انسان از دو طریق میتواند زندگی کند: او یا از طریق کلمه "نه" زندگی میکند؛ که به همین سبب دائما در حال زجر کشیدن است و در جهنم سر میکند
و یا میتواند از طریق "بله" به زندگی ادامه دهد.
لحظهای که بله میگویید، وجودتان باز میشود
«بله» بهاری است برای گل روح شما
پذیرا بودن، مثبت بودن و بله گفتن به هستی بزرگترین خصیصه مذهبی بودن است
کنار گذاشتن کلمه نه، به منزله کنار گذاشتن ذهن است
ذهن کلاً به خاطر گفتن "نه" است که وجود دارد. ذهن اساساً منفیگراست. تمام موجودیت ذهن براساس قبول نکردن یا رد کردن پایهریزی شده است. همیشه به نیمه تاریک چیزها نگاه میکند و قادر به دیدن نیمهی روشن نیست.
زمانی که بله بگویید تمام زاویه دید شما عوض میشود
بله گفتن شما را از ذهن به قلب حرکت میدهد
ذهن مترادف است با نه
و قلب مترادف است با بله
یک بله کامل. قلب تأییدکننده است، احترام گذارنده است، عشق میورزد، اعتماد دارد.
شخصی که بله میگوید حتی اگر زمانی چیزی را دوست نداشته باشد، با این حال میگوید بله، زیرا او به خِرَد هستی اعتماد میکند. او میگوید هستی بهتر از من میداند چون من فقط قسمتی از آن هستم، و اگر من در حالتی باشم که آن چیز را دوست ندارم حتماً اشتباه میکنم. من باید رشد کنم، من باید بیشتر آگاه شوم و بیشتر درک کنم
اما هستی هیچوقت نمیتواند اشتباه باشد!
مذهب میتواند در یک جمله خلاصه شود:
"هستی هیچوقت اشتباه نیست". بنابراین فقط تسلیم شدن میماند.
#اعتماد
همین که شروع به اعتماد کنی
باز و پذيرا میشوی.
بی اعتمادی تو را #بسته نگاه می دارد ،
زیرا تو به هنگام دفاع به طور طبیعی بسته می مانی و از #پذیرش می ترسی
تو فقط هنگام اعتماد کردن باز و پذیرا میشوی.
هیچ چیزی برای ترسیدن وجود ندارد،
اینجا خانه ی توست.
درختان ،ستارگان،خورشید و ماه همگی عضوی ازخانواده تو، برادران وخواهران تو هستند. #جهان_یک_خانواده_است.
این تجربه زمانی امکان پذیر میشود که:
تو اعتماد کنی وپس از آن شادمانی گريز ناپذیر میشود......
بدون آن سرنوشت تو بدبختی است.
از بدبختی نمی توانی بگریزی.
با آن شادمانی طبیعی است.
شادمانی با پای خودش می آید.
#اشو
و یا میتواند از طریق "بله" به زندگی ادامه دهد.
لحظهای که بله میگویید، وجودتان باز میشود
«بله» بهاری است برای گل روح شما
پذیرا بودن، مثبت بودن و بله گفتن به هستی بزرگترین خصیصه مذهبی بودن است
کنار گذاشتن کلمه نه، به منزله کنار گذاشتن ذهن است
ذهن کلاً به خاطر گفتن "نه" است که وجود دارد. ذهن اساساً منفیگراست. تمام موجودیت ذهن براساس قبول نکردن یا رد کردن پایهریزی شده است. همیشه به نیمه تاریک چیزها نگاه میکند و قادر به دیدن نیمهی روشن نیست.
زمانی که بله بگویید تمام زاویه دید شما عوض میشود
بله گفتن شما را از ذهن به قلب حرکت میدهد
ذهن مترادف است با نه
و قلب مترادف است با بله
یک بله کامل. قلب تأییدکننده است، احترام گذارنده است، عشق میورزد، اعتماد دارد.
شخصی که بله میگوید حتی اگر زمانی چیزی را دوست نداشته باشد، با این حال میگوید بله، زیرا او به خِرَد هستی اعتماد میکند. او میگوید هستی بهتر از من میداند چون من فقط قسمتی از آن هستم، و اگر من در حالتی باشم که آن چیز را دوست ندارم حتماً اشتباه میکنم. من باید رشد کنم، من باید بیشتر آگاه شوم و بیشتر درک کنم
اما هستی هیچوقت نمیتواند اشتباه باشد!
