This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
آیا تماس نزدیک با سگها موجب بیماری می شود؟ #نجس_بودن_سگ #فلسفه_احکام
عضویت کانالها در ایتا و تلگرام👇
@pasokhvoice
@pasokhtext
@shenakhtehadis
عضویت در کانال واتساپ👇
https://chat.whatsapp.com/KXT1MbWtDTJ10clN97hAt2
عضویت کانالها در ایتا و تلگرام👇
@pasokhvoice
@pasokhtext
@shenakhtehadis
عضویت در کانال واتساپ👇
https://chat.whatsapp.com/KXT1MbWtDTJ10clN97hAt2
📚 دکانی به نام سر کتاب
◀️اشخاصی فال می گیرند و سر کتاب باز می کنند و خبرهایی در مورد شخص می دهند و دعایی می نویسند و می گویند برای دفع طلسم همراهت باشد و در ازای این کارها مبلغی پول می گیرند؛ آیا مراجعه به این اشخاص صحیح است؟عمل این اشخاص و مراجعه و تصدیق این اشخاص در روایات زیادی مذمت شده است که چند مورد را ذکر می کنیم: امام صادق (علیه السلام) فرمودند: منجم (مدعی پیش گویی و طالع بینی از روی حساب ستاره ها) ملعون است و کاهن (خبر دهنده از گذشته و آینده و امر پوشیده) ملعون است و ساحر ملعون است.(1)
◀️همچنین رسول خدا (صلی الله علیه و آله) از رفتن به نزد عَرَّافِ نهی کرد و فرمود: کسی که به نزد عراف برود و او را تصدیق کند، از آنچه خدا بر محمد (صلی الله علیه و آله) نازل نموده است بیزار است.»(2) «عَرَّافِ» به کسی گفته می شود که از گذشته و آینده و از امر پنهان و سری خبر بدهد و اشخاص را به چیز گم شده و غیره راهنمائی کند.
⭕️باید دانست اغلب دعا نویس ها؛
1. دعاهایی که می نویسند سند و مدرک ندارد و بدعت است.
2. شکل ها و کلمات نامفهوم در آن می آورند، این کار در احادیث مذمت شده است. یعنی تعویذ را انسان باید بفهمد که چه چیزی در آن هست. «امام صادق (علیه السلام) فرمود: تعویذ (خواندن یا نوشتن دعای مخصوص) برای چشم زخم یا تب یا درد دندان یا صاحب نیش زهردار اشکالی ندارد در صورتی که شخص بداند چه می گوید و در تعویذ خود، چیزی که آن را نمی شناسد وارد نکند.»(3)
◀️پس مراجعه به کاهن و منجم یعنی شخص خبر دهنده از گذشته یا آینده یا خبر دهنده از امر پنهان مانند مکان چیز دزدیده شده و غیره شدیداً مذمت شده است و اینکه گاهی اوقات حرف آنها درست از کار در می آید نشانه صحت امر آنها نیست، همانطور که در روایات وارد شده است و نیز دستورات و دعاهایی که توصیه می کنند مبنای دینی ندارد و اکثرا نامفهوم است.
پی نوشت:
[1]. خصال، ج١، ص٢٩۶.
[2]. من لا یحضره الفقيه، ج۴، ص۶.
[3]. طب الأئمه، ص۴٨.
#عرفان_کاذب
#عرفان_جعلی
منبع: پایگاه تخصصی نقد عرفانهای کاذب :
https://t.me/joinchat/AAAAAD1Z4TW-9NYkmjpYUg
عضویت کانال پاسخها در ایتا و تلگرام👇
@pasokhvoice
@pasokhtext
@shenakhtehadis
عضویت در کانال واتساپ👇
https://chat.whatsapp.com/JsgIpTf31whGSs80EWSDwh
◀️اشخاصی فال می گیرند و سر کتاب باز می کنند و خبرهایی در مورد شخص می دهند و دعایی می نویسند و می گویند برای دفع طلسم همراهت باشد و در ازای این کارها مبلغی پول می گیرند؛ آیا مراجعه به این اشخاص صحیح است؟عمل این اشخاص و مراجعه و تصدیق این اشخاص در روایات زیادی مذمت شده است که چند مورد را ذکر می کنیم: امام صادق (علیه السلام) فرمودند: منجم (مدعی پیش گویی و طالع بینی از روی حساب ستاره ها) ملعون است و کاهن (خبر دهنده از گذشته و آینده و امر پوشیده) ملعون است و ساحر ملعون است.(1)
◀️همچنین رسول خدا (صلی الله علیه و آله) از رفتن به نزد عَرَّافِ نهی کرد و فرمود: کسی که به نزد عراف برود و او را تصدیق کند، از آنچه خدا بر محمد (صلی الله علیه و آله) نازل نموده است بیزار است.»(2) «عَرَّافِ» به کسی گفته می شود که از گذشته و آینده و از امر پنهان و سری خبر بدهد و اشخاص را به چیز گم شده و غیره راهنمائی کند.
⭕️باید دانست اغلب دعا نویس ها؛
1. دعاهایی که می نویسند سند و مدرک ندارد و بدعت است.
2. شکل ها و کلمات نامفهوم در آن می آورند، این کار در احادیث مذمت شده است. یعنی تعویذ را انسان باید بفهمد که چه چیزی در آن هست. «امام صادق (علیه السلام) فرمود: تعویذ (خواندن یا نوشتن دعای مخصوص) برای چشم زخم یا تب یا درد دندان یا صاحب نیش زهردار اشکالی ندارد در صورتی که شخص بداند چه می گوید و در تعویذ خود، چیزی که آن را نمی شناسد وارد نکند.»(3)
◀️پس مراجعه به کاهن و منجم یعنی شخص خبر دهنده از گذشته یا آینده یا خبر دهنده از امر پنهان مانند مکان چیز دزدیده شده و غیره شدیداً مذمت شده است و اینکه گاهی اوقات حرف آنها درست از کار در می آید نشانه صحت امر آنها نیست، همانطور که در روایات وارد شده است و نیز دستورات و دعاهایی که توصیه می کنند مبنای دینی ندارد و اکثرا نامفهوم است.
پی نوشت:
[1]. خصال، ج١، ص٢٩۶.
[2]. من لا یحضره الفقيه، ج۴، ص۶.
[3]. طب الأئمه، ص۴٨.
#عرفان_کاذب
#عرفان_جعلی
منبع: پایگاه تخصصی نقد عرفانهای کاذب :
https://t.me/joinchat/AAAAAD1Z4TW-9NYkmjpYUg
عضویت کانال پاسخها در ایتا و تلگرام👇
@pasokhvoice
@pasokhtext
@shenakhtehadis
عضویت در کانال واتساپ👇
https://chat.whatsapp.com/JsgIpTf31whGSs80EWSDwh
Telegram
پایگاه تخصصی مقابله با عرفان های کاذب و عرفان حلقه
پایگاه تخصصی مقابله با عرفان های کاذب و عرفان حلقه و دشمن شناسی
ادمین:
@mirzaeeyan_s
ادمین:
@mirzaeeyan_s
The account of the user that owns this channel has been inactive for the last 5 months. If it remains inactive in the next 27 days, that account will self-destruct and this channel may no longer have an owner.
پرسش :
در کتاب تحف العقول از امام رضا(ع) نقل شده که «کسی نباید دست کسی را ببوسد زیرا این کار نمازگزاردن بر او (و نوعی پرستشِ غیرخدا و شرک) است». (تحف العقول، چاپ قم، ص450)
آیا این حدیث از نظر سند دارای اعتبار است؟ آیا بوسیدن دست والدین ، معلمان و علما حرام است؟
پاسخ:
بوسیدن دست والدین و معلمان و دانشمندان و علما ، یکی از امور رایج در میان مسلمانان و ایرانیان است اما بوسیدن دست صاحبان قدرت و افراد مال اندوز که به معنای تایید ظلم یا تمجید دنیاپرستی است بی تردید کاری ناشایست است.
روایتی که از امام رضا(ع) نقل می شود از نظر سند ، ضعیف است یعنی سند محکمی نداریم که آن حضرت واقعا چنین فرموده باشند. ضمنا این روایت از نظر محتوایی نیز قابل استناد نیست زیرا:
نخست: روایتی که از در کتاب تحف العقول از امام رضا(ع) نقل شده است «مُرسَل» یعنی «فاقد سند متصل» است بنابراین نمی توان با استناد به آن «حرام بودنِ دستبوسی» را استنباط کرد.
دوم: محتوای این روایت با روایات متعدد دیگری که دستبوسی را در برخی از موارد روا دانسته اند تعارض دارد. مثلا روایاتی که درباره بوسیدن دست رسول الله(ص) و اهل بیت(ع) وجود دارد و کلینی(ره) برخی از این احادیث را در کتاب «الکافی» در باب «التقبیل» و ابواسماعیل بخاری در کتاب «الادب المفرد» باب «تقبیل الید» گردآوری کرده اند.
به عنوان نمونه در حدیثی با سند صحیح از امام صادق(ع) نقل شده است که «لَا يُقَبَّلُ رَأْسُ أَحَدٍ وَ لَا يَدُهُ إِلَّا يَدُ رَسُولِ اللَّهِ ص أَوْ مَنْ أُرِيدَ بِهِ رَسُولُ اللَّهِ ص » یعنی « {سزاوار است} دست یا سر کسی را نبوسند مگر پیامبر خدا یا کسی که دست و سرش را به نیتِ {تکریمِ } پیامبر (ص) می بوسند»(الکافی، چاپ اسلامیه، ج2، ص185).
سوم: در کتب تاریخ و ادبیات نقل شده است که برخی از مردم دست پیامبر(ص) را می بوسیدند و آن حضرت مانع نمی شدند.(المغازی، واقدی، ج2، صص:592-593 و العقد الفريد ، ابن عبد ربه ، ج2، ص281 )
همچنین نقل شده است که فاطمه(س) در هنگام استقبال از پیامبر(ص) ، از جای بر می خاستند و دست آن حضرت را می بوسیدند(بشارة المصطفى لشيعة المرتضى ، چاپ نجف، ج2، ص: 253)
چهارم: اگر دستبوسیِ بندگان خدا همانند «پرستشِ بندگان خدا» و «نوعی شرک» باشد ، چگونه ممکن است چنین شرکی درباره پیامبر(ص) و ائمه(ع) جایز باشد؟! به بیان دیگر اگر بوسیدنِ دست مانند سجده کردن و پرستش باشد بوسیدن دست همه بندگان - حتی پیامبران و امامان- حرام خواهد بود زیرا «شرک» و «پرستش غیرخدا» استثنا بر نمی دارد.
پنجم: اینکه در روایت داریم که «روا نیست دست یا سر کسی بوسیده شود مگر آنکه نیت انسان از این کار ، احترام به رسول الله(ص) باشد» ، لزوما به معنای «حرام دانستنِ بوسیدنِ دست دیگران» نیست بلکه می خواهد «سنت اسلامی» را مورد تاکید قرار دهد. در واقع سنت اسلامی اینست که مومنان فقط دست « کسانی که از نسل پیامبر (ص) یا دارای بخشی از علم و فضایل آن حضرت هستند» را ببوسند. یعنی قاعدتا بوسیدن دست دیگران باید مکروه باشد و می دانیم که «مکروه» با «حرام» فرق دارد.
ششم: دست بوسی ، تنها در صورتی حرام است که به معنای «سجده» و «پرستش» باشد یا «تمجید از طاغوت ها و نمادهای زر و زور و ظلم» به شمار آید یا «مفسده دیگری» داشته باشد. در موارد دیگر ، دلیلی برای حرام نامیدن آن نداریم و حداکثر اینست که در برخی از موارد مکروه باشد.
هفتم: با توجه به مقام والای علم و عمل صالح در اسلام و با توجه به تأکید اسلام بر حق شناسی و سپاسگزاری نسبت به کسانی که بر گردن ما حقوقی دارند، شاید بتوان گفت بوسیدن دست برخی از افراد همانند والدین ، معلمان ، علما و دانشمندان - اگر به نیت احترام و تکریمِ آنان باشد کاری پسندیده است. البته بوسیدن دست فرعون ها و قارون ها که نمادهای طاغوت و زر و زور هستند نارواست.
#دستبوسی #بوسیدن #بوسه
عضویت کانالها در ایتا و تلگرام👇
@pasokhvoice
@pasokhtext
@shenakhtehadis
در کتاب تحف العقول از امام رضا(ع) نقل شده که «کسی نباید دست کسی را ببوسد زیرا این کار نمازگزاردن بر او (و نوعی پرستشِ غیرخدا و شرک) است». (تحف العقول، چاپ قم، ص450)
آیا این حدیث از نظر سند دارای اعتبار است؟ آیا بوسیدن دست والدین ، معلمان و علما حرام است؟
پاسخ:
بوسیدن دست والدین و معلمان و دانشمندان و علما ، یکی از امور رایج در میان مسلمانان و ایرانیان است اما بوسیدن دست صاحبان قدرت و افراد مال اندوز که به معنای تایید ظلم یا تمجید دنیاپرستی است بی تردید کاری ناشایست است.
روایتی که از امام رضا(ع) نقل می شود از نظر سند ، ضعیف است یعنی سند محکمی نداریم که آن حضرت واقعا چنین فرموده باشند. ضمنا این روایت از نظر محتوایی نیز قابل استناد نیست زیرا:
نخست: روایتی که از در کتاب تحف العقول از امام رضا(ع) نقل شده است «مُرسَل» یعنی «فاقد سند متصل» است بنابراین نمی توان با استناد به آن «حرام بودنِ دستبوسی» را استنباط کرد.
دوم: محتوای این روایت با روایات متعدد دیگری که دستبوسی را در برخی از موارد روا دانسته اند تعارض دارد. مثلا روایاتی که درباره بوسیدن دست رسول الله(ص) و اهل بیت(ع) وجود دارد و کلینی(ره) برخی از این احادیث را در کتاب «الکافی» در باب «التقبیل» و ابواسماعیل بخاری در کتاب «الادب المفرد» باب «تقبیل الید» گردآوری کرده اند.
به عنوان نمونه در حدیثی با سند صحیح از امام صادق(ع) نقل شده است که «لَا يُقَبَّلُ رَأْسُ أَحَدٍ وَ لَا يَدُهُ إِلَّا يَدُ رَسُولِ اللَّهِ ص أَوْ مَنْ أُرِيدَ بِهِ رَسُولُ اللَّهِ ص » یعنی « {سزاوار است} دست یا سر کسی را نبوسند مگر پیامبر خدا یا کسی که دست و سرش را به نیتِ {تکریمِ } پیامبر (ص) می بوسند»(الکافی، چاپ اسلامیه، ج2، ص185).
