معرفی عارفان
966 subscribers
31.9K photos
11.5K videos
3.15K files
2.62K links
چه گفتم در وفا افزا جفا و جور افزودی
جفا کن جور کن جانا،غلط گفتم خطا کردم

فیض
Download Telegram

خدایْ را بندگانند که
بِدو جنبند و بِدو روند و بِدو شنوند و بِدو گویند
و بِدو باشند، و از غيرِ او در سِتْرند،
و از عالمِ چگونگی بی‌خبر،
و در نظرشان جز حق نیست و از او باشند.

هیهات، هیهات! آن‌چه شد از برای من شد
و آن‌چه کرد از برایِ من کرد
و آنچه گذشت من بودم و آنچه هست منم
و آن‌چه آید من باشم.

من نخواستم که وی را ببینم،
وی بخواست که مرا بیند؛
پس او عاشقِ من است و من معشوقِ وی‌ام.
بی‌من وی کجا و بی‌او من چه‌ام؟
یعنی از غیب به عشقِ من در رؤیت آمد.

این همه سازها به ماست
و این همه رازها از بهرِ ماست.
پس به همه حال ما را در میان مبين؛
چون اوست همه او را دان و او را ببين.


#شرح_رساله_معرفت
#شیخ_نجم_الدین_کبری
ای ز عشقت این دل دیوانه خوش
جان و دردت هر دو در یک خانه خوش

گر وصال است از تو قسمم گر فراق
هست هر دو بر من دیوانه خوش

#شیخ_عطار_نیشابوری

به حقیقت بِدان که:

هر چیزی را یک‌بار زادن است
الّا آدمی
که او را دو بار زادن است
تا به کمالِ خود رسد



#رساله_عشق_و_عقل
#شیخ_نجم‌الدین_رازی
کانال تلگرامیsmsu43@
شهرام ناظری - تمنای وصال
استاد شهرام‌ناظری

        تمنای وصال

تا کی به تمنای وصال تو یگانه
اشکم شود از هر مژه چون سیل روانه

گه معتکف دیرم و گه ساکن مسجد
یعنی که تو را می‌طلبم خانه به خانه

حاجی به ره کعبه و من طالب دیدار
او خانه همی جوید و من صاحب خانه

مقصود من از کعبه و بتخانه تویی تو
مقصود تویی کعبه و بتخانه بهانه

هر در که زنم صاحب آن خانه تویی تو
هر جا که روم پرتو کاشانه تویی تو

هر کس به زبانی صفت حمد تو گوید
بلبل به غزلخوانی و قمری به ترانه

ای تیر غمت را دل عشاق نشانه
جمعی به تو مشغول و تو غایب ز میانه

شعری زیبا از #شیخ_بهایی
خداوند_جل جلاله_بر دل من ندا کرد که :
بنده من، مهمان مرا حق بگزار
گفتم :الهی ، من ندانم که
حقِ مهمانان تو چگونه گزارم؟
فرمود: کسانی که به سلامی به مهمانی تو آیند ،
باید که علیکم السلام بیابند

پس خداوند تعالی مرا گفت که :
هر چه بینی که من با تو کردم ،
با خلق من ، آن کن
گفتم : الهی ! من با خلق تو آن نتوانم کرد !
خداوند فرمود :«از من یاری خواه».


#شیخ_ابوالحسن_خرقانی
خوشا آنکس که پیش از مرگ مرده است
حقیقت گوی او از پیش برده است

بمیر از خویش تا زنده بمانی
که چون مردی حقیقت جان جانی...

#شیخ_عطار
بی‌وفا نگار من
می‌کند به کار من
خنده‌های زیر لب،
عشوه‌های پنهانی

دین و دل به یک دیدن
باختیم و خرسندیم
در قمارِ عشق ای دل
کی بود پشیمانی؟

#شیخ_بهایی
چون نیست دلم را جز ازو دلجویی
سرگشته شدم گردِ جهان چون گویی

چه غصّه بدین رسد که از ملکِ دو کون
او رادارم وزو ندارم بویی

#شیخ_عطار_نیشابوری
چون نیست دلم را جز ازو دلجویی
سرگشته شدم گردِ جهان چون گویی

چه غصّه بدین رسد که از ملکِ دو کون
او رادارم وزو ندارم بویی

#شیخ_عطار_نیشابوری
ای درویش! آن‌کس که گوید:
جامە‌ی نو می‌خواهم و کهنه نمی‌خواهم
         دربند اسـت.
و آن کـس کـه گویـد:
جامـە‌ی کهنه می‌خواهم و نو نمی‌خواهم
       هم در بند است
و بندی از آن روی که بند است تفاوتی نکند. اگـر زرّیـن بُـوَد یا آهنين، هر دو بند باشد.

