••🕊• مربّیان دینی ••🕊••
4.33K subscribers
1.8K photos
347 videos
123 files
1.33K links
﷽☉ یاری‌گر علاقه‌مندان تربیت دینی با ارائه کلماتی از قرآن کریم، روایات و تجارب تربیتی

⚘تلاشی در جهت درک بهتر معارف شیعی و نهادینگی آن در "نوجوان و جوان"

💠 تاسیس:۱۳۹۵.۹.۲۳

💢 دیدگاه‌ها، دوره‌‌ها و مجالس مسعود اسماعیلی


🆔️ eitaa.com/morabianedini
Download Telegram
#یک_خاطره
#اولویتهای‌فراموش‌شده

🤔 راحت داد می‌زنیم و اخراج می‌کنیم اما راحت عذرخواهی و جبران نمی‌کنیم.

☑️ داستان زیر اشک مرا که در آورد شما را نمی‌دانم.



🔅 با وقار همیشگی داشت در راه‌روی دبستان قدم می‌زد و به کلاس‌ها سرکشی می کرد.

از دور پسری کوچک و گريان را کنار در کلاس اول دید که صورتش را بین دست‌هایش مخفی کرده.

پسرک تند تند با پشت دستش اشک‌ها را از چشمانش پاک می‌کرد و دوباره صورتش را مخفی می‌کرد.
معلوم بود که هیچ دوست نداشت چهره‌اش دیده شود.

گريه‌ها و هق‌هق‌هایش که حالا حسابی به هم آمیخته بود فریاد می‌زد که دل کوچکش حسابی گرفته.

آقای مدیر با وجود جثه بزرگش، دلی بی‌اندازه کوچک داشت و از دیدن پسرک گريان دلش گرفته بود.

او هر طور بود پسر را به دفترش برد تا شاید بتواند علت این قطرات اشک ریزان را جویا شود...

فردا صبح
آقای مدیر سر صف صبح‌گاه پشت بلندگو رفت.

بچه های هر کلاس مرتب و بی‌صدا پشت خط سبز رنگ ایستاده بودند.

به خصوص کلاس اولی‌ها که بعضی‌هایشان هیچ جم نمی‌خوردند.

آقای مدیر بسم اللهی گفت و از لابلای جمعیت، پسرک کلاس اولی را با نگاهش صید کرد و اسمش را صدا زد و پیش خودش ایستاند.

او گفت
بچه‌ها دیروز این دوست خوبمان از کلاس اخراج شد، اما به اشتباه، ولی من امروز می‌خواهم جبران کنم تا هر چه ناراحتی هست و نیست را از دل این دوست کوچکم بیرون بیاورم...

بعد هم بی معطلی در مقابل چشمان بهت‌زده بچه‌ها پسرک را بر دوش خود سوار کرد و شروع کرد دور حیاط مدرسه و بچه‌ها حرکت کردن.

معلم‌ها چشم‌هایشان چهار تا شده بود و بچه‌ها ماتشان برده بود.

فقط صدای قدم‌های آقای مدیر بود که شنیده می‌شد و درخواست‌های بریده بریده پسرک که از سر خجالت می‌گفت نه آقا... آقا نه....

بعد از سه‌چهار قدمی، یکی از بچه‌ها به خودش آمد و شروع کرد برای آقای مدیر کف زدن.

بچه‌ها هم که انگار منتظر بودند کسی یخشان را بشکند در حالی که با نگاه هیجان‌زده‌شان آقای مدیر را تعقیب می‌کردند با تمام وجود او را تشویق کردند.

این بار برعکس همیشه معلم‌ها از بچه ها یاد گرفتند و شروع کردند به تشویق مدیر مهربان.

بعضی از معلم‌ها چشمانشان از شور پر از اشک شده بود و نمی‌توانستند از ریزش آن جلوگیری کنند.

فقط آقای مدیر بود که کاسه چشمش لبریز از اشک بود اما سرریز و سرازیر نشد.

🔅🔆🔆🔅🔅🔆🔆🔅🔅🔆

آن پسر که الان سال‌هاست فارغ‌التحصیل شده بعید است که از دوران دبستانش چیزی به خاطر آورد جز جوان‌مردی آقای مدیر را، آقای مدیری که حالا سال‌هاست زیر خاک خوابیده‌‌...

خاطره ای از مرحوم #استادرضاتنها رحمت‌الله‌علیه

••✾•🍃🌺🍃•✾••
@morabianedini
#یک‌خاطره
#اولویتهای‌فراموش‌شده

🔸 روزی یکی از بچه‌ها که حس و حال معنوی خوبی داشت از من که ۱۹ سال بیش نداشتم و معلم قرآنش بودم پرسید:

⁉️ بزرگ‌ترین و مهم‌ترین کاری که می‌توانم برای رضای خدا و امام زمانم بکنم چیه؟

🤔 آن قدر جدی پرسید که فراموش کردم ۱۳ سالش بیشتر نیست.

