معرفی عارفان
944 subscribers
31.6K photos
11.5K videos
3.14K files
2.6K links
چه گفتم در وفا افزا جفا و جور افزودی
جفا کن جور کن جانا،غلط گفتم خطا کردم

فیض
Download Telegram
بجز غوغای #عشق تو درون دل نمی‌یابم
بجز سودای وصل #تو میان جان نمی‌دانم

چه آرم بر در وصلت؟ که #دل لایق نمی‌افتد
چه بازم در ره #عشقت؟ که جان شایان نمی‌دانم . . .

#عراقی
ز #دل شکستن ما، هرکه بود، بوئی برد
چو مجلسی که در او شیشهء گلاب شکست

#وحید_قزوینی
تیرباران عشق خوبان را
#دل شوریدگان سپر باشد

#سعدی
چکنم گر به غمت،" شهره نباشم در شهر "
عشق در #دل "نتوان گفت که پنهان ماند!

#ملک‌_الشعرای_بهار
برجَه طرب را ساز کن عیش و سماع آغاز کن
خوش نیست آن دف سرنگون نی بی‌نوا آویخته

دف #دل گشاید بسته را نی جان فزاید خسته را
این دلگشا چون بسته شد و آن جان فزا آویخته


#مولانا
دانه ما در ضمیر خاک بودی کاشکی
یا چو سر زد در زمان دهقان درودی کاشکی

آن که آخر سر به صحرا داد بی بال و پرم
روز اول این قفس را در گشودی کاشکی

هر چه از دل می خورم از روزیم کم می کنند
#در #حریم #سینه #من #دل #نبودی #کاشکی

آن که منع ما ز پرواز پریشان می کند
فکر آب و دانه ما می نمودی کاشکی

دست چون افتاد خالی، همت عالی بلاست
آنچه دارم در نظر در دست بودی کاشکی

تلخی از دریای بی گوهر کشیدن مشکل است
دیده را هم غمزه اش با دل ربودی کاشکی

می گشاید چشم بر روی تو پیش از آفتاب
چشم ما هم طالع آیینه بودی کاشکی

لب گشودم، غوطه در اشک پشیمانی زدم
گلبن من تا قیامت غنچه بودی کاشکی

آن که می ریزد به راه آشنایان خار منع
سبزه بیگانه را اول درودی کاشکی

آینه سطحی است، غور حسن نتواند نمود
پیش چشم ما نقاب از رخ گشودی کاشکی

آن که درد غیر را پیش از شنیدن چاره کرد
شمه ای صائب ز درد ما شنودی کاشکی


#صائب
دانه ما در ضمیر خاک بودی کاشکی
یا چو سر زد در زمان دهقان درودی کاشکی

آن که آخر سر به صحرا داد بی بال و پرم
روز اول این قفس را در گشودی کاشکی

هر چه از دل می خورم از روزیم کم می کنند
#در #حریم #سینه #من #دل #نبودی #کاشکی

آن که منع ما ز پرواز پریشان می کند
فکر آب و دانه ما می نمودی کاشکی

دست چون افتاد خالی، همت عالی بلاست
آنچه دارم در نظر در دست بودی کاشکی

تلخی از دریای بی گوهر کشیدن مشکل است
دیده را هم غمزه اش با دل ربودی کاشکی

می گشاید چشم بر روی تو پیش از آفتاب
چشم ما هم طالع آیینه بودی کاشکی

لب گشودم، غوطه در اشک پشیمانی زدم
گلبن من تا قیامت غنچه بودی کاشکی

آن که می ریزد به راه آشنایان خار منع
سبزه بیگانه را اول درودی کاشکی

آینه سطحی است، غور حسن نتواند نمود
پیش چشم ما نقاب از رخ گشودی کاشکی

آن که درد غیر را پیش از شنیدن چاره کرد
شمه ای صائب ز درد ما شنودی کاشکی



#صائب
گر من به غمِ #عشقِ تو
نسپارم #دل

#دل را چه ڪنم؟
بهرِ چه می دارم #دل.....!!


#حضرت_مولانا


‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM


هزار بار پیاده طواف کعبه کنی
قبول حق نشود گر دلی بیازاری

#غزل۳۱۰۴مولانا
#دل