دکتر عبدالنبی قیّم
705 subscribers
112 photos
9 videos
22 files
52 links
دکتر عبدالنبی قیّم
فرهنگ نویس و تاریخ پژوه
مؤلف فرهنگ معاصر عربی-فارسی، کتاب پانصد سال تاریخ خوزستان و نقد کتاب احمد کسروی و برنده جایزه بین المللی ترجمه قطر

وب‌سایت:
http://www.abdolnabighayyem.com
ایمیل:
nb_ghaiem@hotmail.com
اکانت ادمین:
@AQayyem
Download Telegram
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
لقاء مع عبدالنبي القيم بمناسبة الدورة 2020 لجائزة الشيخ حمد للترجمة، حيث فاز في فئة دراسات الترجمة والقواميس - الترجمة من اللغة العربية الى اللغة الفارسية
بیت های عرب ستیزانه در شاهنامه

تابستان سال گذشته در گفتگویی که با یکی از اساتید درباره شاهنامه داشتم، مواردی را به شرح زیر با ایشان مطرح کردم:

1-اول اینکه من اعتقاد ندارم شاهنامه فردوسی باعث شد تا زبان فارسی زنده بماند.

2_-من تا حالا نتوانستم با ابیات شاهنامه ارتباط برقرار کنم. من آن لذتی که از اشعار حافظ و مولانا و خیام و سعدی کسب می کنم، از اشعار شاهنامه کسب نمی کنم.

3- ابیات عرب ستیزانه در شاهنامه را مصداق نژادپرستی می دانم.

دوست من اظهار داشت برخی از این ابیات از فردوسی نیست و بعدها اضافه شده اند. گفتم حتی اگر یک بیت ضدعرب باشد، آن بیت زیبنده یک شاعر نیست. ایشان گفتند: فردوسی از زبان دیگران گفته. من گفتم حتی اگر این چنین باشد، شاعر نباید با شور و حماس این سخنان را در قالب شعر آورد.

ایشان در پایان بحث، مقاله دوست خود یعنی دکتر ابوالفضل خطیبی که ایشان از شاهنامه پژوهان است را برای من فرستاد. عنوان مقاله دکتر خطیبی" بیت های عرب ستیزانه در شاهنامه" بود. مقاله را خواندم، دیدم نویسنده برخی از ابیات را الحاقی دانسته و برخی را اصلی شمرده است. اما مقاله او مصداق بارز " عذر بدتر از گناه" بود. ایشان یکی از اشتباهات فردوسی را به حساب کتاب های عربی گذاشته است. همچنین برای توجیه بیت های عرب ستیزانه در شاهنامه تلاش فراوانی می کند که نشان دهد که پیش از اسلام و بعد از اسلام، ایرانیان عرب را تحقیر می کردند. دکتر خطیبی به قول خودش نام آن را "فرادستی ایرانی ها و فرودستی عرب" نامیده است. شواهد و استناداتی که ایشان برای اثبات این فرادستی و فرودستی ارائه می کند، کاملا غلط هستند. همچنین نویسنده محترم رویدادهای تاریخی را به گونه ای دیگر روایت می کند تا به مراد و منظور خود برسد. به عنوان مثال او شعوبیه را حذف می کند و هیچ گونه سخنی از آن نمی کند و در عوض بجای آن از " تقابل" بین ایرانی و عرب سخن می گوید. تقابلی که از نظر او گریزناپذیر است.
من در یک پیام صوتی و از طریق دوست مشترکمان، اشکالات و ایرادات اساسی مقاله را خاطرنشان کردم و به ایشان گفتم شما برای توجیه بیت های ضدعرب در شاهنامه، تحقیر و توهین به عرب را ریشه دار دانسته اید و به قول خودتان فرادستی ایرانیان و فرودستی عرب را مطرح کردید که این عین نژادپرستی است. آقای دکتر در یک پیام صوتی جواب من را دادند که بیشتر کلی گویی بود.

از آنجا که سخنان ایشان را قبول نکردم به دوستم گفتم که من مقاله ای می نویسم و اشکالات اساسی این نوشته را نقد می کنم.لطفا به آقای خطیبی بفرمایید. مقاله را یکی دو ماه بعد نوشتم و از آن موقع تا حالا در نوبت چاپ بود.

