جمالِ خیال
292 subscribers
584 photos
126 videos
104 files
205 links
🖋 علوم اسلامی | تاریخ | نقد



🆔 @jamalekhial
Download Telegram
🥀جز با تو امید مغفرت ممکن نیست

🍃وز غیر تو کسب معرفت ممکن نیست

🥀گفتند که عافیت بخواهم #شب_قدر

🍃جز با فرج تو عافیت ممکن نیست



#ولی_عصر #انتظار
#رحیق
@jamalekhial
🔹وصف روضۀ مقدسۀ سامرا و مدح امامین عسکریین (علیهماالسلام)




ای حرمِ کبریای حضرت داور

پردۀ قدسِ تو هفت طارم اخضر

خاکی و اندر تو خفته محورِ افلاک

خُردی و در تو نهفته عالم اکبر

قبّۀ تو قبله‌گاه عالم و جاهل

سدّۀ تو سجده‌گاه مؤمن و کافر

طرّۀ حور از غبار توست مطرّا

گلشن خلد از نسیم توست معطّر

کعبه‌ای و تا به بر گرفته زمینت

گِردِ وی آرد طواف، چرخ مدور

مغز زمین از روائح تو مجلّا

قلب جهان از لوائح تو منوّر

پشت فلک پیش هیبت تو مقوّس

طلعت خور با تشعشع تو مکدّر

عطر فضایت سبق ربوده ز فردوس

خاک سرایت زده‌است طعنه به کوثر

ساحت گیتی از آن، همیشه مصفّا

جبهت گردون بدین، هماره معفّر

فیض تو گر بالسّویّه گردد تقسیم

چیست تفاوت میان عیسی و عاذر؟

صورتِ قبّه‌ت شد ار خراب، به معنی

خانۀ معمورِ اولیاست سراسر

رنج ز ویرانی‌ات مباد که دائم

گنج به ویرانه اندر است مستّر

مخزن سرّ وجودی ای حرم قدس

کنز خفی را نهفته در تو دو گوهر

آن، ثمرِ بوستان عصمت زهرا

این، قمرِ آسمان عزّت حیدر

آن، گهر تابناکِ نُه یمِ توحید

این، صدف و آخرین گهر به وی اندر

قطره‌ای از ابر جود و همّت آن، بحر

خطوه‌ای از ملک جاه و حشمت این، بر

ای عجب این دو همای سدره‌نشین را

چون شده جا، ساحت مضیّق اغبر؟!

شاید کاینجا کنم طراز قصیده

بیتی از آن نامدار فحل سخنور:

«چرخ شنیدم که خاک در بر گیرد»

«خاک ندیدم که چرخ گیرد در بر»

خسته «رحیق» از شرار شوق تو باشد

خون دل و دیده‌اش مدام به ساغر

تا صیغِ مفرد و مثنّی و مجموع

نزد ادیبان ملقّن است و مکرّر

دشمن عزّ تو را بُواد انامل

هریک از آن یک جدا چو جمع مکسّر

◻️◽️▫️


#شعر_آئینی #رحیق_تهرانی
#حرم #امام_هادی #امام_عسکری


🔸بیتِ اقتباسی از #قاآنی_شیرازی

@jamalekhial
🌨🌨🌨🌧🌧🌧🌧🌧

تقدیم به همۀ آنان که «حُر»وار، «به دیوان عمل نامه سیاه آمده» و روی نیاز و ندامت به درگاه «پادشاه خطابخش جرم پوش» می‌گذارند..
و آنگاه به فیض نگاه او که «خاک را به نظر کیمیا کند»، به یکباره «طاووس علیین» می شوند...




🍃 قامتی مثل شاخۀ شمشاد
از سر پیچ کوچه پیدا شد

خورد قدری تلو تلو، آنگاه
بی تعادل نشست و پس پا شد
🔹

🍃 اینکه او پیش از این، کجا بوده
هست پیدا ز طرز آمدنش

باورت نیست؟ صبر کن، آری
می دهد بوی معصیت، دهنش!
🔹

🍃 آن سر کوچه خیمه‌ای زده‌اند
تا به آنجا رسید، سر خم کرد

آری الحق که با دل خوبان
هرچه کرد، اول محرم کرد!
🔹

🍃 جز برای سیاهیِ ارباب
هیچ جا سر فرو نیاورده

به گمانم در این دو بیت فقط
خواجه توصیف حال او کرده:
🔹

🍃 «من که سر در نیاورم به دو کون»
«گردنم زیر بار منّت اوست»