مذهب میتواند در یک جمله خلاصه شود:
"هستی هیچوقت اشتباه نیست". بنابراین فقط تسلیم شدن میماند.
#اعتماد
همین که شروع به اعتماد کنی
باز و پذيرا میشوی.
بی اعتمادی تو را #بسته نگاه می دارد ،
زیرا تو به هنگام دفاع به طور طبیعی بسته می مانی و از #پذیرش می ترسی
تو فقط هنگام اعتماد کردن باز و پذیرا میشوی.
هیچ چیزی برای ترسیدن وجود ندارد،
اینجا خانه ی توست.
درختان ،ستارگان،خورشید و ماه همگی عضوی ازخانواده تو، برادران وخواهران تو هستند. #جهان_یک_خانواده_است.
این تجربه زمانی امکان پذیر میشود که:
تو اعتماد کنی وپس از آن شادمانی گريز ناپذیر میشود......
بدون آن سرنوشت تو بدبختی است.
از بدبختی نمی توانی بگریزی.
با آن شادمانی طبیعی است.
شادمانی با پای خودش می آید.
#اشو
#سوال_از_اشو
اشو عزیز، بحرانِ زندگیِ زناشویی از کجا آغاز می شود؟
در برابر آن چه باید کرد؟
#پاسخ:
بسیاری از رابطه ها نه بر مبنای عشق،
بلکه بر اساس کشش جنسی استوارند.
در این گونه پیوندها، همسر کالایی است که مورد بهره برداری قرار میگیرد. و به سطح اشیاء تنزل پیدا میکند.
بنابراین ترس ایجاد می شود.
همین ترس است که به حسادت تبدیل می شود.
#آنگاه باید از اشیاء محافظت کرد.
#آنگاه انواع قفل های ایمنی و زنجیرها ساخته می شود.
و زن و مرد مدام یکدیگر را می پایند و زیر نظر و کنترل قرار می دهند.
بحرانِ زندگیِ زناشویی دقیقاً از همین جا آغاز میشود
و " #اعتماد " که خمیر مایه اصلی یک رابطه عاشقانه است نابودمی شود.
وقتی ترس به جای عشق مینشیند، زندگی به زندان تبدیل میشود
و زن و شوهر زندانبان یکدیگر می شوند.
هیچ کس عاشق زندانبان خود که نام همسر بر خود دارد نیست.
هیچ کس عاشق دیوارهای زندان خویش که نام خانه بر خود دارد نیست.
عشق همیشه اعتماد میکند.
بدون استثناء اعتماد کردن امری ساختگی و زورکی نیست.
اعتماد پایه و اساس و شالوده یک پیوند حقیقی است.
اگر هست که باعث پیوستگی و پیوند است. اگر نیست، پس جدایی تنها راه است
جنگیدن برای ایجاد و تحمیل اعتماد به دیگری کاری بیهوده است.
اتلاف وقت است.
به این نکته توجه کن:
خود را اسیر کسی نکن که دوستت ندارد. و نمیتواند به تو اعتماد کند.
خشمگین هم نشو. فایده ای ندارد.
سعی نکن اعتماد را بر خود و بر دیگری تحمیل کنی. اینگونه فقط زمان و توانت را از دست خواهی داد.
ممکن است زمانی به خود بیایی که خیلی دیر شده است.
برخیز و گامی بردار.
یا اعتماد هست، یا نیست.
اگر نیست، برخیز و برو.
اگر کسی را دوست میداری و ژرفای وجودت با ژرفای او سخن میگوید، دیدار و پیوندتان اتفاقی مبارک و زیبا در هستی است.
اما اگر اعتمادی در کار نیست،
جدایی بهترین کار است.
هر چه زودتر بهتر.
زیرا بدین سان با جدایی نابود نمیشوی، ویران نمیشوی، قابلیت عشق ورزیدن را برای همیشه از دست نمیدهی.
جدا_شوید،
اما_یکدیگر_را_ویران_نکنید.
اشو
از_سکس_تا_فر_آگاهی
اشو عزیز، بحرانِ زندگیِ زناشویی از کجا آغاز می شود؟
در برابر آن چه باید کرد؟
#پاسخ:
بسیاری از رابطه ها نه بر مبنای عشق،
بلکه بر اساس کشش جنسی استوارند.
