جمالِ خیال
291 subscribers
584 photos
126 videos
104 files
205 links
🖋 علوم اسلامی | تاریخ | نقد



🆔 @jamalekhial
Download Telegram
🍃🍂🍃🍂

صنعت و سجع و قوافی، نیست شعر و هست نظم
ای بسا ناظم که نظمش نیست الا حرف مفت
شعر آن باشد که خیزد از دل و جوشد ز لب
باز در دلها نشیند هرکجا گوشی شنفت.

#ملک_الشعرا_بهار
#نقد_ادبی
👆👆👆دو قصیده فوق العاده زیبا و شیوا با اجرای همیشه استثناییِ #ملا_باسم .
اگر عربی می‌دانید حتما بخوانید و بسیار بخوانید و با دقت بخوانید!

به امید روزگاری که #مرثیه های ما هم اینقدر فخیم و فاخر باشد؛ در اوج متانت و دلنشینی و جانگدازی، با محوریت معارف بلند ولایی و #تولی و #تبری ...
🍃🍂🍃🍂

#نقد #مرثیه_خوانی
#شعر_آئینی #عربی
#مصیبت_کوچه
#یازهرا
#نقد_ادبی (قسمت اول)





در این روزگار که همه میدانیم هیچ چیز سر جایش نیست، دیگر نباید روی اسامی و عناوین چندان حساب کرد.
خواه عناوین متعلق به اشخاص باشد یا به مفاهیم.
مثلاً یکی از عباراتی که مرتب در دهانها میچرخد و با هر بار تلفظ، چرب و شیرین تر هم میشود، «شعر آئینی» است.
خب همانطور که عرض کردم نباید گول عناوین را خورد.
اگر بخواهیم با فکری خالی از اختلالاتِ زیباشناختی و نگاهی به دور از مُدزدگی به مسأله بنگریم، بدون شک باید اذعان کنیم که آنچه در عصر حاضر، «شعر آئینی» نام گرفته است، نه «شعر» است و نه «آئینی».
علتش هم روشن است؛ چون سرایندگان گرامی[بجز اندکی]، نه از شعر بهره ای دارند و نه از آئین چیزی میدانند.
این روزها اشعاری که از نظرم میگذرد، اولین چیزی را که برایم تداعی میکند: مظلومیت اهلبیت علیهم السلام است و بعد از آن، انحطاطِ فاجعه بارِ فکری و معرفتی و تنزلِ شرم آورِ زبان و ادب و...
شاید «نازکی طبع لطیف» برخی از عزیزان، تذکرِ این حقیقت را برنتابد، اما «مرد حکیم خرده نگیرد بر آینه».
واقعا بیاییم و برای یک بار هم که شده به دور از جوزدگی های متداول ـ که از علل اصلیِ خطا در ارزش گذاری هاست ـ فکر کنیم که مگر هر دانش و هر فنی، هنجار و ساز و کار خاص خودش را ندارد؟
و مگر شعر از دیگر فنون مستثناست؟
یک مثال بزنم: امروزه مد شده هرکس که از همه جا و همه کار مایوس میشود، می آید قانون ابن سینا را با زاویه ای جذاب میگذارد در قفسۀ پشت سرش، هفت هشت جلد قطور [ترجیحا اسکن نسخه خطی] از کتب اطبای عهد باستان را هم سمت راست میز، و یکی را هم جلوی دستش پهن میکند و چپ و راست نسخه میدهد به خلق الله و آخر سر هم اگر بهبود حاصل نشد [که نمیشود] به گردن همه چیز می اندازد بجز نادانیِ خودش.
خب همه میدانیم که چنین افرادی همواره مورد سرزنش خاص و عامند که چرا در فنی که تخصص ندارند اظهار نظر میکنند.
اما این را هم باید پذیرفت که مشکل اساسی از مردم ماست که تحقیق نکرده ریش و قیچی را در دست هر کس میدهند.
آری این ویژگی جامعۀ ماست، که در هر فضایی به شکلی خودش را نشان میدهد و در حوزۀ شعر و ادب نیز هم.
پس حکم عقل آن است که به جای غرق شدن در هیاهوها و به به و چه چه ها، نگاهی بخردانه و روشمندانه به عالم شعر و شاعری بیندازیم، شاید [بخوانید: یقیناً] دستخوش تحولی همانند طب سنتی شده است و ما بیخبریم!




ادامه دارد...

Telegram.me/jamalekhial
#نقد_ادبی (قسمت دوم)




ما غالبا در خانه های آپارتمانی یا حداکثر ویلایی به سبک جدید زندگی می‌کنیم. گهگاهی که گذرمان به منزل آقابزرگ‌ها ـ که حالا دیگر به آثار باستانی پیوسته ـ می افتد، احساس می‌کنیم زندگی این است نه آن!

کاملا درک می‌کنیم که جان و روان ما با این خانه و زندگی می سازد، حتی اگر نتوانیم بگوییم چرا و چگونه!