«گر من آلوده دامنم، چه زیان»
«همه عالم گواه عصمت اوست»
🔹

🍃 عکس ارباب روی پرچم بود
زیر لب گفت: چاکرم آقا

دهنم پاک نیست، عفوم کن
اگر اسمت نمی برم آقا!
🔹

🍃 دورۀ سال، لحظه‌ای نشود
عیش ما جز به معصیت، تکمیل

این دوماهه ـ ولی ـ به حرمت تو
همۀ کار و بارمان تعطیل
🔹

🍃 غلطی کردم و نفهمیدم
حال فهمیدم، آمدم توبه

می کنم با همه وجود اقرار
که تو خوبی و من بدم، توبه!
🔹

🍃 زشتم؟ آلوده‌ام؟ گنهکارم؟
من که حاشا نکردم آقاجان

هر چه کردم ولی قسم به سرت
کار حُر را نکردم آقاجان
🔹

🍃 تو گشودی برای او آغوش
تو نظر از خطای او بستی

فرض کن قدرِ او گنه دارم
به سرم از کرم بکش دستی
🔹

🍃 مثل او با خود آشنایم ساز
مثل او بی‌خبر ز غیرم کن

مثل او جرم من ندیده بگیر
مثل او عاقبت به خیرم کن
🔹

🍃 می‌شود دستِ بی‌لیاقت من
در شفاخانۀ تو بند شود؟

می‌شود دست خود دراز کنی
تا زمین خورده‌ای بلند شود؟
🔹

🍃 مادرم روز قبل مرگش گفت
پسرم، آبروی مادر باش

خیر دنیا و آخرت خواهی
نوکر شهریارِ بی سر باش
🔹

🍃 ببُر از مردم و به او پیوند
که رفیقِ زمان تنهایی‌است

در سرایش گدای خوبی باش
تا ببینی چه خوب آقایی‌است
🔹

🍃 جای خوبی نبوده‌ام، اما
به خدا خوب جایی آمده‌ام

بعد عمری غریبگی، حالا
از پی آشنایی آمده‌ام
🔹

🍃 عاجزم در هجوم سیل گناه
مگذار این بلا مرا ببرد

منِ بیچاره را نجات بده
زین جوانی که بی تو می‌گذرد
🔹

🍃 جز وصالت مرا تمنایی
نیست، دستم به دامنت ارباب

درد من را فقط تو می‌دانی
جان ششماهه‌ات مرا دریاب
🔹

🍃 مثل بیدی به باد می‌لرزد
مثل ابر بهار می‌گرید

به تمنای یک توجهِ دوست
بی امان زارزار می‌گرید
🔹

🍃 بسکه زد دست و پا، غریقِ گناه،
سوی او رو نمود فُلکِ نجات

دست او را گرفت و بالا برد
بِرَهاندش ز مرگ و داد حیات
🔹

🍃 تا کنون مرده بود و اکنون عشق
تن گرفت از وی و به او جان داد

دهنش پاک بود مثل فرات
«یاحسین» گفت و جان به جانان داد...





🌹بأبی انت و امی یا اباعبدالله🌹



#شعر_آئینی #رحیق_تهرانی
#ادب_محرم #رحمت_واسعه
http://Telegram.me/jamalekhial
از داغِ آن نشانه که بر برگِ لاله دید

پیراهنِ شکیب، چو گل چاک چاک کرد

از دست خیبرافکن او هیچ برنخاست

جز اینکه اشک غربتش از چهره پاک کرد

ای روزگار، اُف به تو! دیدی که مرتضی

با دست خویش بستر زهرا ز خاک کرد!



#شعر_آئینی #رحیق_تهرانی #مرثیه
#ساقی_بی‌کوثر #یازهرا
@jamalekhial
مادرِ هستی




تنها نه شور در دل شیداست
شب نیز چشم در رهِ فرداست

در هرچه می‌کنم نظر امشب
چون قلبِ طور، غرق تجلاست

خیز و بگوی بر همه تبریک
فصل سرور اهل تولاّست

در جان ذرّه ذرّۀ هستی
شور و نشاط و غلغه برپاست

این روح‌بخش زمزمه کآید
آوای اهل عالم بالاست

غوغای خلقِ این کرۀ خاک
صد یک بود از آنچه در آنجاست

نور جمال حق متصاعد
از ساحت ثری به ثریاست

"یا لیتنی تراب" شنیدم
فریادِ رشکِ گنبد خضراست!