🔹 کمی فکر کردم و گفتمش که بالاترین دارایی‌ات یعنی جانت را خرج امام زمانت کنی و برای خدا بمیری...

💠 سالها از آن سوال و جواب گذشت تا فهمیدم جواب درست‌تر از
برای خدا بمیری
این است که
برای خدا زندگی کنی.

این که در ساعت به ساعت زندگی‌ات:
🔴 درست‌کار باشی
🟡 زَخم زبان نزنی،
🟢 دروغ نگویی،
🟤 کلک نزنی،
🟣 قضاوت سطحی نکنی،
🔵 دلی را نشکنی،
⭕️ بدخواه و حسود نباشی،
🟠 کمالات دیگران را به رسمیت بشناسی،
و خلاصه
🔘 مطابق دستور خدا زندگی کنی...

💎 به تعبیر زیبای زیارت عاشورا:
اَللّهُمَّ اجْعَلْ مَحْیاىَ مَحْیا مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ مَماتى مَماتَ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ

🤲 خدایا
قرار ده زندگیم را زندگى محمد و آل محمد

و مرگم را مرگ محمد و آل محمد

https://telegram.me/morabianedini
••✾•🍃🌺🍃•✾••
http://instagram.com/morabianedini
#اولویت‌های‌فراموش‌شده

🔹 در کشور ما با وجود انسان‌های نوع‌دوست و نیکوکار - که خدا خیرشان دهاد - مبالغ هنگفتی صرف امور خیر می‌شود؛

🔸 اما چقدر از این مبالغ خرج نیازهای جسم و چقدر خرج نیازهای روح افراد می‌شود؟

💠 به نظر شما کدام نیاز برای نیکوکاران اولویت دارد؟

https://telegram.me/morabianedini
••✾•🍃🌺🍃•✾••
http://instagram.com/morabianedini
#هشدارهای‌تربیتی
#اولویت‌های‌فراموش‌شده

مهربانی گمشده‌‌ی خانه و مدرسه

🔶 به تازگی تحقیقی منتشر شده است که با بررسی بیست دبیرستان دخترانه و پسرانه در تهران به موضوع قلدری بین دانش‌آموزان پرداخته شده‌است.

🔸 در این تحقیق که ایسنا آن‌را منتشر کرده است آمده است:
'حدود یک‌چهارم از دانش‌آموزان قربانی قلدری هستند و پسرها بیشتر از دخترها قربانی قلدری می‌شوند.'

🔘🕳🔘

🤔 چرا شیعه که باید مظهر مهربانی و تودّد باشد چنین شده است؟
و
🤔 به نظر شما برای حل این مشکل نوجوانانمان، باید چه کنیم؟

https://telegram.me/morabianedini
••✾•🍃🌺🍃•✾••
http://instagram.com/morabianedini
#کلیدهای_تربیتی
#اولویت‌های‌فراموش‌شده

🤔 دو طرفه↕️ یا یک طرفه⬇️ مساله این است.

👨‍🏫‌ معلم دینی با سابقه‌ای می‌گفت:
سالهای اول معلمی دوست داشتم همه بچه‌ها بیشتر به من گوش کنند
اما حالا دوست دارم بیشتر با من حرف بزنند...


🔸مشکل بیشتر معلمان، متولیان و مبلغان دین این است که باید بگویند و همه بشنوند؛ یعنی طالب یک گفتگوی یک طرفه هستند در حالی که دوران این روش تقریبا به سر آمده.

🔶 و تنها بستر قابل قبول و اثرگذار دوران ما گفتگوی دو طرفه و به اصطلاح تعاملی است.

👥 در گفتگوهاست که مشکلات عدم همراهی و موانع یادگیری خود نشان می‌دهد و تازه با باز شدن این باب گفتگو و رفع موانع معرفتی، رشد اتفاق می‌افتد.


https://telegram.me/morabianedini
••✾•🍃🌺🍃•✾••
http://instagram.com/morabianedini
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#اولویت‌های‌فراموش‌شده

💢 تقاضا از درگاه پروردگار عالم وقتی با حرکت در آن جهت همراه باشد؛ نوید تحقق و استجابت می‌دهد.

⭕️ مثلا وقتی می‌گوییم:
اللهم عجل لولیک الفرج
و تقاضای ظهور مصلح را داریم باید در جهت اصلاح خود بکوشیم.

