معرفی عارفان
937 subscribers
31.5K photos
11.4K videos
3.14K files
2.59K links
چه گفتم در وفا افزا جفا و جور افزودی
جفا کن جور کن جانا،غلط گفتم خطا کردم

فیض
Download Telegram
معرفی عارفان
کفرِ زلفش ، رهزنِ دین است ، گویی نیست؟ ، هست ، کافری ، سرمایه‌اش ، این است ، گویی نیست؟ ، هست ، #فروغی_بسطامی
تا چه کرد؟ ،

آن سنبلِ نورسته؟ ،

در گلزارِ حُسن؟ ،




کش ، قَدَم ،

بر فرقِ نسرین است؟ ،

گویی نیست؟ ،

هست ،



#فروغی_بسطامی



* #کش = که او را
اندیشه ، جز زیبا مکن ،،، کو ، تار و پودِ صورت است ،

زاندیشه‌ای اَحسَن ، تَنَد ،،، هر صورتی احسن شده ،





با آن نشین ، کو ، روشن است ،،، کز دل ؛ سویِ دل ، روزن است ،

خاک ، از چه وََرد و سوسن است؟ ،،، کش ، آب هم‌مسکن شده ،


#ورد = گل

#کش = که او را





#مولانا
معرفی عارفان
داستان رستم و سهراب #بازگشتن_رستم_و_سهراب_به_لشکرگاه فردوسی « شاهنامه » سهراب » بخش ۱۹ ( #قسمت_سوم ) ۳۱ که او بود بر زین و ، نیزه به‌دست ، چو ، گرگین فرود آمد ،،، او ، برنشست ، ۳۲ بیامد ، چو با نیزه ، او را بدید ، به کردارِ شیرِ ژیان ، بردمید ، ۳۳…
داستان رستم و سهراب
#بازگشتن_رستم_و_سهراب_به_لشکرگاه
فردوسی « شاهنامه » سهراب »
بخش ۱۹
( #قسمت_چهارم )



۴۶

به تیغ و ، به تیر و ، به گرز و کمند ،

ز هرگونه‌ای ، آزمودیم چند ،

۴۷

سرانجام ، گفتم که من پیش ازین ،

بسی گُرد را ، برگرفتم ز زین ،

۴۸

گرفتم دوالِ کمربندِ اوی ،

بیفشاردم سخت پیوندِ اوی ،

۴۹

همی خواستم ، کش ز زین برکَنَم ،

چو دیگر کسانش ، به خاک افکنم ،


#کش = که او را

۵۰

گر ، از باد ،، جُنبان شود کوهسار ،

بجُنبد اَبَر زین ، مر آن نامدار ،

۵۱

ازو بازگشتم ، که بیگاه بود ،

که شب ، سخت تاریک و ، بی ماه بود ،

۵۲

بِدان تا بگردیم فردا ، یکی ،

به کُشتی گرائیم ما ، اندکی ،

۵۳

چو ، فردا بیاید به دشتِ نَبَرد ،

به کُشتی ، همی بایَدَم چاره کرد ،

۵۴

بکوشم ،، ندانم که پیروز کیست ،

ببینیم تا ، رایِ یزدان به چیست ،

۵۵

کزویَست پیروزی و دستگاه ،

هم او ، آفرینندهٔ هور و ماه ،

۵۶

بِدو گفت کاوس : ، یزدانِ پاک ،

تنِ بدسگالان ، کند چاک‌چاک ،

۵۷

من ، امشب به پیشِ جهان‌آفرین ،

بمالم فراوان ، سر اندر زمین ،

۵۸

بِدان ، تا ترا بردهد دستگاه ،

برین تُرکِ بدخواهِ گم‌کرده راه ،

۵۹

کند تازه ، پژمرده‌کامِ ترا ،

برآرَد به خورشید ، نامِ ترا ،

۶۰

بِدو گفت رستم : ، که با فَرّ شاه ،

برآید همه کامهٔ نیک‌خواه ،




بخش ۲۰ : « چو خورشیدِ رخشان ، بگسترد پَر »