سوم: در کتب تاریخ و ادبیات نقل شده است که برخی از مردم دست پیامبر(ص) را می بوسیدند و آن حضرت مانع نمی شدند.(المغازی، واقدی، ج2، صص:592-593 و العقد الفريد ، ابن عبد ربه ، ج2، ص281 )
همچنین نقل شده است که فاطمه(س) در هنگام استقبال از پیامبر(ص) ، از جای بر می خاستند و دست آن حضرت را می بوسیدند(بشارة المصطفى لشيعة المرتضى ، چاپ نجف، ج2، ص: 253)
چهارم: اگر دستبوسیِ بندگان خدا همانند «پرستشِ بندگان خدا» و «نوعی شرک» باشد ، چگونه ممکن است چنین شرکی درباره پیامبر(ص) و ائمه(ع) جایز باشد؟! به بیان دیگر اگر بوسیدنِ دست مانند سجده کردن و پرستش باشد بوسیدن دست همه بندگان - حتی پیامبران و امامان- حرام خواهد بود زیرا «شرک» و «پرستش غیرخدا» استثنا بر نمی دارد.
پنجم: اینکه در روایت داریم که «روا نیست دست یا سر کسی بوسیده شود مگر آنکه نیت انسان از این کار ، احترام به رسول الله(ص) باشد» ، لزوما به معنای «حرام دانستنِ بوسیدنِ دست دیگران» نیست بلکه می خواهد «سنت اسلامی» را مورد تاکید قرار دهد. در واقع سنت اسلامی اینست که مومنان فقط دست « کسانی که از نسل پیامبر (ص) یا دارای بخشی از علم و فضایل آن حضرت هستند» را ببوسند. یعنی قاعدتا بوسیدن دست دیگران باید مکروه باشد و می دانیم که «مکروه» با «حرام» فرق دارد.
ششم: دست بوسی ، تنها در صورتی حرام است که به معنای «سجده» و «پرستش» باشد یا «تمجید از طاغوت ها و نمادهای زر و زور و ظلم» به شمار آید یا «مفسده دیگری» داشته باشد. در موارد دیگر ، دلیلی برای حرام نامیدن آن نداریم و حداکثر اینست که در برخی از موارد مکروه باشد.
هفتم: با توجه به مقام والای علم و عمل صالح در اسلام و با توجه به تأکید اسلام بر حق شناسی و سپاسگزاری نسبت به کسانی که بر گردن ما حقوقی دارند، شاید بتوان گفت بوسیدن دست برخی از افراد همانند والدین ، معلمان ، علما و دانشمندان - اگر به نیت احترام و تکریمِ آنان باشد کاری پسندیده است. البته بوسیدن دست فرعون ها و قارون ها که نمادهای طاغوت و زر و زور هستند نارواست.
#دستبوسی #بوسیدن #بوسه
عضویت کانالها در ایتا و تلگرام👇
@pasokhvoice
@pasokhtext
@shenakhtehadis
عارفی را پرسیدند
زندگی به جبر است یا به اختیار؟
پاسخ داد:
امروز را به اختیار است تا چه بکاریم
اما
فردا جبر است
چرا که به اجبار باید درو کنیم
هر آنچه را که دیروز
به اختیار کاشته ایم
#جبر #اختیار #عقاید
عضویت کانالها در ایتا و تلگرام👇
@pasokhvoice
@pasokhtext
@shenakhtehadis
زندگی به جبر است یا به اختیار؟
پاسخ داد:
امروز را به اختیار است تا چه بکاریم
اما
فردا جبر است
چرا که به اجبار باید درو کنیم
هر آنچه را که دیروز
به اختیار کاشته ایم
#جبر #اختیار #عقاید
عضویت کانالها در ایتا و تلگرام👇
@pasokhvoice
@pasokhtext
@shenakhtehadis
پاسخی از استاد صفایی حائری (ره)
🔷 روز عيد غدير امسال، در كردستان، در سقز بودم، در جمع دوستانى كه مهربان و متدين و منصف بودند. يكى از دوستان مى پرسيد كه آيا شما در موضوع خلافت و امامت تحقيقى داشته ايد و آيا دليل بر خلافت بلا فصل حضرت على فقط همين «مَنْ كُنْتُ مَولاه» و يا «تارِكٌ فِيكُمُ الثِّقَلَيْنِ» است؟ اگر دليل همينهاست، چرا حضرت رسول با صراحت از خلافت نگفت و چرا حضرت على را نصب نكرد و كار را يك سره ننمود تا اين همه مشكل و درگيرى پيش نيايد.
🔷 من گفتم در موضوع ولايت و خلافت «مثل موضوع رسالت» من از نقل و روايت شروع نمى كنم. من از اين نقطه آغاز مى كنم كه روابطى دارم، با خودم، با اشياء، با افراد و با ملتها. من در اين روابط امكاناتى دارم: علمى و تجربى، عقلى و فلسفى، قلبى و اشراقى، و احساسى و غريزى. آيا اين امكانات، كفاف روابط من را مى دهد؟
🔷 اگر به اين نتيجه رسيديم كه آرى، پس ديگر نه رسول مى خواهيم و نه خليفه. آدمى مى ماند و خودش و رها مى شود و به خود واگذار مى گردد. اگر به اين نتيجه رسيديم كه خير، اينها كفاف نيازهاى آدمى را نمى دهد، آن وقت هم رسول مى خواهيم و هم پس از رسول به كسى محتاج هستيم كه همان خصوصيات آگاهى و آزادى را داشته باشد و ارتباط با غيب و شهود اين عالم را داشته باشد و آدمى را در تمامى راهش امام و جلودار باشد.
🔷 با اين نگاه ملاك انتخاب رسول و خليفه و شكل انتخاب اين دو، مثل هم خواهد بود و همان طور كه رسول خدا را با اجماع مردم و يا اجماع اهل مدينه و يا اجماع اهل حل و عقد انتخاب نمى كنند، همين طور خليفه را نمى توان با اين روشها شناسايى كرد و نمى شود كه رسول خدا به فكر سرپرست امت و خليفه ى پس از خود نباشد و براى پس از وفات كسى را مشخص نكرده باشد و مثل ابوبكر و عمر و يا تمامى خلفاى بعد دلسوزتر از او باشند.
🔷 اكنون كه ملاك خلافت و رسالت هم پاى هم گرديد، بايد تعيين سرپرست و وظيفه با نص و با همان ملاك مشخص گرديده باشد.
📚 ع.ص، از معرفت دینی تا حکومت دینی، ص 17
عضویت کانالها در ایتا و تلگرام👇
@pasokhvoice
@pasokhtext
@shenakhtehadis
🔷 روز عيد غدير امسال، در كردستان، در سقز بودم، در جمع دوستانى كه مهربان و متدين و منصف بودند. يكى از دوستان مى پرسيد كه آيا شما در موضوع خلافت و امامت تحقيقى داشته ايد و آيا دليل بر خلافت بلا فصل حضرت على فقط همين «مَنْ كُنْتُ مَولاه» و يا «تارِكٌ فِيكُمُ الثِّقَلَيْنِ» است؟ اگر دليل همينهاست، چرا حضرت رسول با صراحت از خلافت نگفت و چرا حضرت على را نصب نكرد و كار را يك سره ننمود تا اين همه مشكل و درگيرى پيش نيايد.
🔷 من گفتم در موضوع ولايت و خلافت «مثل موضوع رسالت» من از نقل و روايت شروع نمى كنم. من از اين نقطه آغاز مى كنم كه روابطى دارم، با خودم، با اشياء، با افراد و با ملتها. من در اين روابط امكاناتى دارم: علمى و تجربى، عقلى و فلسفى، قلبى و اشراقى، و احساسى و غريزى. آيا اين امكانات، كفاف روابط من را مى دهد؟
🔷 اگر به اين نتيجه رسيديم كه آرى، پس ديگر نه رسول مى خواهيم و نه خليفه. آدمى مى ماند و خودش و رها مى شود و به خود واگذار مى گردد. اگر به اين نتيجه رسيديم كه خير، اينها كفاف نيازهاى آدمى را نمى دهد، آن وقت هم رسول مى خواهيم و هم پس از رسول به كسى محتاج هستيم كه همان خصوصيات آگاهى و آزادى را داشته باشد و ارتباط با غيب و شهود اين عالم را داشته باشد و آدمى را در تمامى راهش امام و جلودار باشد.
🔷 با اين نگاه ملاك انتخاب رسول و خليفه و شكل انتخاب اين دو، مثل هم خواهد بود و همان طور كه رسول خدا را با اجماع مردم و يا اجماع اهل مدينه و يا اجماع اهل حل و عقد انتخاب نمى كنند، همين طور خليفه را نمى توان با اين روشها شناسايى كرد و نمى شود كه رسول خدا به فكر سرپرست امت و خليفه ى پس از خود نباشد و براى پس از وفات كسى را مشخص نكرده باشد و مثل ابوبكر و عمر و يا تمامى خلفاى بعد دلسوزتر از او باشند.
🔷 اكنون كه ملاك خلافت و رسالت هم پاى هم گرديد، بايد تعيين سرپرست و وظيفه با نص و با همان ملاك مشخص گرديده باشد.
📚 ع.ص، از معرفت دینی تا حکومت دینی، ص 17
عضویت کانالها در ایتا و تلگرام👇
@pasokhvoice
@pasokhtext
@shenakhtehadis
🔷 چرا ولايت بزرگترين نعمتهاست و بالاترين نعمتهاست و به تعبير قرآن متمّم نعمتهاست؟؛ «الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دينَكُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتی».
🔷 چون اين مقام ولايت است كه تمام نعمتها را به كار مى گيرد و به جريان مى اندازد و اين مقام ولايت است كه تمام استعدادها را شكفته مى كند و بارور مى نمايد، درست مثل اينكه من يك كارخانه ى بزرگ وسيع را دارا باشم اما از طرز كار و طرز بهره بردارى از آن بى خبر باشم.
🔷 اين كارخانه كه مى تواند در روز، بى نهايت به من سود برساند، بر اثر نبود آگاهى و جهالت من، يك بار سنگين مى شود كه به مرور زمان مرا از پاى در مى آورد و خودش هم مى پوسد و هدر مى شود.
🔷 يك مهندس آگاه و مهربان متمم اين كارخانه ى وسيع و عظيم است. بدون او اين همه نعمت، اين همه استعداد، راكد مى ماند و حتى به هدر مى رود و ضايع مى گردد.
🔷 ولايت او و سرپرستى اوست كه نعمتهاى نهفته و سودهاى پيچيده در كارخانه را آشكار مى كند و به جريان مى اندازد. و اين ولايت متمم آن همه سرمايه و آن همه نعمت است.
📚 مرحوم استاد علی صفائی حائری، غدیر، ص 20
عضویت کانالها در ایتا و تلگرام👇
@pasokhvoice
@pasokhtext
@shenakhtehadis
🔷 چون اين مقام ولايت است كه تمام نعمتها را به كار مى گيرد و به جريان مى اندازد و اين مقام ولايت است كه تمام استعدادها را شكفته مى كند و بارور مى نمايد، درست مثل اينكه من يك كارخانه ى بزرگ وسيع را دارا باشم اما از طرز كار و طرز بهره بردارى از آن بى خبر باشم.
🔷 اين كارخانه كه مى تواند در روز، بى نهايت به من سود برساند، بر اثر نبود آگاهى و جهالت من، يك بار سنگين مى شود كه به مرور زمان مرا از پاى در مى آورد و خودش هم مى پوسد و هدر مى شود.
🔷 يك مهندس آگاه و مهربان متمم اين كارخانه ى وسيع و عظيم است. بدون او اين همه نعمت، اين همه استعداد، راكد مى ماند و حتى به هدر مى رود و ضايع مى گردد.
🔷 ولايت او و سرپرستى اوست كه نعمتهاى نهفته و سودهاى پيچيده در كارخانه را آشكار مى كند و به جريان مى اندازد. و اين ولايت متمم آن همه سرمايه و آن همه نعمت است.
📚 مرحوم استاد علی صفائی حائری، غدیر، ص 20
عضویت کانالها در ایتا و تلگرام👇
@pasokhvoice
@pasokhtext
@shenakhtehadis
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
امتناع زن خواننده یهودی از دست دادن با جو بایدن
🔺نگیا (عبری: נגיעה به معنی تماس) یک قانون شرعی یهودی است که بر اساس آن تماس بدن زن با مرد بیگانه (به جز همسر، فرزندان و والدین یا خویشاوندان نزدیک) ممنوع است.
🔸البته اسرائیلیها به این خواننده، لقب متحجر، اُمُّل و عقب افتاده نمیدهند و میدانند که اعتماد به نفسِ این زن و پایبندی او به احکام دینش، شایستهی تمجید است.
عضویت کانالها در ایتا و تلگرام👇
@pasokhvoice
@pasokhtext
@shenakhtehadis
🔺نگیا (عبری: נגיעה به معنی تماس) یک قانون شرعی یهودی است که بر اساس آن تماس بدن زن با مرد بیگانه (به جز همسر، فرزندان و والدین یا خویشاوندان نزدیک) ممنوع است.
🔸البته اسرائیلیها به این خواننده، لقب متحجر، اُمُّل و عقب افتاده نمیدهند و میدانند که اعتماد به نفسِ این زن و پایبندی او به احکام دینش، شایستهی تمجید است.
عضویت کانالها در ایتا و تلگرام👇
@pasokhvoice
@pasokhtext
@shenakhtehadis
شریف زاهدی روحانی برجسته اهل سنت بلوچستان که پس از تحقیق و بررسی به مذهب اهل بیت علیهم السلام گروید . او در بیان خاطرات خود چنین می آورد ؛
« خیلی فکر کردم که با کدام روایت یا کتاب برای اهل تسنن ثابت کنم که «مولی» در حدیث غدیر، به معنای دوست نیست، بلکه به معنای پیشوا و رهبر است.