🔻 خب این خلاف عقل است که من تقاضای ظهور مصلح را داشته باشم اما بنای به اصلاح خود نداشته باشم.

🤲 اَلّلهُمـّ؏َجِّل‌لِوَلیِّڪَ‌الفَرَج‌
واَقِمنابِخِدمَـتِه
#تربیت‌درآیات‌وروایات
#اولویتهای‌فراموش‌شده

💢 از صفات برگزیده و فراموش شده صفت #جوانمردی و #مروت است.

🔴 گاهی این صفت چندان جدی و مهم جلوه نمی‌کند اما در بزنگاه‌ها ارزش خود را نشان می‌دهد.

🔴 و بعضی اوقات از جوانمردان با مرام و با معرفت کاری بر می‌آید که از مدعیان و علمای اعلام بر نمی‌آید.


🕊 این حکایت فوق‌العاده که معروف به حدیث کفتربازهاست بسيار خواندنی و پر از نکات زیباست به شرطی که درست فهمیده شود.

🔻مثل این که به سادگی جوانان را طرد نکنیم و تحت هیچ شرایطی خودبزرگ‌بین نباشیم.

💎 عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ: أَنَّ عِدَّةً مِنْ أَهْلِ الْکُوفَةِ کَتَبُوا إِلَى الصَّادِقِ ع، فَقَالُوا: إِنَّ الْمُفَضَّلَ یُجَالِسُ الشِّطَارَ وَ أَصْحَابَ الْحَمَّامِ وَ قَوْماً یَشْرَبُونَ الشَّرَابَ، فَیَنْبَغِی أَنْ تَکْتُبَ إِلَیْهِ وَ تَأْمُرَهُ أَلَّا یُجَالِسَهُمْ.
فَکَتَبَ ع إِلَى الْمُفَضَّلِ کِتَاباً وَ خَتَمَ وَ دَفَعَ إِلَیْهِمْ، وَ أَمَرَهُمْ أَنْ یَدْفَعُوا الْکِتَابَ مِنْ أَیْدِیهِمْ إِلَى یَدِ الْمُفَضَّلِ. فَجَاءُوا بِالْکِتَابِ إِلَى الْمُفَضَّلِ -مِنْهُمْ زُرَارَةُ وَ عَبْدُ اللَّهِ بْنُ بُکَیْرٍ وَ مُحَمَّدُ بْنُ مُسْلِمٍ وَ أَبُو بَصِیرٍ وَ حُجْرُ بْنُ زَائِدَةَ- وَ دَفَعُوا الْکِتَابَ إِلَى الْمُفَضَّلِ فَفَکَّهُ وَ قَرَأَهُ، فَإِذَا فِیهِ: «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ، اشْتَرِ کَذَا وَ کَذَا وَ اشْتَرِ کَذَا ...» وَ لَمْ یَذْکُرُ قَلِیلًا وَ لَا کَثِیراً مِمَّا قَالُوا فِیهِ.
فَلَمَّا قَرَأَ الْکِتَابَ دَفَعَهُ إِلَى زُرَارَةَ وَ دَفَعَ زُرَارَةُ إِلَى مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ حَتَّى دَارَ الْکِتَابُ إِلَى الْکُلِّ.
فَقَالَ الْمُفَضَّلُ: مَا تَقُولُونَ؟
قَالُوا: هَذَا مَالٌ عَظِیمٌ حَتَّى نَنْظُرَ وَ نَجْمَعَ وَ نَحْمِلَ إِلَیْکَ، لَمْ نُدْرِکْ إِلَّا نَرَاکَ بَعْدُ نَنْظُرُ فِی ذَلِکَ.
وَ أَرَادُوا الِانْصِرَافَ، فَقَالَ الْمُفَضَّلُ: حَتَّى تَغَدَّوْا عِنْدِی.
فَحَبَسَهُمْ لِغَدَائِهِ وَ وَجَّهَ الْمُفَضَّلَ إِلَى أَصْحَابِهِ الَّذِینَ سَعَوْا بِهِمْ، فَجَاءُوا فَقَرَأَ عَلَیْهِمْ کِتَابَ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع، فَرَجَعُوا مِنْ عِنْدِهِ؛ وَ حَبَسَ الْمُفَضَّلُ هَؤُلَاءِ لِیَتَغَدَّوْا عِنْدَهُ، فَرَجَعَ الِفْتَیان وَ حَمَلَ کُلُّ وَاحِدٍ مِنْهُمْ عَلَى قَدْرِ قُوَّتِهِ أَلْفاً وَ أَلْفَیْنِ وَ أَقَلَّ وَ أَکْثَرَ، فَحَضَرُوا أَلْفَیْ دِینَارٍ وَ عَشَرَةَ آلَافِ دِرْهَمٍ قَبْلَ أَنْ یَفْرُغَ هَؤُلَاءِ مِنَ الْغَدَاةِ،
فَقَالَ لَهُمُ الْمُفَضَّلُ: تَأْمُرُونِّی أَنْ أَطْرُدَ هَؤُلَاءِ مِنْ عِنْدِی؟ تَظُنُّونَ أَنَّ اللَّهَ تَعَالَى یَحْتَاجُ إِلَى صَلَاتِکُمْ وَ صَوْمِکُمْ؟