این رونق از کجاست زمین را
کاو اسفل است و غیرتِ اعلاست؟!

آری چه پایه برتر از این کاو
میلادگاهِ حضرت زهراست؟

آن روحِ بندگی که سجودش
فخر خدای حیّ تعالاست

در وصف و درکِ ذات و صفاتش
منطق زبون و عاقله دَرْواست

از هرچه جز جمال، منزّه
وز هرچه جز کمال، مبرّاست

بی التفاتِ او همه هیچ است
گر دستِ موسی و دمِ عیساست

گر او نبُد، نبود پیمبر
«لولاک» را خود از پی، «لولا»ست

شویش امیر عالم و، این تاج
الحق به فرقِ فاطمه زیباست

گر گویمت که مادرِ هستی‌است
هرگز گمان مدار که بیجاست

هستی خلاصه گشته در احمد
وین دختِ پاک، امّ ابیهاست



ای مظهر خدا که خدا را
طلعت ز طلعت تو هویداست

در هرچه خلق کرده خداوند
حُکمت روان چو روح در اعضاست

آن حرفِ «لا» که نفیِ صریح است
از همّت تواش ز پی، «الاّ»ست

غیر از تو در تمام عوالم
انسیه کس شنیده که حوراست؟

دریا به پیش جود تو، قطره
قطره ز یمن فضل تو، دریاست

ماه دوهفته تا که برآمد
بار دگر ز شرم رخت کاست

دادار را تو آینه‌داری
تصویر، جز در آینه پیداست؟

پای، آنکه سود بر سر گردون
در محضر تو راست بپا خاست

اوج عروجِ احمد اگرچند
تا ذروۀ «دنی فتدلاّ»ست

اندر زمینْش پایه فزون است
آن دم که در سرای تواش جاست

فردا که روز حکم و حساب است
فردا که روز وحشت و بلواست

بر دست و دامنِ تو رسل را
چشم امید و دست تمنّاست

ایمن ز نار نیست جز آنکس
کاو را به ظلّ لطف تو مأواست


چونت ثنا کنم؟ که ثنایت
بیرون ز حدّ و برتر از احصاست

در شأن توست آیۀ تطهیر
لیک از تو‌ خصم بیّنه می‌خواست


از بعد قرن‌ها، دل پاکان
غمگین از آن حدیث غم‌افزاست

تا روز حشر، سوز کلامت
در ژرفنای حنجرۀ ماست

خود قلب ماست قبر تو، زآن رو
آماج تیر کینۀ اعداست

«مهدی که باد جان به فدایش»
گریان به ماتمت تک و تنهاست

تا دست #انتقام برآرد
چشم‌انتظارِ او همه دنیاست


@jamalekhial

#شعر_آئینی #قصیده #رحیق
#فضائل #میلاد_کوثر #یازهرا
🥀🥀🥀🥀🥀
🥀


شب وصل است و رسیده‌است ز ره، دلدارش
«فکر بلبل همه آن است که گل شد یارش»

چاه و ویرانه و نخلستان پرسند ز هم
چه شد آهِ سحر و نغمهٔ استغفارش؟

شب گذشته‌است ، یتیمان علی جمع کنید
بستری را که گرفته‌است شفا بیمارش

بعد سی سال دعایش به اجابت برسید
جان برون آمده با نالهٔ آتشبارش*

زخمِ سر در غم او پرده‌دری کرد، ارنه
خون دل خورد همه عمر و نکرد اظهارش

بی‌زبان خواست یکی محرم راز و، چو نیافت
در دلِ شب به دلِ چاه سپرد اسرارش

آخر این با که توان گفت که یک مرد غیور
نتوانست حمایت کند از دلدارش!