❕تا این که روزی مشغول مطالعه یکی از کتابهای «مولوی محمد عمر سربازی» بودم. مطالعهام که تمام شد و کتاب را که بستم، دیدم روی جلد آن نوشته شده: «نویسنده مولانا محمد عمر سربازی» فوراً به ذهنم آمد که از مولوی ها، معنای کلمه ی مولانا را بپرسم و سؤال کنم که چرا به محمد عمر سربازی، مولانا میگویند؟ از چند مولوی سؤال کردم. پاسخی که به من دادند، این بود که: «مولانا» یعنی واجه ؛ یعنی رهبر ما، پیشوا ی ما. به آنها گفتم: من تعجب میکنم «مولا» درباره ی بزرگانتان معنای واجه و رهبر میدهد ولی در سخن پیامبر (صلی الله علیه وآله) به معنای دوست آمده است!
❕ روزی یکی از دوستان اهل تسنن به دیدنم آمده بود. گفت وگوی مفصلی درباره حقانیت اهل بیت داشتیم از جمله به خطبه ی حضرت رسول اکرم ( صلی الله علیه وآله ) در غدیر خم استناد کردم. ایشان میگفت: «مولا» در این حدیث به معنای دوست آمده است. نهایتاً هر چه دلیل آوردم قبول نکرد. خداحافظی کرد و به سمت بلوچستان حرکت کرد. یک ساعت از رفتنش گذشته بود که به او زنگ زدم و گفتم: کار خیلی مهمی با شما دارم باید برگردی. گفت: من باید بروم، وقت ندارم برگردم. خانوادهام منتظرم هستند، چه کاری با من داری؟ تلفنی بگو. گفتم: کار مهمی دارم، نمی توانم تلفنی بگویم، باید خودت اینجا باشی.
👌خیلی اصرار کردم تا این که برگشت. وقتی به من رسید گفت: چه کار مهمی داری که من را از این همه راه برگرداندی؟ گفتم: میخواستم بهت بگم: دوستت دارم. گفت: همین! گفتم: بله. همین را خواستم به شما بگویم. دوستم ناراحت شد و گفت: خانوادهام منتظرم بودند و باید میرفتم، این همه راه من را برگرداندی که بگویی دوستت دارم، اذیت میکنی؟ گفتم: سؤال من همین جاست. چطور وقتی شما با عجله به سمت خانواده ای که منتظرت هستند میروی و شما را از راهتان بر میگردانم تا به شما بگویم «دوستت_دارم»؛ ناراحت میشوی و در عقل من شک میکنی، ولی وقتی پیامبر اسلام| دهها هزار نفر را که با عجله به سمت خانواده ی خود میرفتند، سه روز در زیر آفتاب سوزان معطل کردند که فقط بگویند: «هر کس من را دوست دارد، علی را دوست بدارد» این کار پیامبر را عاقلانه میدانی؟ آیا این اقدام پیامبر ناراحتی مسلمانان را در پی نمی داشت؟ آیا آنان در عقل چنین پیامبری شک نمی کردند؟ با این کاری که کردم، دوستم با تمام وجود احساس کرد که چه حرف خنده داری زده است و اقرار کرد که پیامبر - در جریان غدیر خم - میخواست نکته ی مهم تری را بیان کند وگرنه برای بیان دوستی اش با علی (علیه السلام) نیازی نبود مسلمانان را از راهشان برگرداند.»
📚باید شیعه می شدم ، خاطرات شریف زاهدی ،ص 138
عضویت کانالها در ایتا و تلگرام👇
@pasokhvoice
@pasokhtext
@shenakhtehadis
« خیلی فکر کردم که با کدام روایت یا کتاب برای اهل تسنن ثابت کنم که «مولی» در حدیث غدیر، به معنای دوست نیست، بلکه به معنای پیشوا و رهبر است.
❕تا این که روزی مشغول مطالعه یکی از کتابهای «مولوی محمد عمر سربازی» بودم. مطالعهام که تمام شد و کتاب را که بستم، دیدم روی جلد آن نوشته شده: «نویسنده مولانا محمد عمر سربازی» فوراً به ذهنم آمد که از مولوی ها، معنای کلمه ی مولانا را بپرسم و سؤال کنم که چرا به محمد عمر سربازی، مولانا میگویند؟ از چند مولوی سؤال کردم. پاسخی که به من دادند، این بود که: «مولانا» یعنی واجه ؛ یعنی رهبر ما، پیشوا ی ما. به آنها گفتم: من تعجب میکنم «مولا» درباره ی بزرگانتان معنای واجه و رهبر میدهد ولی در سخن پیامبر (صلی الله علیه وآله) به معنای دوست آمده است!
❕ روزی یکی از دوستان اهل تسنن به دیدنم آمده بود. گفت وگوی مفصلی درباره حقانیت اهل بیت داشتیم از جمله به خطبه ی حضرت رسول اکرم ( صلی الله علیه وآله ) در غدیر خم استناد کردم. ایشان میگفت: «مولا» در این حدیث به معنای دوست آمده است. نهایتاً هر چه دلیل آوردم قبول نکرد. خداحافظی کرد و به سمت بلوچستان حرکت کرد. یک ساعت از رفتنش گذشته بود که به او زنگ زدم و گفتم: کار خیلی مهمی با شما دارم باید برگردی. گفت: من باید بروم، وقت ندارم برگردم. خانوادهام منتظرم هستند، چه کاری با من داری؟ تلفنی بگو. گفتم: کار مهمی دارم، نمی توانم تلفنی بگویم، باید خودت اینجا باشی.
👌خیلی اصرار کردم تا این که برگشت. وقتی به من رسید گفت: چه کار مهمی داری که من را از این همه راه برگرداندی؟ گفتم: میخواستم بهت بگم: دوستت دارم. گفت: همین! گفتم: بله. همین را خواستم به شما بگویم. دوستم ناراحت شد و گفت: خانوادهام منتظرم بودند و باید میرفتم، این همه راه من را برگرداندی که بگویی دوستت دارم، اذیت میکنی؟ گفتم: سؤال من همین جاست. چطور وقتی شما با عجله به سمت خانواده ای که منتظرت هستند میروی و شما را از راهتان بر میگردانم تا به شما بگویم «دوستت_دارم»؛ ناراحت میشوی و در عقل من شک میکنی، ولی وقتی پیامبر اسلام| دهها هزار نفر را که با عجله به سمت خانواده ی خود میرفتند، سه روز در زیر آفتاب سوزان معطل کردند که فقط بگویند: «هر کس من را دوست دارد، علی را دوست بدارد» این کار پیامبر را عاقلانه میدانی؟ آیا این اقدام پیامبر ناراحتی مسلمانان را در پی نمی داشت؟ آیا آنان در عقل چنین پیامبری شک نمی کردند؟ با این کاری که کردم، دوستم با تمام وجود احساس کرد که چه حرف خنده داری زده است و اقرار کرد که پیامبر - در جریان غدیر خم - میخواست نکته ی مهم تری را بیان کند وگرنه برای بیان دوستی اش با علی (علیه السلام) نیازی نبود مسلمانان را از راهشان برگرداند.»
📚باید شیعه می شدم ، خاطرات شریف زاهدی ،ص 138
عضویت کانالها در ایتا و تلگرام👇
@pasokhvoice
@pasokhtext
@shenakhtehadis
پرسش:
اخیرا فردی که مدعی «بازنگری» در تعالیم دینی است تأکید دارد در حدیثی در کتاب خصال صدوق داریم که «زنان در دولت مهدی با موهای مزیّن، سراسر بینالنهرین را با آرامش پیادهروی میکنند».
آیا این مطلب صحت دارد؟
پاسخ:
این مطلب، عاری از دقت و صحت است و در واقع یک ترجمه غیرصادقانه از متن عربی ارائه کرده است زیرا:
1 - وقتی به متن عربی مراجعه میکنیم میبینیم اصلا کلمه «موهای مزیّن شده» در حدیث مورد نظر وجود ندارد و این یک ترجمهی غیرصادقانه برای فریب مخاطبان است.
2 - عبارتِ مورد بحث، بخشی از یک روایت طولانی در کتاب الخصال(شیخ صدوق)، ج 2 ، ص 626 است که در اصل چنین است:
«َ لَو قَد قَامَ قَائِمُنَا ... حَتّی تَمشِی المَرأَةُ بَینَ العِرَاقِ إِلَى الشَّامِ لَا تَضَعُ قَدَمَیهَا إِلَّا عَلَى النَّبَاتِ وَ عَلَى رَأسِهَا زِینَتُهَا »
ترجمه:
«اگر قائمِ ما قیام کند ... یک زن در حالی که زینتش روی سرش قرار دارد، از عراق تا شام میرود و پایش را جز بر روی گیاه نخواهد نهاد(یعنی هیچ بیابان و کویری وجود نخواهد داشت و تمام زمین سرسبز خواهد بود)»
مرحوم استاد علی اکبر غفاری صفت(عالم و مصحح برجسته کتب حدیث) در پاورقی همین روایت نوشتهاند: در نسخه خطی همین «زینتها» آمده ولی تصحیف است(یعنی اشتباه ناسخ و خطاطی است که نسخه را کتابت میکرده است).
سپس میفرماید: در تحف العقول (همین روایت هست ولی) کلمه «زنبیلها» آمده است (که سازگاری بیشتری دارد).
وقتی به تحف العقول رجوع میکنیم میبینیم استاد، درست فرموده یعنی در تحف العقول، ص 115 به جای «زینت»، «زنبیل» ذکر شده است.
3 - وقتی سند روایت مورد بحث را بررسی میکنیم متوجه میشویم درباره اعتبار سندش بین علمای رجال شیعه اختلاف نظر وجود داشته است. مثلا یک شخصیت محوری در سند این روایت، «القاسم بن یحیی بن الحسن بن راشد» است که درباره موثق بودنش اختلاف نظر وجود دارد. رجوع کنید به کتاب رجال علامه حلی، ص 248
4 - وقتی عبارات قبل و بعد را با دقت بنگریم متوجه میشویم روایت مورد بحث به دنبال بیان «رواج موهای مزیّن شده و بیحجابیِ زنانِ مسلمان در زمان قائم(عج)» نیست بلکه در مقام ارائه تصویری از امنیت و سرسبزی سرزمینهای اسلامی در عصر مهدی(عج) است.
بند مورد نظر را به طور کاملتر میآوریم تا خودتان داوری کنید:
« تَوَ لَو قَد قَامَ قَائِمُنَا لَأَنزَلَتِ السَّمَاءُ قَطرَهَا وَ لَأَخرَجَتِ الأَرضُ نَبَاتَهَا وَ لَذَهَبَتِ الشَّحنَاءُ مِن قُلُوبِ العِبَادِ وَ اصطَلَحَتِ السِّبَاعُ وَ البَهَائِمُ حَتَّى تَمشِی المَرأَةُ بَینَ العِرَاقِ إِلَى الشَّامِ لَا تَضَعُ قَدَمَیهَا إِلَّا عَلَى النَّبَاتِ وَ عَلَى رَأسِهَا زِینَتُهَا {زَنبیلُها} لَا یهَیجُهَا سَبُعٌ وَ لَا تَخَافُه»
ترجمه:
"و اگر قائمِ ما قیام کند (وحکومت تشکیل دهد)، آسمان، بارانش را فرو خواهد فرستاد و زمین، گیاهانش را خواهد رویاند و کینه از دل بندگان خواهد رفت و حیوانات درنده با چارپایان آشتی کنند (وامنیت در حد اعلا برقرار گردد) تا جایی که یک زن در حالی که زینتش{یا زنبیلش} روی سرش قرار دارد، از عراق تا شام میرود و پایش را جز بر روی گیاه نخواهد نهاد(یعنی هیچ بیابان و کویری وجود نخواهد داشت و تمام زمین سرسبز خواهد بود) و هیچ حیوان درنده ای به او حمله ور نمیشود و او نیز نخواهد ترسید."
ملاحظه 1:
اینکه در بخشی از این روایت میگوید: «درندگان با چارپایان با یکدیگر آشتی میکنند» با استناد به یک روایتِ ضعیف، قابل تایید نیست زیرا دشمنی بین گرگ و گوسفند در ذات و خلقتشان نهفته است و یک امر موقتی نیست که در این دنیا از بین برود. قائم(عج) در دنیا ظهور میکنند نه در آخرت یا برزخ. بنابراین نباید گفت گرگ و گوسفند با یکدیگر آشتی خواهند کرد. مگر اینکه بگوییم واژه سِباع(درندگان) در این روایت، به معنای نمادین و استعاری به کار رفته و منظور از آن، انسانهای ظالم هستند که خون مردمِ عادی را در شیشه میکنند و منظور از بهائم، انسانهای بیآزار و معمولی هستند که معمولا مورد ظلم قرار میگیرند. در اینصورت معنای روایت اینست که در زمان قائم(عج)، ظالمها و مظلومها به توافق میرسند که همه امور مطابقِ «عدالت در سایه حکومت قائم(عج)» سامان پذیرد.
ملاحظه 2:
فردی که آن ترجمه غیرصادقانه از آن روایتِ تصحیف شده و ضعیفالسند را به مخاطبانِ خود ارائه کرده است، اساسا کارش «تشکیک در باورهای مخاطبان» است و چون میداند عموم مخاطبانش تخصص در مباحث حدیثی یا دسترسی به متن عربی ندارند، مکرراً از این شیوههای عوامفریبانه استفاده میکند.
#نقد_ترکاشوند #حجاب #مهدویت
عضویت کانالها در ایتا و تلگرام👇
@pasokhvoice
@pasokhtext
@shenakhtehadis
اخیرا فردی که مدعی «بازنگری» در تعالیم دینی است تأکید دارد در حدیثی در کتاب خصال صدوق داریم که «زنان در دولت مهدی با موهای مزیّن، سراسر بینالنهرین را با آرامش پیادهروی میکنند».
آیا این مطلب صحت دارد؟
پاسخ:
این مطلب، عاری از دقت و صحت است و در واقع یک ترجمه غیرصادقانه از متن عربی ارائه کرده است زیرا:
1 - وقتی به متن عربی مراجعه میکنیم میبینیم اصلا کلمه «موهای مزیّن شده» در حدیث مورد نظر وجود ندارد و این یک ترجمهی غیرصادقانه برای فریب مخاطبان است.