متأسفانه شش ماه بعد آقای دکتر ابوالفضل خطیبی فوت شدند و من و دوستان خود را اندوهگین کرد. در مراسم ختم او به اتفاق دوست مشترکمان شرکت کردم. یادش گرامی باد

لینک مقاله" فرادستی قومی و فرودستی قوم دیگر یا نژادپرستی" در مجله چشم انداز ایران

magiran.com/p2623831
چشم‌انداز ایران - شماره ۱۴۱.pdf
3.5 MB
مقاله "فرادستی قومی و فرودستی قومی دیگر یا نژادپرستی"

نگاهی به مقاله "بیت‌های عرب‌ستیزانه در شاهنامه" نوشته ابوالفضل خطیبی
مقاله من که در مجله بخارا تحت عنوان" جواد طباطبایی و تحریف تاریخ" در خرداد ۱۳۹۸ چاپ شده بود، در کانال" تاریخ و تمدن طلایی اسلام" بازنشر شده است.
📌در پاسخ به سخنان جناب جواد طباطبایی و افشاری نسبت به شعر عرب !!! (✍️بخش اول)

✍️جواد طباطبایی :

«عربها جایی عنوان کرده اند که عرب نمی تواند شاهنامه داشته باشد». می بایست بیان کرد که شاهنامه نوشتن مستلزم ملت داشتن است و اگر ملّت به اُمت مبدل شود؛ آن زمان دیگر نمی شود؛ شاهنامه داشت. طباطبایی با اشاره به این نکته که اعراب نه تنها نمی توانند شاهنامه داشته باشند، بلکه حافظ و سعدی هم نخواهند داشت، افزود: حافظ، بیان اسطوره ملی ما است. ما ملت غیبیم و حافظ لسان الغیب است چون لسان یک ملت است(خبرگزاری مهر،12 مهر 1396).

✍️پاسخ :

سوال من از آقای طباطبایی این است که عرب ها کجا عنوان کرده اند که نمی توانند شاهنامه داشته باشند؟ لطفاً منبع این سخن را به ما نشان دهند. کجا و در چه کتابی یا در چه مقاله ای یا نوشته ای عرب ها چنین سخنی گفته اند؟ این عرب ها چه کسانی بوده اند؟ با عرض معذرت اگر آقای طباطبایی سند و مدرک نشان ندهد من ناگزیرم به همه اعلام کنم که ایشان دروغ گفته است. و به قول فرانسیس بیکن در عالم علم دروغ گفتن، جنایت است.

من مطمئن هستم که عرب ها چنین سخنی نگفته و نخواهند گفت. آقای طباطبایی با این سخن خود نشان داد که از شعر و ادبیات عرب بی اطلاع است. پانصد سال قبل از شاهنامه، عرب ها " #معلقات_سبع" را داشته اند که از نوادر شعر بوده و هست.

ایرانی ها شعر را از عرب یاد گرفتند. پیش از این شعری وجود نداشت، این هم از برکات #اسلام بود. آقای طباطبایی به من بفرمایید اگر پیش از اسلام در ایران شعر بوده، ایرانیان باستان به آن چه می گفته اند؟ بروید کتاب های ادوارد براون و کارل بروکلمان را بخوانید تا با شعر عرب آشنا شوید.

عجیب اینجاست که آقای طباطبایی در سخنان خود، اظهار نظر در خصوص موضوعی بدون اطلاع و مطالعه را "فاجعه " دانسته است. او می گوید: اینکه اساتید و یا پژوهشگران در دانشگاه ها، این بحث را نخوانده باشند و در باب آن نیز اطلاعاتی نداشته باشند و فقط بخواهند از طریق اطلاعاتی که از رسانه ها یا فضاهای مجازی و یا مقالات دریافت کرده اند، در این باب بحث نمایند؛ به واقع، یک فاجعه است.

📌سخنی از پروفسور ادوارد براون ایران شناس معروف ذکر می کنم:

شک نیست که شهرت #فردوسی به شاعری به سبب #شاهنامه اوست ، نقادان شرقی و غربی، تقریباً به اتفاق این منظومه بزرگ را دارای ارزش ادبی بسیار می دانند، اما من با شرمندگی فراوان اقرار می کنم که هرگز نتوانسته ام که با آنان در این ستایش پر شور و شوق همآواز باشم. به عقیده من، شاهنامه را نمی توان حتی برای یک لحظه با معلقات عربی برابر و هم سنگ دانست (📚تاریخ ادبیات ایران - از فردوسی تا سعدی، ص206)

از طرفی دیگر ادبا می دانند که شعر گفتن و اعتلاء شعر در یک جامعه فرایند یک شبه نیست، قرن ها طول می کشد تا شعر به مرحله " معلقات سبع " برسد. و این نشان می دهد که قدمت شعر نزد عرب بسیار بیش از اینها بوده است، و از پانصد سال تجاوز می کند.#دکتر_جواد_علی معتقد است که قدمت شعر عرب به قرن ها پیش از این می رسد ( 📚المفصل فی تاریخ العرب قبل الاسلام ، المجلد الثامن).