در این گونه پیوندها، همسر کالایی است که مورد بهره برداری قرار میگیرد. و به سطح اشیاء تنزل پیدا میکند.
بنابراین ترس ایجاد می شود.
همین ترس است که به حسادت تبدیل می شود.
#آنگاه باید از اشیاء محافظت کرد.
#آنگاه انواع قفل های ایمنی و زنجیرها ساخته می شود.
و زن و مرد مدام یکدیگر را می پایند و زیر نظر و کنترل قرار می دهند.
بحرانِ زندگیِ زناشویی دقیقاً از همین جا آغاز میشود
و " #اعتماد " که خمیر مایه اصلی یک رابطه عاشقانه است نابودمی شود.
وقتی ترس به جای عشق مینشیند، زندگی به زندان تبدیل میشود
و زن و شوهر زندانبان یکدیگر می شوند.
هیچ کس عاشق زندانبان خود که نام همسر بر خود دارد نیست.
هیچ کس عاشق دیوارهای زندان خویش که نام خانه بر خود دارد نیست.
عشق همیشه اعتماد میکند.
بدون استثناء اعتماد کردن امری ساختگی و زورکی نیست.
اعتماد پایه و اساس و شالوده یک پیوند حقیقی است.
اگر هست که باعث پیوستگی و پیوند است. اگر نیست، پس جدایی تنها راه است
جنگیدن برای ایجاد و تحمیل اعتماد به دیگری کاری بیهوده است.
اتلاف وقت است.
به این نکته توجه کن:
خود را اسیر کسی نکن که دوستت ندارد. و نمیتواند به تو اعتماد کند.
خشمگین هم نشو. فایده ای ندارد.
سعی نکن اعتماد را بر خود و بر دیگری تحمیل کنی. اینگونه فقط زمان و توانت را از دست خواهی داد.
ممکن است زمانی به خود بیایی که خیلی دیر شده است.
برخیز و گامی بردار.
یا اعتماد هست، یا نیست.
اگر نیست، برخیز و برو.
اگر کسی را دوست میداری و ژرفای وجودت با ژرفای او سخن میگوید، دیدار و پیوندتان اتفاقی مبارک و زیبا در هستی است.
اما اگر اعتمادی در کار نیست،
جدایی بهترین کار است.
هر چه زودتر بهتر.
زیرا بدین سان با جدایی نابود نمیشوی، ویران نمیشوی، قابلیت عشق ورزیدن را برای همیشه از دست نمیدهی.
جدا_شوید،
اما_یکدیگر_را_ویران_نکنید.
اشو
از_سکس_تا_فر_آگاهی
#سوال_از_اشو
اشو عزیز، بحرانِ زندگیِ زناشویی از کجا آغاز می شود؟
در برابر آن چه باید کرد؟
#پاسخ:
بسیاری از رابطه ها نه بر مبنای عشق،
بلکه بر اساس کشش جنسی استوارند.
در این گونه پیوندها، همسر کالایی است که مورد بهره برداری قرار میگیرد. و به سطح اشیاء تنزل پیدا میکند.
بنابراین ترس ایجاد می شود.
همین ترس است که به حسادت تبدیل می شود.
#آنگاه باید از اشیاء محافظت کرد.
#آنگاه انواع قفل های ایمنی و زنجیرها ساخته می شود.
و زن و مرد مدام یکدیگر را می پایند و زیر نظر و کنترل قرار می دهند.
بحرانِ زندگیِ زناشویی دقیقاً از همین جا آغاز میشود
و " #اعتماد " که خمیر مایه اصلی یک رابطه عاشقانه است نابودمی شود.
وقتی ترس به جای عشق مینشیند، زندگی به زندان تبدیل میشود
و زن و شوهر زندانبان یکدیگر می شوند.
هیچ کس عاشق زندانبان خود که نام همسر بر خود دارد نیست.
هیچ کس عاشق دیوارهای زندان خویش که نام خانه بر خود دارد نیست.
عشق همیشه اعتماد میکند.
بدون استثناء اعتماد کردن امری ساختگی و زورکی نیست.
اعتماد پایه و اساس و شالوده یک پیوند حقیقی است.
اگر هست که باعث پیوستگی و پیوند است. اگر نیست، پس جدایی تنها راه است
جنگیدن برای ایجاد و تحمیل اعتماد به دیگری کاری بیهوده است.
اتلاف وقت است.
