تالله ذکرک یاحسین مخلدُ
لک فی القلوب حرارةٌ لا تبردُ
مهما سعوا فی منعنا ازددنا هویً
و الجمرُ فی هبّ الرّیاح تَوَقَّد
💠حسین جان!
نام تو تا ابد پاینده خواهد ماند؛
و سوزی که در دلها ایجاد کردهای، هرگز خاموششدنی نخواهد بود!
هرچه بخواهند ما را از تو جدا کنند، عشقمان به تو افزوده میگردد؛
آری؛
وزش باد، آتشِ هیزمِ گداخته را تیزتر میسازد!
▫️▫️▫️
#شعر_آئینی #عربی #رحیق
#نجوای_محبت #لا_تبرد_ابدا #یاحسین
http://Telegram.me/jamalekhial
لک فی القلوب حرارةٌ لا تبردُ
مهما سعوا فی منعنا ازددنا هویً
و الجمرُ فی هبّ الرّیاح تَوَقَّد
💠حسین جان!
نام تو تا ابد پاینده خواهد ماند؛
و سوزی که در دلها ایجاد کردهای، هرگز خاموششدنی نخواهد بود!
هرچه بخواهند ما را از تو جدا کنند، عشقمان به تو افزوده میگردد؛
آری؛
وزش باد، آتشِ هیزمِ گداخته را تیزتر میسازد!
▫️▫️▫️
#شعر_آئینی #عربی #رحیق
#نجوای_محبت #لا_تبرد_ابدا #یاحسین
http://Telegram.me/jamalekhial
Telegram
جمالِ خیال
🖋 علوم اسلامی | تاریخ | نقد
🆔 @jamalekhial
🆔 @jamalekhial
🥀جز با تو امید مغفرت ممکن نیست
🍃وز غیر تو کسب معرفت ممکن نیست
🥀گفتند که عافیت بخواهم #شب_قدر
🍃جز با فرج تو عافیت ممکن نیست
#ولی_عصر #انتظار
#رحیق
@jamalekhial
🍃وز غیر تو کسب معرفت ممکن نیست
🥀گفتند که عافیت بخواهم #شب_قدر
🍃جز با فرج تو عافیت ممکن نیست
#ولی_عصر #انتظار
#رحیق
@jamalekhial
🔹وصف روضۀ مقدسۀ سامرا و مدح امامین عسکریین (علیهماالسلام)
ای حرمِ کبریای حضرت داور
پردۀ قدسِ تو هفت طارم اخضر
خاکی و اندر تو خفته محورِ افلاک
خُردی و در تو نهفته عالم اکبر
قبّۀ تو قبلهگاه عالم و جاهل
سدّۀ تو سجدهگاه مؤمن و کافر
طرّۀ حور از غبار توست مطرّا
گلشن خلد از نسیم توست معطّر
کعبهای و تا به بر گرفته زمینت
گِردِ وی آرد طواف، چرخ مدور
مغز زمین از روائح تو مجلّا
قلب جهان از لوائح تو منوّر
پشت فلک پیش هیبت تو مقوّس
طلعت خور با تشعشع تو مکدّر
عطر فضایت سبق ربوده ز فردوس
خاک سرایت زدهاست طعنه به کوثر
ساحت گیتی از آن، همیشه مصفّا
جبهت گردون بدین، هماره معفّر
فیض تو گر بالسّویّه گردد تقسیم
چیست تفاوت میان عیسی و عاذر؟
صورتِ قبّهت شد ار خراب، به معنی
خانۀ معمورِ اولیاست سراسر
رنج ز ویرانیات مباد که دائم
گنج به ویرانه اندر است مستّر
مخزن سرّ وجودی ای حرم قدس
کنز خفی را نهفته در تو دو گوهر
آن، ثمرِ بوستان عصمت زهرا
این، قمرِ آسمان عزّت حیدر
آن، گهر تابناکِ نُه یمِ توحید
این، صدف و آخرین گهر به وی اندر
قطرهای از ابر جود و همّت آن، بحر
خطوهای از ملک جاه و حشمت این، بر
ای عجب این دو همای سدرهنشین را
چون شده جا، ساحت مضیّق اغبر؟!