در پاسخ سخن بالا جناب افشاری میگویند :

یکی از نخستین شاعران شناخته شده ی جهان که اثرش هنوز در دسترس است( #گاهان) ایرانی است یعنی #زردشت؛ که اتفاقا شعری با مضمون فلسفی و اخلاقی است که نقطه عطفی در تاریخ جهان است."

جناب آقای افشاری ،همین داستان " وزن عروضی" اساس شعر است . اگر سخنی تابع وزن عروضی نباشد، قطعاً شعر نیست. مگر می توان سخن بدون وزن و قافیه را شعر نامید؟ با این تعریف شما صحبت های معمولی ، شعر است، و همه مردم شاعر هستند.

ای کاش آقای افشاری یک نمونه از شعرهای این به اصطلاح شاعر یعنی #زردشت را به عنوان نمونه در نوشته خود می گذاشتند تا خوانندگان بدانند این نخستین شاعر جهان چه می گفته که فقط آقای افشاری آن را کشف کرده است، جناب آقای افشاری،عزیز من، حتی #ابراهیم_پور_داود که عمر خود را بر زردشت و گات ها گذاشت، تا چیزی از آن در آورد، جرأت نکرد سخنان زردشت را "شعر" بنامد.

#دیاکونف نیز نه تنها آن ها را شعر نمی داند ، بلکه سخن معمولی هم تلقی نمی کند، او گات های زردشت را "مجردات صعب الفهم و عاری از تمثیل"می داند( 📚دیاکونف " تاریخ ماد، ص 355).

خانم مری بویس در کتاب تاریخ کیش زرتشت، گات ها را"دشوار و راز آلود" می داند(📚 مری بویس ، تارخ کیش زرتشت، ص9).

کریستین بارتولومه در باره همین حرف های زردشت ، می نویسد:"بدون اغراق می توان گفت که گاثه ها، دشوارترین بخش فقه اللغه هندواروپایی را تشکیل می دهند، و در حقیقت فقط بیست درصد از قطعات گاثه ها به قدر کفاف قابل فهم است."(📚 دیاکونف ، همان ، ص 354).

کریستن سن می گوید: زردشت این سخنان را در حالت مستی با نوشیدن هوم بر زبان می رانده(📚 ایران در دوره ساسانیان، ص 14)

ادامه...👇

@tamadone_islami
@tamadone_arab
📌در پاسخ به سخنان جناب جواد طباطبایی و افشاری نسبت به شعر عرب !!! (✍️بخش دوم)

اما چون آقای افشاری این سخنان زردشت را " اشعاری با مضمونی فلسفی و اخلاقی دانسته که نقطه عطفی است در تاریخ جهان"است ، ببینیم مورخان و آکادمیسین های بزرگ درباره آن چه گفته اند.

#دیاکونف می گوید: مهمترین استعاره ای که در گاثه ها و مخصوصا در فصل ... آن بکار رفته، روح گاو است که دشمنان راستی به او ظلم و اجحاف روا می دارند( 📚دیاکونف، همان ، ص 355).

به قول کریستن سن از افسانه ها و داستان های کهنی که به این تصاویر جان می بخشد، جز وصف رنج ها و شکوه روان گاو نر که یک افسانه قدیمی ایرانی است ، که در قالب زردشتی ریخته شده، چیزی باقی نمانده است.(📚کریستن سن ، همان،ص 16).

#مهرداد_بهار در خصوص اعتقادات زردشت درباره خلقت کون چنین می گوید: مهر به دنبال گاو می رود تا سرانجام او را می یابد و به دستور خدای بزرگ او را می کشد تا از تن اوحیات گیاهی و جانوری پدید آید(📚 مهرداد بهار، از اسطوره تاتاریخ " ،ص 13).

این ها اعتقادات و خرافات زردشت است که آقای افشاری آن ها را نقطه عطفی در تاریخ بشریت می داند در " عقاید فلسفی و اخلاقی" زردشت ، منشأ کلیه گیاهان و جانوران از گاو است.

📌راستی تا یادم نرفته آقای افشاری به ما بگوید ، قبل از اسلام در ایران به شعر چه می گفتند؟

آقای افشاری در ادامه چنین می نویسد: با نگاهی به کتاب" تاریخ ادبیات پیش از اسلام" شادروان دکتر تفضلی می توان به انبوه شعرهای بازمانده از دوره پارتی و ساسانی آشنا شد.

