Amir Pouria
1.94K subscribers
1.08K photos
393 videos
108 files
391 links
این کانال اخبار مربوط به فعالیت های امیر پوریا مدرس و منتقد سینما را بازتاب می‌دهد.
Download Telegram
Amir Pouria
نوشته‌ای شتابان و اولیه پس از درگذشت آقای منوچهر اسماعیلی (۸ فروردین ۱۳۱۸- ۳۱ مرداد ۱۴۰۱) @amiropouria یادداشت امیر پوریا در ادامه می‌آید 👇
۱. روزی رسید که سال‌ها از آمدنش وحشت داشتم. کسی رفت که زمانی (نیمه‌ی دی ۱۳۹۳ در شماره‌ی ۴۸۵ ماهنامه‌ی فیلم سابق، ویژه‌ی "نام‌های ماندگار") در مقدمه‌ی مقاله‌ای درباره‌‌ی او نوشته بودم: "از باب ستایش صرف نمی‌گویم. این یک واقعیت زندگینامه‌ای‌ست: صدای منوچهر اسماعیلی یکی از دلایل خیلی قدیمی و آغازگر علاقه‌ام به سینما بود؛ طبعاً بی آن که نامش را در سال‌های پیش از دبستان، بدانم".
۲. صدایی خاموش شد که در کارش، خطا و خدشه‌ای نداشت. نه در حرفه‌ و هنر او و نه در ده‌ها شاخه‌ی دیگر هنر، فرهنگ و سینما، نمی‌توان کارنامه‌ای چنین پاکیزه و متعالی یافت. نمی‌توان کار کردن و کار نکردن، حاضر شدن و حاضر نشدن‌های کسی را در امتدادی چنین بلند، در طول ۶۶ سال فعالیت هنری، این همه سنجیده یافت.
۳. طرحی داشتم برای یادآوری و بررسی کار خنده‌سازان تاریخ هنرهای نمایشی ایران. با مکث جداگانه بر کار هر کسی که در خلق کمدی و طنز، مداومت و خلاقیت داشته. خیلی از بازیگران و نمایشنامه‌نویسان و فیلمسازانی که می‌دانید و می‌شناسید، در فهرست بودند. اما یکی از آنهایی که حضورش در نگاه اول عجیب به چشم می‌آمد، منوچهر اسماعیلی بود.
۴. معلوم است که وقتی یک بار در بهمن ۹۶ فرصت گفت‌وگو با ایشان را یافتم، از این موضوع بس محبوبم پرسیدم و به این رسیدم که این مرد به شکلی ورای تصور، وقف کارش بود. این همان تکه‌ی آن گفت‌وگوست:

《پوریا: حتی آن گروچو مارکسی که شما می‌گفتید و در دهۀ هشتاد ضبط و پخش شد، وقتی به جای گروچو فریاد می‌زدید و شعرهای
کوچه‌بازاری می‌خواندید، به شوخی می‌گفتم نمی‌توانم تصور کنم حتی فرزند آقای اسماعیلی هم بتواند او را در لحظۀ گفتن این دیالوگ‌ها تجسم کند...
- آقای اسماعیلی: (می‌خندد) حتماً نمی تواند...
- و هیچ وقت هم در زندگی، شبیه آن را از شما ندیده؟
- به هیچ وجه. اینها مال کار ماست. محدود به همان اتاق تاریک است. آن جاست که راه پیش روی ما باز است تا برود و به هدف که خود کاراکتر فیلم باشد، برسد.
- از یک وجه دیگر این سؤال را می‌پرسم: کسی که این شوخ‌طبعی در
وجودش هست اگر دوبلور نمی‌شد آن را کجا ممکن بود بروز بدهد؟
- اسماعیلی: اگر دوبلور نمی‌شدم معلوم نبود این شوخ‌طبعی در من ایجاد می‌شد.》
۵. عکس آقای اسماعیلی و دخترش متانت را شهراد بانکی برداشته. یکی از جلوه‌های خفیف و کمیاب بروز همان شیطنت‌هاست که هیچ گاه بیش از این نمی‌شد.