شاید کاینجا کنم طراز قصیده
بیتی از آن نامدار فحل سخنور:
«چرخ شنیدم که خاک در بر گیرد»
«خاک ندیدم که چرخ گیرد در بر»
خسته «رحیق» از شرار شوق تو باشد
خون دل و دیدهاش مدام به ساغر
تا صیغِ مفرد و مثنّی و مجموع
نزد ادیبان ملقّن است و مکرّر
دشمن عزّ تو را بُواد انامل
هریک از آن یک جدا چو جمع مکسّر
◻️◽️▫️
#شعر_آئینی #رحیق_تهرانی
#حرم #امام_هادی #امام_عسکری
🔸بیتِ اقتباسی از #قاآنی_شیرازی
@jamalekhial
ای حرمِ کبریای حضرت داور
پردۀ قدسِ تو هفت طارم اخضر
خاکی و اندر تو خفته محورِ افلاک
خُردی و در تو نهفته عالم اکبر
قبّۀ تو قبلهگاه عالم و جاهل
سدّۀ تو سجدهگاه مؤمن و کافر
طرّۀ حور از غبار توست مطرّا
گلشن خلد از نسیم توست معطّر
کعبهای و تا به بر گرفته زمینت
گِردِ وی آرد طواف، چرخ مدور
مغز زمین از روائح تو مجلّا
قلب جهان از لوائح تو منوّر
پشت فلک پیش هیبت تو مقوّس
طلعت خور با تشعشع تو مکدّر
عطر فضایت سبق ربوده ز فردوس
خاک سرایت زدهاست طعنه به کوثر
ساحت گیتی از آن، همیشه مصفّا
جبهت گردون بدین، هماره معفّر
فیض تو گر بالسّویّه گردد تقسیم
چیست تفاوت میان عیسی و عاذر؟
صورتِ قبّهت شد ار خراب، به معنی
خانۀ معمورِ اولیاست سراسر
رنج ز ویرانیات مباد که دائم
گنج به ویرانه اندر است مستّر
مخزن سرّ وجودی ای حرم قدس
کنز خفی را نهفته در تو دو گوهر
آن، ثمرِ بوستان عصمت زهرا
این، قمرِ آسمان عزّت حیدر
آن، گهر تابناکِ نُه یمِ توحید
این، صدف و آخرین گهر به وی اندر
قطرهای از ابر جود و همّت آن، بحر
خطوهای از ملک جاه و حشمت این، بر
ای عجب این دو همای سدرهنشین را
چون شده جا، ساحت مضیّق اغبر؟!
شاید کاینجا کنم طراز قصیده
بیتی از آن نامدار فحل سخنور:
«چرخ شنیدم که خاک در بر گیرد»
«خاک ندیدم که چرخ گیرد در بر»
خسته «رحیق» از شرار شوق تو باشد
خون دل و دیدهاش مدام به ساغر
تا صیغِ مفرد و مثنّی و مجموع
نزد ادیبان ملقّن است و مکرّر
دشمن عزّ تو را بُواد انامل
هریک از آن یک جدا چو جمع مکسّر
◻️◽️▫️
#شعر_آئینی #رحیق_تهرانی
#حرم #امام_هادی #امام_عسکری
🔸بیتِ اقتباسی از #قاآنی_شیرازی
@jamalekhial
🌨🌨🌨🌧🌧🌧🌧🌧
✨تقدیم به همۀ آنان که «حُر»وار، «به دیوان عمل نامه سیاه آمده» و روی نیاز و ندامت به درگاه «پادشاه خطابخش جرم پوش» میگذارند..
و آنگاه به فیض نگاه او که «خاک را به نظر کیمیا کند»، به یکباره «طاووس علیین» می شوند...
🍃 قامتی مثل شاخۀ شمشاد
از سر پیچ کوچه پیدا شد
خورد قدری تلو تلو، آنگاه
بی تعادل نشست و پس پا شد
🔹
🍃 اینکه او پیش از این، کجا بوده
هست پیدا ز طرز آمدنش
باورت نیست؟ صبر کن، آری
می دهد بوی معصیت، دهنش!
🔹
🍃 آن سر کوچه خیمهای زدهاند
تا به آنجا رسید، سر خم کرد
آری الحق که با دل خوبان
هرچه کرد، اول محرم کرد!