عوضِ هر سخنی ، گفت: بیا فضه بیا
کار من نیست... تو بگشای گره از کارش

🔻

زیر لب زمزمه‌ای دارد اگر گوش کنید
چیست؟ نجوای دلی غمزده با غمخوارش:

آمدم کوفه، نبینم دگر آن منزل را
که تو فریاد زدی بین در و دیوارش

حال با پای خودت آمده‌ای ای گل من
چه گلی؟!... لاله‌صفت داغ به دو رخسارش

دیده بر روی پیمبر به چه رو باز کنم؟
فاطمه بود امانت، من امانتدارش

اینک ای کوفه علی نیز امانت به تو داد
هان مبادا بکشانی به سر بازارش...



#رحیق

______

* نَفْسي عَلَی زَفَرَ
اتِهَا مَحبُوسَةٌ
یا لَیتَهَا خَرَجَت مَعَ الزَّفَرَاتِ‏

@jamalekhial
دست بر دامانِ #رحمت_واسعه

🔹
🔸
🔹


در این ماه رحمت که توّابها
مقیم‌اند در کنج محرابها


ز فُلکِ نجاتِ الاهی همی
نشانی بجویند غرقابها


به وقت سحر، اشک شور، آه تلخ
گرفته‌ است جای شِکَرخوابها


تضرّع کنانند و «یارب»زنان
همه طفلها، شیخها، شابها


سرشک ندامت ز چشمان خلق
روان است مانند میزابها


دلا، گویمت چیست راه نجات
که آرامی از این تب و تابها؟


بده دستِ خواهش به آنانکه تیز
رهانندت از کام گردابها🔻


🍃به شاهی که لب تشنه جان داد و بود
ز مهریّۀ مادرش، آبها


🍃به آن تشنه ساقی که فردا برند
به لب خشکی‌اش غبطه، سیرابها


🍃به آن شِبهِ احمد که افکنده‌اند
ز ابروی او، طرحِ محرابها


🍃به طفلی که از بوسۀ نوک تیر
فرو شد به خوابی نه چون خوابها


🍃به اصحابِ پاکی که مانندشان
نبوده است هرگز در اصحابها


به تکریمِ اینان پذیرد خدای
پذیرد اگر عذر توّابها


به کویش گر این‌ سان روی، سر نهند
به پایت چو درگاه، بوّابها


تو را بابِ غفران، حسین است و بس
مزن حلقه بیهوده بر بابها


که گویند «ابی الله ان یجری الـ
امورات الا بأسبابها»




🌺🌺ماه رمضانتان حسینی🌺🌺



#رحیق
#ماه_رمضان
@jamalekhial
بخشی از یک ترکیب بند علوی مربوط به سال ۸۶



ایکه فلک بندۀ فرمان توست
کلکِ قضا کاتب دیوان توست

شمس که روشنگرِ گیتی بود
مقتبس از شمسۀ ایوان توست

ماه که خلق‌اند از او مستنیر
پرتوی از شمع شبستان توست

جنت و انهار و لحوم و ثمار
یک طَبَق از سفرۀ احسان توست

خانۀ معمورِ دل عارفان
زآن بود آباد که ویران توست

مجمعِ اضدادِ صفاتی، علی
عقل فرومانده و حیران توست

ذات تو را صعب ندانم وجوب
آنچه غریب آمده، امکان توست

عزمِ تو این فسخ عزائم کند
لوح و قلم زآنکه به فرمان توست

حاکمِ محشر تو و صفّ حساب
محکمه و مسند و میزان توست

شمسِ حقیقت تویی و هرکه راست
نورِ حقیقت، همه خواهان توست

دولتِ فانی ز فلان و فلان
سلطنت باقی حق زآن توست

مدحت این بنده نزیبد تو را
تا که خدای تو ثناخوان توست

در صفتت غایت افکار ما
آنچه نماید ز تو، سلمان توست

السن خلق است در اینجا، کلیل
وصف تو در عهدۀ ربّ جلیل!



#رحیق #شعر_آئینی
#فضائل #یاعلی
@jamalekhial
💠 فازِ آقا را!




فردی که نمی‌شناسم در شبکه‌ای که نمی‌دانم اظهار داشته است که از جمله علل انحطاط ما در دنیای مدرن، عملکرد صفویه و [علامه] مجلسی است...


این حقیر پس از مدتها که اشتغالات درسی مانع بود، امروز اول صبح احساس کردم بی‌اختیار دارد وحی می‌شود☺️ آن هم در ارتباط با موضوع فوق.