بدیهی است که فطرتِ خدادادِ هر انسانی، در هر وضعیتی تمایل به اموری دارد که با آن همخوانی داشته باشد.
البته اینکه حقیقت فطرت چیست و این فعل و انفعال بر اساس چه خطکشی و با چه مکانیسمی صورت میگیرد را نمی فهمیم مثل خیلی چیزهای دیگر؛ اما میدانیم که خداوند، بهترین و حکیمانه ترین گزینه را انتخاب کرده است؛ ضمن اینکه بشر هر از گاهی به برخی از ریشه های این گرایش های فطری دست می یابد که البته معمولا نتایج مربوطه در دسترس عموم قرار نمیگیرد (چون عموم مردم جویای دانستن نیستند).

🔻برگردیم به منزل قدیمی:
بعد از آنکه کلی تعریف و تمجید و تحسین به در و دیوارهای خانۀ پدربزرگ آویختیم، بچۀ هفت ساله‌مان به ما می‌گوید: بابا! خب چرا نمی آییم اینجا زندگی کنیم؟ پدربزرگ هم که تنهاست؛ از خدا میخواهد بچه هایش دور و برش باشند!
آنجاست که #فرشتۀ_فطرت میگریزد و #دیو_هوس درمی‌آید که:
نه عزیزم! اینجور خانه ها برای زندگی مناسب نیست؛ جکوزی ندارد [چون میدانیم طفلکی عاشق جکوزی است] و ده ها چیز دیگر که زندگی ما به آن ها گره خورده و نمیتوانیم همه را بیخیال شویم [و بدین ترتیب، فطرتِ به سخن آمدۀ طفل معصوم را هم کور می کنیم].

⁉️یعنی همین؟
خب بله، وقتی خطکشهایی بر مبنای مسائل پوچ و بی ارزش، سنجۀ کارِ آدمی قرار بگیرد، فطرتش می‌پذیرد و هوسش نه!
وای به روزی که دیگر صدای فطرت هم به گوشش نرسد!
مثل خیلی ها که خانه پدربزرگ را حتی شایستۀ تحسین هم نمی دانند.

✔️داستان نگفتم. نکات بسیار عمیقی بود [برای اهلش] در قالب مثال.

حالا عرضم این است که مقولۀ سخن و سخنوری را که آنقدر پایه اش والاست که «عَلَّمَهُ البَیَان» به عظمتش گواهی میدهد، چگونه میتوان آنقدر دست پایین گرفت که بگذاریم در شیب تند انحطاط افتاده و روز به روز کوچه بازاری تر بشود و تنها توجیه هم این باشد که:
به دل میچسبد!
کیف میدهد!
مستمع را به هوا می پرانَد!
اشک می گیرد!
به زبان مردم است!
صد رحمت به همان توجیهِ جکوزینه! باز یک وجه درستی داشت [ولو استدلال صحیحی نبود].
خب عزیز من!
خودمان و اساتیدمان تا قرن چهارم، همگی واقف بوده و هستیم که شعر سطح پایین به علت نزدیک تر بودن به فهمِ پایینِ عوام، مقبولیت و تاثیر عمومی بیشتری میتواند داشته باشد، آن هم با هزینۀ کمتر!
اما برای رعایت مرتبۀ والای سخن و صیانت این نعمت الاهی از آفت ابتذال، #هزینۀ_بیشتر کردند و #دانش_کافی آموختند تا بتوانند طوری بسرایند که هم در اوج فصاحت و بلاغت باشد و هم دل سنگ را آب کند؛ مثل محتشم رضوان الله علیه.

بخاطر توجیه بی هنری خودمان نباید ساحت سخن را مخدوش کنیم؛ و از آن مهمتر: ساحت امرای کلام و شهریاران مسند بیان را که اهتمامشان به هنجارهای سخن تا به حدّی است که فرمان می‌دهند: «أَعْرِبُوا حَدِيثَنَا فَإِنَّا قَوْمٌ فُصَحَاءُ».[الکافی ج1 ص52]

یادمان باشد:
در هر فنی، اول تحصیل دانش کافی، و سپس افاضات!
دیر رسیدن بهتر از هرگز نرسیدن است!




ادامه دارد...
http://Telegram.me/jamalekhial
#یادداشت
#مقاله #نقد




اخیرا یادداشتی دیدم از بزرگواری که در کانالش از واژۀ «عشق» انتقاد کرده و بر آن تاخته بود.
همین بهانه‌ای شد که چکیده‌ای از نتایج تحقیقات چندین ساله‌ام را در این زمینه مکتوب کنم.



