معرفی عارفان
944 subscribers
31.6K photos
11.5K videos
3.14K files
2.6K links
چه گفتم در وفا افزا جفا و جور افزودی
جفا کن جور کن جانا،غلط گفتم خطا کردم

فیض
Download Telegram
روزی می‌رسد که انسان
همه چیزش را گم می‌کند...
و آخرتر از همه سایه‌اش را...

اما این ازدحام بزرگ، پیش از مرگ
گم کرده‌ است سایه‌اش را...!

از این بدتر عصری‌ست
که در آن زندگی می‌کنیم...

سایه‌ها آدم‌هایشان را گم کرده‌اند !

سایه‌هایی بی‌آدم...
و نیز نمی‌دانند که صاحبی ندارند !
آدم‌هایشان را گم کرده‌اند
و از آن بی‌خبرند..!!

پرسه می‌زنند در زمین و آسمان..
سایه‌هایی که خود راانسان می‌پندارند...

#عزیز_نسین
ای درویش! خدای با بنده است، بنده میباید که با خدای باشد، تا کمال بنده بود. تا دوستی خدای همگی دل بنده را فرو نگیرد، بنده با خدا نتواند بود.
و چون بنده با خدا باشد، اگر نماز گذارد، بحضور گذارد و اگر تسبیح گوید، بحضور گوید و اگر صدقه دهد باخلاص دهد.
با خدای بودن هنرهای بسیار دارد، و بی خدای بودن عیبهای بسیار دارد. و هر طاعتی که نه بحضور بود، آن طاعت صورتی باشد بیجان و صورت بیجان را قدری نباشد. کار حضور دل دارد: « لا صلوة الا بحضور القلب ».

هرکه در مدت عمر سجده ئی بحضور کرد، کار خود تمام کرد و هر که در مدّت عمر هر روز هزار رکعت نماز بیحضور کرد، هیچ کار نکرد. طریق بدست آوردن حضور هیچ طریقی دیگر نیست الا دوستی خدای. چنان که معرفت اصل چندین مقامات است، محبّت خدای تعالی اصل چندین مقامات است.

#عزیز_الدین_نسفی -
انسان کامل
"وقتی یک سیاستمدار ساکت است اتفاق بدی می‌افتد. سیاستمدارها شبیه مرغ‌اند: وقتی تخم می‌گذارند زیاد سر و صدا می‌کنند اما وقتی خراب می‌کنند آرام آن را دفن می‌کنند"
20 دسامبر تولد #عزیز_نسین
#عزیز_الدین_نسفی

مادام که سالک در ذکر است
و ذکر بر او غالب باشد،
در عالم حس و قالب است
و چون از ذکر باز ماند و فکر بر وی غالب شود،
از عالم حس درگذرد و بعالم روح رسد
و چون از فکر باز ماند و الهام بر وی غالب شود،
از عالم عقل گذشته و بعالم عشق رسد
و چون از الهام باز ماند و عیان روی نماید،
از عالم عشق گذشته و بمقام تمکین رسد
و در تمکین اختیار بدست وی باشد؛
بهر کدام صفت که خواهد موصوف شود

#کشف_الحقایق،
#رساله_سوم،
#ص۱۴۱
عقل معلم است و زبان هم معلم است؛
عقل رسول خدای است و زبان، رسول عقل است.

#عزیز_الدین_نسفی_عقل_زبان
سکوت می کنم
با عشقی که در سینه ام شعله ور است
می شنوی نه ؟
سکوتم را
که اوجِ فریاد است
محبوبم
بسیارند کسانی که
با سکوت از "عشق خود"
سخن می گویند
ولی
هیج عاشقی پیدا نمی شود
که چون من
زبان سکوت را بلد باشد.......

#عزیز_نسین
انسان فقط در قبال گفتەهایش مسئول نیست
بلکە در قبال سکوتهایش هم
مسئول است ...

#عزیز_نسین
بدان که در این عالم خوشی نیست، طلب خوشی مکن که نیابی از جهت آن که در این عالم امن نیست.

کسی که نمی داند که ساعتی دگر چه باشد و چون باشد و کجا باشد او را امن چون بُوَد؟

و چون امن نیابد، خوشی از کجا باشد؟
پندارِ خوشی باشد و پندار خوشی هم به جایی باشد که عقل نبوَد.