⭕️ محمد بن سنان گوید:

🍷عده‌ای از کوفیان ( که از اصحاب مورد اعتماد بودند) به امام صادق(ع) نامه نوشتند که مفضل با افراد پست(لات)، کفتر باز و شراب‌خوار نشست و برخاست می‌کند، خوب است که نامه‌ای به او بنویسید و به او دستور دهید با آنان ننشیند.

📜 امام نامه‌ای به مفضل نوشتند و آن را مهر و موم کرده به آنها دادند و دستور دادند که نامه را به دست خود مفضل بدهند.
آنها هم به همراه نامه آمدند پیش او -در بین این جماعت زراره و عبد الله بن بکیر و محمد بن مسلم و ابو بصیر و حجر بن زائده بودند- و نامه را دادند به مفضل، او نامه را باز کرد و خواند، در آن نوشته شده بود:

📜 بسم الله الرحمن الرحیم، بخر این و آن را و...( لیست خریدی دادند.)

🕊 و به چیزی از آن مطالبی که آنها درباره مفضل گفته بودند (که مفضل با لات‌ها و کفتربازها نشست و برخواست می‌کند) اشاره نکردند.

✉️ وقتی مفضل نامه را خواند آن را به زراره داد و زراره هم به محمد بن مسلم داد تا این‌که نامه نزد همه چرخید.

🤔 مفضل گفت: چه می‌گویید؟

💰گفتند: این مال زیادی است، باید بررسی کنیم و هر چه داریم جمع کنیم و برای تو بیاوریم، به چنین مالی دست نمی‌یابیم مگر این‌که بعدا تو را ببینیم و در این‌باره با هم فکر کنیم.

🥙 همین که خواستند بروند، مفضل به آنها گفت: ناهار را پیش من باشید.

🍗مفضل آنها را برای ناهار نگه داشت و فرستاد دنبال همان رفقایی که اینها پیش امام (ع) بدگویی و سعایت آنها را کرده بودند.

⚡️آنها (کفتر بازها) هم آمدند و مفضل نامه امام صادق(ع) را برای آنها خواند.

🌞 آنها از نزد مفضل رفتند و در حالی‌که مهمانان مفضل مشغول ناهار بودند، آن جوان‌مردان برگشتند در حالی‌که هر کدامشان به اندازه توانشان -هزار یا دو هزار یا کمتر و بیشتر- پول آورده بودند، و قبل از این‌که آنها ناهارشان تمام شود، در مجموع دو هزار دینار و ده هزار درهم آوردند.

🌻 سپس مفضل به آنها (زراره و ...) گفت: آیا می‌گویید من این جماعت را از نزد خود برانم و دور کنم؟
فکر می‌کنید خدا به نماز و روزه شما نیاز دارد؟

📚رجال کشی، ص ۳۲۶

@morabianedini
#اولویتهای‌فراموش‌شده

😓 چه قصه‌ی پر غصه‌ای است، فراموشي تربیت و پیش‌گیری نکردن از نابودی یک روح...

👈 باور کنید با یک صدم این مقدار و با تربیت به‌هنگام، می‌توان از این همه هزینه جلوگیری کرد و از این مهم‌تر مانع عاقبتی که به شر ختم می‌شود گشت....

🤔 آیا وقت آن نشده که کنار صدها کار خیر، تربیت اولویت یابد و یا دست‌کم همسنگ آنان شود؟

آخر چه کاری مهم‌تر از ساختن یک فکر، یک انسان و یک آینده؟

☀️ هنوز باور نکرده‌ایم که ساختن یک حسینی، قیمتی‌تر از ساختن یک حسینیه و ساخت یک مسجدی ارزنده‌تر از ساخت یک مسجد است!!

💫 چه خوب که برای بچه‌های سرطانی، بدسرپرست و فقیر هزینه می‌کنیم و جه بد که برای تربیت دست روی دست می‌گذاریم...

☑️ مال و جان و عمرمان را بهینه صرف کنیم...