به این نکته توجه کن:
خود را اسیر کسی نکن که دوستت ندارد. و نمیتواند به تو اعتماد کند.
خشمگین هم نشو. فایده ای ندارد.
سعی نکن اعتماد را بر خود و بر دیگری تحمیل کنی. اینگونه فقط زمان و توانت را از دست خواهی داد.
ممکن است زمانی به خود بیایی که خیلی دیر شده است.
برخیز و گامی بردار.
یا اعتماد هست، یا نیست.
اگر نیست، برخیز و برو.
اگر کسی را دوست میداری و ژرفای وجودت با ژرفای او سخن میگوید، دیدار و پیوندتان اتفاقی مبارک و زیبا در هستی است.
اما اگر اعتمادی در کار نیست،
جدایی بهترین کار است.
هر چه زودتر بهتر.
زیرا بدین سان با جدایی نابود نمیشوی، ویران نمیشوی، قابلیت عشق ورزیدن را برای همیشه از دست نمیدهی.
جدا_شوید،
اما_یکدیگر_را_ویران_نکنید.
اشو
از_سکس_تا_فر_آگاهی
اشو عزیز، بحرانِ زندگیِ زناشویی از کجا آغاز می شود؟
در برابر آن چه باید کرد؟
#پاسخ:
بسیاری از رابطه ها نه بر مبنای عشق،
بلکه بر اساس کشش جنسی استوارند.
در این گونه پیوندها، همسر کالایی است که مورد بهره برداری قرار میگیرد. و به سطح اشیاء تنزل پیدا میکند.
بنابراین ترس ایجاد می شود.
همین ترس است که به حسادت تبدیل می شود.
#آنگاه باید از اشیاء محافظت کرد.
#آنگاه انواع قفل های ایمنی و زنجیرها ساخته می شود.
و زن و مرد مدام یکدیگر را می پایند و زیر نظر و کنترل قرار می دهند.
بحرانِ زندگیِ زناشویی دقیقاً از همین جا آغاز میشود
و " #اعتماد " که خمیر مایه اصلی یک رابطه عاشقانه است نابودمی شود.
وقتی ترس به جای عشق مینشیند، زندگی به زندان تبدیل میشود
و زن و شوهر زندانبان یکدیگر می شوند.
هیچ کس عاشق زندانبان خود که نام همسر بر خود دارد نیست.
هیچ کس عاشق دیوارهای زندان خویش که نام خانه بر خود دارد نیست.
عشق همیشه اعتماد میکند.
بدون استثناء اعتماد کردن امری ساختگی و زورکی نیست.
اعتماد پایه و اساس و شالوده یک پیوند حقیقی است.
اگر هست که باعث پیوستگی و پیوند است. اگر نیست، پس جدایی تنها راه است
جنگیدن برای ایجاد و تحمیل اعتماد به دیگری کاری بیهوده است.
اتلاف وقت است.
به این نکته توجه کن:
خود را اسیر کسی نکن که دوستت ندارد. و نمیتواند به تو اعتماد کند.
خشمگین هم نشو. فایده ای ندارد.
سعی نکن اعتماد را بر خود و بر دیگری تحمیل کنی. اینگونه فقط زمان و توانت را از دست خواهی داد.
ممکن است زمانی به خود بیایی که خیلی دیر شده است.
برخیز و گامی بردار.
یا اعتماد هست، یا نیست.
اگر نیست، برخیز و برو.
اگر کسی را دوست میداری و ژرفای وجودت با ژرفای او سخن میگوید، دیدار و پیوندتان اتفاقی مبارک و زیبا در هستی است.
اما اگر اعتمادی در کار نیست،
جدایی بهترین کار است.
هر چه زودتر بهتر.
زیرا بدین سان با جدایی نابود نمیشوی، ویران نمیشوی، قابلیت عشق ورزیدن را برای همیشه از دست نمیدهی.
جدا_شوید،
اما_یکدیگر_را_ویران_نکنید.
اشو
از_سکس_تا_فر_آگاهی
همه ی خیرها، خیر نیستند و همه ی شرها، شر نیستند
اما برای انسانی که #اعتماد دارد و می داند که خدا نگه دار اوست، همه چیز خوب است
حتی اگر به ظاهر شر باشد، آن را با شکرگزاری تمام می پذیرد
اگر خیر باشد نیز با همان نگرش آن را می پذیرد. او انتخاب نمی کند، نمی گوید این باید باشد و آن نباید باشد
او خودش را کنار میکشد. او به سادگی باز و پذیرا می شود و در دلِ آن پذیرش دگرگونی وجود دارد
آن پذیرش اعتماد است،
آغاز سانیاس است.