🔹
🍃 جز برای سیاهیِ ارباب
هیچ جا سر فرو نیاورده
به گمانم در این دو بیت فقط
خواجه توصیف حال او کرده:
🔹
🍃 «من که سر در نیاورم به دو کون»
«گردنم زیر بار منّت اوست»
«گر من آلوده دامنم، چه زیان»
«همه عالم گواه عصمت اوست»
🔹
🍃 عکس ارباب روی پرچم بود
زیر لب گفت: چاکرم آقا
دهنم پاک نیست، عفوم کن
اگر اسمت نمی برم آقا!
🔹
🍃 دورۀ سال، لحظهای نشود
عیش ما جز به معصیت، تکمیل
این دوماهه ـ ولی ـ به حرمت تو
همۀ کار و بارمان تعطیل
🔹
🍃 غلطی کردم و نفهمیدم
حال فهمیدم، آمدم توبه
می کنم با همه وجود اقرار
که تو خوبی و من بدم، توبه!
🔹
🍃 زشتم؟ آلودهام؟ گنهکارم؟
من که حاشا نکردم آقاجان
هر چه کردم ولی قسم به سرت
کار حُر را نکردم آقاجان
🔹
🍃 تو گشودی برای او آغوش
تو نظر از خطای او بستی
فرض کن قدرِ او گنه دارم
به سرم از کرم بکش دستی
🔹
🍃 مثل او با خود آشنایم ساز
مثل او بیخبر ز غیرم کن
مثل او جرم من ندیده بگیر
مثل او عاقبت به خیرم کن
🔹
🍃 میشود دستِ بیلیاقت من
در شفاخانۀ تو بند شود؟
میشود دست خود دراز کنی
تا زمین خوردهای بلند شود؟
🔹
🍃 مادرم روز قبل مرگش گفت
پسرم، آبروی مادر باش
خیر دنیا و آخرت خواهی
نوکر شهریارِ بی سر باش
🔹
🍃 ببُر از مردم و به او پیوند
که رفیقِ زمان تنهاییاست
در سرایش گدای خوبی باش
تا ببینی چه خوب آقاییاست
🔹
🍃 جای خوبی نبودهام، اما
به خدا خوب جایی آمدهام
بعد عمری غریبگی، حالا
از پی آشنایی آمدهام
🔹
🍃 عاجزم در هجوم سیل گناه
مگذار این بلا مرا ببرد
منِ بیچاره را نجات بده
زین جوانی که بی تو میگذرد
🔹
🍃 جز وصالت مرا تمنایی
نیست، دستم به دامنت ارباب
درد من را فقط تو میدانی
جان ششماههات مرا دریاب
🔹
🍃 مثل بیدی به باد میلرزد
مثل ابر بهار میگرید
به تمنای یک توجهِ دوست
بی امان زارزار میگرید
🔹
🍃 بسکه زد دست و پا، غریقِ گناه،
سوی او رو نمود فُلکِ نجات
دست او را گرفت و بالا برد
بِرَهاندش ز مرگ و داد حیات
🔹
🍃 تا کنون مرده بود و اکنون عشق
تن گرفت از وی و به او جان داد
دهنش پاک بود مثل فرات
«یاحسین» گفت و جان به جانان داد...
🌹بأبی انت و امی یا اباعبدالله🌹
#شعر_آئینی #رحیق_تهرانی
#ادب_محرم #رحمت_واسعه
http://Telegram.me/jamalekhial
✨تقدیم به همۀ آنان که «حُر»وار، «به دیوان عمل نامه سیاه آمده» و روی نیاز و ندامت به درگاه «پادشاه خطابخش جرم پوش» میگذارند..
و آنگاه به فیض نگاه او که «خاک را به نظر کیمیا کند»، به یکباره «طاووس علیین» می شوند...
🍃 قامتی مثل شاخۀ شمشاد
از سر پیچ کوچه پیدا شد
خورد قدری تلو تلو، آنگاه
بی تعادل نشست و پس پا شد
🔹
🍃 اینکه او پیش از این، کجا بوده
هست پیدا ز طرز آمدنش
باورت نیست؟ صبر کن، آری
می دهد بوی معصیت، دهنش!