2 - عبارتِ مورد بحث، بخشی از یک روایت طولانی در کتاب الخصال(شیخ صدوق)، ج 2 ، ص 626 است که در اصل چنین است:
«َ لَو قَد قَامَ قَائِمُنَا ... حَتّی تَمشِی المَرأَةُ بَینَ العِرَاقِ إِلَى الشَّامِ لَا تَضَعُ قَدَمَیهَا إِلَّا عَلَى النَّبَاتِ وَ عَلَى رَأسِهَا زِینَتُهَا »
ترجمه:
«اگر قائمِ ما قیام کند ... یک زن در حالی که زینتش روی سرش قرار دارد، از عراق تا شام میرود و پایش را جز بر روی گیاه نخواهد نهاد(یعنی هیچ بیابان و کویری وجود نخواهد داشت و تمام زمین سرسبز خواهد بود)»
مرحوم استاد علی اکبر غفاری صفت(عالم و مصحح برجسته کتب حدیث) در پاورقی همین روایت نوشتهاند: در نسخه خطی همین «زینتها» آمده ولی تصحیف است(یعنی اشتباه ناسخ و خطاطی است که نسخه را کتابت میکرده است).
سپس میفرماید: در تحف العقول (همین روایت هست ولی) کلمه «زنبیلها» آمده است (که سازگاری بیشتری دارد).
وقتی به تحف العقول رجوع میکنیم میبینیم استاد، درست فرموده یعنی در تحف العقول، ص 115 به جای «زینت»، «زنبیل» ذکر شده است.
3 - وقتی سند روایت مورد بحث را بررسی میکنیم متوجه میشویم درباره اعتبار سندش بین علمای رجال شیعه اختلاف نظر وجود داشته است. مثلا یک شخصیت محوری در سند این روایت، «القاسم بن یحیی بن الحسن بن راشد» است که درباره موثق بودنش اختلاف نظر وجود دارد. رجوع کنید به کتاب رجال علامه حلی، ص 248
4 - وقتی عبارات قبل و بعد را با دقت بنگریم متوجه میشویم روایت مورد بحث به دنبال بیان «رواج موهای مزیّن شده و بیحجابیِ زنانِ مسلمان در زمان قائم(عج)» نیست بلکه در مقام ارائه تصویری از امنیت و سرسبزی سرزمینهای اسلامی در عصر مهدی(عج) است.
بند مورد نظر را به طور کاملتر میآوریم تا خودتان داوری کنید:
« تَوَ لَو قَد قَامَ قَائِمُنَا لَأَنزَلَتِ السَّمَاءُ قَطرَهَا وَ لَأَخرَجَتِ الأَرضُ نَبَاتَهَا وَ لَذَهَبَتِ الشَّحنَاءُ مِن قُلُوبِ العِبَادِ وَ اصطَلَحَتِ السِّبَاعُ وَ البَهَائِمُ حَتَّى تَمشِی المَرأَةُ بَینَ العِرَاقِ إِلَى الشَّامِ لَا تَضَعُ قَدَمَیهَا إِلَّا عَلَى النَّبَاتِ وَ عَلَى رَأسِهَا زِینَتُهَا {زَنبیلُها} لَا یهَیجُهَا سَبُعٌ وَ لَا تَخَافُه»
ترجمه:
"و اگر قائمِ ما قیام کند (وحکومت تشکیل دهد)، آسمان، بارانش را فرو خواهد فرستاد و زمین، گیاهانش را خواهد رویاند و کینه از دل بندگان خواهد رفت و حیوانات درنده با چارپایان آشتی کنند (وامنیت در حد اعلا برقرار گردد) تا جایی که یک زن در حالی که زینتش{یا زنبیلش} روی سرش قرار دارد، از عراق تا شام میرود و پایش را جز بر روی گیاه نخواهد نهاد(یعنی هیچ بیابان و کویری وجود نخواهد داشت و تمام زمین سرسبز خواهد بود) و هیچ حیوان درنده ای به او حمله ور نمیشود و او نیز نخواهد ترسید."
ملاحظه 1:
اینکه در بخشی از این روایت میگوید: «درندگان با چارپایان با یکدیگر آشتی میکنند» با استناد به یک روایتِ ضعیف، قابل تایید نیست زیرا دشمنی بین گرگ و گوسفند در ذات و خلقتشان نهفته است و یک امر موقتی نیست که در این دنیا از بین برود. قائم(عج) در دنیا ظهور میکنند نه در آخرت یا برزخ. بنابراین نباید گفت گرگ و گوسفند با یکدیگر آشتی خواهند کرد. مگر اینکه بگوییم واژه سِباع(درندگان) در این روایت، به معنای نمادین و استعاری به کار رفته و منظور از آن، انسانهای ظالم هستند که خون مردمِ عادی را در شیشه میکنند و منظور از بهائم، انسانهای بیآزار و معمولی هستند که معمولا مورد ظلم قرار میگیرند. در اینصورت معنای روایت اینست که در زمان قائم(عج)، ظالمها و مظلومها به توافق میرسند که همه امور مطابقِ «عدالت در سایه حکومت قائم(عج)» سامان پذیرد.
ملاحظه 2:
فردی که آن ترجمه غیرصادقانه از آن روایتِ تصحیف شده و ضعیفالسند را به مخاطبانِ خود ارائه کرده است، اساسا کارش «تشکیک در باورهای مخاطبان» است و چون میداند عموم مخاطبانش تخصص در مباحث حدیثی یا دسترسی به متن عربی ندارند، مکرراً از این شیوههای عوامفریبانه استفاده میکند.
#نقد_ترکاشوند #حجاب #مهدویت
عضویت کانالها در ایتا و تلگرام👇
@pasokhvoice
@pasokhtext
@shenakhtehadis
پرسش:
اینکه قرآن فرموده: «هیچ تر و خشکی نیست مگر اینکه در کتاب مبین وجود دارد» آیا معنایش اینست که «جزئیات مباحث علم شیمی و فیزیک و پزشکی و ... در قرآن بیان شده است»؟
پاسخ:
آیهی مورد نظر، نکته ظریفی دارد که در ترجمهای که ذکر کردید رعایت نشده و موجب اشتباه شده است. آیه شریفه نمیفرماید «هر رَطب و یابِسی(هر تَر و خشکی) در قرآن هست» بلکه فرموده اینها در «کتابٍ مبینٍ»(با تنوین) یعنی در «کتابی روشنگر» است که به «کتابِ عِلمِ خدا» یعنی «لوح محفوظ و کتاب تقدیرات الهی» اشاره دارد.
نفرمود: لا رَطبٌ و لا یابسٌ إلا «فی هذا القرآن» یا «فی هذا الکتاب»(معرفه با ال)
بلکه فرمود: فی کتابٍ مبینٍ(نکره با تنوین)
یعنی سخن درباره کتابی عظیم و ناشناخته برای بشر است که در دسترس عموم نیست. نکره بودنِ کلمه «کتابٍ» در اینجا به «عظمت» و «ناشناختگی» و «دور از دسترس بودن» اشاره دارد.
یکبار دیگر متن کامل آیه را با ترجمههای مختلفش ببینید:
وَعِندَهُ مَفَاتِحُ الْغَيْبِ لَا يَعْلَمُهَا إِلَّا هُوَ ۚ وَيَعْلَمُ مَا فِي الْبَرِّ وَالْبَحْرِ ۚ وَمَا تَسْقُطُ مِن وَرَقَةٍ إِلَّا يَعْلَمُهَا وَلَا حَبَّةٍ فِي ظُلُمَاتِ الْأَرْضِ وَلَا رَطْبٍ وَلَا يَابِسٍ إِلَّا فِي كِتَابٍ مُّبِينٍ(سوره اَنعام؛ آیه 59)
ترجمه آیت الله مکارم شیرازی:
"کلیدهای غیب، تنها نزد اوست؛ و جز او، کسی آنها را نمیداند. او آنچه را در خشکی و دریاست میداند؛ هیچ برگی (از درختی) نمیافتد، مگر اینکه از آن آگاه است؛ و نه هیچ دانهای در تاریکیهای زمین، و نه هیچ تر و خشکی وجود دارد، جز اینکه در کتابی آشکار [= در کتاب علم خدا] ثبت است."
ترجمه مرحوم آیت الله صادقی تهرانی:
"و دربهای غیب، تنها نزد اوست، (و) جز او (کسی) آنها را نمیداند و آنچه در خشکی و دریاست میداند و هیچ برگی فرو نمیافتد مگر (اینکه) آن را میداند و هیچ دانهای (نهفته) در تاریکیهای زمین و هیچ تر و خشکی نیست، مگر اینکه در کتابی روشنگر (ثبت) است"
ترجمه مرحوم دکتر فولادوند:
"و کلیدهای غیب، تنها نزد اوست. جز او [کسی] آن را نمیداند، و آنچه در خشکی و دریاست میداند، و هیچ برگی فرو نمیافتد مگر [اینکه] آن را میداند، و هیچ دانهای در تاریکیهای زمین، و هیچ تر و خشکی نیست مگر اینکه در کتابی روشن [ثبت ]است"
پس این آیه میخواهد بفرماید همه حوادث و پدیدهها در علم خدا ثبت هستند حتی اینکه در چه لحظه ای کدام برگ از درخت میافتد از علم و احاطهی خداوند به دور نیست.
«کتابٍ مبینٍ» یعنی یک نوشتهای که همه چیز در آن بیان شده و همه حوادث یا تقدیرات در آن هست. این کتاب، برای خدا و فرشتگانش مبین و روشن یا روشنگر است ولی برای ما که اصلا بهش دسترسی نداریم مجهول و دست نیافتنی است.
حتی اگر کسی مدعی شود که قرآن فرموده که «همه چیز در همین قرآنِ در دسترسِ ما، وجود دارد» باز هم لزوماً منظورِ خداوند، مباحث علم شیمی و فیزیک و پزشکی و ... نیست بلکه منظور اینست که «هر چیزی که از قرآن انتظار میرود» یعنی «با هدفِ نازل شدنِ قرآن تناسب دارد و به هدایت بشر مربوط است»، در قرآن وجود دارد.
مثلا اگر در ویترین یک داروخانه بنویسند: " این داروخانه، جامعیت دارد و همه چیز در آن یافت میشود» یعنی «هر دارویی بخواهید» داریم نه اینکه هر خوراک و پوشاک و میخ و کلنگ و گچ و سیمان و لوازم خانگی و ... در این داروخانه به فروش میرسد!
البته در قرآن، آیاتی وجود دارد که به «برخی مباحث علوم تجربی» قابل ارتباط دادن هستند اما معنایش این نیست که قرآن یک «کتاب درسی برای بیان جزئیات علوم بشری» است.
برای کسب علوم بشری باید سراغ نگریستن به کائنات و آزمایش کردن و تفکر و نظریهپردازی و تحصیل و مطالعه و ... رفت اما برای «هدایت شدن در جنبههای عقیدتی، اخلاقی، معنوی، خانوادگی، اجتماعی و سیاسی»باید به سراغ قرآن رفت.
#قرآن #اعجاز_علمی #طب_اسلامی
عضویت کانالها در ایتا و تلگرام👇
@pasokhvoice
@pasokhtext
@shenakhtehadis
اینکه قرآن فرموده: «هیچ تر و خشکی نیست مگر اینکه در کتاب مبین وجود دارد» آیا معنایش اینست که «جزئیات مباحث علم شیمی و فیزیک و پزشکی و ... در قرآن بیان شده است»؟
پاسخ:
آیهی مورد نظر، نکته ظریفی دارد که در ترجمهای که ذکر کردید رعایت نشده و موجب اشتباه شده است. آیه شریفه نمیفرماید «هر رَطب و یابِسی(هر تَر و خشکی) در قرآن هست» بلکه فرموده اینها در «کتابٍ مبینٍ»(با تنوین) یعنی در «کتابی روشنگر» است که به «کتابِ عِلمِ خدا» یعنی «لوح محفوظ و کتاب تقدیرات الهی» اشاره دارد.
نفرمود: لا رَطبٌ و لا یابسٌ إلا «فی هذا القرآن» یا «فی هذا الکتاب»(معرفه با ال)
بلکه فرمود: فی کتابٍ مبینٍ(نکره با تنوین)
یعنی سخن درباره کتابی عظیم و ناشناخته برای بشر است که در دسترس عموم نیست. نکره بودنِ کلمه «کتابٍ» در اینجا به «عظمت» و «ناشناختگی» و «دور از دسترس بودن» اشاره دارد.
یکبار دیگر متن کامل آیه را با ترجمههای مختلفش ببینید:
وَعِندَهُ مَفَاتِحُ الْغَيْبِ لَا يَعْلَمُهَا إِلَّا هُوَ ۚ وَيَعْلَمُ مَا فِي الْبَرِّ وَالْبَحْرِ ۚ وَمَا تَسْقُطُ مِن وَرَقَةٍ إِلَّا يَعْلَمُهَا وَلَا حَبَّةٍ فِي ظُلُمَاتِ الْأَرْضِ وَلَا رَطْبٍ وَلَا يَابِسٍ إِلَّا فِي كِتَابٍ مُّبِينٍ(سوره اَنعام؛ آیه 59)
ترجمه آیت الله مکارم شیرازی:
"کلیدهای غیب، تنها نزد اوست؛ و جز او، کسی آنها را نمیداند. او آنچه را در خشکی و دریاست میداند؛ هیچ برگی (از درختی) نمیافتد، مگر اینکه از آن آگاه است؛ و نه هیچ دانهای در تاریکیهای زمین، و نه هیچ تر و خشکی وجود دارد، جز اینکه در کتابی آشکار [= در کتاب علم خدا] ثبت است."
ترجمه مرحوم آیت الله صادقی تهرانی:
"و دربهای غیب، تنها نزد اوست، (و) جز او (کسی) آنها را نمیداند و آنچه در خشکی و دریاست میداند و هیچ برگی فرو نمیافتد مگر (اینکه) آن را میداند و هیچ دانهای (نهفته) در تاریکیهای زمین و هیچ تر و خشکی نیست، مگر اینکه در کتابی روشنگر (ثبت) است"
ترجمه مرحوم دکتر فولادوند:
"و کلیدهای غیب، تنها نزد اوست. جز او [کسی] آن را نمیداند، و آنچه در خشکی و دریاست میداند، و هیچ برگی فرو نمیافتد مگر [اینکه] آن را میداند، و هیچ دانهای در تاریکیهای زمین، و هیچ تر و خشکی نیست مگر اینکه در کتابی روشن [ثبت ]است"
پس این آیه میخواهد بفرماید همه حوادث و پدیدهها در علم خدا ثبت هستند حتی اینکه در چه لحظه ای کدام برگ از درخت میافتد از علم و احاطهی خداوند به دور نیست.
«کتابٍ مبینٍ» یعنی یک نوشتهای که همه چیز در آن بیان شده و همه حوادث یا تقدیرات در آن هست. این کتاب، برای خدا و فرشتگانش مبین و روشن یا روشنگر است ولی برای ما که اصلا بهش دسترسی نداریم مجهول و دست نیافتنی است.