پس در این لحظه این را فراموش کن که همواره باید نگران خودت و زندگی ات باشی، این را فراموش کن که همواره باید بارهایت را بر شانه های خودت حمل کنی، خدا پیشاپیش آن را انجام میدهد و بسیار هم عالی انجام میدهد
هیچ چیزی عالی تر از این سبک نگرش و زندگی نیست،
و من این را هشیاری مذهبی میخوانم، آن هیچ ربطی به مسیحیت یا هندوئیسم یا اسلام ندارد،
آن فقط هشیاری مذهبی خالص و اعتماد عظیم به خداوندیِ خداست.
اعتمادی عظیم به هستی که برای همه ما مادری میکند، هستی که ما جزئی از آن هستیم، فرزندان آن هستیم؛
آن چگونه میتواند با ما سر خصومت داشته باشد یا برعلیـه مـا باشد؟
با چنین ادراکی نه تنها زندگی تبدیل به یک سعادت و برکت میشود، بلکه مرگ هم....
#اشو
اما برای انسانی که #اعتماد دارد و می داند که خدا نگه دار اوست، همه چیز خوب است
حتی اگر به ظاهر شر باشد، آن را با شکرگزاری تمام می پذیرد
اگر خیر باشد نیز با همان نگرش آن را می پذیرد. او انتخاب نمی کند، نمی گوید این باید باشد و آن نباید باشد
او خودش را کنار میکشد. او به سادگی باز و پذیرا می شود و در دلِ آن پذیرش دگرگونی وجود دارد
آن پذیرش اعتماد است،
آغاز سانیاس است.
پس در این لحظه این را فراموش کن که همواره باید نگران خودت و زندگی ات باشی، این را فراموش کن که همواره باید بارهایت را بر شانه های خودت حمل کنی، خدا پیشاپیش آن را انجام میدهد و بسیار هم عالی انجام میدهد
هیچ چیزی عالی تر از این سبک نگرش و زندگی نیست،
و من این را هشیاری مذهبی میخوانم، آن هیچ ربطی به مسیحیت یا هندوئیسم یا اسلام ندارد،
آن فقط هشیاری مذهبی خالص و اعتماد عظیم به خداوندیِ خداست.
اعتمادی عظیم به هستی که برای همه ما مادری میکند، هستی که ما جزئی از آن هستیم، فرزندان آن هستیم؛
آن چگونه میتواند با ما سر خصومت داشته باشد یا برعلیـه مـا باشد؟
با چنین ادراکی نه تنها زندگی تبدیل به یک سعادت و برکت میشود، بلکه مرگ هم....
#اشو
ادامه پاسخ 👇👇
زنان چند راه ظریف را برای جنگیدن با مردان کشف کردهاند. اگر مرد خشمگین شود، زنش را کتک میزند
اگر زن خشمگین شود خودش را میزند و سرش را به دیوار میکوبد
مرد فکر خواهد کرد، “حالا چه فایده دارد. بهتر بود از ابتدا ساکت میماندم!”
عشقهای شما یک مبارزهی دایمی است. زن سعی دارد کنترل شوهرش را به دست آورد، مرد هم تلاش میکند تا زنش را کنترل کند. اینگونه باغ کوچک عشق شما هرگز ریشه نخواهد یافت. عشق باید از آتش عبور کند
و وقتی که عشق خالص شد، به اعتماد تبدیل میشود.
برای همین است که وقتی نزد مرشد میروی او عشق تو را به انواع راهها آزمایش میکند. و همانطور که گفتم، در این آزمون است که مردم فرار میکنند. آنان آماده نیستند با اینهمه آزمون روبهرو شوند. فقط مردمان معدودی هستند که شهامت این را دارند که از اینهمه آتش عبور کنند. و آنان که نمیتوانند از آتش گذر کنند، نمیتوانند پاک شوند، نمیتوانند خالص باشند. آنان نمیتوانند لیاقت خداوند را داشته باشند.
اعتماد را حفظ کن، بگذار اعتمادت بیشتر شود، آنگاه تابشی از آسمان با تو سخن میگوید. نگران نباش. به حرکت خود ادامه بده: این روندی لازم است برای پاکسازی، برای خالصشدن.
