معرفی عارفان
915 subscribers
31.2K photos
11.4K videos
3.13K files
2.57K links
چه گفتم در وفا افزا جفا و جور افزودی
جفا کن جور کن جانا،غلط گفتم خطا کردم

فیض
Download Telegram
در من چه وعده‌هاست...
در من چه هِجرهاست...
در من، چه دست‌ها به دعا ...
مانده روز و شب
این‌ها چه می‌شود؟
آخر چگونه این همه عشاقِ بی‌شمار
آواره از دیار ، یک روز بی‌صدا
در کوره راه‌ها خاموش می‌شوند؟
این ذره ذره گرمیِ خاموش‌وار ما
یک روز بی‌گمان
سر می‌زند ز جایی و خورشید می‌شود!
تا دوست داری‌ام!
تا دوست دارمت!

#سیاوش_کسرایی
ای جدا از بحر، ای ماهی، کجا؟
رو به خشکی‌ها شنا داری، شنا؟

هر دمی دریا به دل، می‌خواندت
لیک کج‌رایی جدا می‌راندت

آب و موج و جنبشِ جاوید، این
مرگ در خشکی تو را دارد کمین

خوش بوَد با توده‌ها یکتا شدن
"من" رها کردن به دریا "ما" شدن

آن که گفتت ایمنی بر ساحل است
خوش‌نشینی راحت و پا در گِل است

گردشی کن در دلِ گرداب‌ها
تا برون آیی ز وهمِ خواب‌ها

هر که در غرقاب‌های هول جَست
شبچراغِ مردمی آرد به دست

#سیاوش_کسرایی
ای جدا از بحر، ای ماهی، کجا؟
رو به خشکی‌ها شنا داری، شنا؟

هر دمی دریا به دل، می‌خواندت
لیک کج‌رایی جدا می‌راندت

آب و موج و جنبشِ جاوید، این
مرگ در خشکی تو را دارد کمین

خوش بوَد با توده‌ها یکتا شدن
"من" رها کردن به دریا "ما" شدن

آن که گفتت ایمنی بر ساحل است
خوش‌نشینی راحت و پا در گِل است

گردشی کن در دلِ گرداب‌ها
تا برون آیی ز وهمِ خواب‌ها

هر که در غرقاب‌های هول جَست
شبچراغِ مردمی آرد به دست

#سیاوش_کسرایی
بردار سر ز خاک
ای نازنین نهال
بر بازوان من بنه آن ساقهای تُرد
در گردنم بپیچ
بر پیکرم بتاب
بالا بگیر و بر شو در بام نیمروز
پُر کن به جامِ سبز
می از خونِ آفتاب
باشد به روزگاری از عهدِ ما نه دور
بینم به سایبانِ تو خورشیدِ باده را
بینم به پایکوبی مستانه و سرود
انبوهِ خستگانِ غم از دل نهاده را

#سیاوش_کسرایی
گلزارِ طربْ وادیِ خاموشان شد
خونابۀ دلْ بادۀ مَی نوشان شد

شهری که در آن عشق عروسی می کرد
امروز ولایتِ سیه پوشان شد

#سیاوش_کسرایی
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
با قیام سبزه ها از خاک
با طلوع چشمه ها از سنگ
با سلام دلپذیر صبح
با گریز ابر خشم آهنگ
سینه ام را باز خواهم کرد
همره بال پرستوها
عطر پنهان مانده اندیشه هایم را
باز در پرواز خواهم کرد

#سیاوش_کسرایی
پرنده بی پر و پرواز و نغمه خاموشی‌ست
پرنده فاصله ی بال های پرواز است
پرنده طعمه گرفتن ز قلّه‌های بلند
پرنده پر کشیدن بر آب‌های زلال
پرنده راوی چشم‌های بارانی
پرنده خواستنِ آسمانِ درونِ دل است

پرنده کوچ
پرنده لانه به شاخ فصول بنهادن
پرنده عابرِ همواره‌ی خطر بودن
پرنده خو نگرفتن به میله‌های قفس
پرنده شوقِ رهایی
پرنده آواز است