اول خواستم اهمیت ندهم و به مطالعه‌ام ادامه دهم، چون به هر صدایی واکنش نشان دادن لازم نیست،

اما فکر کردم که فارغ از صدای اخیر، این تفکر - شوربختانه - ریشه‌ای طویل و عریض دارد و بد نیست - بلکه باید - پاسخی درخور (هرچند مختصر و اشاره‌وار) دریافت کند.

و این گونه شد که قلم را برداشتم و نوشتم:






صبا از جانبِ من، آن ـ زبانم لال ـ دانا را

بگو این اطلاعات از کجا می‌آوری یارا؟

که گویی با سری پُر باد و با ژستی فهیمانه

که از ژاپن عقب انداخت کارِ «مجلسی» ما را

به قول آن مَثَل ـ کز گفتنش بی پرده معذورم ـ

چرا مربوط می‌دانی "شقایق" را و "جوزا" را؟!

بخواهی یا نخواهی، علتِ پس‌رفتِ ما این است:

ندانستیم هرگز قدر کارِ «مجلسی»ها را

مگر نشنیده‌ای «عیب از مسلمانی‌است نز اسلام»؟

همان یک مصرع آری می‌کند حل این معما را

چراغِ راه ما گر بود آثارِ درخشانش

نمی‌کردیم گم در ظلمت شب، راه فردا را

ز ابواب معارف من نگویم چون نمی‌دانی

بهای نشر توحید و تولا و تبرا را

فقط یک شمه از آثار اخلاقیش می‌گویم

که با آن می‌توان آورد زیر پا اروپا را:

اگر "عین الحیات"اش درس مکتب‌های ما می‌شد

تصرف کرده بودیم از ره اخلاق، دنیا را

بحارش بحرِ موّاج است اما مدّعی آخر

به ساحل تشنه لب مُرد و ملامت کرد دریا را

همه درسِ ترقیّ و تعالی در درون دارد

فقط کافی‌است ـ گر داری ـ گشایی چشم بینا را

اگر غواص بودی جسته بودی در بحار او

هزاران حقّه‌ی عنبر، دو صد لؤلوی لالا را

از آن رو شاهِ خاور شد که الحق کار زد ژاپن

فرازی چند از متن وصیت‌های مولا را

دلیلِ راه خود کردند در پیچ و خمِ صنعت

درایت، صدق، نظم و همت و رِفق و مدارا را

چنین کردند و شد آباد دنیاشان، ولیکن ما

نکردیم و ز کف دادیم دنیا را و عقبا را

اگر خو کرده‌اند ایرانیان با غفلت و مستی

گناه مجلسی و مجلسی‌ها چیست هشیارا!

🔹

نمی‌فهمد وَ یا خود را به نافهمی زده‌است؟ آخر

الا یا ایها الساقی بفرما فازِ آقا را!



#علامه_مجلسی
#مرزبانان_ولایت
#نقد #رفع_شبهه
#شعر #رحیق
http://Telegram.me/jamalekhial
🌨🌨🌨🌧🌧🌧🌧🌧

تقدیم به همۀ آنان که «حُر»وار، «به دیوان عمل نامه سیاه آمده» و روی نیاز و ندامت به درگاه «پادشاه خطابخش جرم پوش» می‌گذارند..
و آنگاه به فیض نگاه او که «خاک را به نظر کیمیا کند»، به یکباره «طاووس علیین» می شوند...




🍃 قامتی مثل شاخۀ شمشاد
از سر پیچ کوچه پیدا شد

خورد قدری تلو تلو، آنگاه
بی تعادل نشست و پس پا شد
🔹

🍃 اینکه او پیش از این، کجا بوده
هست پیدا ز طرز آمدنش

باورت نیست؟ صبر کن، آری
می دهد بوی معصیت، دهنش!
🔹

🍃 آن سر کوچه خیمه‌ای زده‌اند
تا به آنجا رسید، سر خم کرد

آری الحق که با دل خوبان
هرچه کرد، اول محرم کرد!
🔹

🍃 جز برای سیاهیِ ارباب
هیچ جا سر فرو نیاورده

به گمانم در این دو بیت فقط
خواجه توصیف حال او کرده:
🔹

🍃 «من که سر در نیاورم به دو کون»
«گردنم زیر بار منّت اوست»