خداوند نامهربان و بیرحم نیست. ولی آزمون آتش باید برای عشق داده شود، زیرا از طریق آزمون آتش است که عشق به اعتماد تبدیل میشود.
عشق مانند یک گُل است و اعتماد مانند عطر آن گل. حتی آن مقدار خاک که در گل وجود داشته در عطر ازبین رفته است. حال آن عطر خالص است. همانطور که رایحهها به سمت بالا و به آسمان میرود، همانطور که دودِ عودها به سمت آسمان میرود، عطر گل عشق نیز به سمت آسمان میرود.
اگر گل سقوط کند به سمت زمین میافتد، عطر آن به بالا میرود. اگر شاخهی عود سقوط کند، به زمین میافتد؛ ولی دودِ آن عود به سمت آسمان می رود.
عشق به سمت زمین فرو میافتد؛ اعتماد به سمت آسمان صعود میکند. برای همین است که میگوییم فلانی در عشق سقوط کرده ــ Falling in love ـــ در تمام زبانهای دنیا چنین است. در عشق ما به سمت زمین سقوط میکنیم. جریان عشق سرپایینی است و به سمت پایین میرود. عشق درست مانند آبِ جاری است: آب از یک سطح به سطح پایینتر؛ و بازهم پایینتر میرود…. اعتماد مانند آبی است که بخار شده: شروع میکند به بالا رفتن: در آسمان ابرهای جمع میشوند. بهمحضی که بخار به آب تبدیل شود، به زمین نازل می شود. آب به محضی که بخار شود، به آسمان صعود میکند.
عشقی که از آتش گذر کرده باشد، تبخیر میشود. درست مانند تبخیر آب توسط آتش، عشق نیز به اعتماد تبدیل میشود و به آسمان صعود می کند
داستانهای عاشقان مخلص را بخوانید، راز و نیاز آنان را بخوانید و آنگاه درک خواهید کرد ــ چه اشکهایی، چه تشویشهایی، چه زاریهایی،
چه اشتیاقهایی، چه آتشهایی…
ولی فقط توسط راهرفتن روی ذغالهای گداخته است که فرد به معبد خداوند میرسد. این شرط باید که برآورده شود.
و به یاد بسپار:
خداوند نامهربان نیست و بیرحم نیست. حقیقت این است که این از مهر اوست که شما را در آزمون قرار میدهد. و هرچه آن آزمون سختتر باشد، خوشحالتر خواهی بود. سپاسگزار خواهی بود زیرا که او به تو اعتقاد زیادی داشته است.
یک مرشد بیشترین آزمونها را به مریدی میدهد که بیشترین یقین را دارد که چیزی برای او اتفاق خواهد افتاد. مرشد کسی را که به او اعتقادی نداشته باشد تحت آزمون قرار نمیدهد
آنان که آزمون عشق را داشتهاند خوشاقبال هستند.
عشق باید وزن شود، اشکهای عشق باید آزمایش شوند، خندهّای عشق نیز باید وزن شوند. عشق باید مورد آزمایش قرار گیرد.
و در راه عشق هزاران هزار مشکل وجود دارد، هزاران صخره هست. ولی اگر از آنها بالا بروی، به قلهی هیمالیا خواهی رسید، در قلّهی آتش ـــ جایی که قلهها با ماه و ستارگان گفتگو دارند، جایی که آن قلّهها با ابرهای گفتوشنود دارند. در همین قلهّهاست که اپانیشادها زاده شدند. در همین قلّهها سخنان گوراک زاده شدند؛ فراخوانِ بودا زاده شد؛ وداها زاده شدند… در خودِ همین قلّهها. اینها اوج عشق هستند. اینها خالصترین شکل عشق هستند. نام آنها #اعتماد است.
#اشو
تفسیر اشو از کتاب هندی“بمیر، ای یوگی! بمیر”
زنان چند راه ظریف را برای جنگیدن با مردان کشف کردهاند. اگر مرد خشمگین شود، زنش را کتک میزند
اگر زن خشمگین شود خودش را میزند و سرش را به دیوار میکوبد
مرد فکر خواهد کرد، “حالا چه فایده دارد. بهتر بود از ابتدا ساکت میماندم!”