#عزیز الدین نسفی
🌟

شیطانی اسلم بیدی

ای درویش!
آدمی که عالم صغیر است، مرکّب است از دو عالم، عالم ملک و عالم ملکوت.
عالم ملک صورت است،و عالم ملکوت معنی است. عالم ملک جسم است، و عالم ملکوت جان است. عالم ملک خانه است وعالم ملکوت خداوند خانه است. این خداوند خانه مراتب دارد و در هر مرتبه ای نامی دارد: در مرتبه ای نامش طبیعت است، و در مرتبه ای نامش نفس است، و درمرتبه ای نامش عقل است، و در مرتبه ای نامش نوراللّه است.
چون این مقدّمات معلوم کردی، اکنون بدان که از طبیعت که مرتبۀ اوّل است سه چیز در وجود میآید:

یکی عمارت و آبادانی و فرمان بردن
یکی فساد و خرابی و فرمان نابردن
یکی تکبّر و خودبینی و فرمان نابردن

ازین سبب انبیا این خداوند خانه را سه نام نهاده اند.
و باعتبار آن که عمارت و آبادانی میکند، و فرمان برد نامش ملک نهادند؛ و باعتبار آن که فساد و خرابی میکند و فرمان نمیبرد، نامش شیطان نهادند؛ و باعتبار آن که تکبّر و خودبینی میکند و فرمان نمیبرد نامش ابلیس نهادند و از اینجا گفته اند که هر آدمی که هست، شیطان دارد که با وی همراه است و با وی زندگانی میکند.
و رسول- علیه السلام- فرمود که «اسلم شیطانی علی یدی».
پس ملک، و شیطان و ابلیس یک جوهر باشند و آن یک جوهر را باضافات و اعتبارات مختلفه ذکر کرده اند و اگر هر سه را شیطان گویند هم راست باشد: «والشیاطین کلّ بناء و غواص و آخرین مقرنین فی الاصفاد».
ای درویش! چون معنی ملک و شیطان و ابلیس را دانستی، اکنون بدان که در مردم عوّام کم باشد، در مردم عوامّ ملک و شیطان بود. ابلیس در علماء و مشایخ و حکام بود. ایشان باشند که معجب و خودبین بوندو هیچ کس را بالای خود نتوانند دید، همه را فرود خود بینند. تا سخن دراز نشود و از مقصود باز نمانیم!



#انسان_کامل
#عزیز_الدین_نسفی
#در بیان آنکه روح چیست
#ای درویش

روح انسانی حیّ و عالم و مرید وقادر و سمیع و بصير و متکلّم است، ونه چنان است که از موضـعی میبیند و ازموضعی دیگر میشنود و از موضعی دیگر میگوید چنانکه قالبکه این چنين متجزّی و قابـل قسـمت باشد، و روح انسانی متجزّی و قابل قسمت نیست روح انسـانی در وقـت دانـش همـه داناسـت و در وقـت دیـدن
همه بیناست و در وقت شنیدن همه شنواست و در وقت گفتن همه گویاست ودر همه صفات هـم چنـين مـیدان و بسایط هم چنين باشد.

#کتاب_انسان_کامل

#عزیز_الدین_نسفی
در بیان آنکه روح چیست

ای درویش!

روح انسانی حیّ و عالم و مرید وقادر و سمیع و بصير و متکلّم است، ونه چنان است که از موضـعی میبیند و ازموضعی دیگر میشنود و از موضعی دیگر میگوید چنانکه قالبکه این چنين متجزّی و قابـل قسـمت باشد، و روح انسانی متجزّی و قابل قسمت نیست روح انسـانی در وقـت دانـش همـه داناسـت و در وقـت دیـدن
همه بیناست و در وقت شنیدن همه شنواست و در وقت گفتن همه گویاست ودر همه صفات هـم چنـين مـیدان و بسایط هم چنين باشد.

کتاب_انسان_کامل

#عزیز_الدین_نسفی
#ای درویش

آنجا که سخن از من و ما و کرامت است خبری از درویشی نیست، و در بساطی که ادعا و هستی راه دارد حقیقت پیدا نمی‌شود. معیار درویشی بی خویشی است و هر که بی خویش‌ تر درویش‌ تر. گر دل نبود کجا وطن سازد عشق ور عشق نباشد به چه کار آید دل ای درویش: کرامت صوفی، نیستی است. ادّعای کرامت اظهار هستی در طریقت ما کفر است. پیر طریقت بت شکن است نه بت ساز، یکی را مال ویکی را جاه و یکی را نماز بسیار و یکی را روزة بسیار بت باشد. یکی خواهد که همیشه بر سجاده نشیند، سجاده او را بت باشد یکی خواهد که همیشه پیش کسی برنخیزد، آن نا برخاستن بت باشد، هیچ کس بت خود را نشناسد و هیچ کسی نداند که وی بت پرست است، همه کس خود را فارغ و آزاد گمان برند و موحّد و بت شکن شناسند

#عزیز الدین نسفی
راحت و آسایش در تَرک است،

بقدرِ ترک راحتی آید...

#عزیز الدین نسفی
ای درویش و التین و الزیتون و طور سینین و هذا البلد الامین؛
تین عبارت از دوات است که دریای کل و جامع نور و ظلمت است،
زیتون عبارت از عقل اول است که قلم خدای است،
و طور سینین عبارت از فلک اول است،که عرش خدای است.
و هذا البلد الامین عبارت از انسان کامل است که زبده و خلاصه موجودات است،و جامع علوم و مجمع انوار است،بلد از جهت ان میگویند که انسان کامل مصر جامع است،به تمام اوصاف حمیده و اخلاق پسندیده آراسته است.و امین از جهت ان گویند که انسان کامل خوف آن ندارد که از راه بازگردد و ناقص بماند.انسان کامل به شهری رسیده است که (من دخله کان ءامنا).