«گر من آلوده دامنم، چه زیان»
«همه عالم گواه عصمت اوست»
🔹

🍃 عکس ارباب روی پرچم بود
زیر لب گفت: چاکرم آقا

دهنم پاک نیست، عفوم کن
اگر اسمت نمی برم آقا!
🔹

🍃 دورۀ سال، لحظه‌ای نشود
عیش ما جز به معصیت، تکمیل

این دوماهه ـ ولی ـ به حرمت تو
همۀ کار و بارمان تعطیل
🔹

🍃 غلطی کردم و نفهمیدم
حال فهمیدم، آمدم توبه

می کنم با همه وجود اقرار
که تو خوبی و من بدم، توبه!
🔹

🍃 زشتم؟ آلوده‌ام؟ گنهکارم؟
من که حاشا نکردم آقاجان

هر چه کردم ولی قسم به سرت
کار حُر را نکردم آقاجان
🔹

🍃 تو گشودی برای او آغوش
تو نظر از خطای او بستی

فرض کن قدرِ او گنه دارم
به سرم از کرم بکش دستی
🔹

🍃 مثل او با خود آشنایم ساز
مثل او بی‌خبر ز غیرم کن

مثل او جرم من ندیده بگیر
مثل او عاقبت به خیرم کن
🔹

🍃 می‌شود دستِ بی‌لیاقت من
در شفاخانۀ تو بند شود؟

می‌شود دست خود دراز کنی
تا زمین خورده‌ای بلند شود؟
🔹

🍃 مادرم روز قبل مرگش گفت
پسرم، آبروی مادر باش

خیر دنیا و آخرت خواهی
نوکر شهریارِ بی سر باش
🔹

🍃 ببُر از مردم و به او پیوند
که رفیقِ زمان تنهایی‌است

در سرایش گدای خوبی باش
تا ببینی چه خوب آقایی‌است
🔹

🍃 جای خوبی نبوده‌ام، اما
به خدا خوب جایی آمده‌ام

بعد عمری غریبگی، حالا
از پی آشنایی آمده‌ام
🔹

🍃 عاجزم در هجوم سیل گناه
مگذار این بلا مرا ببرد

منِ بیچاره را نجات بده
زین جوانی که بی تو می‌گذرد
🔹

🍃 جز وصالت مرا تمنایی
نیست، دستم به دامنت ارباب

درد من را فقط تو می‌دانی
جان ششماهه‌ات مرا دریاب
🔹

🍃 مثل بیدی به باد می‌لرزد
مثل ابر بهار می‌گرید

به تمنای یک توجهِ دوست
بی امان زارزار می‌گرید
🔹

🍃 بسکه زد دست و پا، غریقِ گناه،
سوی او رو نمود فُلکِ نجات

دست او را گرفت و بالا برد
بِرَهاندش ز مرگ و داد حیات
🔹

🍃 تا کنون مرده بود و اکنون عشق
تن گرفت از وی و به او جان داد

دهنش پاک بود مثل فرات
«یاحسین» گفت و جان به جانان داد...





🌹بأبی انت و امی یا اباعبدالله🌹



#شعر_آئینی #رحیق
#ادب_محرم #رحمت_واسعه
http://Telegram.me/jamalekhial
لطف تو بود شد پسرم یاورت حسین
فرقش عمود خورد فدای سرت حسین

پیش تو آخرین نفسش را کشید و رفت
با تو که بود در نفس آخرت حسین؟!

مادر نداشتی که کند گریه در عزات
من زار می‌زنم عوض مادرت حسین

من مقتل تو را نشنیدم، که دیده‌ام
در گیسوان زینب غم پرورت حسین

عباس با رباب نشد روبرو ولی
من ماندم و خجالتم از همسرت حسین

می‌رفت خون ز جسمت و می‌گفتی العطش
ای من فدای ناله بی جوهرت حسین

نزد تو گر شفاعت من هست معتبر
حاجت روا رَواد #رحیق از درت حسین



#حضرت_ام‌البنین

@jamalekhial
لطف تو بود شد پسرم یاورت حسین
فرقش عمود خورد فدای سرت حسین

پیش تو آخرین نفسش را کشید و رفت
با تو که بود در نفس آخرت حسین؟!