🔹در مورد واژۀ «عشق» چند بحث قابل طرح می‌باشد که به ترتیب از این قرار است:
1ـ حقیقت معنای آن
2ـ بار معنایی آن بحسب ظروف استعمال
3ـ مطلوب یا نامطلوب بودن کاربرد آن با تکیه بر روایات اهل بیت علیهم السلام
4ـ تفکیک یا عدم تفکیک در مبحث پیشین با فرض مطلوبیت



🔹حقیقت معنای این واژه، محبت و علاقۀ شدید و مفرط است.
ولی باید توجه داشت که الفاظ ـ در هر زبانی ـ یک حاقّ معنا دارند که هستۀ مرکزی معناست و لفظ، آینۀ تمام‌نمای آن می‌باشد. اما بعضاً عوامل بیرونی، معنا یا معانی‌ای به لفظ تزریق می‌کنند که از آن به عنوان «بار معنایی» تعبیر می‌شود.
آن بار معنایی قطعاً خارج از وضع لفظ است و یک معنای برساختۀ عوامل بیرونی است.



🔹معنای اصلی عشق چیزی جز علاقه مفرط نیست، اما این علاقۀ مفرط، بسترها و ظروفِ متفاوتی دارد؛ گاه متعلقش خداست و اولیای معصوم خدا، و گاه غیر ایشان.
مشکل از آنجا آغاز می‌شود که بسامد این واژه در ظرف نامطلوب [یا همان عشق‌های مجازی] بالا می‌رود...
چه کسی باید مرز را تعیین کند.pdf
548.7 KB
#یادداشت #نقد #رفع_شبهه
#شعائر #اشک #عزاداری


📝چه کسی باید مرز اشک و آه را تعیین کند؟


🔴ویرایش جدید (با اضافات بسیار)


@jamalekhial
💠 فازِ آقا را!




فردی که نمی‌شناسم در شبکه‌ای که نمی‌دانم اظهار داشته است که از جمله علل انحطاط ما در دنیای مدرن، عملکرد صفویه و [علامه] مجلسی است...


این حقیر پس از مدتها که اشتغالات درسی مانع بود، امروز اول صبح احساس کردم بی‌اختیار دارد وحی می‌شود☺️ آن هم در ارتباط با موضوع فوق.

اول خواستم اهمیت ندهم و به مطالعه‌ام ادامه دهم، چون به هر صدایی واکنش نشان دادن لازم نیست،

اما فکر کردم که فارغ از صدای اخیر، این تفکر - شوربختانه - ریشه‌ای طویل و عریض دارد و بد نیست - بلکه باید - پاسخی درخور (هرچند مختصر و اشاره‌وار) دریافت کند.

و این گونه شد که قلم را برداشتم و نوشتم:






صبا از جانبِ من، آن ـ زبانم لال ـ دانا را

بگو این اطلاعات از کجا می‌آوری یارا؟

که گویی با سری پُر باد و با ژستی فهیمانه

که از ژاپن عقب انداخت کارِ «مجلسی» ما را

به قول آن مَثَل ـ کز گفتنش بی پرده معذورم ـ

چرا مربوط می‌دانی "شقایق" را و "جوزا" را؟!

بخواهی یا نخواهی، علتِ پس‌رفتِ ما این است:

ندانستیم هرگز قدر کارِ «مجلسی»ها را

مگر نشنیده‌ای «عیب از مسلمانی‌است نز اسلام»؟

همان یک مصرع آری می‌کند حل این معما را

چراغِ راه ما گر بود آثارِ درخشانش

نمی‌کردیم گم در ظلمت شب، راه فردا را

ز ابواب معارف من نگویم چون نمی‌دانی

بهای نشر توحید و تولا و تبرا را

فقط یک شمه از آثار اخلاقیش می‌گویم

که با آن می‌توان آورد زیر پا اروپا را:

اگر "عین الحیات"اش درس مکتب‌های ما می‌شد

تصرف کرده بودیم از ره اخلاق، دنیا را

بحارش بحرِ موّاج است اما مدّعی آخر

به ساحل تشنه لب مُرد و ملامت کرد دریا را

همه درسِ ترقیّ و تعالی در درون دارد

فقط کافی‌است ـ گر داری ـ گشایی چشم بینا را

اگر غواص بودی جسته بودی در بحار او

هزاران حقّه‌ی عنبر، دو صد لؤلوی لالا را

از آن رو شاهِ خاور شد که الحق کار زد ژاپن

فرازی چند از متن وصیت‌های مولا را

دلیلِ راه خود کردند در پیچ و خمِ صنعت

درایت، صدق، نظم و همت و رِفق و مدارا را

چنین کردند و شد آباد دنیاشان، ولیکن ما

نکردیم و ز کف دادیم دنیا را و عقبا را

اگر خو کرده‌اند ایرانیان با غفلت و مستی

گناه مجلسی و مجلسی‌ها چیست هشیارا!

🔹

نمی‌فهمد وَ یا خود را به نافهمی زده‌است؟ آخر

الا یا ایها الساقی بفرما فازِ آقا را!



#علامه_مجلسی
#مرزبانان_ولایت
#نقد #رفع_شبهه
#شعر #رحیق
http://Telegram.me/jamalekhial