کِرِنْسیآ
296 subscribers
1.22K photos
150 videos
1 file
173 links
واژه اسپانیایی کِرِنسیا (Querencia):
کِرِنْسیآ: پناهگاه یا جایی که آرامش داری و احساس امنیت میکنی.
Yasi:
http://t.me/HidenChat_Bot?start=1342919277
:بهآر
http://t.me/HidenChat_Bot?start=1224506798
اگر حرفی بود 👀
Download Telegram
تو رو من برای خودم میخوام، فقط من، با تو ، سمفونی قشنگی میشیم فکرشو بکن •یه غروب قشنگ کنار ساحل سرمو گذاشته باشم رو پاهات و برات کتاب بخونم و تو بدون اینکه به حرفام گوش بدی ساعت هاست توی چشمام شنا میکنی و من وقتی به خودم میام که تو جزء به جزء منو از حفظی و من گویی سالهاست به تو پیوسته ام•

#پیچک
@YBQuerencia
سال هاست از قرارگاه سابقمان می گذرم روز های زیادی تو را تصور کردم.
گاهی خندان، همان گونه که چال گونه ات دل ببرد از من یاغی.
گاهی ساکت و سربه زیر همانندقرار های اولمان مانند ان روزگاری که گونه هایت به سان گیلاس جلوه می کرد ؛ همانقدر خونین همینقدر بوسیدنی ...
اکنون نمیدانم کجایی، خنده ات دل و دین کِه را ربوده است ؛ حتی نمیدانم دیگر میخندی؟ یا حتی مرا به یاد داری؟
من همان عاشق روز های دورم نازنین! کافیست کمی چشمهایت را ببندی و مرا تداعی کنی...

#پیچک
@YBQuerencia
کِرِنْسیآ
گاهی وقتا که اصلا نمیگذره
ولی تو نمیدونی وقتی نیستی چقدر سخت میگذره
گاهی وقتا که اصلا نمیگذره
فقط روزا میان و میرن و ما بین این بی هوایی درجا میزنیم اخه شما جانی، جهانی
مگه ادم بدون جهانش دووم میاره؟
مگه جهان بدون هوا میشه؟
اصلا شما نوری، شما باید باشی صبح تا صبح بهمون بتابی بلکه یکم رنگ زندگی بگیره دنیامون تا شاید از این خاکستری مطلق در بیایم یکم نارنجی بشیم شایدم سبز اخ که من قربون چشمای سبزت برم
تو بیا؛ نگاهم نکردی، نکردی فقط باش اخه میدونی؟! بودنت نعمته؛ نعمت و نگیری از ما روزگارمون سیاه بشه...
#پیچک
@YBQuerencia
و ندانستیم که
عاشقی
طفل صغیریست که گریان شده است .
#پیچک
شب بود اسمان مست کرد؛ گفت خورشیدم را میخواهم
لیکن او چه می داند من بدون شراب سال هاست بهانه ات را میگیرم
در پی کوه ها، دشت ها، اسمان ها، دریا ها
گشته ام، گریه کرده ام، زدجه زده ام
نیستی...
نیستی و من سالهاست بدون شراب، مستِ تو سر بر بالین می نهم و خمار از تو روزم را اغاز میکنم

#پیچک
@YBQuerencia
خوشگلی، بُت شکنی، محرم اسرار منی
بخدا دین و عباد و دل یکجا ببری