پرنده چیدنِ گلبرگ‌های ناپیدا
پرنده رد شدن از مرزهای ممنوعه
پرنده سینه سپردن به خالِ سرخ بلا
پرنده بُرد دلاویزِ نامِ آزادی‌ست

#سیاوش_کسرایی
.
در دلم فریاد تندرهای خشم
در سرم اندیشه‌ی دریا شدن
از بلورینْ جامه بیرون آمدن
پَر شدن، آوا‌شدن، صحرا شدن

من دمی از روزگارم، بی‌درنگ
کَنده از دیروز و در فردا نهان
گرچه مرگم کام بگشوده است باز
شبنمم خندان به راه خود روان

#سیاوش_کسرایی
Ashke Mahtab
Mohammadreza Shajarian
#اشک_مهتاب
خواننده:#محمدرضا_شجریان
شاعر:#سیاوش_کسرایی
آهنگساز:#حسن_یوسف‌زمانی
تنظیم:#فرامرز_پایور

مکش دریا به خون پروا کن ای دوست...

#شب_آهنگ
#متن_آهنگ در کامنت
Ashke Mahtab
Mohammadreza Shajarian
#اشک_مهتاب
خواننده:#محمدرضا_شجریان
شاعر:#سیاوش_کسرایی
آهنگساز:#حسن_یوسف‌زمانی
تنظیم:#فرامرز_پایور

مکش دریا به خون پروا کن ای دوست...
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
در نشیبِ پُرشتابِ برگ‌ها
شبنمی هستم سراپایم نگاه

اشکِ شب بودم، شدم لبخندِ صبح
بر لبِ گُل می‌شوم، تصویرِ آه

لرزشِ جانِ مرا، اندک مبین
پیکرم، گهواره‌ی خورشیدهاست

سینه‌ی تنگم، پُر از طوفان و موج
چشمِ من، لبریز از امیدهاست

در دلم، فریادِ تندرهای خشم
در سرم، اندیشه‌ی دریا شدن

از بلورین جامه بیرون آمدن
پَر شدن، آوا‌شدن، صحرا شدن

سایه‌ی هستی به سیمایم چنان
نقش‌های دلکشِ رنگین‌کمان

خنده، خالی از بدی‌های زمین
سینه، سرشار از نگاه آسمان

زنده یاد #سیاوش_کسرایی

🎥 چترِ آسمان - کوجینگ، مالزی
( این چترِ زیبا و دیدنی، از ده هزار چترِ کاغذ روغنی، ساخته شده است. )
Audio
Salar Aghili
"تصنیف ابر"
خواننده : #سالارعقیلی
آهنگساز : #نوید_دهقان
شاعر : #سیاوش_کسرایی
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
اگر چه بر دریچه‌اَم در آستانِ صبح
هنوز هم ملالِ ابر،
بال می‌کشد
ولی من ای دیارِ روشنی
دلم چو شام‌گاهِ توست
به سینه ام اجاقِ شعله‌خواهِ توست
نگفتمت دلم هوای آفتاب می‌کند‌...

#سیاوش_کسرایی

  روز و هفته‌یِ نو، بر نیک‌اندیشانِ بیداردل، خجسته و مالامالِ آرامش، مهرمندی، شادکامی و خشنودی باد.🌹
Ashke Mahtab
Mohammadreza Shajarian


#تصنیف :اشک_مهتاب
#آهنگ : حسن_یوسف‌زمانی
#شعر : سیاوش_کسرایی
#آواز : محمدرضا_شجریان


به من گفتی که دل دریا کن ای دوست
همه دریا از آن ما کن ای دوست
دلم دریا شد و دادم به دستت
مکش دریا به خون پروا کن ای دوست
كنار چشمه ای بودیم در خواب
تو با جامی ربودی ماه از آب
چو نوشیدیم از آن جام گوارا
تو نیلوفر شدی من اشک مهتاب
تن بیشه پر از مهتابه امشب
پلنگ کوه ها در خوابه امشب
به هر شاخی دلی سامان گرفته
دل من در بَرَم بی تابه امشب
 