    آزاد آن است که او را به هیچ گونه
           و هیچ نوع بند نَبُوَد،
  که بند بُـت باشـد!

   آزاد؛ جملـه بتـان را شکسته بُود
    و از همه گذشته باشد؛
و دل را که خانە‌ی خدای است،
                     از بتان پاک کرده بود



     
#شیخ_عزیزالدین_نسفی
‍ ای درویش!

ملک با توست،
ملکوت با توست،
جبروت با توست
و خدای تعالى و تَقدس با توست
و از تو به تو نزدیکتر است...
اما تو آن چشم نداری
که جمال خدای ببینی
و آن گوش نداری
که سخن خدای بشنوی

کو دل که بداند نفسی اسرارش؟
کو گوش که بشنود دمی گفتارش؟
معشوقه جمال مینماید شب و روز
کو دیده که تا برخورد از دیدارش؟

کار سالکان آن است که خود را تمام کنند
و مراتب خود را ظاهر گردانند،
تا نور خدای ظاهر شود
و آن چشم و آن گوش پیدا آید،
تا جمال خدای را ببیند،
و سخن خدای بشنود...



#شیخ_عزیزالدین_نسفی
دلی سوخته را گر زکرَم شاد کنی
به زصد مسجد ویرانه که آباد کنی
#شیخ _بهایی
‍ ای درویش!

ملک با توست،
ملکوت با توست،
جبروت با توست
و خدای تعالى و تَقدس با توست
و از تو به تو نزدیکتر است...
اما تو آن چشم نداری
که جمال خدای ببینی
و آن گوش نداری
که سخن خدای بشنوی

کو دل که بداند نفسی اسرارش؟
کو گوش که بشنود دمی گفتارش؟
معشوقه جمال مینماید شب و روز
کو دیده که تا برخورد از دیدارش؟

کار سالکان آن است که خود را تمام کنند
و مراتب خود را ظاهر گردانند،
تا نور خدای ظاهر شود
و آن چشم و آن گوش پیدا آید،
تا جمال خدای را ببیند،
و سخن خدای بشنود...



#شیخ_عزیزالدین_نسفی
ترک این صورت‌گری و نقش کن
چند رانم بیش ازین با تو سخن؟

تا تویی از صورت خود در نیاز
هم تویی صورت‌گر و هم پرده‌باز


#شیخ_عطار_نیشابوری
هست مزدور تو هفت اعضای تو
می‌پزند اینها چو تو سودای تو
عاقبت از تو جدا خواهند گشت
با تو چندینی چرا خواهند گشت؟
پیشتر زان کاین حریفان بگذرند
بگذر از ایشان که با تو نسپرند
یک دمی در لامکان عشق شو
در پی این صورت حسی مرو


#شیخ_عطار_نیشابوری
یک زمان این پرده‌ها را برگسل
این خیال جسم و صورت را بهل
کز تو بستاند به آخر داد خویش
پیشتر از وی تو بستان داد خویش
تو چه دانی تا کجایی مانده باز
سالها گردیده در شیب و فراز
چرخ کرده صورت تو بند بند
بازمانده در چنین جای گزند
تو چه دانی تا ترا صورت که کرد
اندرین میدان خاکی از چه کرد


#شیخ_عطار_نیشابوری
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
«کوه را به موی کشیدن آسان تر از آنک از خود به خود بیرون آمدن».
. «هیچ تکلّف تو را بیش از تو ، بی تو نیست ، چون به خویشتن مشغول گشتی از او باز ماندی»

«بندۀ آنی که در بند آنی»

#شیخ ابوسعید ابوالخیر
#شیخ_عطار

گر مرد رهی ز  رهروان باش
در پردهٔ سر خون نهان باش
بنگر که  چگونه  ره سپردند
گر مرد رهی توآن چنان باش
خواهی که وصال دوست یابی
بادیده درآی و بی زبان باش
من عاشقِ زارِ روی یارم چکنم
از معتکفانِ کوی یارم چکنم

گر دیدهٔ من شوند ذرّات دو کون
نتوان نگریست سوی یارم چکنم


#شیخ_عطار_نیشابوری