عمری از روی تو محرومم و از کوی تو دور
حالیا سِر جهان از کف دیبا ببری

همه ی عمر نشستم درِ درگاه خدا
تا دهد مژده این انبیه پا برجا
#پیچک🌿
@YBQuerencia
من مظلوم تر زِ انم که میپنداری
و گرگ تر از انچه در ذهنت میگذرد
همینقدر ارام ، همانقدر طوفانی
#پیچک
اگر خواستی خوشحالم کنی یه گلدون گیاه سبزِ سبز برام بیار.
لطفا حسن یوسف نباشه چون قسمتیش بنفشه و امثال اون
یا میتونی منو با دیدنت خوشحال کنی، با خندیدنت ...
من حتی به صدای خنده هاتم قانعم، تو فقط باش و خوب باش .
#پیچک
🫂❤️
برای تو...
گاهی باید غرق شد
یا در میان گیسوان معشوق
یا در حسرت روی او
یا در اتفاقات روزانه
ادمیزاد افریده شده است برای غرق شدن حال ممکن است در پول غرق شود یا مقداری بدبختی و یاعشقی ماورایی و یا عشقی زمینی .
ارزویم برای تو چنین است که در حال خوب غرق باشی
در اسودگی خیال شناور شوی
در بیخیالی...

#پیچک
برای تو...
🫂❤️
@YBQuerencia
من ،تنها میخواهم بروم
رها شوم ،شاید هم کوچ کردم.
زمین دیگر جای زندگی نیست
باید برویم.
از اتمسفرش خارج شویم
خودمان را به دست منظومه شمسی بسپاریم شایدهم باید بمیریم
شاید هم به خودِ دیگرمان در دنیای موازی بپیوندیم
زندگی سخت است؛ انتخاب ها به مراتب سخت تر و عمرمان بر میانه ی دوراهی بر سر شاید ها میگذرد.

#پیچک.
@YBQuerencia
ما سال ها به گمانمان زندگی کرده ایم
کو لحظه ای اوقات خوش؟
کجاست ارامش؟
چه ناپیداست خودِ پیدایم..

#پیچک
@YBQuerencia
دلم از غربت تنهایی ات گرفته است.
دلتنگت نیز هستم.
تو در کدام خیابانی، کدامین کوچه، کدامین پلاک...
به دنبال ردی از بویت یعقوبی شده ام در انتظار یوسفم
شُهره شَهر شده ام اقا !
قرارمان رفتن و نیامدن نبود، بود؟!
و ای کاش که پرنده ای بودم سبک بال تا در پَس آسمان شهر نشانیت را بیایم
رفتنت چشمه ی جوشان اشک هایم را یاد اوری کرد
خیلی وقت بود با هم صلح کرده بودیم؛ من و اشک هایم خیلی وقت بود قرار بود دیگه طرف هم پیدایمان نشود
نشد دیگر...
رفتنت، سوت قطاری در پس غروب غمگین جمعه ای بود که دیگر شنبه نشد و من روزهاست مینگرم به انتظار انتهای ریل قطاری که رفتی و برگشتی در کار نبود .

#پیچک
دوری از شعر را اگر بخواهم توصیف کنم
میگویم زندگی بدون روح
درختی بدون برگ
تالابی خشکیده
پرنده ای گرفتار در قفس
بهاری بدون شکوفه
و پاییزی بدون یار
و...

سخت است برایم که مانند سابق نتوانم ان را داشته باشم .
منِ بدون شعر یعنی کالبدی بدون روح
و به راستی که این روزها گویی مترسکی در مزرعه ای شعله ور در اتشم، خودم را گم کرده ام به سان گنجشکی که مادرش را میجوید .

لعنت به کنکور و هفده سالگی.

#پیچک
@YBQuerencia
در پناه تاریکی شب
به تو پناه می اورم
به تو که تنها امیدی
و در میابم چه بیگانه تبیست
تب تنهایی من
از برای اسمان ها و ستاره هایش
از برای بزرگی دنیا و پستی ادم هایش
و به قول سهراب «چه غریبانه شبیست، شب تنهایی من»

#پیچک

و شبمان بخیر میشود، اگر بشود

شب بخیر ❤️
@YBQuerencia
#پیچک
سبزآبی🌿🦋
@YBQuerencia
آخر ای دست فلک ما را به خاک انداختی
چه کنم ، با که بگم درد خود و چاره ی خود

#پیچک