🔹
🍃 آن سر کوچه خیمهای زدهاند
تا به آنجا رسید، سر خم کرد
آری الحق که با دل خوبان
هرچه کرد، اول محرم کرد!
🔹
🍃 جز برای سیاهیِ ارباب
هیچ جا سر فرو نیاورده
به گمانم در این دو بیت فقط
خواجه توصیف حال او کرده:
🔹
🍃 «من که سر در نیاورم به دو کون»
«گردنم زیر بار منّت اوست»
«گر من آلوده دامنم، چه زیان»
«همه عالم گواه عصمت اوست»
🔹
🍃 عکس ارباب روی پرچم بود
زیر لب گفت: چاکرم آقا
دهنم پاک نیست، عفوم کن
اگر اسمت نمی برم آقا!
🔹
🍃 دورۀ سال، لحظهای نشود
عیش ما جز به معصیت، تکمیل
این دوماهه ـ ولی ـ به حرمت تو
همۀ کار و بارمان تعطیل
🔹
🍃 غلطی کردم و نفهمیدم
حال فهمیدم، آمدم توبه
می کنم با همه وجود اقرار
که تو خوبی و من بدم، توبه!
🔹
🍃 زشتم؟ آلودهام؟ گنهکارم؟
من که حاشا نکردم آقاجان
هر چه کردم ولی قسم به سرت
کار حُر را نکردم آقاجان
🔹
🍃 تو گشودی برای او آغوش
تو نظر از خطای او بستی
فرض کن قدرِ او گنه دارم
به سرم از کرم بکش دستی
🔹
🍃 مثل او با خود آشنایم ساز
مثل او بیخبر ز غیرم کن
مثل او جرم من ندیده بگیر
مثل او عاقبت به خیرم کن
🔹
🍃 میشود دستِ بیلیاقت من
در شفاخانۀ تو بند شود؟
میشود دست خود دراز کنی
تا زمین خوردهای بلند شود؟
🔹
🍃 مادرم روز قبل مرگش گفت
پسرم، آبروی مادر باش
خیر دنیا و آخرت خواهی
نوکر شهریارِ بی سر باش
🔹
🍃 ببُر از مردم و به او پیوند
که رفیقِ زمان تنهاییاست
در سرایش گدای خوبی باش
تا ببینی چه خوب آقاییاست
🔹
🍃 جای خوبی نبودهام، اما
به خدا خوب جایی آمدهام
بعد عمری غریبگی، حالا
از پی آشنایی آمدهام
🔹
🍃 عاجزم در هجوم سیل گناه
مگذار این بلا مرا ببرد
منِ بیچاره را نجات بده
زین جوانی که بی تو میگذرد
🔹
🍃 جز وصالت مرا تمنایی
نیست، دستم به دامنت ارباب
درد من را فقط تو میدانی
جان ششماههات مرا دریاب
🔹
🍃 مثل بیدی به باد میلرزد
مثل ابر بهار میگرید
به تمنای یک توجهِ دوست
بی امان زارزار میگرید
🔹
🍃 بسکه زد دست و پا، غریقِ گناه،
سوی او رو نمود فُلکِ نجات
دست او را گرفت و بالا برد
بِرَهاندش ز مرگ و داد حیات
🔹
🍃 تا کنون مرده بود و اکنون عشق
تن گرفت از وی و به او جان داد
دهنش پاک بود مثل فرات
«یاحسین» گفت و جان به جانان داد...
🌹بأبی انت و امی یا اباعبدالله🌹
#شعر_آئینی #رحیق_تهرانی
#ادب_محرم #رحمت_واسعه
http://Telegram.me/jamalekhial
Telegram
جمالِ خیال
🖋 علوم اسلامی | تاریخ | نقد
🆔 @jamalekhial
🆔 @jamalekhial
از داغِ آن نشانه که بر برگِ لاله دید
پیراهنِ شکیب، چو گل چاک چاک کرد
از دست خیبرافکن او هیچ برنخاست
جز اینکه اشک غربتش از چهره پاک کرد
ای روزگار، اُف به تو! دیدی که مرتضی
با دست خویش بستر زهرا ز خاک کرد!