و إنّي مَسؤولٌ و إنّكُم مسؤولُونَ...

@nejaat_ir
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#یک‌خاطره
#اولویتهای‌فراموش‌شده

🔸 در دوران معلمی‌، بچه‌ها را در دفاع از مظلوم تهییج می‌کردم.

🔹 مثلا یک طرحی داشتیم که تیم مدافعان از مسخره شوندگان درست می‌کردیم و ..

🤔 این شاخص دینی مهم نباید رو به افول و فراموشی رود و افراد بی تفاوت تربیت شوند.

امام صادق عليه‌السلام: 

💎ما مِن مؤمِنٍ يُعِينُ مؤمنا مَظلوما إلاّ كانَ أفضَلَ مِن صِيامِ شَهرٍ و اعتِكافِهِ في المَسجدالحَرامِ و ما مِن مؤمِنٍ يَنصُرُ أخاهُ و هُو يَقدِرُ على نُصرَتِهِ إلاّ نَصَرَهُ اللّه ُ في الدُّنيا و الآخِرَةِ و ما مِن مُؤمنٍ يَخذُلُ أخاهُ و هُو يَقدِرُ على نُصرَتِهِ إلاّ خَذَلَهُ في الدُّنيا و الآخِرَة.

📚 بحارالأنوار: 75/20/17

💎 هيچ مؤمنى مؤمن ستمديده‌اى را يارى نرساند، مگر آن كه اين كار او برتر از يك ماه روزه و اعتكاف در مسجدالحرام باشد.
و هيچ مؤمنى نيست كه بتواند برادر خود را يارى رساند و ياريش دهد، مگر آن كه خدا در دنيا و آخرت او را يارى كند.

و هيچ مؤمنى نيست كه بتواند برادرش را يارى دهد، اما تنها و بى‌ياورش گذارد، مگر آن كه خدا در دنيا و آخرت او را تنها و بى‌ياور گذارد.

☑️ ببینید مروّت را در این جوانان☝️

••✾•🍃🌺🍃•✾••
@morabianedini
••🕊• مربّیان دینی ••🕊••
معمولا کسی برای دفاع از حق خود را به زحمت نمی‌اندازد چه رسد به خطر‌...

شما چطور؟ اگر موقعیتی پیش آید که بفهمید حقی از کسی ضایع شده و فردی مظلوم واقع شده؟ آیا جهت احقاق حق او قدمی برمی‌دارید؟
#یک‌کم‌تامل
#رشدفردی
#اولویتهای‌فراموش‌شده

✳️ از جمله ضرورت‌های تربیت دینی زمانه‌ی ما، مقابله با #بی‌تفاوتی در نسل حاضر است‌.

🥱 نسلی که راحت‌طلبانه سر در لاک خود دارد و کمک به دیگران و به خصوص یاری صاحبان حق و مظلومان را در برنامه خود نه.

🤷🤷‍♀ نسلی که خود را درگیر مسائل اختلافی نمی‌کند و همیشه دستی از دور بر آتش دارد...

البته که خود ما هم گاه به همین گرفتاری مبتلاییم...

❇️ مثلا بین ظالم و مظلوم یا از هیچ‌یک طرف‌داری نمی‌کنیم، یا به قول معروف با ریش‌سفیدی و میانه‌گیری می‌خواهیم مساله را رفع و رجوع کنیم.

🪴چون غیر از این کار را به مصلحت خود نمی‌دانیم.

در حالی که دستور امیرالمؤمنین علی علیه‌السّلام این است:

💎 كونا لِلظّالِمِ خَصْما وَ لِلْمَظْلومِ عَوْنا؛

دشمن ظالم و ياور مظلوم باشيد.

📚 نهج البلاغه، از نامه ۴۷



🟢 به نظرتان در یک اختلاف کدام درست است؟

بی طرفی،
میانه‌گیری بین حق و باطل یا
طرف‌داری از حق


🟩 یعنی در جایی که از آدمی کاری بر می‌آید، طرف‌داری یا سکوت در برابر ظلم یا طرف‌داری نکردن از مظلوم، چوب خوردن ندارد؟؟

‼️ #بی‌تفاوت نباشیم و #بی‌تفاوت تربیت نکنیم.

••✾•🍃🌺🍃•✾••
https://telegram.me/morabianedini
#اولویتهای‌فراموش‌شده

⚡️چه بخواهیم، نه نخواهیم، آزمایش سنت دائمی پروردگار است و خلقت بدون آن معنا ندارد.

💫 و شگفت آن‌که امتحان هیچ دو نفری، کاملا مثل هم نیست.

☀️ خود و بچه‌ها را متذکر و آماده‌ی این امتحان همیشگی بنماییم.

