معرفی عارفان
933 subscribers
31.5K photos
11.4K videos
3.14K files
2.59K links
چه گفتم در وفا افزا جفا و جور افزودی
جفا کن جور کن جانا،غلط گفتم خطا کردم

فیض
Download Telegram
مرغِ دست‌آموزِ خوش‌خوان کرکسی شد لاشه‌خوار
وآن غزالِ خانگی برگشت و گرگی هار شد

#حسین_منزوی
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
بر که خواهی بست دل را
چون ز من برداشتی ؟

#حسین_منزوی
هر کس رسید؛
از عشق‌ ورزیدن به انسان گفت
امّا تو را، ای عاشق انسان! کسی نشناخت

#حسین_منزوی
ما دل ســـپرده‌ایم به گریه، برای هم
باران به‌جای من، من و باران به‌جای هم

ابری گریست در من و در وی گریستم
تا دم زنیم، دم زدنی در هوای هم

ما تاب خورده‌ایم که ما قد کشیده‌ا‌یم
گهواره‌های چابک‌مان دست‌های هم

باری به پای‌بندی هم پیر می‌شویم
تا پیر می‌شوند درختان به پای هم

غم نیست نیستن، که همه در تداومیم
چون ابتدای یک‌دگر از انتهای هم

تنها صداست آنچه در این راه ماندنی‌ست
خوش باد زنده ماندن‌مان در صدای هم

#حسین_منزوی

   
دردا ڪه هدر دادیم آن ذاتِ گرامی را
تیغیم و نمی‌بریم ؛ ابریم و نمی‌باریم

ما خویش ندانستیم بیدارے مان از خواب
گفتند ڪه بیدارید ؛ گفتیم ڪه بیداریم

من راه تو را بسته تو راه مرا بسته
امیّد رهایی نیست ؛ وقتی همه دیواریم

#حسین_منزوی
دردا ڪه هدر دادیم آن ذاتِ گرامی را
تیغیم و نمی‌بریم ؛ ابریم و نمی‌باریم

ما خویش ندانستیم بیدارے مان از خواب
گفتند ڪه بیدارید ؛ گفتیم ڪه بیداریم

من راه تو را بسته تو راه مرا بسته
امیّد رهایی نیست ؛ وقتی همه دیواریم

#حسین_منزوی
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
آهنگ جدید و منتشر نشده #علیرضا_قربانی که این روزها در کنسرت‌هایش سر وصدای زیادی به پا کرده است.
دی ماه ۱۴۰۲

آهنگ "دیوار"

با صدای: #علیرضا_قربانی
با شعری از: #حسین_منزوی

از زمزمه دلتنگیم، از همهمه بیزاریم
نه طاقت خاموشی، نه تاب سخن داریم

آوار ِ پریشانی ست، رو سوی چه بگریزم؟
هنگامه حیرانی ست، خود را به که بسپاریم؟

من راه تو را بسته، تو راه مرا بسته
امید رهایی نیست، وقتی همه دیواریم...

تشویش ِ هزار «آیا»، وسواس ِ هزار «اما»
کوریم و نمی‌بینیم، ورنه همه بیماریم

دوران شکوه باغ، از خاطرمان رفته است
امروز که صف در صف، خشکیده و بی باریم

دردا که هدر دادیم، آن ذات گرامی را
تیغیم و نمی‌بریم، ابریم و نمی‌باریم

ما خویش ندانستیم، بیداری‌مان از خواب
گفتند که بیدارید، گفتیم که بیداریم!

من راه تو را بسته، تو راه مرا بسته
امید رهایی نیست، وقتی همه دیواریم...

پ ن: با یک روز تاخیر به بهانه‌ی زادروز جناب علیرضا قربانی

علیرضا قربانی زادهٔ ۱۵ بهمن ۱۳۵۱ خوانندهٔ موسیقی ایرانی است. او از سال ۱۳٧٨ به عنوان خوانندهٔ ارکستر ملی ایران به رهبری احمد خسروی برنامه‌های متعددی در داخل و خارج از ایران اجرا کرده‌است
با جرعه ای ز بوی تو از خویش می روم


#حسین_منزوی
.
                   این سوی پنجره
                          گلدان
                       در آفتاب
                  گل آورده است
                 آن‌سوی شیشه
              باغ عرق کرده است
                 من هم در آینه
         آبی به‌چشم خواب‌آلودم
                    می‌زنم

             ای روح تازه‌ی خاک
                   ای پاک
              ای صبح تابناک
                  « سلام  »

             #حسین_منزوی
                 
صبحتان نور یاران همراه....
🍃🕊

نسیمِ صبح مگر می‌وزد ز جانبِ دوست؟
که مهربانی‌اش از جنسِ مهربانیِ اوست

فضای سینه می‌انبارم از هوای سحر
مگر نه هر چه که از دوست می‌رسد نیکوست؟!