از او نوشتن، هرگز نمی‌تواند کامل و کافی باشد؛ نه در به جا آوردن قدر کیفیت کارش و نه حتی از نظر حجم و تعدد.
@amiropouria
#منوچهر_اسماعیلی
#دوبله
#دوبلاژ
#هنر_دوبله
#تسلیت
Amir Pouria
نوشته‌‌ی امیر پوریا به بهانه‌ی فقدان امین تارخ: تنها نماینده‌ی خوش‌سیمایی در صدا و سیمای اوایل دهه‌ی شصت @amiropouria متن در ادامه می‌آید 👇

میان این همه اضطراب و نگرانی و در این اوضاع ایران، همین را کم داشتیم!
با فقدان امین تارخ، خاطرات سال‌ها همکاری و همراهی ناپیوسته برایم ماند و حالا در دل و ذهنم با حسرت درآمیخته است. از اوایل دهه‌ی ۱۳۸۰ در کارگاه آزاد بازیگری مشهور او و آموزشگاه سینمایی علی ژکان، تدریس را تجربه کردم و یکی از مهم‌ترین خصوصيات رفتاری تارخ، باعث شد که با وجود کارها و کلاس‌های دیگر، هرگز همکاری‌ام با او به طور کامل قطع نشود و هر چند سال یک بار، دوباره اتفاق بیفتد. آن خصوصیت این بود: به او نمی‌شد نه گفت! اگر پیگیر ِ کاری بود، بالاخره راهی برای متقاعد کردن آدم درباره‌اش پیدا می‌کرد.
نسل او، نسل متولد دهه‌ی سی، با انقلاب ۵۷ در اوج جوانی و شور و انرژی برای کار هنری بود. وقتی دردهه‌ی اول انقلاب، تمام جلوه‌های زیبایی از تصویر عمومی جامعه و تابلوها و ویترین‌ها و پوشش‌ها و تلویزیون رخت بربست، حضور او، سوسن تسلیمی و افسانه بایگان در سریال "سربداران"، یادآور ارزش زیبایی در قاب تصویر بود‌. کمی بعد و در سریال "بوعلی‌ سینا"، خوش‌سیمایی ِ امین تارخ، سکانس‌های عاشقانه‌ای را در ذهن نسل من ثبت کرد که در آن دوره، بر چهره‌ی بازیگران مرد دیگر نمی‌نشست. تارخ ِ آن سال‌ها تقریباً تنها گوشه‌ی تصاویر تلویزیونی ما را زینت می‌بخشید که ریش کامل و بلند هم در آن شبیه جماعت معروف به "حزب‌اللهی" نبود.
در سن و سال ما، هنوز مانده بود تا بتوانیم تأثیرپذیری آن دو سریال از نوشته‌ها و کارهای بهرام بیضایی را تشخیص بدهیم؛ اما تارخ این تأثیر را از اولین فیلم سینمایی‌اش که "مرگ یزدگرد" (بهرام بیضایی، ۱۳۶۰) بود، با خود و در خود داشت و عمق نگاه و طنین بیانش، از سابقه‌ی نمایش‌های صحنه‌ای و تئاترهای تلویزیونی پیش از انقلاب، غنی می‌شد.

بازی او در سریال "معصومیت از دست رفته" (داود میرباقری) به نقش شوذب، به ویژه در بخش‌های انتهایی و سر به جنون‌ گذاشتن، رنج شخصیت را چنان از اعماق وجود ترسیم می‌کرد که تماشاگر ِ آشنا با خود بازیگر را به نگرانی برای خود او وامی‌داشت.

دوستی، بین روزهای به کما رفتن و حالا از دست رفتن او با ارزشمندترین و همگانی‌ترین اعتراض‌های مردم در شهرهای سرتاسر ایران، پیوندی برقرار کرده و نوشته بود: "حیف، نموند تا روزهای خوب رو ببینه".

یادش اما با ما خواهد بود...

@amiropouria


#امین_تارخ #کارگاه_آزاد_بازیگری #سربداران #بوعلی_سینا #مرگ_یزدگرد #معصومیت_از_دست_رفته #بهرام_بیضایی #سوسن_تسلیمی #افسانه_بایگان #داود_میرباقری #اعتراضات_مردمی #اعتراضات_سراسری #زن_زندگی_آزادی #تسلیت