بخش ۱۸ : « به آوردگه رفت و نیزه گرفت »




ادامه دارد 👇👇👇
معرفی عارفان
داستان رستم و سهراب #کشتی_گرفتن_رستم_با_سهراب فردوسی « شاهنامه » « سهراب » بخش ۲۰ ( #قسمت_ششم ) ۸۱ به هومان چنین گفت سهرابِ گُرد : ، که اندیشه ، از دل بباید ستُرد ، ۸۲ که فردا بیاید برِ من به جنگ ، ببینی به گردنش‌بر ، پالهنگ ، ۸۳ به لشکرگهِ خویش…
داستان رستم و سهراب
#کشتی_گرفتن_رستم_با_سهراب
فردوسی « شاهنامه » « سهراب »
بخش ۲۰
( #قسمت_هفتم )



۹۸

همان زور خواهم ، کز آغازِ کار ،

مرا دادی ،،، ای پاک‌پروردگار ،

۹۹

بِدو باز داد ، آن‌چنان کش بخواست ،

بیفزود در تن ، هر آنچش بکاست ،

#کش = که او

۱۰۰

وز آن آبخور ، شد به جایِ نَبَرد ،

پُراندیشه بودش دل و ،،، روی ، زرد ،

۱۰۱

همی‌تاخت سهراب ، چون پیلِ مست ،

کمندی ، به بازو ،،، کمانی ، به دست ،

۱۰۲

گرازان و ،،، چون شیر ، نعره‌زنان ،

سمندش ، جَهان و ،،، جهان را ، کَنان ،

۱۰۳

بر آن‌گونه ، رستم چو او را بدید ،

عجب ماند ، در وی همی بنگرید ،

۱۰۴

ز پیکارش ، اندازه‌ها برگرفت ،

غمین گشت و ،،، زو ، ماند اندر شگفت ،

۱۰۵

چو ، سهراب باز آمد ، او را بدید ،

ز بادِ جوانی ،،، دلش بردمید ،

۱۰۶

چو نزدیکتر شد ، بِدو بنگرید ،

مر او را ، بِدان فرّ و ، آن زور دید ،

۱۰۷

چنین گفت : ، کای رَسته از چنگِ شیر ،

چرا آمدی باز نزدم دلیر؟ ،

۱۰۸

چرا آمدی باز پیشم؟ بگوی؟ ،

سویِ راستی ، خود نداری روی ،

۱۰۹

همانا ، که از جان ،،، تو ، سیر آمدی ،

که در جنگِ شیران ،،، دلیر آمدی ،

۱۱۰

دوبارَت امان دادم از کارزار ،

به پیریت بخشیدم ، ای نامدار ،

۱۱۱

چنین داد پاسخ بِدو پیلتن : ،

که ای نامور گُردِ لشکرشِکَن ،

۱۱۲

نگویند زینگونه ، مردانِ مرد ،

همانا ، جوانی ترا غرّه کرد ،

۱۱۳

ببینی کزین پیرمردِ دلیر ،

چه آید به‌رویِ تو ، ای نرّه‌شیر ،

۱۱۴

هرآنگه که خشم آوَرَد بختِ شوم ،

شود سنگِ خارا ، به کردارِ موم ،



#پایان_بخش ۲۰



بخش ۲۱ : « دگرباره اسبان ببستند سخت »

بخش ۱۹ : « برفتند و روی هوا تیره گشت »




ادامه دارد 👇👇👇
اندیشه ، جز زیبا مکن ،،، کو ، تار و پودِ صورت است ،

زاندیشه‌ای اَحسَن ، تَنَد ،،، هر صورتی احسن شده ،





با آن نشین ، کو ، روشن است ،،، کز دل ؛ سویِ دل ، روزن است ،

خاک ، از چه وََرد و سوسن است؟ ،،، کش ، آب هم‌مسکن شده ،


#ورد = گل

#کش = که او را





#مولانا