عشقهای شما یک مبارزهی دایمی است. زن سعی دارد کنترل شوهرش را به دست آورد، مرد هم تلاش میکند تا زنش را کنترل کند. اینگونه باغ کوچک عشق شما هرگز ریشه نخواهد یافت. عشق باید از آتش عبور کند
و وقتی که عشق خالص شد، به اعتماد تبدیل میشود.
برای همین است که وقتی نزد مرشد میروی او عشق تو را به انواع راهها آزمایش میکند. و همانطور که گفتم، در این آزمون است که مردم فرار میکنند. آنان آماده نیستند با اینهمه آزمون روبهرو شوند. فقط مردمان معدودی هستند که شهامت این را دارند که از اینهمه آتش عبور کنند. و آنان که نمیتوانند از آتش گذر کنند، نمیتوانند پاک شوند، نمیتوانند خالص باشند. آنان نمیتوانند لیاقت خداوند را داشته باشند.
اعتماد را حفظ کن، بگذار اعتمادت بیشتر شود، آنگاه تابشی از آسمان با تو سخن میگوید. نگران نباش. به حرکت خود ادامه بده: این روندی لازم است برای پاکسازی، برای خالصشدن.
خداوند نامهربان و بیرحم نیست. ولی آزمون آتش باید برای عشق داده شود، زیرا از طریق آزمون آتش است که عشق به اعتماد تبدیل میشود.
عشق مانند یک گُل است و اعتماد مانند عطر آن گل. حتی آن مقدار خاک که در گل وجود داشته در عطر ازبین رفته است. حال آن عطر خالص است. همانطور که رایحهها به سمت بالا و به آسمان میرود، همانطور که دودِ عودها به سمت آسمان میرود، عطر گل عشق نیز به سمت آسمان میرود.
اگر گل سقوط کند به سمت زمین میافتد، عطر آن به بالا میرود. اگر شاخهی عود سقوط کند، به زمین میافتد؛ ولی دودِ آن عود به سمت آسمان می رود.
عشق به سمت زمین فرو میافتد؛ اعتماد به سمت آسمان صعود میکند. برای همین است که میگوییم فلانی در عشق سقوط کرده ــ Falling in love ـــ در تمام زبانهای دنیا چنین است. در عشق ما به سمت زمین سقوط میکنیم. جریان عشق سرپایینی است و به سمت پایین میرود. عشق درست مانند آبِ جاری است: آب از یک سطح به سطح پایینتر؛ و بازهم پایینتر میرود…. اعتماد مانند آبی است که بخار شده: شروع میکند به بالا رفتن: در آسمان ابرهای جمع میشوند. بهمحضی که بخار به آب تبدیل شود، به زمین نازل می شود. آب به محضی که بخار شود، به آسمان صعود میکند.
عشقی که از آتش گذر کرده باشد، تبخیر میشود. درست مانند تبخیر آب توسط آتش، عشق نیز به اعتماد تبدیل میشود و به آسمان صعود می کند
داستانهای عاشقان مخلص را بخوانید، راز و نیاز آنان را بخوانید و آنگاه درک خواهید کرد ــ چه اشکهایی، چه تشویشهایی، چه زاریهایی،
چه اشتیاقهایی، چه آتشهایی…
ولی فقط توسط راهرفتن روی ذغالهای گداخته است که فرد به معبد خداوند میرسد. این شرط باید که برآورده شود.
و به یاد بسپار:
خداوند نامهربان نیست و بیرحم نیست. حقیقت این است که این از مهر اوست که شما را در آزمون قرار میدهد. و هرچه آن آزمون سختتر باشد، خوشحالتر خواهی بود. سپاسگزار خواهی بود زیرا که او به تو اعتقاد زیادی داشته است.
یک مرشد بیشترین آزمونها را به مریدی میدهد که بیشترین یقین را دارد که چیزی برای او اتفاق خواهد افتاد. مرشد کسی را که به او اعتقادی نداشته باشد تحت آزمون قرار نمیدهد
آنان که آزمون عشق را داشتهاند خوشاقبال هستند.
عشق باید وزن شود، اشکهای عشق باید آزمایش شوند، خندهّای عشق نیز باید وزن شوند. عشق باید مورد آزمایش قرار گیرد.
