر نیز به آن اضافه نکن
تو از روی حسادت میگویی مگر من از فلانی کمترین که ستاره اقبالم کم فروغ تر است
حسد خود عیب و نقصی بزرگ است قبیح تر از همه معایب و نقص ها
" مهر ابله مهر خرس آمد پدید
   کین او مهر است و مهر اوست کین

   عهد او سست است و ویران و ضعیف
   گفتِ او زفت و وفای او نحیف "

#مثنوی_مولانا دفتردوم



مهربانی آدم نادان مثل مهربانی آن خرس است که از نادانی سنگ بر صورت یارش کوبید. مهربانی یا کینه اش از هم معلوم نیست. قول و قرار ابله سست است. حرف های بزرگ می زند، اما بی عمل است...
راهِ لَذَّت از دَرون دان نَز بُرون
اَبْلَهی دان جُستنِ قَصر و حُصون

#مثنوی_مولانا


شادی و زیبایی را در درون خودمان جستجو کنیمـ
جزو سوی کل دوان مانند تیر
کی کند وقف از پی هر گنده‌پیر

جان شرع و جان تقوی عارفست
معرفت محصول زهد سالفست

#مثنوی_مولانا
جزو سوی کل دوان مانند تیر
کی کند وقف از پی هر گنده‌پیر

جان شرع و جان تقوی عارفست
معرفت محصول زهد سالفست

#مثنوی_مولانا
" هر که بی من شد همه منها خود اوست
   دوست جمله شد چو خود را نیست
   دوست

   آینه بی نقش شد یابد بها
   ز آنکه شد حاکیّ جمله نقش ها "

#مثنوی_مولانا دفترپنجم


هر که از منیت خود گذشت به همه چیزدست می یابد. اگر خود را بر همه چیز و همه کس ترجیح نداد, همه چیز و
همه کس می شود. آینه ارزش دارد, چون که از خود نقشی ندارد و نقش دیگران را
می نمایاند...
"در کمان ننهند الّا تیر راست
  این کمان را باژگون تیرهاست

  راست شو چون تیر و وارَه از کمان
  کز کمان هر راست بجهد بی گمان"

#مثنوی_مولانا دفتراول


📘تیر چون بخواهد از کمان به سوی
   مقصد صحیح پرتاب شود باید که
   خود راست باشد. تیری که راست
   نباشد به سوی زمین سقوط می کند.
   تو هم اگر می خواهی به سوی مقصد
   بروی, خود راست شو و راه راستی
   بگزین...
.
"نیست هر عقل حقیری پایدار
  وقت حرص و وقت خشم و کارزار"

#مثنوی_مولانا

آنکه عقل خویش را رشد و تعالی نداده در گاه حرص و آز و خشم و جدال به بی خردی رفتار می کند...