#انسان_کامل
#عزیز_نسفی
کمال آدمی در جهان چند است:
اقوال نیک
افعال نیک
اخلاق نیک
و معرفت
هرکه در این چهارچیز به کمال رسید،
به کمال خود رسیده.
ای درویش !
جمله سالکان در این چهار مرتبه اند،
هر یک در مرتبه ای و از صد هزار سالک که در این راه رفته اند، یکی در این چهار مرتبه به کمال رسد
و دیگران در این میانه فرو روند و از کمال بی نصیب و بی بهره مانند.


#عزیز_الدین_نسفی
اگر علم اولين و آخرین می خواهی در تو مکنون است و هرچه طلب می کنی از خود طلب کن و از بيرون خود طلب مکن.
هرچه از دیگران طلب کنی چنان باشد که آب از چاه دیگران برکشی و در چاه بی آب خود ریزی.
آن آب را بقایی نبود و آنچه بقایش نباشد زود عفن شود و از وی بیماری تولد کند.

#عزیز الدین نسفی
کمال آدمی در جهان چند است:
اقوال نیک
افعال نیک
اخلاق نیک
و معرفت
هرکه در این چهارچیز به کمال رسید،
به کمال خود رسیده.
ای درویش !
جمله سالکان در این چهار مرتبه اند،
هر یک در مرتبه ای و از صد هزار سالک که در این راه رفته اند، یکی در این چهار مرتبه به کمال رسد
و دیگران در این میانه فرو روند و از کمال بی نصیب و بی بهره مانند.


#عزیز_الدین_نسفی
انسان کامل را شیخ و پیشوا و هادی و مهدی گویند و دانا و بالغ و کامل و مکمّل گویند
و امام و خلیفه و قطب و صاحب زمان گویند
و جام جهان نما و آئینه گیتی نمای و اکسیر اعظم گویند
و عیسی گویند که مرده زنده می کند
و خضر گویند که آب حیات خورده است
و سلیمان گویند که زبان مرغان می داند
و این انسان کامل همیشه در عالم باشد و زیادت از یکی نباشد از جهت آنکه تمامت موجوداتْ هم چون یک شخص است و انسان کاملْ دل آن شخص است و موجوداتْ بی دل نتوانند بود؛ پس انسان کامل همیشه در عالم باشد و دلْ زیادت از یکی نبود، پس انسان در عالم زیادت از یکی نباشد.

#عزیز الدین نسفی
#انسان کامل
ای درویش هرکه سلوک خواهد کرد، او را معرفت چهار چیز ضرورت باشد یکی معرفت مقصد، و یکی معرفت رونده بمقصد، و یکی معرفت راه بمقصد، و یکی معرفت هادی که شیخ و پیشواست بی معرفت این چهار چیز سلوک میسرّ نشود بدان که مقصد و مقصود سالکان کمال خود است بعضی گفته اند که خدای است رونده بمقصد، و بعضی گفته اند که روح سالک است، و بعضی گفته اند که عقل سالک است، و بعضی گفته اند که نوراللهّ است، و این ضعیف میگوید که رونده باطن سالک است از جهت آن که باطن سالک یک نور است، و آن یک نور را باضافت و اعتبارات بأسامی مختلفه ذکر کرده اند، باعتباری نفس، و باعتباری روح، و باعتباری قلب، و باعتباری عقل و باعتباری نوراللهّ گفته اند، و مراد ازین جمله یک جوهر است، و آن یک جوهر حقیقت آدمی است در بیان راه بمقصد بدان که راه بمقصد به نزدیک این ضعیف یک طریق بیش نیست و آن یک طریق آن است که در اولّ تحصیل و تکرار باشد و در آخر مجاهده و اذکار بود اولّ بمدرسه روند و از علم شریعت آنچه مالابد است بیاموزد، و بعد از مالابد علمی که نافع باشد بخوانند تا زیرک شوندو سخن نیک فهم کنند که دریافت سخن درین باب رکنی معظمّ است، و دریافت سخن در مدرسه حاصل میشود آنگاه بخانگاه آیند و مرید شیخی شوند، و ملازم در وی شوند و بر یک شیخ قناعت کنند و از علم طریقت آنچه مالابد است بیاموزند، و بعد از مالابدّ حکایت مشایخ بخوانند، یعنی از ریاضات و مجاهدات و از تقوی و پرهیزگاری و از احوال و مقامات مشایخ چیزی بخوانند، آنگاه ترک کتب کنند، و آنچنانکه شیخ مصلحت بیند بکار مشغول شوند و بنزدیک بعضی راه بمقصد دو طریق است، و هر دو طریق موصلاند بمقصد اگر بشرط روند، یعنی سائرین الى اللهّ دو طائفه اند، و هر طایفه بطریقی میروند یکی طریق تحصیل و تکرار است، و اینها سالکان کوی شریعت اند؛ و یکی طریق مجاهده و اذکار است، و اینها سالکان کوی طریقت اند.

#عزیز_الدین_نسفی