چه خوب شد او به کتاب مزبور اشاره کرد. به دلایل متعدد می توان گفت که آقای افشاری کتاب مزبور را نخوانده است. اول این که عنوان کتاب را کامل ننوشته ، دوم این که اسم مؤلف را ذکر نکرده و فقط فامیل او را نوشته، سوم این که مرحوم تفضلی با نقل قول از یکی از علماء بر این اعتقاد است که در ایران باستان شعر وجود نداشته است.

چهارم این که برخلاف نوشته آقای افشاری، در کتاب احمد تفضلی چیزی از شعرهای دوره پارتی و ساسانی نیست.

آقای افشاری چون در زمینه ادب کم اطلاع است ، زردشت را نخستین شاعر می داند که شعراو نقطه عطفی در تاریخ بشری است. سخنی که هیچ کس آن را تأیید نمی کند، بلکه علما و فضلا از شنیدن آن به خنده می افتند. به همین دلیل چون اصلاً نمی داند شعر چیست، درباره معلقات سبع اظهار نظر می کند و دامنه خیال در آن را محدود می داند.

اما ببینیم دکتر حنا فاخوری در این زمینه چه میگوید:دامنه خیال شاعر جاهلی را وسعتی نیست، زیرا خود او منعزل و منفرد است. صور خیالی او بیشتر محسوسند . تصویر ، اصل مهمی از اصول صناعت شاعر جاهلی است که هیچ شعری از شعر های جاهلی خالی از آن نیست

دکتر حنا فاخوری در فصل دوم تحت عنوان "شعرجاهلی" می گوید : موضوعات شعر جاهلی مولود زندگی شاعر و احوال طبیعی و اجتماعی او بود. مشهورترین این موضوعات ، وصف، مدح، رثاء، هجاء، فخر، غزل، خمر، زهد و حکمت بود(📚 شوقی ضیف، الفن و مذاهبه فی الشعر العربی، ص213).

ادامه...👇

@tamadone_islami
@tamadone_arab
📌در پاسخ به سخنان جناب جواد طباطبایی و افشاری نسبت به شعر عرب !!! (✍️بخش سوم)

ایرانیان قبل اسلام شعر نداشتند و شعر را از عرب ها اخذ کردند.

ساده ترین #تعریف_شعر این است که شعر یک کلام ادبی است که بیان کننده عواطف و تخیل گوینده است و با عناصری از قبیل وزن ، قافیه ، و تصویر شناخته می شود و " وزن عروضی" اساس شعر است . اگر سخنی تابع وزن عروضی  نباشد، قطعاً شعر نیست.( 📚حسن انوری، فرهنگ سخن، ص750)

احمد تفضلی ضمن قبول این که پارسیان پیش از اسلام شعر نداشتند، سخن ابو حاتم رازی در" 📚کتاب الزینة، جلد اول ، ص 122را عیناً نقل می کند:

ابوحاتم رازی(و 322 هجری) بر آن است که ایرانیان اصلاً شعری نداشته اند. و می نویسد که ملل دیگر ( از جمله ایرانیان)شعر موزون و ( مقفّا) ، همانند شعر عرب نداشته اند و آن چه را ایرانیان در آوازهای خود(= اغانی) بر زبان می آوردند چیزی میان شعر و کلام منثور است و وزن و قافیه شعر عربی را ندارد، بلکه کلامی است که آن را با آهنگ کلام (=الحان) مسجع و آهنگین می کنند و در بیان ،آن را به آواز می خوانند و بدین گونه، به کلمات مدّ می دهند( یعنی کلمات را می کشند).

این گونه سروده ها مبتنی بر وزن شعر و قوافی نیست. وی در اثبات ادعای خود می گوید:

" در فارسی ، واژه ای برای شعر وجود ندارد و از #کلمه_عربی استفاده می شود.(📚 احمد تفضلی، تاریخ ادبیات ایران پیش از اسلام ، ص 313).

بنده عرض می کنم نه تنها کلمه ی شعر عربی است ، بلکه وزن و قافیه نیز عربی است.بیت و مصرع هم عربی است. اگر در ایران پیش از اسلام شعر بود تمام این کلمات فارسی می بودند نه این که عربی باشند.

#ادوارد_براون نیز بر این سخن صحه گذاشته که ایرانیان قصیده ، قطعه را از عرب به عاریت گرفتند .(📚 ادوارد براون ، تاریخ ادبیات ایران، ص۸ 35).