#شعر_آئینی #رحیق_تهرانی #مرثیه
#ساقی_بیکوثر #یازهرا
@jamalekhial
پیراهنِ شکیب، چو گل چاک چاک کرد
از دست خیبرافکن او هیچ برنخاست
جز اینکه اشک غربتش از چهره پاک کرد
ای روزگار، اُف به تو! دیدی که مرتضی
با دست خویش بستر زهرا ز خاک کرد!
#شعر_آئینی #رحیق_تهرانی #مرثیه
#ساقی_بیکوثر #یازهرا
@jamalekhial
مادرِ هستی
تنها نه شور در دل شیداست
شب نیز چشم در رهِ فرداست
در هرچه میکنم نظر امشب
چون قلبِ طور، غرق تجلاست
خیز و بگوی بر همه تبریک
فصل سرور اهل تولاّست
در جان ذرّه ذرّۀ هستی
شور و نشاط و غلغه برپاست
این روحبخش زمزمه کآید
آوای اهل عالم بالاست
غوغای خلقِ این کرۀ خاک
صد یک بود از آنچه در آنجاست
نور جمال حق متصاعد
از ساحت ثری به ثریاست
"یا لیتنی تراب" شنیدم
فریادِ رشکِ گنبد خضراست!
این رونق از کجاست زمین را
کاو اسفل است و غیرتِ اعلاست؟!
آری چه پایه برتر از این کاو
میلادگاهِ حضرت زهراست؟
آن روحِ بندگی که سجودش
فخر خدای حیّ تعالاست
در وصف و درکِ ذات و صفاتش
منطق زبون و عاقله دَرْواست
از هرچه جز جمال، منزّه
وز هرچه جز کمال، مبرّاست
بی التفاتِ او همه هیچ است
گر دستِ موسی و دمِ عیساست
گر او نبُد، نبود پیمبر
«لولاک» را خود از پی، «لولا»ست
شویش امیر عالم و، این تاج
الحق به فرقِ فاطمه زیباست
گر گویمت که مادرِ هستیاست
هرگز گمان مدار که بیجاست
هستی خلاصه گشته در احمد
وین دختِ پاک، امّ ابیهاست
ای مظهر خدا که خدا را
طلعت ز طلعت تو هویداست
در هرچه خلق کرده خداوند
حُکمت روان چو روح در اعضاست
آن حرفِ «لا» که نفیِ صریح است
از همّت تواش ز پی، «الاّ»ست
غیر از تو در تمام عوالم
انسیه کس شنیده که حوراست؟
دریا به پیش جود تو، قطره
قطره ز یمن فضل تو، دریاست
ماه دوهفته تا که برآمد
بار دگر ز شرم رخت کاست
دادار را تو آینهداری
تصویر، جز در آینه پیداست؟
پای، آنکه سود بر سر گردون
در محضر تو راست بپا خاست
اوج عروجِ احمد اگرچند
تا ذروۀ «دنی فتدلاّ»ست
اندر زمینْش پایه فزون است
آن دم که در سرای تواش جاست
فردا که روز حکم و حساب است
فردا که روز وحشت و بلواست
بر دست و دامنِ تو رسل را
چشم امید و دست تمنّاست
ایمن ز نار نیست جز آنکس
کاو را به ظلّ لطف تو مأواست
چونت ثنا کنم؟ که ثنایت
بیرون ز حدّ و برتر از احصاست
در شأن توست آیۀ تطهیر
لیک از تو خصم بیّنه میخواست
از بعد قرنها، دل پاکان
غمگین از آن حدیث غمافزاست
تا روز حشر، سوز کلامت
در ژرفنای حنجرۀ ماست
خود قلب ماست قبر تو، زآن رو
آماج تیر کینۀ اعداست
«مهدی که باد جان به فدایش»
گریان به ماتمت تک و تنهاست
تا دست #انتقام برآرد
چشمانتظارِ او همه دنیاست
@jamalekhial
#شعر_آئینی #قصیده #رحیق
#فضائل #میلاد_کوثر #یازهرا
تنها نه شور در دل شیداست
شب نیز چشم در رهِ فرداست
در هرچه میکنم نظر امشب
چون قلبِ طور، غرق تجلاست
خیز و بگوی بر همه تبریک
فصل سرور اهل تولاّست
در جان ذرّه ذرّۀ هستی
شور و نشاط و غلغه برپاست
این روحبخش زمزمه کآید
آوای اهل عالم بالاست
غوغای خلقِ این کرۀ خاک
صد یک بود از آنچه در آنجاست
نور جمال حق متصاعد
از ساحت ثری به ثریاست
"یا لیتنی تراب" شنیدم
فریادِ رشکِ گنبد خضراست!
