خداوند بارها و بارها در کنار ما و با ما گام برداشته است.
نگاه در نگاه مان دوخته است؛
به ما لبخند زده است.
دست خود را بر شانه هامان گذاشته است.
در اتاقمان نشسته است؛
با ما سخن گفته است.
اما ما او را به جا نیاوردی ایم و گذشته ایم.
او گاهی کتابی به دستمان ميدهد و ميگذرد.
گاهی سخنی به گوش مان ميگوید و ميگذرد.
گاهی در محل کارمان؛غمی ميشود و برچهره ای می نشیند و يا لبخندی ميشود و بر لبانی ميشکفد.
گاهی نوجوانی ميشود و در چهار راه زندگی مان به سوی اتومبیل می آید و ميخواهد شیشه ای اتومبیل مان را پاک کند؛ اما شیشه ی اتومبیل را بالا ميکشیم و روی خود را برمی گردانیم
ما او را نجسته ایم که بیابیم
هرکس یابنده ی چیزیست که درجست وجوی آن است.
بارها و بارها در چشمان خداوند زل زده ایم و او را ندیده ایم.
او هیچ گاه خود را از ما پنهان نکرده است.
گاهی در سیمای کودکی ژنده پوش با کلاهی پشمینه ظاهر ميشود که در مسیر جاده ای کوهستانی بساط گردو های تازه چیده شده اش را پهن کرده است و به انتهای جاده مينگرد تا بیایی
او خود گردوها را چیده است. دستان سبزش گواه آنند. امیدوار است که تو او را ببیني؛ اتومبیل خود را نگه داری و تمامي گردوهای او را که قیمت یک بسته سیگار را نیز ندارند بخری، اما تو بر سرعت اتومبیل خود می افزایی و او را درگرد و غبار بي توجهی خویش رها ميکنی و ميروی. ما ميرویم و او را نميبینیم و بدین سان مکافات ميشویم.
او با صدهزار جلوه بیرون مي آید تا تو او را با صد هزار دیده تماشا کنی؛
اما تو تمامی دیده هایت را ميبندی.
گاهی کودکی ميشود و به دارالتأدیب ميرود تا به همه ی آدم ها اعلام کند که چقدر بی عاطفه اند
گاهی حلاج ميشود و بر دار ميرود تا نشان دهد ناسپاسی و بی ایماني مردمان را
ما پرستنده ی مفاهیم هستیم؛نه خدای زنده و حاضر
خدای زنده و حاضر زنده است و حضور دارد و در کنار ماست.
#اشو
#عشق
نگاه در نگاه مان دوخته است؛
به ما لبخند زده است.
دست خود را بر شانه هامان گذاشته است.
در اتاقمان نشسته است؛
با ما سخن گفته است.
اما ما او را به جا نیاوردی ایم و گذشته ایم.
او گاهی کتابی به دستمان ميدهد و ميگذرد.
گاهی سخنی به گوش مان ميگوید و ميگذرد.
گاهی در محل کارمان؛غمی ميشود و برچهره ای می نشیند و يا لبخندی ميشود و بر لبانی ميشکفد.
گاهی نوجوانی ميشود و در چهار راه زندگی مان به سوی اتومبیل می آید و ميخواهد شیشه ای اتومبیل مان را پاک کند؛ اما شیشه ی اتومبیل را بالا ميکشیم و روی خود را برمی گردانیم
ما او را نجسته ایم که بیابیم
هرکس یابنده ی چیزیست که درجست وجوی آن است.
بارها و بارها در چشمان خداوند زل زده ایم و او را ندیده ایم.
او هیچ گاه خود را از ما پنهان نکرده است.
گاهی در سیمای کودکی ژنده پوش با کلاهی پشمینه ظاهر ميشود که در مسیر جاده ای کوهستانی بساط گردو های تازه چیده شده اش را پهن کرده است و به انتهای جاده مينگرد تا بیایی
او خود گردوها را چیده است. دستان سبزش گواه آنند. امیدوار است که تو او را ببیني؛ اتومبیل خود را نگه داری و تمامي گردوهای او را که قیمت یک بسته سیگار را نیز ندارند بخری، اما تو بر سرعت اتومبیل خود می افزایی و او را درگرد و غبار بي توجهی خویش رها ميکنی و ميروی. ما ميرویم و او را نميبینیم و بدین سان مکافات ميشویم.
او با صدهزار جلوه بیرون مي آید تا تو او را با صد هزار دیده تماشا کنی؛
اما تو تمامی دیده هایت را ميبندی.
گاهی کودکی ميشود و به دارالتأدیب ميرود تا به همه ی آدم ها اعلام کند که چقدر بی عاطفه اند
گاهی حلاج ميشود و بر دار ميرود تا نشان دهد ناسپاسی و بی ایماني مردمان را
ما پرستنده ی مفاهیم هستیم؛نه خدای زنده و حاضر
خدای زنده و حاضر زنده است و حضور دارد و در کنار ماست.