علامه محمد قزوینی نیز این حقیقت را قبول دارد که " ایرانیان از روی عروض عرب ، بنای گفتن شعر فارسی گذاردند"( 📚محمد قزوینی ، مقالات ،ص 107).

حتی اروپائیان فن قافیه را از عرب یاد گرفتند.(📚 گوستاو لوبون، همان، ص 559).

فراتر از این ریچارد فرای به ما می گوید نخستین دوبیتی فارسی از آن یک شاعر #عرب بود به نام #یزید_بن_مفرغ ( متوفی در 69 هجری) که در خراسان می زیست ولی در کرمان درگذشت.(📚ریچارد فرای ، عصر زرین فرهنگ ایران، ص 45).

#ذبیح_الله_صفا از قول صاحب تاریخ سیستان نخستین شعر پارسی دری را به تقلید از قصاید و اشعار #عربی می داند.(📚ذبیح الله صفا، تاریخ ادبیات ایران،ص 46).

📌و اما نظر مستشرقین در باره ی شعر و زبان عرب :

کارل بروکلمن این زبان با همه واقع گرایی از چنان شور و شراری برافروخته است که آن را قادر می سازد ظریف ترین احساس های عشقی و نیرومندترین احساس های غرور و مردانگی را به بیان آورد.( 📚شعر عرب در عهد جاهلی،ص81)

فن گوستاو گرونیام به بهترین وجه در مقام مقایسه زبان عربی با زبان یونانی برآمده و می نویسد: آنجا که زبان یونانی برای نمایاندن چندین چیز جز یک لغت ندارد، زبان عربی برای یک شیء دارای چندین لغت است و وقتی که زبانی به عربی ترجمه شود،زیباتر می شود.(📚اسلام در قرون وسطی،ص 37).

زبان عربی برای حالت ها و احساس های و کردارهای مختلف،واژگان مشخص و معینی دارد،حال آنکه بسیاری از زبان های زنده دنیا فاقد این ظرافت و برش های دقیق معنایی هستند.

زبان شناس،پژوهشگر،مورخ نامدار آلمانی تئودور نولدکه می گوید:انسان به هنگامی که غنا و فراوانی واژگان زبان عربی را مشاهده می کند، از کثرت واژگان دچار شگفتی می شود و به هنگامی که بداند روابط زندگی نزد عرب بسیار ساده است، اما در اندرون این دایره بر فرق های دقیق معانی واژگان در یک کلمه عنایت دارند،بیشتر شگفت زده می شود( 📚تاریخ نگارش های عربی، ص 98).

📌شعر فارسی :

و شعر فارسی عملا نوزاد متولد شده از بطن عربی بود چنانچه دکتر عبدالحسین #زرین‌کوب میگوید: شعر فارسی از آنجا كه بر مبنای شعر عربی به وجود آمد و در قالبهای بیانی و اغراض معانی، غالباً شیوه شعر عرب را سرمشق یافت، ارتباط مستقیم با شعر عربی برای آن اجتناب ناپذیر شد.(📚عبدالحسین زرین‌كوب، از گذشته ادبی ایران، صفحه ۵۲۵)

در پایان #حافظ که در غزل معروف خود می گوید:

اگرچه عرض هنر پیش یار بی ادبی است
زبان خموش ولكن دهان پر از #عربی است

✍️ عبدالنبی قیم /با تصرف مروان پاشا

@tamadone_islami
@tamadone_arab
به مناسبت روز جهانی زبان عربی، مقاله سال گذشته را بازنشر می کنیم
مبارك يوم العالمي للغة العربية على الناطقين بلغة الضاد