مادر نداشتی که کند گریه در عزات
من زار می‌زنم عوض مادرت حسین

من مقتل تو را نشنیدم، که دیده‌ام
در گیسوان زینب غم پرورت حسین

باور نمی‌کنم که دو ساعت پس از وداع
حتی نمی‌شناخت تو را خواهرت حسین

باور نمی‌کنم که همان کهنه پیرهن
بیرون شد آخر از بدن اطهرت حسین

باور نمی‌کنم که ز ضرب سم ستور
تاب کفن نداشت دگر پیکرت حسین

آنقدر مادرانه نشستم به راه تو
شاید بگویم و نشود باورت حسین

با یک جهان امید، لباس دو سالگی
می‌بافتم برای علی اصغرت حسین

عباس با رباب نشد روبرو ولی
من ماندم و خجالتم از همسرت حسین

می‌رفت خون ز جسمت و می‌گفتی العطش
ای من فدای ناله بی جوهرت حسین

نزد تو گر شفاعت من هست معتبر
حاجت روا رَواد «رحیق» از درت حسین



#حضرت_ام‌البنین #رحیق

@jamalekhial
ای ماهِ چارده چه بلند است جای تو
گویی نشسته هفت فلک زیر پای تو
بر بامِ آن خَدیوِ همایون چو بَر شدی
خورشید راست غبطه به فرّ همای تو
از خاک آن حرم کنی ار التماسِ نور
خورشید بی مضایقه گردد گدای تو
ای چرخ، پیش مرقد شمسِ ولا، یکیست
مهرِ تو، زهرۀ تو، مهِ تو، سُهای تو
ای بدر! آفتابِ اُحُد را چو ذرّه باش
تا در سپهرِ حُسن دهد اعتلای تو
کن سجده بر مزارِ ولی‌نعمتی که هست
از یمنِ او، وجودِ تو و روشنای تو
در بقعۀ منوره‌اش نیک کن نظر
تا دانی از کجا شده تابان ضیای تو
شمس الضحا در آن دل خاک آرمیده است
گر پرتوی از او نکنی وام، وای تو
از زحمتِ کَلَف شوی آسوده، رخ بسای
بر خاک او، که نیست جز آنجا، شفای تو
در پیشِ نیّرِ ازل از خویش دم مزن
ورنه فلک بخندد از این ادعای تو
پایین بیا و بوسه بزن خاکِ شاه را
بر قبّه جا مکن که نه آنجاست جای تو
گر جز برای رُفتنِ گنبد برآمدی
حقا که جز محاق نباشد سزای تو

*

باری، سلام ما برسان و بگو: شها
تا چند بی نصیب بمانَد گدای تو؟!
دستی پیِ شفاعتم از آستین برآر
ای آنکه هست عینِ اجابت، دعای تو
گر حاجتم نگشته مقدر، مرا چه باک
کی می‌جهد قَدَر ز کمندِ قضای تو؟!
این عبدِ تنگ حوصله مپسند تا شود
نومید از عنایت بی انتهای تو
گر نیست جز به معجزه سامان کار من
بسم اللَّـه این تو و یدِ معجزنمای تو
یک سال بیش رفت و سگِ پاشکسته‌ای
بردوخته است دیده به دست عطای تو
بیگانه‌وار از در خویشم مران که من
خود بوده‌ام ز روز الست آشنای تو
گفتم من این دعا به زبانی که لایزال
گردیده در دهان به ثنا و رثای تو
بر درگهت نشسته جهانی، «رحیق» هم
تا زین میانه با که بُوَد اعتنای تو




#رحیق_تهرانی #قصیده
#فضائل #زیارت #حرم #یاعلی

@jamalekhial
دنبال چهل حامی و یاور می‌گشت
با پاسخِ سردِ ناکسان برمی‌گشت
شب بود ، وَ با چراغ ، مردی تنها
در شهر ، پی حمزه و جعفر می‌گشت


#رحیق #جعفر_طیار

@Shere_Fakher110
گر بود ، یقینْ حامیِ حیدر می‌گشت
قربانیِ صدّیقهٔ اطهر می‌گشت
در هجمهٔ فتنه ، جای او خالی بود
مردی که اگر بود ، ورق بر می‌گشت