#سیاوش_کسرایی
من مستم
من مستم و میخانه پرستم
راهم منمایید
پایم بگشایید
وین جام جگر سوز مگیرید ز دستم .
می لاله و باغم
می شمع و چراغم
می همدم من ٬ همنفسم ٬ عطر دماغم .
خوش رنگ ٬ خوش آهنگ
لغزیده به جامم .
از تلخی طعم وی اندیشه مدارید
گواراست به کامم .
در ساحل این آتش
من غرق گناهم
همراه شما نیستم ای مردم بتگر !
من نامه سیاهم .
فریاد رسا ! در شب گسترده پر و بال ٬
از آتش اهریمن بد خو ٬ به امان دار !
هم ساغر پر می
هم تاک کهنسال .
کان تاک زرافشان دهدم خوشه ی زرین
وین ساغر لبریز
اندوه زداید ز دلم با می دیرین .
با آنکه در میکده را باز ببستند
با آنکه سبوی می ما را بشکستند
با آنکه گرفتند ز لب توبه و پیمانه زدستم
با محتسب شهر بگویید که هشدار !
هشدار که من مست می هر شبه هستم

#سیاوش_کسرایی

#سیاوش کَسرائی (۵ اسفند ۱۳۰۵ – ۱۹ بهمن ۱۳۷۴) شاعر و از اعضای کانون نویسندگان ایران و از فعالان سیاسی چپ‌گرای تاریخ معاصر ایران بود. کسرائی دانش‌آموخته دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران و از بنیان‌گذاران انجمن ادبی شمع سوخته بود. او سالیان دراز در حزب تودهٔ ایران فعالیت داشت.
آسمان ریخته در آبی رود
طرح اندوه غروب
دختری بر لب آب
روی یک سنگ سپید
زیر یک ابرکبود
پای می شوید پاهای گل و لای اندود
پای می شوید و می اندیشد
کار کار در شالی زار
در دل رود کبود
می دود سو سوی تک اختر شام
و از آن پیکر تار
که نشسته است بر آن سنگ سپید
گیسوانی شده افشان بر آب
نگهی گم شده در شالی زار

#سیاوش_کسرایی
.
     این ذره ذره گرمی خاموش‌وارِ ما
                یک روز بی‌گمان
سر می‌زند ز جایی و خورشید می‌شود.

                تا دوست داری‌ام
                تا دوست دارمت
          تا اشک ما به گونه‌ی هم
                  می‌چکد ز مهر
  تا هست در زمانه یکی جانِ دوستدار
              کی مرگ می‌تواند
         نام مرا بروبد از یاد روزگار؟

              #سیاوش کسرایی
.
     اگر چه بر دریچه‌ام در آستان صبح
         هنوز هم ملال ابربال می‌کشد
            ولی من ای دیار روشنی
            دلم چو شامگاه توست
   به سینه ام اجاق شعله خواه توست
     نگفتمت دلم هوای آفتاب می‌کند.

            #سیاوش_کسرایی
#سیاوش کَسرائی (۵ اسفند ۱۳۰۵ هشت بهشت اصفهان - ۱۹ بهمن ۱۳۷۴ وین) شاعر، از اعضای کانون نویسندگان ایران و از فعالان سیاسی چپ‌گرای تاریخ معاصر ایران بود.

سیاوش کسرائی سراینده منظومه‌ی #«آرش کمانگیر» نخستین منظومه حماسی نیمایی است. وی یکی از شاگردان #نیما یوشیج بود که به سبک شعر او وفادار ماند. از جمله مجموعه شعرهای به جا مانده از سیاوش کسرائی، می‌توان به مجموعه شعر (آوا، آرش کمانگیر، مهره سرخ، در هوای مرغ آمین، هدیه برای خاک، تراشه‌های تبر، خانگی، با دماوند خاموش و خون سیاوش )اشاره کرد.

او دانش‌آموخته دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران بود. سیاوش کسرائی از بنیان‌گذاران انجمن ادبی شمع سوخته بود.

وی در ۶۹ سالگی پس از عمل جراحی قلب و ابتلا به ذات‌الریه در وین، پایتخت اتریش درگذشت و در «بخش هنرمندان» گورستان مرکزی شهر وین به خاک سپرده شد.


#سیاوش کسرایی، بر طبق وصیتش «#هوشنگ ابتهاج» را متولی آثارش کرده است.