حتی اگر کسی مدعی شود که قرآن فرموده که «همه چیز در همین قرآنِ در دسترسِ ما، وجود دارد» باز هم لزوماً منظورِ خداوند، مباحث علم شیمی و فیزیک و پزشکی و ... نیست بلکه منظور اینست که «هر چیزی که از قرآن انتظار میرود» یعنی «با هدفِ نازل شدنِ قرآن تناسب دارد و به هدایت بشر مربوط است»، در قرآن وجود دارد.
مثلا اگر در ویترین یک داروخانه بنویسند: " این داروخانه، جامعیت دارد و همه چیز در آن یافت میشود» یعنی «هر دارویی بخواهید» داریم نه اینکه هر خوراک و پوشاک و میخ و کلنگ و گچ و سیمان و لوازم خانگی و ... در این داروخانه به فروش میرسد!
البته در قرآن، آیاتی وجود دارد که به «برخی مباحث علوم تجربی» قابل ارتباط دادن هستند اما معنایش این نیست که قرآن یک «کتاب درسی برای بیان جزئیات علوم بشری» است.
برای کسب علوم بشری باید سراغ نگریستن به کائنات و آزمایش کردن و تفکر و نظریهپردازی و تحصیل و مطالعه و ... رفت اما برای «هدایت شدن در جنبههای عقیدتی، اخلاقی، معنوی، خانوادگی، اجتماعی و سیاسی»باید به سراغ قرآن رفت.
#قرآن #اعجاز_علمی #طب_اسلامی
عضویت کانالها در ایتا و تلگرام👇
@pasokhvoice
@pasokhtext
@shenakhtehadis
Forwarded from پژوهشهای تاریخ اسلام
اول ذیالحجه سالروز پس گرفتن حکم ابلاغ آیات سورۀ برائت از ابوبکر و انتخاب شدن امام علی برای انجام دادن این کار
بخشی از کتاب شأن نزول آیات قرآن (این کتاب در آیندهای نزدیک از سوی مرکز پژوهشهای تاریخ اسلام منتشر خواهد شد):
«پس از نزول سورۀ توبه پیامبر(ص) خواست بخشی از آیات به مشرکان در موسمِ حجِ آنان ابلاغ شود. در این باره، برخی از اخبار میگویند ایشان ابوبکر را فقط برای ابلاغ آیات فرستاد و بعضی دیگر حاکی از آن هستند که او را امیرالحاج فرستاد تا در ضمن آیات را نیز ابلاغ کند. البته هر دو دسته از اخبار میگویند سپس ابلاغ آیات را بر عهدۀ علی(ع) گذاشت و او را برای این کار روانه کرد.
عیاشی از علی(ع) روایت کرده که آن حضرت به من فرمود همانا این کار [ابلاغ آیات برائت به مشرکان] را کسی نمیتواند انجام دهد، مگر من یا تو.
آن حضرت فرمود بر ناقهاش عضباء سوار شوم، خود را به ابوبکر برسانم، پیام را از او بگیرم و آن را بر مردم مکه بخوانم. من حرکت کردم و در روحاء به او رسیدم.
هنگام سحر ابوبکر در آنجا به سر میبرد که صدای ناقۀ رسول خدا را شنید. وقتی پیش رفت، علی ابن ابیطالب(ع) را دید که بر آن نشسته و پیش میآید. جابر بن عبدالله انصاری میگوید ابوبکر از علی(ع) پرسید: «پیغامرسانی یا به مأموریت آمدی؟» علی(ع) جواب داد: «رسول هستم. آن حضرت مرا فرستاده است تا سورۀ برائت را در مواقف حج برای مردم قرائت کنم».
شیخ مفید افزوده وقتی ابوبکر او را دید، نگران شد لذا به استقبال او رفت و پرسید: «ای ابوالحسن! چرا آمدهای؟ برای همراهی با من آمدهای یا برای کار دیگری؟» علی(ع) فرمود: «رسول خدا مرا فرستاده است، تا آیات برائت را از تو بگیرم و با آن پیمانهای مشرکان را باطل اعلام کرده و دستور الهی را اعلام کنم. آن حضرت فرمود تو را مخیر گردانم بین اینکه بازگردی یا همراه من باشی». ابوبکر گفت: «به سوی پیامبر برمیگردم». پس از آنکه ابوبکر پیش رسول خدا(ص) رفت، عرض کرد: «ای پیامبر خدا! شما مرا شایستۀ کاری دانستید که مردم با آن به من چشم دوختند و در میانشان شهرتم فزون شد، اما پس از آنکه روانه شدم، مرا برگرداندید. چه شده؟ آیا درباره من آیه نازل شده است؟» پیامبر(ص) فرمود: «نه، ولی جبرئیل امین نازل شد و از سوی خدا پیام آورد که این کار را کسی انجام ندهد، مگر خودت یا فردی که از تو باشد. و علی از من است. لذا کسی جز علی نمیتواند به جای من این کار را انجام دهد»».
#برائت #ذیالحجه #یوسفی_غروی #شأن_نزول #ابوبکر #امام_علی
https://t.me/chsi_qs
بخشی از کتاب شأن نزول آیات قرآن (این کتاب در آیندهای نزدیک از سوی مرکز پژوهشهای تاریخ اسلام منتشر خواهد شد):
«پس از نزول سورۀ توبه پیامبر(ص) خواست بخشی از آیات به مشرکان در موسمِ حجِ آنان ابلاغ شود. در این باره، برخی از اخبار میگویند ایشان ابوبکر را فقط برای ابلاغ آیات فرستاد و بعضی دیگر حاکی از آن هستند که او را امیرالحاج فرستاد تا در ضمن آیات را نیز ابلاغ کند. البته هر دو دسته از اخبار میگویند سپس ابلاغ آیات را بر عهدۀ علی(ع) گذاشت و او را برای این کار روانه کرد.
عیاشی از علی(ع) روایت کرده که آن حضرت به من فرمود همانا این کار [ابلاغ آیات برائت به مشرکان] را کسی نمیتواند انجام دهد، مگر من یا تو.
آن حضرت فرمود بر ناقهاش عضباء سوار شوم، خود را به ابوبکر برسانم، پیام را از او بگیرم و آن را بر مردم مکه بخوانم. من حرکت کردم و در روحاء به او رسیدم.
هنگام سحر ابوبکر در آنجا به سر میبرد که صدای ناقۀ رسول خدا را شنید. وقتی پیش رفت، علی ابن ابیطالب(ع) را دید که بر آن نشسته و پیش میآید. جابر بن عبدالله انصاری میگوید ابوبکر از علی(ع) پرسید: «پیغامرسانی یا به مأموریت آمدی؟» علی(ع) جواب داد: «رسول هستم. آن حضرت مرا فرستاده است تا سورۀ برائت را در مواقف حج برای مردم قرائت کنم».
شیخ مفید افزوده وقتی ابوبکر او را دید، نگران شد لذا به استقبال او رفت و پرسید: «ای ابوالحسن! چرا آمدهای؟ برای همراهی با من آمدهای یا برای کار دیگری؟» علی(ع) فرمود: «رسول خدا مرا فرستاده است، تا آیات برائت را از تو بگیرم و با آن پیمانهای مشرکان را باطل اعلام کرده و دستور الهی را اعلام کنم. آن حضرت فرمود تو را مخیر گردانم بین اینکه بازگردی یا همراه من باشی». ابوبکر گفت: «به سوی پیامبر برمیگردم». پس از آنکه ابوبکر پیش رسول خدا(ص) رفت، عرض کرد: «ای پیامبر خدا! شما مرا شایستۀ کاری دانستید که مردم با آن به من چشم دوختند و در میانشان شهرتم فزون شد، اما پس از آنکه روانه شدم، مرا برگرداندید. چه شده؟ آیا درباره من آیه نازل شده است؟» پیامبر(ص) فرمود: «نه، ولی جبرئیل امین نازل شد و از سوی خدا پیام آورد که این کار را کسی انجام ندهد، مگر خودت یا فردی که از تو باشد. و علی از من است. لذا کسی جز علی نمیتواند به جای من این کار را انجام دهد»».
#برائت #ذیالحجه #یوسفی_غروی #شأن_نزول #ابوبکر #امام_علی
https://t.me/chsi_qs
Forwarded from محمد حسین رجبی دوانی
📜 #متن
#پاسخ_به_شبهات
استاد دکتر محمدحسین #رجبی_دوانی
ویژه ماه #محرم
🚦آیا فرزندان وجود مقدس حضرت زینب کبری سلام الله علیها در کربلا شهید شدند؟
📍پیرامون فرزندان آن حضرت دو نقل داریم.
🔸نقل اول:
نقلی حاکی از آن است که آن وجود مقدس از عبدالله بن جعفر چهار پسر به نام های علی، محمد، عون و عباس و یک دختر به نام ام کلثوم داشته اند.
🔸نقل دوم:
اما نقل دیگری هم وجود دارد که سه پسر به نامهای علی، جعفر و عون و یک دختر هم به نام امکلثوم داشته اند.
📍اما اینکه کودکانی از حضرت زینب سلام الله علیها در کربلا به شهادت رسیده باشند، در هیچ منبع معتبری چنین نکتهای ذکر نشده است و اساساً آن وجود مقدس یعنی حضرت زینب علیهاالسلام هنگام فاجعه کربلا حدود ۵۵ یا ۵۶ سال داشتند و معنا ندارد فرزند کوچک، آن هم در حد طفل و کودک داشته باشند.
📍ولی آنچه مسلم است دو تن از فرزندان عبدالله بن جعفر در کربلا به شهادت رسیده اند؛ یکی عون و دیگری محمد.
📍برخی از منابع مطرح کردهاند که هر دوی این شهدای بزرگوار از حضرت زینب سلام الله علیها بودهاند اما یکی از نقلها حاکی از این هست که محمد بن عبدالله بن جعفر مادرش خوصاء دختر حفصة بن ثقیف بوده و این نقل را مناقب ابن شهر آشوب و ابوالفرج اصفهانی مطرح کردهاند.
📍اما در اینکه حداقل حضرت زینب سلام الله علیها مادر یک شهید در کربلا هست شکی نیست و چه بسا این محمد هم طبق نقلی که عرض کردیم که حضرت زینب علیهاالسلام فرزندی هم به نام محمد داشته او هم فرزند حضرت زینب سلام الله علیها باشد و آن وجود مقدس مادر دو شهید باشد.
📍دو نکته هم در اینجا عرض کنم که برخی از منابع (البته خبر متفق القولی نیست) گفته اند که غیر از این دو شهید از فرزندان عبدلله بن جعفر فرزند دیگری هم بوده است به نام عبیدالله بن عبدالله بن جعفر و او هم در واقعه کربلا به شهادت رسیده که ابوالفرج اصفهانی میگوید که این عبیدالله برادر همان محمد از خوصاء بوده است ولی همان طور که عرض کردم این نقل مورد اتفاق نیست.
📍نکته دوم هم راجع به دختر حضرت زینب علیهاالسلام است که ما نقلی را داریم که تفصیل آن را مرحوم علامه امین عاملی در کتاب ارزشمند اعیان الشیعه آورده است و به سند خود روایت می کند که معاویه لعنه الله هنگامی که بر عالم اسلام غاصبانه حکومت می کرد، در پی به دست آوردن دل بنیهاشم و عمدتاً امام حسین علیهالسلام و خاندان امیرمومنان علیهالسلام به ظاهر برآمده بود
📍لذا در این ارتباط تلاش کرد که امکلثوم دختر حضرت زینب علیهاالسلام را برای یزید لعنه الله پسر خود خواستگاری کند و در این ارتباط مروان حکم لعنه الله فرمانروای خود در مدینه را مامور خواستگاری کرد. اما عبدالله بن جعفر موضوع را با امام حسین علیهالسلام در میان گذاشت و اختیار دختر خود و تصمیم گیری برای ازدواج او را به حضرت واگذار کرد و امام علیهالسلام ضمن مخالفت با این ازدواج امکلثوم را به عقد قاسم بن محمد بن جعفر بن ابیطالب یعنی پسر عموی او با میل و رضایت خود امکلثوم در آورد.
🔸در این نقل هست که امام علیهالسلام خیر امکلثوم را در این ازدواج دیدند و وقتی با او در میان گذاشتند امکلثوم هم پیشنهاد حضرت امام حسین علیهالسلام دایی بزرگوار خود را پذیرفت و این ازدواج صورت گرفت واقدام معاویه ناکام ماند .
📲 @rajabidavani
#پاسخ_به_شبهات
استاد دکتر محمدحسین #رجبی_دوانی
ویژه ماه #محرم
🚦آیا فرزندان وجود مقدس حضرت زینب کبری سلام الله علیها در کربلا شهید شدند؟
📍پیرامون فرزندان آن حضرت دو نقل داریم.
🔸نقل اول:
نقلی حاکی از آن است که آن وجود مقدس از عبدالله بن جعفر چهار پسر به نام های علی، محمد، عون و عباس و یک دختر به نام ام کلثوم داشته اند.
🔸نقل دوم:
اما نقل دیگری هم وجود دارد که سه پسر به نامهای علی، جعفر و عون و یک دختر هم به نام امکلثوم داشته اند.
📍اما اینکه کودکانی از حضرت زینب سلام الله علیها در کربلا به شهادت رسیده باشند، در هیچ منبع معتبری چنین نکتهای ذکر نشده است و اساساً آن وجود مقدس یعنی حضرت زینب علیهاالسلام هنگام فاجعه کربلا حدود ۵۵ یا ۵۶ سال داشتند و معنا ندارد فرزند کوچک، آن هم در حد طفل و کودک داشته باشند.
📍ولی آنچه مسلم است دو تن از فرزندان عبدالله بن جعفر در کربلا به شهادت رسیده اند؛ یکی عون و دیگری محمد.
📍برخی از منابع مطرح کردهاند که هر دوی این شهدای بزرگوار از حضرت زینب سلام الله علیها بودهاند اما یکی از نقلها حاکی از این هست که محمد بن عبدالله بن جعفر مادرش خوصاء دختر حفصة بن ثقیف بوده و این نقل را مناقب ابن شهر آشوب و ابوالفرج اصفهانی مطرح کردهاند.
📍اما در اینکه حداقل حضرت زینب سلام الله علیها مادر یک شهید در کربلا هست شکی نیست و چه بسا این محمد هم طبق نقلی که عرض کردیم که حضرت زینب علیهاالسلام فرزندی هم به نام محمد داشته او هم فرزند حضرت زینب سلام الله علیها باشد و آن وجود مقدس مادر دو شهید باشد.
