کِرِنْسیآ
292 subscribers
1.21K photos
148 videos
1 file
173 links
واژه اسپانیایی کِرِنسیا (Querencia):
کِرِنْسیآ: پناهگاه یا جایی که آرامش داری و احساس امنیت میکنی.
Yasi:
http://t.me/HidenChat_Bot?start=1342919277
:بهآر
http://t.me/HidenChat_Bot?start=1224506798
اگر حرفی بود 👀
Download Telegram
Forwarded from کافه اشنو
ما بزرگ‌شده‌ی صف‌های سخت نان و شیر و نفتیم بزرگ‌شده صف شعارهای_ برق‌رفت. ما بزرگ‌شده‌ی خودکارهای لای انگشت و انگشتان لای مشتیم. ما یک مشت سیاه‌لشکر بودیم در لشکر پرفتنه‌ی شما. ما بزرگ‌شده‌ی صف صبحگاه‌های ظالمانه و درس‌های ناشیانه‌ایم‌. شما اسم ما دانش آموزهای ترسیده از صفر دوگوش را گذاشتید «مردم همیشه در صحنه». شما با افتخارات ما سرتان را بالا نگه داشتید. ما مظلوم نبودیم ولی در روضه‌های شبانه‌روزی بی‌قدر برای مظلوم‌ها گریه کردیم تا شما راحت‌طلبانه پرچم ظلمتان را بالاتر ببرید.
در کلاس حرفه‌وفن دهان ما را ارّه کردید. در کلاس علوم ما را در علم عقب‌مانده نگه‌داشتید و در کلاس تعلیمات اجتماعی باز از صف و امرهم شورای بینهم و شورای بی‌نگهبان گفتید. این قصه‌ی جهل‌پراکنی شما سر دراز دارد.
فکر نکنید ما شستشوی مغزی شده‌ایم. ما همیشه بعد از تحمل زشتی‌های تند شما چشمانمان را شستیم و به ترانه و صبر پناه بردیم.
ما بزرگ‌شده‌ی توهین‌های کوچک کننده‌ی شماییم.
آقایان چاکر آقایان! آقایان آدمکش! بالاخره یک روز ما از این زندان بزرگ شما بیرون می‌آییم. از آب و شراب و آزادی سیراب می‌شویم و شما را با خشم شب از خواب بیدار می‌کنیم تا کمی شما به جای ما در صف سخت زندان‌های بی‌ملاقاتی بایستید.
آن روز تمام رادیو‌ها روی موج رهایی‌اند . آن روز تمام دانش‌آموزان روی تخته‌سیاه‌ها می‌نویسند:
ما سرخوشان مست دل از دست داده‌ایم
همراز عشق و هم‌نفس جام باده‌ایم
.
.
متن : #جلال_حاجی_زاده
به ترتیب صدا #صابر_ابر #علیرضا_قربانی #حسین_پناهی #فریدون_فروغی #استاد_شجریان #داریوش #احمدرضا_احمدی
@caffeeshno
برای آرزوی خاک‌خورده‌ی رفتن به کنسرت


فرقی نمی‌کند کدام خواننده یا کدام سبک کدام سالن یا کدام شهر ، سیاوش، عارف، داریوش، فرامرز، معین... بالاخره هر دلی با یک صدا می‌لرزد، می‌گیرد و باز می‌شود، می‌میرد و از نو زنده می‌شود. چرا کسی نمی‌خواهد بفهمد ما با عشق زنده‌ایم و کار هنر پرورش عشق است و هنری نیست که وامدار موسیقی نباشد. چرا خاطره‌سازان ما، ستارگان موسیقی ما نباید در خاک خودشان نفس بکشند؟ مگر آنها چند دار ساخته‌اند و چندین نفر را سر بریده‌اند؟ که مستحق این غربت نامتناهی هستند؟ دستان غمگین آنها فقط بوی نت و ترانه می‌دهد نه بوی خون. اصلا مگر دلخوشی دیگری جز زمزمه آزادی و عشق برای ما باقی مانده است؟...ما که آرزوی رفتن به کره‌ی ماه را نداریم. رفتن و ایستادن روبه‌روی خواننده‌ی موردعلاقه‌مان و اشک شوق ریختن با ترانه‌هایی که سالهاست زیرپوست ماست چیزی از این پرچم یا خاک کم می‌کند؟ خونی را پایمال می‌کند؟ من نمی‌دانم چطور فریاد این آرزو را در سینه‌ام خاموش کنم...فقط می‌دانم سه دهه است که این صداها را از خیلی دور می‌شنوم و تا به حال در کنسرت هیچ کدامشان نبوده‌ام. یعنی یک جوان ایرانی که در مهد هنر و موسیقی متولد شده‌است نباید عدد عمرش با تعداد کنسرت‌هایی که رفته یکی باشد؟...

#جلال_حاجی_زاده

@YBQuerencia
هر چیزی به خوردمان می‌دادند حفظ می‌کردیم، آنقدر از روی کتاب‌های درسی می‌نوشتیم که تمامش را از بر شده بودیم. می‌توانستیم با یک دست دو سه تا خودکار را مدیریت کنیم، همزمان هم با خودکار آبی می‌نوشتیم هم با قرمز و هم با سیاه. تمام لباسهایمان خودکاری می‌شد. آنقدر مشق داشتیم که توی خواب هم دستمان توی هوا می‌چرخید. دلمان خوش بود به صدآفرین و هزار آفرین ، فرقش فقط یک کلمه بود ، نمی‌دانم معلم از کجا تشخیص می‌داد که این چند صفحه مشق، صدتا آفرین دارد یا هزار تا آفرین و بعضی وقت‌ها هم که به ندرت اتفاق می‌افتاد صدهزار تا آفرین. اصلا این آفرین‌ها کجا می رفت ، چیکار می کرد ، کجا روی هم جمع می‌شد؟
توی صف ، بعد از اینکه دعوا سر کجا ایستادن تمام می‌شد ، مناجات می‌خواندیم. معمولا مناجات را سربه‌راه‌ترین و تمیزترین دانش‌آموز مدرسه می‌خواند. او جملات را بدون میکروفون ، یکی یکی و بلند بلند می‌خواند و ما پشت سرش. مناجات با خدا هم جزو تکالیفمان بود. آن روزها همه چیز تکلیف بود، البته که این روزها هم کم تکلیف نداریم ، کم مجبور نیستیم، کم تنبیه نمی‌شویم، فقط تحملمان بیشتر شده و البته امکانات تحمل. نمی‌دانم اگر این مناجات‌ها نبود ، اگر این دعاهای طوطی‌وار نبود چه اتفاقی برایمان می‌افتاد. ما که بی‌گناه بودیم ، ما که بچه بودیم، ما که این همه مشق نوشتیم و مناجات خواندیم ، پس چرا آرزویی برآورده نشد؟ مشکل از ما بود یا مدل دعا کردنمان؟

#جلال_حاجی_زاده
@YBQuerencia