و در راه عشق هزاران هزار مشکل وجود دارد، هزاران صخره هست. ولی اگر از آنها بالا بروی، به قلهی هیمالیا خواهی رسید، در قلّهی آتش ـــ جایی که قلهها با ماه و ستارگان گفتگو دارند، جایی که آن قلّهها با ابرهای گفتوشنود دارند. در همین قلهّهاست که اپانیشادها زاده شدند. در همین قلّهها سخنان گوراک زاده شدند؛ فراخوانِ بودا زاده شد؛ وداها زاده شدند… در خودِ همین قلّهها. اینها اوج عشق هستند. اینها خالصترین شکل عشق هستند. نام آنها #اعتماد است.
#اشو
تفسیر اشو از کتاب هندی“بمیر، ای یوگی! بمیر”
اگر من تو را دوست داشته باشم،
لحظه اي كه ببينم عشقِ من براي تو رنج آور است تو را ترك خواهم كرد
اگر تو مرا دوست داري،
لحظه اي كه ببيني عشق تو سبب زنداني بودن من است، مرا ترك خواهي كرد
عشق والاترين ارزش در زندگي است.
عشق را نبايد به تشريفات و مراسم احمقانه تنزل داد
عشق و آزادي با هم مي آيند
نمي تواني يكي را انتخاب كني و ديگري را وانهي
انسانی كه آزادي را مي شناسد،
سرشار از عشق است
و انسانی كه عشق را بشناسد هميشه آماده است تا آزادي بدهد.
اگر نتواني به كسي كه دوستش داري آزادي بدهي، به چه كسي ميتواني آزادي بدهي؟
دادن آزادي چيزي جز #اعتماد نيست
و آزادي بيانی از عشق است.
#اشو
#روح_عصيانگر
لحظه اي كه ببينم عشقِ من براي تو رنج آور است تو را ترك خواهم كرد
اگر تو مرا دوست داري،
لحظه اي كه ببيني عشق تو سبب زنداني بودن من است، مرا ترك خواهي كرد
عشق والاترين ارزش در زندگي است.
عشق را نبايد به تشريفات و مراسم احمقانه تنزل داد
عشق و آزادي با هم مي آيند
نمي تواني يكي را انتخاب كني و ديگري را وانهي
انسانی كه آزادي را مي شناسد،
سرشار از عشق است
و انسانی كه عشق را بشناسد هميشه آماده است تا آزادي بدهد.
اگر نتواني به كسي كه دوستش داري آزادي بدهي، به چه كسي ميتواني آزادي بدهي؟
دادن آزادي چيزي جز #اعتماد نيست
و آزادي بيانی از عشق است.
#اشو
#روح_عصيانگر
اگر من تو را دوست داشته باشم،
لحظه اي كه ببينم عشقِ من براي تو رنج آور است تو را ترك خواهم كرد
اگر تو مرا دوست داري،
لحظه اي كه ببيني عشق تو سبب زنداني بودن من است، مرا ترك خواهي كرد
عشق والاترين ارزش در زندگي است.
عشق را نبايد به تشريفات و مراسم احمقانه تنزل داد
عشق و آزادي با هم مي آيند
نمي تواني يكي را انتخاب كني و ديگري را وانهي
انسانی كه آزادي را مي شناسد،
سرشار از عشق است
و انسانی كه عشق را بشناسد هميشه آماده است تا آزادي بدهد.
اگر نتواني به كسي كه دوستش داري آزادي بدهي، به چه كسي ميتواني آزادي بدهي؟
دادن آزادي چيزي جز #اعتماد نيست
و آزادي بيانی از عشق است.
#اشو
#روح_عصيانگر
لحظه اي كه ببينم عشقِ من براي تو رنج آور است تو را ترك خواهم كرد
اگر تو مرا دوست داري،
لحظه اي كه ببيني عشق تو سبب زنداني بودن من است، مرا ترك خواهي كرد
عشق والاترين ارزش در زندگي است.
عشق را نبايد به تشريفات و مراسم احمقانه تنزل داد
عشق و آزادي با هم مي آيند
نمي تواني يكي را انتخاب كني و ديگري را وانهي
انسانی كه آزادي را مي شناسد،
سرشار از عشق است
و انسانی كه عشق را بشناسد هميشه آماده است تا آزادي بدهد.
اگر نتواني به كسي كه دوستش داري آزادي بدهي، به چه كسي ميتواني آزادي بدهي؟
دادن آزادي چيزي جز #اعتماد نيست
و آزادي بيانی از عشق است.
#اشو
#روح_عصيانگر