📍دو نکته هم در اینجا عرض کنم که برخی از منابع (البته خبر متفق القولی نیست) گفته اند که غیر از این دو شهید از فرزندان عبدلله بن جعفر فرزند دیگری هم بوده است به نام عبیدالله بن عبدالله بن جعفر و او هم در واقعه کربلا به شهادت رسیده که ابوالفرج اصفهانی میگوید که این عبیدالله برادر همان محمد از خوصاء بوده است ولی همان طور که عرض کردم این نقل مورد اتفاق نیست.
📍نکته دوم هم راجع به دختر حضرت زینب علیهاالسلام است که ما نقلی را داریم که تفصیل آن را مرحوم علامه امین عاملی در کتاب ارزشمند اعیان الشیعه آورده است و به سند خود روایت می کند که معاویه لعنه الله هنگامی که بر عالم اسلام غاصبانه حکومت می کرد، در پی به دست آوردن دل بنیهاشم و عمدتاً امام حسین علیهالسلام و خاندان امیرمومنان علیهالسلام به ظاهر برآمده بود
📍لذا در این ارتباط تلاش کرد که امکلثوم دختر حضرت زینب علیهاالسلام را برای یزید لعنه الله پسر خود خواستگاری کند و در این ارتباط مروان حکم لعنه الله فرمانروای خود در مدینه را مامور خواستگاری کرد. اما عبدالله بن جعفر موضوع را با امام حسین علیهالسلام در میان گذاشت و اختیار دختر خود و تصمیم گیری برای ازدواج او را به حضرت واگذار کرد و امام علیهالسلام ضمن مخالفت با این ازدواج امکلثوم را به عقد قاسم بن محمد بن جعفر بن ابیطالب یعنی پسر عموی او با میل و رضایت خود امکلثوم در آورد.
🔸در این نقل هست که امام علیهالسلام خیر امکلثوم را در این ازدواج دیدند و وقتی با او در میان گذاشتند امکلثوم هم پیشنهاد حضرت امام حسین علیهالسلام دایی بزرگوار خود را پذیرفت و این ازدواج صورت گرفت واقدام معاویه ناکام ماند .
📲 @rajabidavani
آیا گریه بر حسین (ع) موجب بخشودگی است؟
توضیح مهم درباره یک حدیث
با سند معتبر از امام صادق (ع) نقل شده که فرمودند:
«مَنْ ذُكِرْنَا عِنْدَهُ فَفَاضَتْ عَيْنَاهُ وَ لَوْ مِثْلَ جَنَاحِ الذُّبَابِ غَفَرَ اللَّهُ ذُنُوبَهُ وَ لَوْ كَانَتْ مِثْلَ زَبَدِ الْبَحْر»
ترجمه:
« هر کس که نزد او از (مظلومیتِ) ما یاد شود و اشک از چشمانش جاری شود - حتی اگر به اندازه بال مگسی باشد - خداوند او را می آمرزد حتی اگر گناهانش به اندازه کف آب دریا باشند»
منبع:
📚 احمد بن ابی عبدالله برقی، المحاسن، ج1، ص63، حدیث شماره 110
توضیح:
به نظر می رسد این حدیث از گریه ای سخن می گوید که همانند «گریه ی صادقانه ی انسانِ توبه کار» است و فرد را به جبران گذشته و ادای حق الناس و حق الله وادار می کند.
در واقع اشک بر امام حسین (ع) هرچند که اندک باشد اگر ناشی از معرفت و آگاهی و نشانه اوج گرفتن روح انسان و هماهنگ شدن نیات و رفتارهای او با مکتب اهل بیت(ع) باشد براستی موجب بخشایش گناهان است. با توجه به اینکه چنین گریه ای «کیفیت عالی» دارد «کمیّت» آن چندان مهم نیست پس حتی اگر به اندازه بال مگس باشد مقبول درگاه خداست زیرا ثمره اش تقواست که «انما یتقبّل اللهُ مِن المتقین».
اما گریه ای که صرفا ناشی از «احساسات لحظه ایِ یک انسانِ دل نازک» باشد و تاثیری در جهت گیری، عملکرد و اراده انسان نگذارد و فرد، همچنان در خلاف جهت اهل بیت(ع) حرکت کند، موجب نجات نیست. چنین گریه ای از یک نظر شبیه گریه ی امثال «عمر سعد» است که خود از قاتلان سیدالشهدا (ع) بود ولی نقل شده که در هنگام تاراج خیمه های اهل حرم به گریه افتاد.
بنابراین حدیث بالا شامل گریه کسانی که در عمل و عقیده فرقی بین حق و باطل نگذارند و از خیانت و ستمگری خود پشیمان نباشند نیست.
در این مورد بنگرید به:
مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ج17، ص173 و ج27، ص491.
عضویت کانالها در ایتا و تلگرام👇
@pasokhvoice
@pasokhtext
@shenakhtehadis
توضیح مهم درباره یک حدیث
با سند معتبر از امام صادق (ع) نقل شده که فرمودند:
«مَنْ ذُكِرْنَا عِنْدَهُ فَفَاضَتْ عَيْنَاهُ وَ لَوْ مِثْلَ جَنَاحِ الذُّبَابِ غَفَرَ اللَّهُ ذُنُوبَهُ وَ لَوْ كَانَتْ مِثْلَ زَبَدِ الْبَحْر»
ترجمه:
« هر کس که نزد او از (مظلومیتِ) ما یاد شود و اشک از چشمانش جاری شود - حتی اگر به اندازه بال مگسی باشد - خداوند او را می آمرزد حتی اگر گناهانش به اندازه کف آب دریا باشند»
منبع:
📚 احمد بن ابی عبدالله برقی، المحاسن، ج1، ص63، حدیث شماره 110
توضیح:
به نظر می رسد این حدیث از گریه ای سخن می گوید که همانند «گریه ی صادقانه ی انسانِ توبه کار» است و فرد را به جبران گذشته و ادای حق الناس و حق الله وادار می کند.
در واقع اشک بر امام حسین (ع) هرچند که اندک باشد اگر ناشی از معرفت و آگاهی و نشانه اوج گرفتن روح انسان و هماهنگ شدن نیات و رفتارهای او با مکتب اهل بیت(ع) باشد براستی موجب بخشایش گناهان است. با توجه به اینکه چنین گریه ای «کیفیت عالی» دارد «کمیّت» آن چندان مهم نیست پس حتی اگر به اندازه بال مگس باشد مقبول درگاه خداست زیرا ثمره اش تقواست که «انما یتقبّل اللهُ مِن المتقین».
اما گریه ای که صرفا ناشی از «احساسات لحظه ایِ یک انسانِ دل نازک» باشد و تاثیری در جهت گیری، عملکرد و اراده انسان نگذارد و فرد، همچنان در خلاف جهت اهل بیت(ع) حرکت کند، موجب نجات نیست. چنین گریه ای از یک نظر شبیه گریه ی امثال «عمر سعد» است که خود از قاتلان سیدالشهدا (ع) بود ولی نقل شده که در هنگام تاراج خیمه های اهل حرم به گریه افتاد.
بنابراین حدیث بالا شامل گریه کسانی که در عمل و عقیده فرقی بین حق و باطل نگذارند و از خیانت و ستمگری خود پشیمان نباشند نیست.
در این مورد بنگرید به:
مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ج17، ص173 و ج27، ص491.
عضویت کانالها در ایتا و تلگرام👇
@pasokhvoice
@pasokhtext
@shenakhtehadis
گریه امام صادق علیه السلام در عاشورا
شیخ طوسی(ره) از یکی از اصحاب امام صادق(ع) نقل کرده است که :
در روز عاشورا نزد امام صادق(ع) رفتم. دیدم اشکهای آن حضرت همانند دانه های مروارید از چشمانش سرازیر است.
عرض کردم: چرا می گریید؟
فرمود: آیا بی اطلاع هستی؟! مگر نمی دانی که حسین(ع) در چنین روزی مصیبت دیده است؟!
عرض کردم: درباره روزه گرفتن در این روز نظرتان چیست؟
فرمود: " (اگر خواستی روزه بگیری) بگیر ولی نیّتِ روزه نکن! و (اگر خواستی روزه نگیری) نگیر ولی نه از روی شادی! اینطور نباشد که عاشورا را کاملا روزه دار باشی. بایسته است ساعتی بعد از عصر با نوشیدنِ آب افطار کنی زیرا در چنین ساعتی بود که تاخت و تاز بر خاندان رسول الله(ص) تمام شد و کارزار پایان گرفت ... اگر پیامبر(ص) در زمان عاشورا زنده بود بی تردید پذیرایِ تسلیت گویان می شد."
سپس امام(ع) آنقدر گریستند که محاسنشان از اشک خیس شد.
منبع:
📚 شیخ طوسی، مصباح المتهجد(چاپ بیروت - سال 1411ق) ، ج2، ص782
توضیح:
خلفای بنی امیه ، آخوندهای دربار خود را واداشته بودند که مردم را به « روزه گرفتن در روز عاشورا به شکرانه ی پیروزی خلیفه اموی بر حسین(ع) » تشویق کنند و آن را دارای ثواب عظیم معرفی نمایند.
طبعا سیره اهل بیت(ع) و شیعیانشان بر خلاف سیره بنی امیه است و روز عاشورا را روز عزا می دانند.
عضویت در کانالهای ایتا و تلگرام👇
@pasokhvoice
@pasokhtext
@shenakhtehadis
شیخ طوسی(ره) از یکی از اصحاب امام صادق(ع) نقل کرده است که :
در روز عاشورا نزد امام صادق(ع) رفتم. دیدم اشکهای آن حضرت همانند دانه های مروارید از چشمانش سرازیر است.
عرض کردم: چرا می گریید؟
فرمود: آیا بی اطلاع هستی؟! مگر نمی دانی که حسین(ع) در چنین روزی مصیبت دیده است؟!
عرض کردم: درباره روزه گرفتن در این روز نظرتان چیست؟
فرمود: " (اگر خواستی روزه بگیری) بگیر ولی نیّتِ روزه نکن! و (اگر خواستی روزه نگیری) نگیر ولی نه از روی شادی! اینطور نباشد که عاشورا را کاملا روزه دار باشی. بایسته است ساعتی بعد از عصر با نوشیدنِ آب افطار کنی زیرا در چنین ساعتی بود که تاخت و تاز بر خاندان رسول الله(ص) تمام شد و کارزار پایان گرفت ... اگر پیامبر(ص) در زمان عاشورا زنده بود بی تردید پذیرایِ تسلیت گویان می شد."
سپس امام(ع) آنقدر گریستند که محاسنشان از اشک خیس شد.
منبع:
📚 شیخ طوسی، مصباح المتهجد(چاپ بیروت - سال 1411ق) ، ج2، ص782
توضیح:
خلفای بنی امیه ، آخوندهای دربار خود را واداشته بودند که مردم را به « روزه گرفتن در روز عاشورا به شکرانه ی پیروزی خلیفه اموی بر حسین(ع) » تشویق کنند و آن را دارای ثواب عظیم معرفی نمایند.
طبعا سیره اهل بیت(ع) و شیعیانشان بر خلاف سیره بنی امیه است و روز عاشورا را روز عزا می دانند.
عضویت در کانالهای ایتا و تلگرام👇
@pasokhvoice
@pasokhtext
@shenakhtehadis
Forwarded from قروقاطی
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
بازی با کلمات برای ترویج کثافات
چگونه کثافت خالص را به خورد بشریت میدهند؟
اسم فحشا را تغییر میدهند و اسمهای جذاب برایش میگذارند.
#همجنسبازی #سواد_رسانه #شیطان
@GgaroGhati
@GgaroGhati
چگونه کثافت خالص را به خورد بشریت میدهند؟
اسم فحشا را تغییر میدهند و اسمهای جذاب برایش میگذارند.
#همجنسبازی #سواد_رسانه #شیطان
@GgaroGhati
@GgaroGhati
آیا مطلب زیر که در فضای مجازی درباره کُمَیل و دعای او نشر شده راست است؟
« کمیل در سال ۳۶ هجری ازطرف علی به حکومت فارس منصوب شد. وی وقتی فهمید که ایرانیان پنهانی به زیارت آرامگاه کوروش بزرگ می روند تصمیم گرفت آنرا خراب کند و همین باعث شد مردم فیروزاباد فارس بر ضد او قیام کنند. وی پس ازکشتن هزاران ایرانی ، شکست خورد و به شام گریخت. او همان کسی است که دعایش یعنی «دعای کمیل» ما را به بهشت می برد!! »
پاسخ خلاصه:
این مطالب ، ساختگی و مغرضانه است. اساسا سند معتبری درباره مشارکت کمیل بن زیاد جنگ با ایرانیان نداریم. تنها جنگی که وی در آن شرکت کرده «جنگ صفین» است که در کنار امام علی(ع) برای سرکوب «عربهای شورشی شام» - که دستشان به خون بی گناهان آلوده بود – شجاعانه جنگید.
@pasokhtext
توضیحات بیشتر:
کمیل اساسا در زمان هیچیک از خلفا هیچ منصب سیاسی یا فرماندهی نظامی نداشته است. فهرست استانداران و امیران عرب در فارس در کتب تاریخی مثل تاریخ طبری ، تاریخ خلیفه ، تاریخ یعقوبی ، الاخبار الطوال ، المعارف ابن قتیبه و انساب الاشراف بلاذری و ... آمده ولی نام کمیل در هیچیک از آنها به عنوان «استاندار فارس» نیامده است. کسانی که ادعا می کنند کمیل استاندار فارس بوده باید سند ارائه کنند. هیچیک از مطالبی که برای وحشی نامیدن کمیل منتشر می شود سند تاریخی ندارد و در منابع مهم تاریخی نیست.
کمیل از شیعیان شجاعِ امام علی(ع) و مخالف نژادپرستی بنی امیه بود. وی در جنگهای عربها با ایرانیان نقشی نداشته اما در رکاب امام علی(ع) با شورشیان مسلح شام - که عرب و پیرو معاویه بودند - جنگیده است.