••✾•🍃🌺🍃•✾••
https://telegram.me/morabianedini
#اولویتهای‌فراموش‌شده

☝️راه تقرب به امام هشتم علیه‌السّلام

🕌 و سلام بر امام رئوف صلوات‌الله‌علیه.

🌤اَلّلهُمـّ؏َجِّل‌لِوَلیِّڪَ‌الفَرَج‌
واَقِمنابِخِدمَـتِه 🤲
#یک_خاطره
#اولویتهای‌فراموش‌شده

🤔 راحت داد می‌زنیم و اخراج می‌کنیم اما راحت عذرخواهی و جبران نمی‌کنیم.

☑️ داستان زیر اشک مرا که در آورد شما را نمی‌دانم.



🔅 با وقار همیشگی داشت در راه‌روی دبستان قدم می‌زد و به کلاس‌ها سرکشی می کرد.

از دور پسری کوچک و گريان را کنار در کلاس اول دید که صورتش را بین دست‌هایش مخفی کرده.

پسرک تند تند با پشت دستش اشک‌ها را از چشمانش پاک می‌کرد و دوباره صورتش را مخفی می‌کرد.
معلوم بود که هیچ دوست نداشت چهره‌اش دیده شود.

گريه‌ها و هق‌هق‌هایش که حالا حسابی به هم آمیخته بود فریاد می‌زد که دل کوچک پسرک حسابی گرفته.

آقای مدیر با وجود جثه بزرگش، دلی بی‌اندازه کوچک داشت و از دیدن پسرک گريان، حسابی دلش گرفته بود.

او هر طور بود پسر را به دفترش برد تا شاید بتواند علت آن اخراج و این قطرات اشک ریزان را جویا شود...

فردا صبح،
آقای مدیر سر صف صبح‌گاه پشت بلندگو رفت.

بچه های هر کلاس مرتب و بی‌صدا پشت خط سبز رنگ ایستاده بودند.

به خصوص کلاس اولی‌ها که بعضی‌هایشان هیچ جم نمی‌خوردند.

آقای مدیر بسم اللهی گفت و از لابلای جمعیت، پسرک کلاس اولی را با نگاهش صید کرد و اسمش را صدا زد و پیش خودش ایستاند.

او گفت
بچه‌ها دیروز این دوست خوبمان از کلاس اخراج شد، اما به اشتباه، ولی من امروز می‌خواهم جبران کنم تا هر چه ناراحتی هست و نیست را از دل این دوست کوچکم بیرون بیاورم...

بعد هم بی معطلی در مقابل چشمان بهت‌زده بچه‌ها پسرک را بر دوش خود سوار کرد و شروع کرد دور حیاط مدرسه و بچه‌ها حرکت کردن.

معلم‌ها چشم‌هایشان چهار تا شده بود و بچه‌ها ماتشان برده بود.

فقط صدای قدم‌های آقای مدیر بود که شنیده می‌شد و درخواست‌های بریده بریده پسرک که از سر خجالت می‌گفت نه آقا... آقا نه....

بعد از سه‌چهار قدمی، یکی از بچه‌ها به خودش آمد و شروع کرد برای آقای مدیر کف زدن.

بچه‌ها هم که انگار منتظر بودند کسی یخشان را بشکند در حالی که با نگاه هیجان‌زده‌شان آقای مدیر را تعقیب می‌کردند با تمام وجود او را تشویق کردند.

این بار برعکس همیشه معلم‌ها از بچه‌ها یاد گرفتند و شروع کردند به تشویق مدیر مهربان.

بعضی از معلم‌ها چشمانشان از شور پر از اشک شده بود و نمی‌توانستند از ریزش آن جلوگیری کنند.

فقط آقای مدیر بود که می‌توانست خود را کنترل کند و کاسه چشمش لبریز از اشک بود اما قطرات آن سرریز و سرازیر نشد.

🔅🔆🔆🔆🔆🔅

آن پسر که الان سال‌هاست فارغ‌التحصیل شده بعید است که از دوران دبستانش چیزی به خاطر آورد جز مهرورزی و جوان‌مردی آقای مدیر را، آقای مدیری که حالا سال‌هاست زیر خاک خوابیده‌‌...

خاطره ای از مرحوم #استادرضاتنها رحمت‌الله‌علیه

https://telegram.me/morabianedini
••✾•🍃🌺🍃•✾••
http://eitaa.com/morabianedini
#اولویتهای‌فراموش‌شده

🔸روحیه قدرشناسی بسیار مورد تاکید عقل و نقل است و آثار بسیاری دارد.