#اشو
#عشق
به نظر من تنها چیزی که در خور نام گناه است ، آن است که در این دنیای خوب و زیبا و سرشار از شگفتیها باشی و آن وقت چنان منقبض و بسته و گرفتار باشی که
زندگی نتواند از هیچ منفذی خود را به تو برساند .
ثواب شور زندگی است قسمت کردن نان و زمان و زمین و امید و ایمان و شادمانی و #عشق
با دیگران است. اگر دست از سرزنش خود برداری میبینی که چه انرژی عظیمی از درون تو آزاد میشود و ظلم نمیکنی خود را عالی
بدان خود را موهبتی از طرف هستی تلقی کن خود را
دوست بدار
خود را دوست داشتنی ببین همه احترامات را نثار خود کن آنگاه در کمال شگفتی میبینی
که
هنگامی که انسانیت خود را میستایی برای انسانیت همه
آدمها ارزش قائلی
آنگاه زندگی را تقدیس میکنی اگر خود را دوست بداری از هیچ کس متنفر نخواهی بود
#اشو
زندگی نتواند از هیچ منفذی خود را به تو برساند .
ثواب شور زندگی است قسمت کردن نان و زمان و زمین و امید و ایمان و شادمانی و #عشق
با دیگران است. اگر دست از سرزنش خود برداری میبینی که چه انرژی عظیمی از درون تو آزاد میشود و ظلم نمیکنی خود را عالی
بدان خود را موهبتی از طرف هستی تلقی کن خود را
دوست بدار
خود را دوست داشتنی ببین همه احترامات را نثار خود کن آنگاه در کمال شگفتی میبینی
که
هنگامی که انسانیت خود را میستایی برای انسانیت همه
آدمها ارزش قائلی
آنگاه زندگی را تقدیس میکنی اگر خود را دوست بداری از هیچ کس متنفر نخواهی بود
#اشو
اساس جهان آفرینش بر عشق است؛
از خلقت آدم خاکی تا ملکوتیان مجرد،
همه متحرک به عشقاند،
عشقِ حقیقی که عشق اكبر است
شوق به لقای حق است و این است
نیروی جاذبهی جهان و این است مبدا شور
و شرهای آفرینش و آنچه حافظ و نگهبان
موجودات جهان است عشق عالی است،
عشقی که ساری در تمام موجودات است.
اگر عشق نمیبود موجودات مضمحل میشدند.
همهی موجوداتِ جهان در سیر بطرف معشوقِ خود رنجها میکشند
و دشواریها تحمل میکنند
تا بوصال او برسند
و از شرابِ عشق ازلی سیراب شوند،
غايت نهایت این عشق تشبه به خداست
#شیخ_شهاب_الدین_سهروردی
#عشق #سهروردی
از خلقت آدم خاکی تا ملکوتیان مجرد،
همه متحرک به عشقاند،
عشقِ حقیقی که عشق اكبر است
شوق به لقای حق است و این است
نیروی جاذبهی جهان و این است مبدا شور
و شرهای آفرینش و آنچه حافظ و نگهبان
موجودات جهان است عشق عالی است،
عشقی که ساری در تمام موجودات است.
اگر عشق نمیبود موجودات مضمحل میشدند.
همهی موجوداتِ جهان در سیر بطرف معشوقِ خود رنجها میکشند
و دشواریها تحمل میکنند
تا بوصال او برسند
و از شرابِ عشق ازلی سیراب شوند،
غايت نهایت این عشق تشبه به خداست
#شیخ_شهاب_الدین_سهروردی
#عشق #سهروردی
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#مهر_پاییز
چه آهسته و دلگیر گذشت
سن و سالی که فقط
#خاطره_شد!
به قلم موی نگاهی نگران
دلی آهسته نوشت:
فصل و روز و همۀ ثانیهها
همه ارزانی تو!
#زندگی بافتن قلب و دل است
روی هر رشتۀ #عشق
به خدا #فردا_نیست
در همین ثانیههاست.
#فریبا_قربان_کریمی
چه آهسته و دلگیر گذشت
سن و سالی که فقط
#خاطره_شد!
به قلم موی نگاهی نگران
دلی آهسته نوشت:
فصل و روز و همۀ ثانیهها
همه ارزانی تو!
#زندگی بافتن قلب و دل است
روی هر رشتۀ #عشق
به خدا #فردا_نیست
در همین ثانیههاست.
#فریبا_قربان_کریمی
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
ماییم و هوای یار مه رو، شب و روز
چون ماهی تشنه اندر این جو شب و روز
زین روز و شبان کجا برد بو، شب و روز
خود در شب و روز عاشقان کو شب و روز؟
#رباعی_مولانا
☆ در این ابیات مولانا به بیان حال و هوای خود میپردازد و اینکه شب و روز در اندیشه یارِ مهروست، مثل ماهی که به فقط به آب نیازمند است. البته ما در حال حاضر هم در ملک و دریای الهی زندگی میکنيم. مانند ماهی که دریاست.
☆ و شب و روز عاشقان حق با ما تفاوت دارد و با طلوع و غروب خورشید بوجود نمیآید و ما از آن بویی نبردهایم. ارتباط آن با خورشید حق است.
#یار
#عشق