پیش از آن نیز در زمان عثمان در انقلاب مردم عراق بر ضد ستم های «اشرافِ عربِ اموی» شرکت کرد و در این راه از عثمان سیلی خورد. وی هیچگاه به شام نگریخته زیرا شام مرکز اقتدار عربهای اموی بود که به خون کمیل و سایر شیعیان تشنه بودند. کمیل تا آخر عمر خود را در عراق گذراند و مدتها بخاطر مخالفت با «حکومت نژادپرست عربی اموی» تحت تعقیب بود و مخفیانه زندگی می کرد. وی سرانجام در سن 90 سالگی به خاطر سوابق عدالتخواهانه و مخالفت با نژادپرستی بنی امیه به دست حَجّاج گردن زده شد.
حتی بر فرض اگر کمیل منصب استانداری فارس را از سوی امام علی(ع) داشت – که البته چنین نیست- اساسا شیوه حکومتی علی(ع) به نحوی بوده که آسیبی به معبدهای زردشتی ها ، مسیحیان و حتی یهودیان وارد نشود و حقوق انسانی اقلیتهای دینی محفوظ بمانَد. امام علی(ع) به رعایت حقوق اقلیت ها مشهور بودند تا جایی که امروزه نیز بخشنامه ای منسوب به آن حضرت در میان اقلیت های دینی وجود دارد که مسؤولان حکومت اسلامی را از ظلم به اقلیتها بر حذر می دارد.
«دعای کمیل» نیز نوشته ی خود کمیل نیست بلکه در روایات آمده که علی(ع) این دعا را به او آموخته اند. در این دعا نه تنها اثری از سنگدلیِ یک انسانِ نژادپرست دیده نمی شود بلکه «عشق به خدا و بندگانِ او» در آن موج می زند.
یک نکته کلی:
در سال های اخیر برخی از "تیم های جعل خبر" و "اتاق های فکر" در داخل و خارج از کشور اقدام به "تولید مطالب نادرست" و سرشار از "مغالطه" ، ""دروغ" و "اغراق" می کنند تا میان ایرانیان و اسلام فاصله ایجاد کنند. آنان تلاش می کنند شخصیت های محترم و مقدس اسلامی همچون اهل بیت(ع)، سلمان ، کمیل و ... را اشخاصی نژادپرست یا جنایتکار قلمداد کنند. متن هایی که با این مضامین منتشر می شود بی استثنا حاوی دروغ و مغالطه و فاقد سند معتبر است. گاهی نیز نام برخی از کتب را به عنوان «سند» ذکر می کنند ولی وقتی مراجعه می کنیم می بینیم چنین مطالبی در آن کتاب ها وجود ندارد و آدرس جلد و صفحه را تنها برای فریب مخاطبان ذکر کرده بوده اند.
در اینگونه متن ها از شیوه های «تحریک احساسات» و «تکنیک های اثرگذاری روانی» استفاده می شود. مثلا در متنی که برای تخریب چهره کمیل نوشته بودند مدعی شده اند که «کمیل ایرانیان بسیاری را کشت ولی سپس شکست خورد و به شام گریخت»!! در واقع نخست او را به جنایت متهم می کنند و سپس روحیه حماسی ایرانی ما را ارضا می کنند.
در واقع ، این مطالب در پوشش «دفاع از مظلومیت ایرانیان» و «افشای چهره زشت نژادپرستی عربی» ، به دنبال بدنام کردنِ اسلام و شخصیتهای اسلامی است.
برای کسب اطلاعات دقیق درباره کمیل به منابع زیر رجوع فرمایید:
الطبقات الکبرى ، ابن سعد ،ج6، ص:217
الفتوح، ابن اعثم ، ج7، ص:94
البدایة و النهایة، ابن کثیر ، ج9، صص:46-47
الإصابة ، ابن حجر ، ج5 ، صص:485-486
عضویت کانالها در ایتا و تلگرام👇
@pasokhvoice
@pasokhtext
@shenakhtehadis
« کمیل در سال ۳۶ هجری ازطرف علی به حکومت فارس منصوب شد. وی وقتی فهمید که ایرانیان پنهانی به زیارت آرامگاه کوروش بزرگ می روند تصمیم گرفت آنرا خراب کند و همین باعث شد مردم فیروزاباد فارس بر ضد او قیام کنند. وی پس ازکشتن هزاران ایرانی ، شکست خورد و به شام گریخت. او همان کسی است که دعایش یعنی «دعای کمیل» ما را به بهشت می برد!! »
پاسخ خلاصه:
این مطالب ، ساختگی و مغرضانه است. اساسا سند معتبری درباره مشارکت کمیل بن زیاد جنگ با ایرانیان نداریم. تنها جنگی که وی در آن شرکت کرده «جنگ صفین» است که در کنار امام علی(ع) برای سرکوب «عربهای شورشی شام» - که دستشان به خون بی گناهان آلوده بود – شجاعانه جنگید.
@pasokhtext
توضیحات بیشتر:
کمیل اساسا در زمان هیچیک از خلفا هیچ منصب سیاسی یا فرماندهی نظامی نداشته است. فهرست استانداران و امیران عرب در فارس در کتب تاریخی مثل تاریخ طبری ، تاریخ خلیفه ، تاریخ یعقوبی ، الاخبار الطوال ، المعارف ابن قتیبه و انساب الاشراف بلاذری و ... آمده ولی نام کمیل در هیچیک از آنها به عنوان «استاندار فارس» نیامده است. کسانی که ادعا می کنند کمیل استاندار فارس بوده باید سند ارائه کنند. هیچیک از مطالبی که برای وحشی نامیدن کمیل منتشر می شود سند تاریخی ندارد و در منابع مهم تاریخی نیست.
کمیل از شیعیان شجاعِ امام علی(ع) و مخالف نژادپرستی بنی امیه بود. وی در جنگهای عربها با ایرانیان نقشی نداشته اما در رکاب امام علی(ع) با شورشیان مسلح شام - که عرب و پیرو معاویه بودند - جنگیده است.
پیش از آن نیز در زمان عثمان در انقلاب مردم عراق بر ضد ستم های «اشرافِ عربِ اموی» شرکت کرد و در این راه از عثمان سیلی خورد. وی هیچگاه به شام نگریخته زیرا شام مرکز اقتدار عربهای اموی بود که به خون کمیل و سایر شیعیان تشنه بودند. کمیل تا آخر عمر خود را در عراق گذراند و مدتها بخاطر مخالفت با «حکومت نژادپرست عربی اموی» تحت تعقیب بود و مخفیانه زندگی می کرد. وی سرانجام در سن 90 سالگی به خاطر سوابق عدالتخواهانه و مخالفت با نژادپرستی بنی امیه به دست حَجّاج گردن زده شد.
حتی بر فرض اگر کمیل منصب استانداری فارس را از سوی امام علی(ع) داشت – که البته چنین نیست- اساسا شیوه حکومتی علی(ع) به نحوی بوده که آسیبی به معبدهای زردشتی ها ، مسیحیان و حتی یهودیان وارد نشود و حقوق انسانی اقلیتهای دینی محفوظ بمانَد. امام علی(ع) به رعایت حقوق اقلیت ها مشهور بودند تا جایی که امروزه نیز بخشنامه ای منسوب به آن حضرت در میان اقلیت های دینی وجود دارد که مسؤولان حکومت اسلامی را از ظلم به اقلیتها بر حذر می دارد.
«دعای کمیل» نیز نوشته ی خود کمیل نیست بلکه در روایات آمده که علی(ع) این دعا را به او آموخته اند. در این دعا نه تنها اثری از سنگدلیِ یک انسانِ نژادپرست دیده نمی شود بلکه «عشق به خدا و بندگانِ او» در آن موج می زند.
یک نکته کلی:
در سال های اخیر برخی از "تیم های جعل خبر" و "اتاق های فکر" در داخل و خارج از کشور اقدام به "تولید مطالب نادرست" و سرشار از "مغالطه" ، ""دروغ" و "اغراق" می کنند تا میان ایرانیان و اسلام فاصله ایجاد کنند. آنان تلاش می کنند شخصیت های محترم و مقدس اسلامی همچون اهل بیت(ع)، سلمان ، کمیل و ... را اشخاصی نژادپرست یا جنایتکار قلمداد کنند. متن هایی که با این مضامین منتشر می شود بی استثنا حاوی دروغ و مغالطه و فاقد سند معتبر است. گاهی نیز نام برخی از کتب را به عنوان «سند» ذکر می کنند ولی وقتی مراجعه می کنیم می بینیم چنین مطالبی در آن کتاب ها وجود ندارد و آدرس جلد و صفحه را تنها برای فریب مخاطبان ذکر کرده بوده اند.
در اینگونه متن ها از شیوه های «تحریک احساسات» و «تکنیک های اثرگذاری روانی» استفاده می شود. مثلا در متنی که برای تخریب چهره کمیل نوشته بودند مدعی شده اند که «کمیل ایرانیان بسیاری را کشت ولی سپس شکست خورد و به شام گریخت»!! در واقع نخست او را به جنایت متهم می کنند و سپس روحیه حماسی ایرانی ما را ارضا می کنند.
در واقع ، این مطالب در پوشش «دفاع از مظلومیت ایرانیان» و «افشای چهره زشت نژادپرستی عربی» ، به دنبال بدنام کردنِ اسلام و شخصیتهای اسلامی است.
برای کسب اطلاعات دقیق درباره کمیل به منابع زیر رجوع فرمایید:
الطبقات الکبرى ، ابن سعد ،ج6، ص:217
الفتوح، ابن اعثم ، ج7، ص:94
البدایة و النهایة، ابن کثیر ، ج9، صص:46-47
الإصابة ، ابن حجر ، ج5 ، صص:485-486
عضویت کانالها در ایتا و تلگرام👇
@pasokhvoice
@pasokhtext
@shenakhtehadis
پرسش:
با توجه به اینکه خداوند در قرآن فرموده «در (قبول) دین، اجباری نیست» (سوره بقره) پس چرا مسلمانان به کشورهای دیگر لشگرکشی کردند تا آنها را به دین اسلام وارد کنند؟
پاسخ:
1 - فتح کشورهای همسایه در زمان خلفا انجام شد نه در زمان پیامبر (ص). در زمان خلافت امام علی (ع) هم فتوحات متوقف شد. روایتی که می گوید امام حسن (ع) یا امام حسین (ع) در فتح ایران حضور داشتند یک روایت جعلی است که فقط یک راوی دروغگو به نام «علی بن مجاهد کابلی» نقل کرده و شواهد متعددی بر دروغین بودنش وجود دارد.
2 - جنگهای مسلمانان در کشورهای همسایه همه بر یک گونه نبوده؛ برخی از فتوحات مثل فتح عراق و شام، مشروع و برای نجات همکیشان از ظلم و کشته شدن به دست حاکمان بوده و برخی مثل ادامه دادنِ پیشرویها به مرکز و شرق ایران و نیز فتح شمال آفریقا، نامشروع و برای گسترش قلمرو حکومتی و افزایش درآمد دستگاه خلافت بوده است. مخصوصا در دوره اموی (از زمان معاویه) جنایات بسیاری نیز انجام می شد که بعدها چنان وانمود شد که فتح در زمان خلفای نخست نیز همراه با چنین جنایاتی بوده!
با اینهمه، هیچیک از این جنگها -خواه مشروع یا نامشروع- با هدف گسترش اسلام نبوده گرچه در عمل منجر به مسلمان شدن بسیاری شد.
دلایل بر عدم اجبار ایرانیان به تغییر دین:
یک دلیل بر عدم اجبار برای مسلمان شدنِ مردم ایران اینست که قانونی که دستگاه خلافت به آن عمل میکرد این بود که "هرکس مسلمان نشود باید جزیه بدهد ولی اگر مسلمان شود باید زکات بدهد". مبلغ جزیه، تقریبا دوبرابر زکات بود از این رو خلیفه، اصراری نداشت مردم عراق و ایران و ... مسلمان شوند زیرا اگر مسلمان می شدند، دولت مجبور میشد تخفیف مالیاتی بزرگی به آنها بدهد. به همین خاطر هیچ اجباری به مسلمان شدن مردم نمیکردند تا درآمد حکومت- از طریق جزیه که مبلغش بیشتر بود- بالا بمانَد. البته مالیاتی که ایرانیها و عراقیها قبل از اسلام به ساسانیها میدادند از جزیه هم بسیار بیشتر و هنگفت تر بود و با سقوط امپراطوری ساسانی، وضعیت اقتصادی عموم ایرانیان و عراقیها بهتر شد.
دلیل دوم اینست که اگر مسلمانان، ایرانیها را به تغییر دینشان مجبور میکردند قطعا هم با مقاومت سلحشورانه ایرانیان مواجه میشدند و هم در میان سپاه خود مسلمانها اختلاف می افتاد زیرا صحابه و اهل بیت (ع) این کار را بر خلاف آیات قرآن می دانستند.
علت عدم مقاومت کافی در ایران:
گفتنی است اکثر شهرهای ایران در عصر فتوحات، مقاومت جدی نکردند زیرا اولا از ظلم ساسانیها به تنگ آمده بودند و ثانیا می دیدند که اگر سلطه سیاسی مسلمانها را بپذیرند هم از نظر اقتصادی به نفع آنهاست و هم میتوانند بر دین پدران خود باقی بمانند و هم نوعی عدالت احتماعی نسبی را تجربه کرده، از تبعیض طبقاتی عصر ساسانی نجات می یابند. البته بعدها در دوره بنی امیه، نژادپرستی عربی فضا را بر همگان تنگ کرد و همین موجب شد هم عربها و هم ایرانیها بر ضد امویان قیام کنند اما در آغازِ فتوحات، چنین ظلمهایی نبود.
نکته تکمیلی:
درباره کشورهای شرق دور مثل اندونزی و چین که نزدیک به یک سوم جمعیت مسلمانان جهان را تشکیل می دهند حمله نظامی از سوی حکومتهای مسلمان انجام نشده و مردم این کشورها صرفاً در اثر تعاملات تجاری و فرهنگی وارد اسلام شده اند.
#جنگ #فتح_ایران #فتوحات
عضویت کانالها در ایتا و تلگرام👇
@pasokhvoice
@pasokhtext
@shenakhtehadis
با توجه به اینکه خداوند در قرآن فرموده «در (قبول) دین، اجباری نیست» (سوره بقره) پس چرا مسلمانان به کشورهای دیگر لشگرکشی کردند تا آنها را به دین اسلام وارد کنند؟
پاسخ:
1 - فتح کشورهای همسایه در زمان خلفا انجام شد نه در زمان پیامبر (ص). در زمان خلافت امام علی (ع) هم فتوحات متوقف شد. روایتی که می گوید امام حسن (ع) یا امام حسین (ع) در فتح ایران حضور داشتند یک روایت جعلی است که فقط یک راوی دروغگو به نام «علی بن مجاهد کابلی» نقل کرده و شواهد متعددی بر دروغین بودنش وجود دارد.