🔹 مثلا خاصیت خطاپوشی دارد و در عین حال بنا به روایات نزد خدای متعال از بالاترین صفات اخلاقی است.



پسر بیمار که از خدمات پزشک جراح برای پدرش راضی بوده، به دليل فقر مالي به جاي هديه براي تشكر ماشین دکتر را شسته است...

https://telegram.me/morabianedini
••✾•🍃🌺🍃•✾••
http://eitaa.com/morabianedini
#اولویتهای‌فراموش‌شده

🤔 در بعضی نگاه‌های تربیتی خبری از اهل‌بیت علیهم‌السلام و تمسک به آنان نیست.

❗️گویا این ذوات بی‌همتا تنها از آن هیئتی‌ها هستند و به تربیت ربطی ندارند!!!

حال آن‌که تربیت یعنی عزیز خدای مهربان، عزیز ما باشد و برگزیده خدای مهربان برگزیده ما و
🗯چه پناهی بهتر از اهل‌بیت علیهم‌السلام؟

🔸 قَالَ أَمِيرُاَلْمُؤْمِنِينَ عَلَيْهِ‌السَّلاَمُ:

💎 أَنَا مَلْجَأُ كُلِّ ضَعِيفٍ وَ مَأْمَنُ كُلِّ خَائِفٍ.

من پشت و پناه هر ضعیفی و موجب امنیت هر کس که ترسیده هستم.

📚 التوحيد ، ج۱ ، ص۱۶۴
📚 معاني الأخبار ، ج۱ ، ص۱۷
📚 الإختصاص ، ج۱ ، ص۲۴۸

🔸 قَالَ الصادق علیه‌السلام :

💎 نَحْنُ كَهْفٌ لِمَنِ الْتَجَأَ.

ما پناهگاهى هستيم براى كسى كه به ما پناه آورد.

📚 رجال الكشي ، ج۱ ، ص ۵۳۳ 

💫راستی نیمه‌ی شعبان نزدیک است.

☑️ برای بزرگداشت مولایمان کاری کنیم.

🌤اَلّلهُمـّ؏َجِّل‌لِوَلیِّڪَ‌الفَرَج‌
واَقِمنابِخِدمَـتِه 🤲

https://telegram.me/morabianedini
••✾•🍃🌺🍃•✾••
http://eitaa.com/morabianedini
#اولویتهای‌فراموش‌شده

🔻 عامل رضایت از زندگی چیست؟
حاصل ۷۵ سال پژوهش...


حتما بخوانید!

■رابرت ولدینگر، روانشناس، پژوهشگر و استاد دانشگاه هاروارد است. او به‌خاطر مدیریت پژوهش گسترده‌ای که در این دانشگاه درباره‌ی رشد انسان در دوران بزرگسالی در حال انجام است، شناخته می‌شود؛ پژوهشی که تا امروز بیشتر از ۷۵ سال از آغاز آن می‌گذرد و همچنان ادامه خواهد داشت.

در این مطلب آقای ولدینگر آخرین یافته‌های این تحقیق طولانی درباره‌ی عوامل شادی، سلامتی روحی و جسمی و رضایت‌مندی از زندگی را مرور می‌کند که دست بر قضا هیچ‌کدام ربطی به ثروت و شهرت ندارند!

□ در طول مدتی که زندگی می‌کنیم  چه چیزی ما را سالم و شاد نگه می‌دارد؟ اگر الان قرار بود برای آینده‌تان به بهترین نحو ممکن سرمایه‌گذاری کنید، زمان و انرژی خود را کجا صرف می‌کردید؟ در ابتدای هزاره‌ی جدید، یک نظرسنجی از نسل جوان انجام شد و از آنها پرسیدند مهم‌ترین اهداف زندگی‌شان چیست؟
بیش از ۸۰ درصد گفتند هدف اصلی آنها در زندگی پولدارشدن است. ۵۰ درصد از همین جوانان  هدف اصلی دیگرشان را مشهور شدن عنوان کردند.

●همواره به ما گفته‌اند که زیاد کار کنید و بیشتر جمع کنید! این احساس را به ما داده‌اند که برای داشتن یک زندگی خوب لازم است دنبال این چیزها برویم. تصویر ما درباره‌ی همه‌ی زندگی‌ها، انتخاب‌هایی که آدم‌ها می‌کنند و چگونگی مفید واقع‌شدن آن تصمیم‌ها برای آنها، نشان می‌دهد که رسیدن به آن تصویرها تقریباً غیر ممکن است.