این رونق از کجاست زمین را
کاو اسفل است و غیرتِ اعلاست؟!
آری چه پایه برتر از این کاو
میلادگاهِ حضرت زهراست؟
آن روحِ بندگی که سجودش
فخر خدای حیّ تعالاست
در وصف و درکِ ذات و صفاتش
منطق زبون و عاقله دَرْواست
از هرچه جز جمال، منزّه
وز هرچه جز کمال، مبرّاست
بی التفاتِ او همه هیچ است
گر دستِ موسی و دمِ عیساست
گر او نبُد، نبود پیمبر
«لولاک» را خود از پی، «لولا»ست
شویش امیر عالم و، این تاج
الحق به فرقِ فاطمه زیباست
گر گویمت که مادرِ هستیاست
هرگز گمان مدار که بیجاست
هستی خلاصه گشته در احمد
وین دختِ پاک، امّ ابیهاست
ای مظهر خدا که خدا را
طلعت ز طلعت تو هویداست
در هرچه خلق کرده خداوند
حُکمت روان چو روح در اعضاست
آن حرفِ «لا» که نفیِ صریح است
از همّت تواش ز پی، «الاّ»ست
غیر از تو در تمام عوالم
انسیه کس شنیده که حوراست؟
دریا به پیش جود تو، قطره
قطره ز یمن فضل تو، دریاست
ماه دوهفته تا که برآمد
بار دگر ز شرم رخت کاست
دادار را تو آینهداری
تصویر، جز در آینه پیداست؟
پای، آنکه سود بر سر گردون
در محضر تو راست بپا خاست
اوج عروجِ احمد اگرچند
تا ذروۀ «دنی فتدلاّ»ست
اندر زمینْش پایه فزون است
آن دم که در سرای تواش جاست
فردا که روز حکم و حساب است
فردا که روز وحشت و بلواست
بر دست و دامنِ تو رسل را
چشم امید و دست تمنّاست
ایمن ز نار نیست جز آنکس
کاو را به ظلّ لطف تو مأواست
چونت ثنا کنم؟ که ثنایت
بیرون ز حدّ و برتر از احصاست
در شأن توست آیۀ تطهیر
لیک از تو خصم بیّنه میخواست
از بعد قرنها، دل پاکان
غمگین از آن حدیث غمافزاست
تا روز حشر، سوز کلامت
در ژرفنای حنجرۀ ماست
خود قلب ماست قبر تو، زآن رو
آماج تیر کینۀ اعداست
«مهدی که باد جان به فدایش»
گریان به ماتمت تک و تنهاست
تا دست #انتقام برآرد
چشمانتظارِ او همه دنیاست
@jamalekhial
#شعر_آئینی #قصیده #رحیق
#فضائل #میلاد_کوثر #یازهرا
🥀🥀🥀🥀🥀
🥀
شب وصل است و رسیدهاست ز ره، دلدارش
«فکر بلبل همه آن است که گل شد یارش»
چاه و ویرانه و نخلستان پرسند ز هم
چه شد آهِ سحر و نغمهٔ استغفارش؟
شب گذشتهاست ، یتیمان علی جمع کنید
بستری را که گرفتهاست شفا بیمارش
بعد سی سال دعایش به اجابت برسید
جان برون آمده با نالهٔ آتشبارش*
زخمِ سر در غم او پردهدری کرد، ارنه
خون دل خورد همه عمر و نکرد اظهارش
بیزبان خواست یکی محرم راز و، چو نیافت
در دلِ شب به دلِ چاه سپرد اسرارش
آخر این با که توان گفت که یک مرد غیور
نتوانست حمایت کند از دلدارش!
