کِرِنْسیآ
288 subscribers
1.22K photos
150 videos
1 file
178 links
واژه اسپانیایی کِرِنسیا (Querencia):
کِرِنْسیآ: پناهگاه یا جایی که آرامش داری و احساس امنیت میکنی.
Yasi:
http://t.me/HidenChat_Bot?start=1342919277
:بهآر
http://t.me/HidenChat_Bot?start=1224506798
اگر حرفی بود 👀
Download Telegram
بیمار چشم اویم و آن سنگدل مرا
درمان که بگذریم، دعا هم نمی‌کند
#سجاد_سامانی
کرنسیا
گفت در چشمان من غرق تماشایی چقدر
گفتم آری، خود نمی‌دانی که زیبایی چقدر!

در میان دوستداران تا غریبم دید گفت:
دوره‌گرد آشنا! دور و بر مایی چقدر!

ای دل عاشق که پای انتظارش سوختی
هیچکس در انتظارت نیست، تنهایی چقدر

عاشقی از داغ غیرت مرد و با خونش نوشت
دل نمی‌بندی ولی محبوب دلهایی چقدر

آتش دوری مرا سوزاند، ای روز وصال
بیش از این طاقت ندارم، دیر می‌آیی چقدر...

#سجاد_سامانی
@YBQuerencia
نیمی از جانِ مرا بردی، محبت داشتی
نیمِ باقی‌مانده هم هر وقت فرصت داشتی

بر زمین افتادم و دیدم سراغم آمدی
دستِ یاری چیست؟ سودای غنیمت داشتی

خانه‌ای از جنسِ دلتنگی بنا کردم ولی
چون پرستوها به ترکِ خانه عادت داشتی

زخم خوردم،گاهی از ایشان و گاه از چشم تو
با رقیبان بر سر جانم رقابت داشتی

ای که ابرویت به خونریزی کمر بسته‌ست، کاش
اندکی در مهربانی نیز همت داشتی ...

#سجاد_سامانی
@YBQuerencia
شادمان گفتی از آن عاشق تنها چه خبر
خبری نیست، بپرس از غم دنیا چه خبر؟

خاطرم هست رقیبان پر از کینۀ من
همنشینان تو بودند، از آنها چه خبر؟

همه لب‌تشنه ، تو دریایی و من ماهی تنگ
از کنارآمدگان با لب دریا چه خبر؟

زاهدی دست به گیسوی رهای تو رساند
عاشقی گفت که از عالم بالا چه خبر؟

باز دیروز به من وعدۀ فردا دادی
آه پیمان شکن از وعدۀ فردا چه خبر؟

#سجاد_سامانی
@YBQuerencia
گفتم که تو منظور من از این همه شعری
مغرور، نگاهی به من انداخت که منظور؟!


#سجاد_سامانی
ازآن گیسو که در دست رقیبان رایگان می گشت
اگر یک تار موهم می فروشی،من خریدارم

#سجاد_سامانی
@YBQuerencia
آرزویم بود و با خلقی بیانش کرده‌ام
وای بر من آرزوی دیگرانش کرده‌ام

نیمه جانم کرد، اما تیر آخر را نزد 
شکر می‌گویم که قدری مهربانش کرده‌ام

دوستان این روزها از هم گریزانند و من 
دشمنی دارم که در دل میهمانش کرده‌ام

سالیانی رفت و از دردم کسی آگاه نیست
بس که با لبخند مصنوعی نهانش کرده‌ام

امتحان عاشقان دوری‌ست اما قلب من
طاقت دوری ندارد؛ امتحانش کرده‌ام!

#سجاد_سامانی

@YBQuerencia
گفته بودم شادمانم؟ بشنو و باور مکن!

#سجاد_سامانی
امان از داستان عشق و فرجام غم‌آلودش
نمی‌دانستم این آتش به چشمم می‌رود دودش

تو را با دیگری می‌بینم و با گریه می‌پرسم
از این دیگرنوازی‌ها خدایا چیست مقصودش

چه دنیایی که وقتی در دلِ من خانه می‌کردی
نمی‌گفتی که بی‌رحمانه خواهی‌ساخت‌ نابودش

درختی ازدرون پوسیده‌ام کِی روز ویرانی‌ست
چه فرقی می‌کند وقتی نباشی دیر یا زودش

جهان را دادم و حسرت خریدم ای دل غافل
ضرر در عاشقی کم دیده‌ بودم این‌ هم از سودش

#سجاد_سامانی
که بود؟ شهره‌ی عالم به سست پیمانی
وفا نکرد و دریغ از کمی پشیمانی

چه گفت؟ گفت فراق تو بر من آسان است
وداع کرد و نمی‌یابمش به آسانی


چه برد؟ تاب مرا برد تاب گیسویش
چه بود جرم تو؟ سرگشتگی، پریشانی

چه کرد؟ عشقِ مرا کفر خواند و خونم ریخت
چه حکمتیست در این شیوه‌ی مسلمانی؟

چه از تو خواست؟ غزل‌های بی‌رقیب مرا
کجاست؟ نزد رقیبان پی غزلخوانی

چرا به عشقِ چنین ظالمی دچار شدی؟
تو نیز عاشق اویی خودت نمی‌دانی...

#سجاد_سامانی
در شعر شاعران همه گشتم که مصرعی
در شان چشم‌های تو پیدا کنم، نشد

#سجاد_سامانی ‌‌     ‌‌    ‌‌    
من آشنای کویرم، تو اهلِ بارانی
چه کرده‌ام که مرا از خودت نمی‌دانی؟

مرا نگاه! که چشم از تو بر نمی‌دارم
تو را نگاه! که از دیدنم گریزانی


من از غم تو غزل می‌سرایم و آن را
تو عاشقانه به گوشِ رقیب می‌خوانی

هزار باغِ گل از دامن تو می‌روید
به هر کجا بروی باز در گلستانی

قیاسِ یک به یکِ شهر با تو آسان نیست
که بهتر از همگان است؟ بهتر از آنی

#سجاد_سامانی
گفتم که تو منظور من از این همه شعری
مغرور، نگاهی به من انداخت که منظور؟!

#سجاد_سامانی
‌‌مرا نگاه! که چشم از تو بر نمی‌دارم
تو را نگاه! که از دیدنم گریزانی..

#سجاد_سامانی
خوش آن‌زمان که برای گلایه وقت نبود
‏هزار شِکوه به یک بوسه مختصر می‌شد


#سجاد_سامانی 
گفتم که با فراق مدارا کنم، نشد
یک روز را بدون تو فردا کنم، نشد

گفتند عاشقِ که شدی؟! گریه‌ام گرفت
میخواستم بخندم و حاشا کنم، نشد...

#سجاد_سامانی