#رحیق #جعفر_طیار

@Shere_Fakher110
Forwarded from جمالِ خیال
🥀جز با تو امید مغفرت ممکن نیست

🍃وز غیر تو کسب معرفت ممکن نیست

🥀گفتند که عافیت بخواهم #شب_قدر

🍃جز با فرج تو عافیت ممکن نیست



#ولی_عصر #انتظار
#رحیق
@jamalekhial
ألا بِأَبِي مَعشَرٌ قَدرُهُم
خَفِيٌّ وآیَاتُهُم ظَاهِرَه
مُحَمَّدٌ المُصطَفَی جَدُّهُم
وَأُمُّهُم البِضعَةُ الطَّاهِرَه
بِهِم یُهتَدَی فِي دَیَاجِي الرَّدَی
فَهُم لِلوَرَی أَنجُمٌ زَاهِرَه
بِهِم یَبعَثُ اللَّهُ مَن فِي القُبُور
وَتَجتَمِعُ الأَعظُمُ النَّاخِرَه
وَلَا یُورَدُ الحَوضُ إلّا بِهِم
کَمَا النَّارُ عَن أَمرِهِم صَادِرَه
فَشِیعَتُهُم لَا یَرَونَ العَذَابَ
وَفِي الحَشرِ أوجُهُهُم نَاضِرَه
تَرَی النَّاسَ یَومَئِذٍ مُهطِعِیـ
ـنَ وَهْيَ إلَی رَبِّهَا نَاظِرَه
وَمَن یُحشَرِ الیَومَ قَالٍ لَهُم
فَتِلكَ إذاً کَرَّةٌ خَاسِرَه
یَخِیبُ لَهُ کُلُّ سَعيٍ وَمَا
یَفُوزُ بِدُنیا وَلا آخِرَه
أَیُبتَزُّ إرثُ ابنَةِ الطَّیِّبِیـ
ـنَ صَوناً لِمُلكِ بَنِي العَاهِرَه؟!
وَیُنبَذُ جَهراً وَصَاةُ النَّبِيِّ؟!
فَیَا بُؤسَ لِلأُمَّةِ الفَاجِرَه
بِکُم یَا مَوَالِيَّ أَرجُو النَّجَا
ةَ فِي الحَشرِ إذ تَلهَبُ النَّائِرَه
وَأَغلِبُ دَهرِي بِکُم کُلَّمَا
عَرَتنِي فَوَادِحُهُ الکَاسِرَه
فَنَفسِيَ مُؤمِنَةٌ ـ سَادَتِي ـ
بِکُم، وَبِأَعدَائِکُم کَافِرَه



#رحیق #عربی #فضائل #مطاعن
#سقیفه #فدک #یاعلی

@jamalekhial
ای کشتی نجات که در خون شناوری
آب از سرم گذشت، برآر از وفا سری

این خواهش از نهایت بیچارگی کنم
ورنه تو را سری نبوَد تا برآوری

خونِ جگر ز زخم تنت می‌رود هنوز
جان داده‌ای و باز پریشانِ اکبری

از سینه‌ای که خُرد شد و خاتمی که رفت
معلوم شد که وارث زهرا و حیدری

در گیر و دار حملهٔ گرگان، بجا نماند
از یوسفم نه پیرهنی و نه پیکری

دشمن به بانگ العطشت خوش جواب داد
تر شد گلویت از دم خنجر، چه خنجری

یک جرعه خواستی تو و دادت دوازده
دیگر نه تشنه‌ای و نه خشکیده‌حنجری

رسم برادری چه خوش آورده‌ای بجای
کز روی نی، مراقب احوال خواهری

یک کاروان یتیم و اسیر ایستاده‌اند
ای «هل اتی»سجیّه! برآر از وفا سری

ای پور مرتضی، پدری کن در این سفر
گر گم شود ز زمرۀ ایتام، دختری

ای همسفر ببین که سفر چون تمام‌ شد!
ماییم اسیر خصم و تو مهمان مادری

گر آبِ دیده یار نگردد #رحیق را
از آتشش نه خامه بماند نه دفتری

او را ز لطف گر بنوازی روا بود
چون رسم آفتاب بود ذره پروری

@jamalekhial
Forwarded from جمالِ خیال
🥀جز با تو امید مغفرت ممکن نیست

🍃وز غیر تو کسب معرفت ممکن نیست

🥀گفتند که عافیت بخواهم #شب_قدر

🍃جز با فرج تو عافیت ممکن نیست



#ولی_عصر #انتظار
#رحیق
@jamalekhial