○بیشتر چیزهایی که ما از زندگی بشر می‌دانیم، از این طریق به دست آمده که از مردم خواستیم گذشته را بخاطر بیاورند و همانطور که می‌دانیم، ادراک صددرصدی نیست و خیلی وقت‌ها بخش وسیعی از چیزهایی که در زندگی برایمان اتفاق افتاده را فراموش می‌کنیم. بعلاوه حافظه هم گاهی کاملاً خلاقانه عمل می‌کند!

■اما اگر بتوانیم کل زندگی‌ها را - آن‌طور که در طول زمان اتفاق می‌افتد - ببینیم چه؟ چه می‌شود اگر بتوانیم تمام مسیری که مردم از زمان نوجوانی تا سن پیری طی کرده‌اند را مطالعه کنیم تا ببینیم چه چیزی واقعاً مردم را شاد می‌کند؟

□ما این کار را کردیم. پژوهش دانشگاه هاروارد در حوزه‌ی دوره‌ی رشد بزرگسالی، شاید طولانی‌ترین پژوهش درباره‌ی زندگی بزرگسالی باشد که تاکنون انجام شده است. ما ۷۵ سال، زندگی ۷۲۴ مرد را هر سال زیر نظر گرفتیم و از آنها درباره‌ی کارشان، زندگی‌شان در خانه و سلامتی‌شان می‌پرسیدیم و البته که در تمام این مسیر نمی‌دانستیم داستان زندگی آنان چطور به پایان خواهد رسید.

●پژوهش‌هایی مانند این بسیار نادر است. چنین پژوهش‌هایی اغلب در طول یک دهه از بین رفته است چرا که تعداد زیادی از آدم‌ها از جریان پژوهش خارج شده‌اند یا بودجه‌ی پروژه قطع شده یا پژوهشگران جدا شده‌ یا مرده‌اند و هیچ‌کسی ادامه‌ی کار آنان را پیگیری نکرده است. اما با ترکیبی از شانس و با مقاومت و اصرار چند نسل از پژوهشگران، این پژوهش به سرانجام رسیده است.

○حدود ۶۰ نفر از ۷۲۴ مرد اصلی شرکت‌کننده در این پژوهش هنوز زنده‌اند و با اینکه بیشترشان بالای ۹۰ سال سن دارند، همچنان در این پروژه حضور دارند. حالا ما مطالعه روی بیش از ۲۰۰۰ نفر از بچه‌های این مردان را آغاز کرده‌ایم و من چهارمین مدیر این پژوهش هستم!

■ما از سال ۱۹۳۸ زندگی دو گروه از آدم‌ها را زیر نظر گرفته‌ایم: کار گروه اول در این پژوهش زمانی آغاز شد که آنها دانشجوی سال دوم دانشگاه هاروادر بودند و در طول جنگ جهانی دوم، دانشگاه را تمام کردند. تعداد زیادی از آنان برای خدمت به جنگ رفتند. دسته‌ی دومی که ما زیر نظر گرفتیم، گروهی از پسران از فقیرترین محله‌های بوستون بود؛ پسرانی که مخصوصاً به دلیل تعلق داشتن به خانواده‌های مشکل‌دار و محروم دهه‌ی ۱۹۳۰ بوستون، برای این پژوهش انتخاب شدند. بیشتر آنان مستأجر اتاق‌هایی بودند که حتی آب گرم و سرد نداشت.

□زمانی که آنان وارد روند پژوهش شدند، با همه‌شان مصاحبه شد و آزمایش‌های پزشکی دادند و ما به خانه‌هایشان رفتیم و با والدینشان هم مصاحبه کردیم. سپس این نوجوانان به بزرگسالی رسیدند و به عرصه‌های مختلف زندگی قدم گذاشتند. آنها کارگر کارخانه، وکیل، بنّا یا پزشک شدند. یک نفر از آنان  رئیس‌جمهوری ایالات متحده شد و عده‌ای دیگر الکلی و بعضی‌ها به شیزوفرنی مبتلا شدند. عده‌ای پله‌های ترقی را طی کردند و بالا رفتند و عده‌ای راه معکوس را.

●بنیانگذاران این پژوهش هرگز در عمیق‌ترین رویایشان هم تصور نمی‌کردند که ۷۵ سال بعد، این مطالعه همچنان ادامه دارد! هر دو سال یک‌بار پژوهشگران این پروژه افراد مورد مطالعه را فرا می‌خواندند و از آنان می‌پرسیدند که آیا مایلند به دسته‌ی جدیدی از سؤالات ما درباره‌ی زندگی‌شان جواب بدهند؟ خیلی از آنها که در شهر بوستون زندگی می‌کردند می‌پرسیدند «چرا باز هم می‌خواهید روی من مطالعه کنید؟ زندگی من آنقدرها جذاب نیست».

👇ادامه مطلب👇