کدام تا بنمایند روی ماهش را
مدام آینه و آب را بگو و مگوست

نمازِ عشق که بی قبله می‌گذارندش
دو رکعت‌است و ز خونش به جای آب وضوست

شبی خیالِ تو از خوابِ من گذشت و مرا
هوای بستر و بالین هنوز وسوسه‌بوست

چه جای شِکوِه که یارای شکر نیز نماند
مرا که بغضِ عزیزش گرفته راهِ گلوست

به هر طرف که کنم رو جز او نمی‌بینم
جهانش آینه‌گردانِ جلوه از همه سوست

عجب چه می‌کنی از عشقِ دوست در دلِ من
که گاه ناب‌ترین باده در شکسته‌سبوست!

#حسین_منزوی
تا تو هستی دل من،جای پریشانی نیست

#حسین_منزوی
ای کوچهٔ قدیمی دیدار ما سلام
دیوارهای خشت به خشت آشنا سلام

ای بوی دوست در تو وزان تا همیشگان
دالان گل‌فشان نسیم صبا سلام

ای ثبت بر جریدهٔ دیوارهای تو
از او و من، بریدهٔ تصویرها سلام

ای شیشه‌های پنجره، ای قاب عکس‌ها
آیینه‌های کوچک معجزنما سلام

#حسین_منزوی
کلمه بود و جهان در مسیر تکوین بود
و دوست داشتن آن کلمه ی نخستین بود
و عشق روشنی کائنات بود و هنوز
چراغ های کواکب تمام پایین بود
خدا  امانت خود را به آدمی بخشید
که بار عشق برای فرشته سنگین بود

و زندگانی و مرگ آمدند و گفته نشد
کز این دو  حادثه ی اولین  کدامین بود

اگر نبود  به جز پیش پا نمی دیدیم
همیشه عشق همان دیده ی جهان بین بود
به عشق از غم و شادی کسی نمی گیرد
که هرچه کرد  پسندیده و به آیین بود
اگر که عشق نمی بود  داستان حیات
چگونه قابل توجیه و شرح و تبیین بود

و آمدیم که عاشق شویم و در گذریم
که راز زندگی و مرگ آدمی این بود

#حسین_منزوی

حسین منزوی (زادهٔ ۱ مهر ۱۳۲۵– درگذشتهٔ ۱۶ اردیبهشت ۱۳۸۳)شاعر ایرانی و برگزیده اولین دوره جشنواره بین المللی شعر فجر در بخش شعر کلاسیک بود
سنگی‌بزن به ظلمت،
ای‌صبحِ روشنِ من
ای رو به سویِ خورشید،
چشمِ تو روزنِ من

شعرم نخوانده، خوانی،
رازم نگفته، دانی
ای با من آشناتر
حتّا تو از منِ من

#حسین_منزوی
در خیالم که نه پرهیز و نه پروای تو داشت

بوسه ها کز لب نوش تو ستاندم خوش بود

و آن همه گل که نسیمانه به شکرانه ی تو

چیدم از باغ دل و بر تو فشاندم خوش بود

#حسین_منزوی
آن گونه مست بودم
که از تمام دنیا
تنها دلم هوای تو را کرده بود

می گفتم:
این عجیب است
این قدر ناگهانی دل بستن
از من که بی‌تعارف، دیری است
زین خیل ورشکسته کسی را
درخور دل نهادن پیدا نکرده‌ام

#حسین_منزوی
ای یار دوردست که دل می‌بری هنوز
چون آتش نهفته به خاکستری هنوز

هر چند خط کشیده بر آیینه‌ات زمان
در چشمم از تمامي خوبان، سری هنوز

سودای دلنشین نخستین و آخرین
عمرم گذشت و توام در سری هنوز...


#حسین_منزوی
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
که به غیر با تو بودن، دلم آرزو ندارد ...
#حسین_منزوی

#علیرضا_افتخاری
شاعر : #ساعد_باقری
کویر بودم و بارانی از تو، باغم کرد

بهار می‌شوم ار بارشی دوباره کنی

#حسین_منزوی
نسیم خوش خبر! از نور چشم من چه خبر؟
همیشه در سفر! از بوی پیرهن چه خبر؟
 
تو پیکی و همه پیغام عاشقان داری
از آن پری، گل قاصد! برای من چه خبر؟
 
به رغم خسرو از آن شهسوار شیرین کار
برای تیشه زن خسته - کوهکن- چه خبر؟
 
پرندگان پر و بالتان نبسته هنوز!
از آن سوی قفس، از باغ ، از چمن چه خبر؟
 
به گوشه ی افق آویخت چشم منتظرم
که از سهیل چه پیغام و از یمن چه خبر؟
 
نشسته در رهت ای صبح، چشمِ شب زده ام
طلایه دار ! زخورشید شب شکن چه خبر؟
 
بشارتی به من از از کاروان بیار ای عشق
همیشه رفتن و رفتن ز آمدن چه خبر؟
 
#حسین_منزوی