عوضِ هر سخنی ، گفت: بیا فضه بیا
کار من نیست... تو بگشای گره از کارش
🔻
زیر لب زمزمهای دارد اگر گوش کنید
چیست؟ نجوای دلی غمزده با غمخوارش:
آمدم کوفه، نبینم دگر آن منزل را
که تو فریاد زدی بین در و دیوارش
حال با پای خودت آمدهای ای گل من
چه گلی؟!... لالهصفت داغ به دو رخسارش
دیده بر روی پیمبر به چه رو باز کنم؟
فاطمه بود امانت، من امانتدارش
اینک ای کوفه علی نیز امانت به تو داد
هان مبادا بکشانی به سر بازارش...
#رحیق
______
* نَفْسي عَلَی زَفَرَاتِهَا مَحبُوسَةٌ
یا لَیتَهَا خَرَجَت مَعَ الزَّفَرَاتِ
@jamalekhial
🥀
شب وصل است و رسیدهاست ز ره، دلدارش
«فکر بلبل همه آن است که گل شد یارش»
چاه و ویرانه و نخلستان پرسند ز هم
چه شد آهِ سحر و نغمهٔ استغفارش؟
شب گذشتهاست ، یتیمان علی جمع کنید
بستری را که گرفتهاست شفا بیمارش
بعد سی سال دعایش به اجابت برسید
جان برون آمده با نالهٔ آتشبارش*
زخمِ سر در غم او پردهدری کرد، ارنه
خون دل خورد همه عمر و نکرد اظهارش
بیزبان خواست یکی محرم راز و، چو نیافت
در دلِ شب به دلِ چاه سپرد اسرارش
آخر این با که توان گفت که یک مرد غیور
نتوانست حمایت کند از دلدارش!
عوضِ هر سخنی ، گفت: بیا فضه بیا
کار من نیست... تو بگشای گره از کارش
🔻
زیر لب زمزمهای دارد اگر گوش کنید
چیست؟ نجوای دلی غمزده با غمخوارش:
آمدم کوفه، نبینم دگر آن منزل را
که تو فریاد زدی بین در و دیوارش
حال با پای خودت آمدهای ای گل من
چه گلی؟!... لالهصفت داغ به دو رخسارش
دیده بر روی پیمبر به چه رو باز کنم؟
فاطمه بود امانت، من امانتدارش
اینک ای کوفه علی نیز امانت به تو داد
هان مبادا بکشانی به سر بازارش...
#رحیق
______
* نَفْسي عَلَی زَفَرَاتِهَا مَحبُوسَةٌ
یا لَیتَهَا خَرَجَت مَعَ الزَّفَرَاتِ
@jamalekhial
دست بر دامانِ #رحمت_واسعه
🔹
🔸
🔹
در این ماه رحمت که توّابها
مقیماند در کنج محرابها
ز فُلکِ نجاتِ الاهی همی
نشانی بجویند غرقابها
به وقت سحر، اشک شور، آه تلخ
گرفته است جای شِکَرخوابها
تضرّع کنانند و «یارب»زنان
همه طفلها، شیخها، شابها
سرشک ندامت ز چشمان خلق
روان است مانند میزابها
دلا، گویمت چیست راه نجات
که آرامی از این تب و تابها؟
بده دستِ خواهش به آنانکه تیز
رهانندت از کام گردابها🔻
🍃به شاهی که لب تشنه جان داد و بود
ز مهریّۀ مادرش، آبها
🍃به آن تشنه ساقی که فردا برند
به لب خشکیاش غبطه، سیرابها
🍃به آن شِبهِ احمد که افکندهاند
ز ابروی او، طرحِ محرابها
🍃به طفلی که از بوسۀ نوک تیر
فرو شد به خوابی نه چون خوابها
🍃به اصحابِ پاکی که مانندشان
نبوده است هرگز در اصحابها
به تکریمِ اینان پذیرد خدای
پذیرد اگر عذر توّابها
به کویش گر این سان روی، سر نهند
به پایت چو درگاه، بوّابها
تو را بابِ غفران، حسین است و بس
مزن حلقه بیهوده بر بابها
که گویند «ابی الله ان یجری الـ
امورات الا بأسبابها»
🌺🌺ماه رمضانتان حسینی🌺🌺
#رحیق
#ماه_رمضان
@jamalekhial
🔹
🔸
🔹
در این ماه رحمت که توّابها