روز جهانی زبان عربی مبارک باد
به مناسبت 18 دسامبر روز جهانی زبان عربی
عبدالنبی قیم
   بدون شک زبان عربی یکی از غنی ترین و پرمایه ترین  و زیباترین زبان های زنده دنیاست. این حقیقت را فقط کسانی می دانند که با زبان عربی سروکار داشته باشند  و از اقیانوس بیکران آن جرعه ای نوشیده  باشند. بیهوده نیست که استاد سخن و بزرگ ترین شاعر پارسی گوی حافظ شیرازی  زبان عربی را هنر دانسته و می گوید(1):
     اگرچه عرض هنر پیش یار بی ادبیست                                             زبان خموش و دهان پر از عربی است
و باز بیهوده نیست که شاعر بزرگ مولوی می گوید(2):
    پارسی گوی گرچه تازی خوشتر است                                            عشق را خود صد زبان دیگرست
و باز به همین دلیل است که دکتر محمد معین زبان عربی را زبانی بسیار غنی و پرمایه و وسیع می داند(3). و به همین دلیل است که طالبوف می نویسد" زبان فارسی حلاوت حالیه خود را از ترکیب الفاظ عربی پیدا کرد(4). و باز به همین دلیل است که ابوریحان بیرونی می نویسد: زیبایی های زبان عربی در خون کسانی که آن را فرا گرفتند با آنکه زبان مادری خویش را بسیار ارج می نهادند نفوذ کرده است(5). ریچارد فرای از قول  بیرونی می نویسد: او ناگزیر بود هم عربی و هم فارسی بیاموزد، زیرا زبان مادری او خوارزمی توانایی بیان علوم جهان را نداشت. سپس می افزاید: بیرونی برتر می داند به عربی او را قدح کنند تا به فارسی مدح(6).
   شاید بسیاری از ناطقین به زبان عربی از غنا ، وسعت و توانایی این زبان بی خبر باشند و ندانند که این زبان تا چه اندازه غنی است. این ها فقط زمانی به قدرت و توانایی این زبان پی خواهند برد که مطالعه ای درباره آن انجام دهند و یا در مقام مقایسه این زبان  با زبان های دیگر  برآیند. علی رغم اینکه زبان مادری نگارنده زبان عربی است و بنده با این زبان بزرگ شده ام  وعلاقه به این زبان و تسلط بر آن  - در حدّ گفتار و خواندن -  سبب شد تا به تألیف فرهنگ عربی -  فارسی روی آورم و بیست سال از عمرم را صرف تألیف سه فرهنگ بکنم، با وجود این باید  به این حقیقت اذعان کنم که  حتی به هنگامی که اقدام به تألیف فرهنگ کردم به غنا ، وسعت و توانایی و زیبایی های این زبان پی نبرده بودم. فقط در جریان کار و در جریان  تألیف فرهنگ  بود  که به دقت معانی، برش های ظریف معنایی و غنای این زبان پی بردم.  به هنگامی که درصدد یافتن معادل دقیق فارسی برای بسیاری کلمات  عربی بودم و در این تلاش خود چندان موفق نبودم، چون در فارسی معادل دقیق برای این کلمات وجود ندارد. بعد از بیست سال فرهنگ نویسی با ضرس قاطع می گویم که این زبان اگر کامل ترین زبان زنده دنیا نباشد، بدون شک یکی از معدود زبان های غنی و کامل دنیاست.
    برای اینکه این حقیقت را بهتر بازگو کرده باشم  گوشه ای از تجربه خود را در فرهنگ نویسی بیان می کنم. من هیچگاه در زبان فارسی نتوانستم معادل های دقیقی برای برخی کلمات عربی پیدا کنم. به عنوان مثال واژه "حلیم" اصلاً در فارسی معادل ندارد. آنچه در فرهنگ نوشتم نزدیک ترین معنی به این واژه در زبان فارسی است و شاید فقط بخشی از این کلمه را پوشش دهد. حلیم نه به معنی بردبار است و نه به معنی شکیبا و نه به معنی پرحوصله و تودار، حتی به معنی خویشتندار هم نیست.هر چند یک فرد حلیم هم بردبار است و هم شکیباست و هم پرحوصله و تودار و هم خویشتندار. اما حلیم صفتی است بالاتر از این ها حلیم در عربی به معنی ذو حلم است یعنی کسی که صبر و حوصله دارد  و زود عصبانی نمی شود و تودار است و کارهای او سنجیده و عقلایی است و از روی حلم عمل می کند.
   یا "صمت" و "سکوت" در زبان فارسی معادلی یکسان و همانند  دارند و برای هر دو باید نوشت: سکوت، خاموشی، بی حرفی، بی صدایی. اما معنی این دو در زبان عربی  با هم تفاوت دارد و هر کدام حالتی خاص را بیان می کند و نمی توان یکی را به جای دیگری بکار برد. معنی این واژه ها در بطن آن ها نهفته است. چون "صمت: یتولد من الأدب والحکمة"، صمت، سکوت و خاموشی است که ناشی از ادب و جکمت است ، اما "سکوت: یتولد من الخوف"، سکوت ناشی از ترس است.
    یا" قعود"  و" جلوس" معادل هر دو در فارسی به معنی نشستن است، حال آنکه در عربی قعود برای نشستن معمولی و یا نشستن روی زمین و امثالهم است، اما جلوس برای نشستن بر اشیاء مرتفع مثل اریکه قدرت و یا تخت سلطنت است.
  اگر بخواهم تک تک این کلمات را ذکر کنم نیاز به یک کتاب حجیم است که زیبایی ها، ظرافت معنایی، دقت معانی و حالات مختلف و افعال مختلف را ذکر  کند.


لینک مقاله در سایت عبدالنبی قیم

https://www.abdolnabighayyem.com/note/4.pdf
هر دم از اين باغ برى مى رسد

دكتر عبدالنبى قيّم


قسمت اول
    مدت هاست بعضى افراد معلوم الحال و بيمار ، با تهيه پست ها و يا فيلم هايي مغرضانه و عمدتاْ سراپا دروغ و جعل و تحريف، به انخاء مختلف به عرب توهين كرده ، و آن را در فضاى مجازى منتشر مى كنند. بدون شك طراحان و نويسندگان و تهيه كننده هاى چنين مطالبى سر در آخور دشمن ملت ايران دارند. اين ها يا مزدور و جيره بگير سرويس هاى جاسوسى و اطلاعاتى بيگانگان هستند يا ندانسته به آن هاخدمت  مى كنند.
    يك روز  متنى را درباره " سلام" جعل مى كنند و منبع آن را كتاب دوقرن سكوت زرين كوب ذكر مى كنند، در صورتى كه يك كلمه از مطالب مزبور در كتاب دو قرن سكوت نيست. هرچند كتاب مزبور، كتاب تاريخ نيست و از نظر علم تاريخ بى ارزش است، بنحويى كه زرين كوب در مقدمه گفته: جرئت نمى كند نام آن را تاريخ بنامد(ص 24)، روز ديگر آقايى كه تا پيش از انقلاب، يك كتاب از او چاپ نشده و حرف هاى بى ربط زيادى زده، مدعى مى شود، كلمه سلام يعنى تسليم. اين بابا يا عقلش را از دست داده و يا يك شياد به تمام معنى است. بعضى بى سوادان و كينه توزان هم حرف او را باور مى كنند و كسى چون حسين كلانى طوطى وار همان حرف ها را تكرار مى كند.
  بنده به دلايل عديده، و على رغم درخواست هاى فراوان، تاكنون در صدد پاسخگويى به اين لاطائلات برنيامده ام. اما امروز دوستى فيلمى كمتر از يك دقيقه فرستاد و گفت اين فيلم را كسى در گروه گذاشته است. ذيل فيلم نوشته"ازدواج عجيب اعراب". بعد شرحى درباره ازدواج عرب پيش از اسلام داده است. 

اولاً: نفس اين نوشته غرض ورزى و كينه توزى تهيه كننده فيلم را نشان مى دهد.تهيه كننده و نويسنده اين فيلم اگر صداقت داشت و اگر از بيمارى رنج نمى برد، حقيقت را مى نوشت و مى گفت: ازدواج عرب پيش از اسلام".

ثانياً: همه اين ازدواج ها در ايران باستان يعنى ايران قبل از اسلام وجود داشته است. يكى از اين ازدواج ها، ازدواج يك مرد با دو خواهر است، كه حضرت محمد(ص) آن را حرام دانست. ديگرى ازدواج يك زن با چند مرد يا چند همسرى است.

ثالثا": در ايران باستان ازدواج ها از اين بدتر بوده است. يكى از آن ها، ازدواج استغراضى است، يعنى مرد، زن خود را براى مدتى به مرد ديگرى قرض مي داد. گويى، زن آدمى وسيله است، كه او را به ديگرى قرض بدهند.

رابعاً: و از همه بدتر و زشت تر در ايران باستان و در كيش زردشت، ازدواج مرد با دختر خود، با مادر خود، با خواهر خود است. كه به آن خويدده مى گفتند. اين ازدواج را هرودوت پدر تاريخ، به عنوان ازدواج قبول ندارد و آن را  زنا مى داند و نام آن را زناى با محارم ناميده است( تاريخ هرودوت). اين عمل آن چنان زشت و قبيح است كه حضرات از افشاى آن ابا داشتند، و براى مدت ها از آن ذكرى نمى كردند.پس از آنكه مورخين و پژوهشگران بى غرض و بى مرض آن را برملا كردند، حضرات يواش يواش و با شرمندگى آن را قبول كردند. 