مقیماند در کنج محرابها
ز فُلکِ نجاتِ الاهی همی
نشانی بجویند غرقابها
به وقت سحر، اشک شور، آه تلخ
گرفته است جای شِکَرخوابها
تضرّع کنانند و «یارب»زنان
همه طفلها، شیخها، شابها
سرشک ندامت ز چشمان خلق
روان است مانند میزابها
دلا، گویمت چیست راه نجات
که آرامی از این تب و تابها؟
بده دستِ خواهش به آنانکه تیز
رهانندت از کام گردابها🔻
🍃به شاهی که لب تشنه جان داد و بود
ز مهریّۀ مادرش، آبها
🍃به آن تشنه ساقی که فردا برند
به لب خشکیاش غبطه، سیرابها
🍃به آن شِبهِ احمد که افکندهاند
ز ابروی او، طرحِ محرابها
🍃به طفلی که از بوسۀ نوک تیر
فرو شد به خوابی نه چون خوابها
🍃به اصحابِ پاکی که مانندشان
نبوده است هرگز در اصحابها
به تکریمِ اینان پذیرد خدای
پذیرد اگر عذر توّابها
به کویش گر این سان روی، سر نهند
به پایت چو درگاه، بوّابها
تو را بابِ غفران، حسین است و بس
مزن حلقه بیهوده بر بابها
که گویند «ابی الله ان یجری الـ
امورات الا بأسبابها»
🌺🌺ماه رمضانتان حسینی🌺🌺
#رحیق
#ماه_رمضان
@jamalekhial
بخشی از یک ترکیب بند علوی مربوط به سال ۸۶
ایکه فلک بندۀ فرمان توست
کلکِ قضا کاتب دیوان توست
شمس که روشنگرِ گیتی بود
مقتبس از شمسۀ ایوان توست
ماه که خلقاند از او مستنیر
پرتوی از شمع شبستان توست
جنت و انهار و لحوم و ثمار
یک طَبَق از سفرۀ احسان توست
خانۀ معمورِ دل عارفان
زآن بود آباد که ویران توست
مجمعِ اضدادِ صفاتی، علی
عقل فرومانده و حیران توست
ذات تو را صعب ندانم وجوب
آنچه غریب آمده، امکان توست
عزمِ تو این فسخ عزائم کند
لوح و قلم زآنکه به فرمان توست
حاکمِ محشر تو و صفّ حساب
محکمه و مسند و میزان توست
شمسِ حقیقت تویی و هرکه راست
نورِ حقیقت، همه خواهان توست
دولتِ فانی ز فلان و فلان
سلطنت باقی حق زآن توست
مدحت این بنده نزیبد تو را
تا که خدای تو ثناخوان توست
در صفتت غایت افکار ما
آنچه نماید ز تو، سلمان توست
السن خلق است در اینجا، کلیل
وصف تو در عهدۀ ربّ جلیل!
#رحیق #شعر_آئینی
#فضائل #یاعلی
@jamalekhial
ایکه فلک بندۀ فرمان توست
کلکِ قضا کاتب دیوان توست
شمس که روشنگرِ گیتی بود
مقتبس از شمسۀ ایوان توست
ماه که خلقاند از او مستنیر
پرتوی از شمع شبستان توست
جنت و انهار و لحوم و ثمار
یک طَبَق از سفرۀ احسان توست
خانۀ معمورِ دل عارفان
زآن بود آباد که ویران توست
مجمعِ اضدادِ صفاتی، علی
عقل فرومانده و حیران توست
ذات تو را صعب ندانم وجوب
آنچه غریب آمده، امکان توست
عزمِ تو این فسخ عزائم کند
لوح و قلم زآنکه به فرمان توست
حاکمِ محشر تو و صفّ حساب
محکمه و مسند و میزان توست
شمسِ حقیقت تویی و هرکه راست
نورِ حقیقت، همه خواهان توست
دولتِ فانی ز فلان و فلان
سلطنت باقی حق زآن توست
مدحت این بنده نزیبد تو را
تا که خدای تو ثناخوان توست
در صفتت غایت افکار ما
آنچه نماید ز تو، سلمان توست
السن خلق است در اینجا، کلیل
وصف تو در عهدۀ ربّ جلیل!
#رحیق #شعر_آئینی
#فضائل #یاعلی
@jamalekhial