از همه بدتر و زشت تر اين است كه در آيين زردشت، انجام اين كار ثواب دارد، و هركس مانع اين كار شود، مستوجب گناه است. در اين كيش بسيارى از گناهان كفاره دارد. اما مانع ازدواج پدر با دختر و پسر با خواهر و با مادر، گناهش كفاره ندارد.
اردوايراف روحانى بلندپايه زردشتى در بعد از اسلام، كه از ميان صدها و شايد هزاران روحانى زردشتى انتخاب شد تا مست شود و به خواب رود و از جهنم خبر دهد، او هفت تن از خواهران خود را به زنى گرفته بود.
 اوائل قرن دوم هجرى روحانى بلندپايه زردشتيان به نام به آفريد در صدد برآمد تا تغييراتى در كيش زردشت  بعمل آورد، و اين سنت زشت و غيرانسانى و غيراخلاقى را حرام اعلام كند، روحانيون زردشتى همه از موبد و هيربد بر او شوريدند و به او گفتند: تو مى خواهى دين ما را خراب كنى؟
  بعد دست به دامان ابومسلم شدند و از ابومسلم خواستند تا او را بكشد،گرنه دين ما تباه مى شود. ابومسلم هم سپاه خود را بر او فرستاد، او را شكست داد و در نيشابور در مسجدى او را دار زد( تاريخ طبرى).

   براى اينكه طبع و منش عرب را دريابيد به اين نوشته ابن قتيبه دينورى كه اهل مرو است، استناد مى كنم. اين مطلب آن چنان مهم است كه جلال الدين همايى آن را در مقاله شعوبيه هم آورده است. ابن قتيبه مى نويسد: يكى از بزرگان عرب كه به دربار كسرى تردد مى كرد، ملاحظه كرد كه پادشاه با دختر خود ازدواج كرده و با او همبستر مى شود. او در مراجعت به ديار خود همين كار را كرد و با دختر خود ازدواج كرد. ديرى نگذاشت كه از كرده خود پشيمان شد و اين ازدواج را فسخ كرد و ابياتى در وصف اين " غلط" خود سرود.

   بنده به احترام دوستان فارسٍ خود در درجه اول از ذكر اين حقايق اكراه داشتم. اما وقاحت و غرض ورزى بعضى ها من را مجبور كرد، اين مطلب را به صورت اختصار بنويسم.
 قسمت دوم
همچنين به نويسنده و تهيه كننده اين گونه مطالب مغرضانه و كينه توزانه، مى گويم برويد خدا را شكر كنيد كه همين عرب، اسلام را  براى شما آورد و نياكان شما را مجبور كرد تا با مادر خود با دختر خود و با خواهر خود، ازدواج نكنند،  گرنه معلوم نبود شايد تا همين امروز همين رسم كثيف و زشت را دنبال مى كرديد.

تمام اين مطالب به صورت مفصل و جامع در كتاب هاى ذيل هست، علاقه مندان مى توانند به اين كتاب ها مراجعه كنند:

١_ دانشنامه ايران باستان، تأليف هاشم رضى، جلد دوم، مبحث خويدده
٢_ تاريخ كيش زردشت، تأليف مرى بويس، ترجمه صنعتى زاده
٣_ ايران در زمان ساسانيان، تأليف آرتور كريستن سن، ترجمه غلامرضا رشيد ياسمى
مراسم رونمایی از کتاب شناخت نامه دکتر باطنی

امروز جمعه ۱۵ دی ماه ۱۴۰۲ در تالار موقوفات محمود افشار یزدی در تهران

دکتر محمدرضا باطنی زبان شناس، نویسنده، مترجم نام آور، کسی که به هنگامی که من در 35 سالگی تاليف فرهنگ عربی _ فارسی را آغاز کردم، کار بنده را تأیید کرد و در تمام مراحل تألیف پشتیبان و حامی من بود.
در مقاله " ادای دین به دکتر باطنی" سعی کردم قدردان لطف و محبت او باشم. مقاله را بعد از چاپ بطور کامل برای ایشان خواندم.

یادش گرامی و نامش جاودان
این کتاب علی رغم مجوز وزارت ارشاد فقط ده روز اجازه انتشار داشت. انتشار ۱۳۹۸/۱۰/۳۰، توقیف انتشار ۱۳۹۸/۱۱/۱۱، هنوز من نمی دانم علت توقیف چیست؟

رغم التصريح الصادر من قبل وزارة الإرشاد، بعد عشرة أيام من توزيعه، مٌنِع من التوزيع قبل أربع سنين، ولحد الآن لا أدري ما هو السبب الكامن وراء هذا القرار !!!
مع الشاعر المصري الأستاذ أحمد عبدالمعطي الحجازي
الكويت - اليوبيل الذهبي لمجلة العربي - عام 2008

با شاعر پرآوازه مصر، استاد محمد عبدالمعطی الحجازی در کویت،مراسم پنجاهمین سالگرد تأسیس مجله العربی، سال2008 م