2 - جنگهای مسلمانان در کشورهای همسایه همه بر یک گونه نبوده؛ برخی از فتوحات مثل فتح عراق و شام، مشروع و برای نجات همکیشان از ظلم و کشته شدن به دست حاکمان بوده و برخی مثل ادامه دادنِ پیشرویها به مرکز و شرق ایران و نیز فتح شمال آفریقا، نامشروع و برای گسترش قلمرو حکومتی و افزایش درآمد دستگاه خلافت بوده است. مخصوصا در دوره اموی (از زمان معاویه) جنایات بسیاری نیز انجام می شد که بعدها چنان وانمود شد که فتح در زمان خلفای نخست نیز همراه با چنین جنایاتی بوده!
با اینهمه، هیچیک از این جنگها -خواه مشروع یا نامشروع- با هدف گسترش اسلام نبوده گرچه در عمل منجر به مسلمان شدن بسیاری شد.
دلایل بر عدم اجبار ایرانیان به تغییر دین:
یک دلیل بر عدم اجبار برای مسلمان شدنِ مردم ایران اینست که قانونی که دستگاه خلافت به آن عمل میکرد این بود که "هرکس مسلمان نشود باید جزیه بدهد ولی اگر مسلمان شود باید زکات بدهد". مبلغ جزیه، تقریبا دوبرابر زکات بود از این رو خلیفه، اصراری نداشت مردم عراق و ایران و ... مسلمان شوند زیرا اگر مسلمان می شدند، دولت مجبور میشد تخفیف مالیاتی بزرگی به آنها بدهد. به همین خاطر هیچ اجباری به مسلمان شدن مردم نمیکردند تا درآمد حکومت- از طریق جزیه که مبلغش بیشتر بود- بالا بمانَد. البته مالیاتی که ایرانیها و عراقیها قبل از اسلام به ساسانیها میدادند از جزیه هم بسیار بیشتر و هنگفت تر بود و با سقوط امپراطوری ساسانی، وضعیت اقتصادی عموم ایرانیان و عراقیها بهتر شد.
دلیل دوم اینست که اگر مسلمانان، ایرانیها را به تغییر دینشان مجبور میکردند قطعا هم با مقاومت سلحشورانه ایرانیان مواجه میشدند و هم در میان سپاه خود مسلمانها اختلاف می افتاد زیرا صحابه و اهل بیت (ع) این کار را بر خلاف آیات قرآن می دانستند.
علت عدم مقاومت کافی در ایران:
گفتنی است اکثر شهرهای ایران در عصر فتوحات، مقاومت جدی نکردند زیرا اولا از ظلم ساسانیها به تنگ آمده بودند و ثانیا می دیدند که اگر سلطه سیاسی مسلمانها را بپذیرند هم از نظر اقتصادی به نفع آنهاست و هم میتوانند بر دین پدران خود باقی بمانند و هم نوعی عدالت احتماعی نسبی را تجربه کرده، از تبعیض طبقاتی عصر ساسانی نجات می یابند. البته بعدها در دوره بنی امیه، نژادپرستی عربی فضا را بر همگان تنگ کرد و همین موجب شد هم عربها و هم ایرانیها بر ضد امویان قیام کنند اما در آغازِ فتوحات، چنین ظلمهایی نبود.
نکته تکمیلی:
درباره کشورهای شرق دور مثل اندونزی و چین که نزدیک به یک سوم جمعیت مسلمانان جهان را تشکیل می دهند حمله نظامی از سوی حکومتهای مسلمان انجام نشده و مردم این کشورها صرفاً در اثر تعاملات تجاری و فرهنگی وارد اسلام شده اند.
#جنگ #فتح_ایران #فتوحات
عضویت کانالها در ایتا و تلگرام👇
@pasokhvoice
@pasokhtext
@shenakhtehadis
آیا ماه صفر #نحس است؟
آیا نحوست این ماه در کتاب مفاتیح الجنان ذکر شده است؟
خلاصه پاسخ از کانال تلگرامی #مباهله_قرن_21 👇
✅ در مورد ماه صفر ، به غلط معروف گشته که ماه صفر «نحس» است؛ به خصوص روز #چهارشنبه آخرین آن ماه را که به نحس بودن بیشتر معروف شده است ولی درباره نحس بودن این ماه، روایت خاصی از پیشوایان دینی(ع) نرسیده و در منابع روایی ما از اهل بیت (ع) در مورد #نحس بودن این ما سخنی وجود ندارد.
✅تکمیلی
بین مردم مشهور شده است که ماه صفر ماه نحسی است و برای رفع نحوست آن باید ادعیه ای خواند یا صدقه داد و ...
اما جالب توجه است وقتی به منابع روایی رجوع می کنیم حدیثی در مجامع روایی دال بر نحوست ماه صفر نمی یابیم.
✅مرحوم شیخ عباسی قمی ره صاحب مفاتیح الجنان نیز در ابتدا اعمال ما صفر می گوید: بدان که این ماه به نحوست معروف است. یعنی ایشان نیز صرفاً شهرت این امر را بیان می کنند و روایتی دال بر این مطلب نمی آورند.
✅حتی دعایی هم که برای رفع این نحوست ایشان در کتابش به نقل از فیض کاشانی ره و ... آورده است؛ در هیچ یک از مجامع روائی ما #موجود_نیست طبق جستجوهای انجام شده. حتی در آثار چاپی خود فیض کاشانی ره نیز این دعا به چشم نمی خورد. حتی در مجامع روائی و کتب عامه نیز همچین دعایی به چشم نمی خورد.
✅اما علامه مجلسی ره نیز در کتاب «زادالمعاد» درباره ماه صفر بیان کرده که این ماه مشهور به نحوست و شومی است و این مطلب به دو معنی می تواند باشد:
اول آنکه طبق قول علمای امامیه رسول الله(ص) در این ماه وفات یافتند.
دوم اینکه چون این ماه پس از ماههایی است که جنگ در آنها حرام است یعنی پس از ماههای ذی القعدة، ذی الحجة و محرم الحرام قرار دارد بنابراین جنگها (در میان قبایل عربی در جاهلیت) از ماه صفر شروع میشد پس این ماه، شروع قتال بود و از این نظر، شوم دانسته میشد.
علامه مجلسی در ادامه تصریح میکند که در احادیث معصومان(ع) در کتب شیعه چیزی که دلیل بر نحوست این ماه باشد؛ ندیده و صرفاً در برخی روایات غیرمعتبر عامه(اهل سنت) چنین باوری ذکر شده است.
بنابراین دلیلی از آیات و احادیث اهل بیت(ع) برای نحس بودن ماه صفر نداریم اما صدقه دادن و دعا کردن در همه ماهها و همه روزها پسندیده است.
عضویت کانالها در ایتا و تلگرام👇
@pasokhvoice
@pasokhtext
@shenakhtehadis
آیا نحوست این ماه در کتاب مفاتیح الجنان ذکر شده است؟
خلاصه پاسخ از کانال تلگرامی #مباهله_قرن_21 👇
✅ در مورد ماه صفر ، به غلط معروف گشته که ماه صفر «نحس» است؛ به خصوص روز #چهارشنبه آخرین آن ماه را که به نحس بودن بیشتر معروف شده است ولی درباره نحس بودن این ماه، روایت خاصی از پیشوایان دینی(ع) نرسیده و در منابع روایی ما از اهل بیت (ع) در مورد #نحس بودن این ما سخنی وجود ندارد.
✅تکمیلی
بین مردم مشهور شده است که ماه صفر ماه نحسی است و برای رفع نحوست آن باید ادعیه ای خواند یا صدقه داد و ...
اما جالب توجه است وقتی به منابع روایی رجوع می کنیم حدیثی در مجامع روایی دال بر نحوست ماه صفر نمی یابیم.
✅مرحوم شیخ عباسی قمی ره صاحب مفاتیح الجنان نیز در ابتدا اعمال ما صفر می گوید: بدان که این ماه به نحوست معروف است. یعنی ایشان نیز صرفاً شهرت این امر را بیان می کنند و روایتی دال بر این مطلب نمی آورند.
✅حتی دعایی هم که برای رفع این نحوست ایشان در کتابش به نقل از فیض کاشانی ره و ... آورده است؛ در هیچ یک از مجامع روائی ما #موجود_نیست طبق جستجوهای انجام شده. حتی در آثار چاپی خود فیض کاشانی ره نیز این دعا به چشم نمی خورد. حتی در مجامع روائی و کتب عامه نیز همچین دعایی به چشم نمی خورد.
✅اما علامه مجلسی ره نیز در کتاب «زادالمعاد» درباره ماه صفر بیان کرده که این ماه مشهور به نحوست و شومی است و این مطلب به دو معنی می تواند باشد:
اول آنکه طبق قول علمای امامیه رسول الله(ص) در این ماه وفات یافتند.
دوم اینکه چون این ماه پس از ماههایی است که جنگ در آنها حرام است یعنی پس از ماههای ذی القعدة، ذی الحجة و محرم الحرام قرار دارد بنابراین جنگها (در میان قبایل عربی در جاهلیت) از ماه صفر شروع میشد پس این ماه، شروع قتال بود و از این نظر، شوم دانسته میشد.
علامه مجلسی در ادامه تصریح میکند که در احادیث معصومان(ع) در کتب شیعه چیزی که دلیل بر نحوست این ماه باشد؛ ندیده و صرفاً در برخی روایات غیرمعتبر عامه(اهل سنت) چنین باوری ذکر شده است.
بنابراین دلیلی از آیات و احادیث اهل بیت(ع) برای نحس بودن ماه صفر نداریم اما صدقه دادن و دعا کردن در همه ماهها و همه روزها پسندیده است.
عضویت کانالها در ایتا و تلگرام👇
@pasokhvoice
@pasokhtext
@shenakhtehadis
💢 دروغ پایان صفر 💢
❇️ هر ساله با پایان ماه صفر در رسانه های مجازی، پیام های شادباش پایان ماه صفر و شروع ماه ربیع الأول دست به دست می شود و در آنها به حدیثی استناد میشود از پیامبر اکرم ( ص ) که ایشان فرموده اند :
"هرکس پایان صفر را خبر دهد بهشت بر او واجب میشود !!"
1️⃣ در ابتدا باید توجه داشت که بر اساس آیات قرآن و روایات معتبر ، انسان در گرو اعمال خود میباشد و تنها با یک بشارت دادن به خروج یک ماه ، کسی لیاقت ورود به بهشت را نمی یابد .
2️⃣ روایت "هر کس پایان ماه صفر را خبر دهد، بهشت بر او واجب میشود" در هیچ منبع روایی معتبر و قابل اعتنایی نیامده است.
3️⃣ روایتی با مضمون مشابه در منابع معتبر و با سند معتبر موجود است که هدف آن تضمین یا بشارت بر بهشت در مقابل خبر خروج از ماه نیست، بلکه نشانهای برای معرفی شخصیت صحابی ارجمند پیامبر(ص)، ابوذر غفاری است . در حقیقت این پیامک اقتباسی ناشیانه و ناقص از یک حدیث نسبتاً مفصل بوده است که بخش مورد نظر حدیث این است: «فَمَنْ بَشَّرَنِی بِخُرُوجِ آذَارَ فَلَهُ الْجَنَّة»
متن کامل حدیث در منابعی همچون معانیالأخبار ص205 و عللالشرایع ج1 ص175 آمده است. که خلاصه آن چنین است:
4️⃣ روزی پیامبر(ص) به جمعی فرمودند: اولین کسی که بر جمع شما وارد می شود، اهل بهشت است. برخی از آن جمع، بیرون رفتند تا دوباره بر جمع وارد شوند و بهشتی باشند!
پیامبر(ص) که متوجه این عمل آنها شدند ، به جماعت باقیمانده فرمودند : به زودی جماعتی بر شما وارد میشوند که بر یکدیگر پیشی میگیرند، آنکه بشارت اتمام ماه آذار ( یکی از ماه های رومی ) را دهد، اهل بهشت است. در افرادی که وارد شدند، ابوذر هم بود.
پیامبر(ص) از جمع سوال کردند : در چه ماهی از ماههای رومی هستیم؟ ابوذر: یا رسولالله! ماه آذار خارج شده است. پیامبر(ص): تو از اهل بهشتی و بعد از من، تو را به جرم محبّت به اهلبیتم، از حرم من طرد میکنند و از آن پس تنها زندگی کرده و غریب و تنها خواهی مرد و جماعتی به واسطه تو سعادتمند خواهند شد.
5️⃣ چنانچه از پایان روایت مشخص است ایستادگی بر مودّت اهلبیت پیامبر(ص) عامل بهشتی بودن ابوذر است، نه خبردادن پایان یک ماه و این تنها یک نشانه بود. در حقیقت پیامبر می خواستند که با این عمل، جایگاه رفیع ابوذر را به اصحاب خود نشان دهد .
حاصل آن که این حدیث به اصطلاح علماء علمالحدیث قضیة فی الواقعة بوده است. یعنی یک حدیث در موردی خاص بوده است و در شأن یک فرد خاص یعنی جناب ابوذر غفاری از صحابی جلیلالقدر رسولالله(ص) ایراد شده است که رسولالله(ص) در قالب این بیان میخواستند به سایرین بفهمانند که جناب ابوذر یکی از اهل بهشت است.
6️⃣ علاوه بر این بفرض هم که اینگونه نبود؛ پیامبر(ص) فرمودند بخروج آذار. آذار از ماههای رومی است و ماههای رومی نیز به لحاظ تعداد روزهای سال مانند سالهای شمسی و میلادی 365 روزه است. پس در هر سال هر ماه رومی با یکی از ماههای قمری مطابق می شود و اینگونه نیست که همیشه آذار با صفر مطابق باشد. در واقع ماه آذار از حدود یک هفته مانده به اول فروردین شروع می شود و تا یک هفته مانده به اردیبهشت ادامه دارد.
7️⃣ دروغ از گناهان کبیره و دروغ بستن بر خدا و پیامبر(ص)، از بدترین گناهان کبیره است. لازم است همه ما با عدم انتشار دروغ های ساخته شده به ساحت پیامبر اکرم (ص )، مانع از نشر خرافات و تحریف واقعیتها شویم.
✍️ حسین سعادت
عضویت کانالها در ایتا و تلگرام👇
@pasokhvoice
@pasokhtext
@shenakhtehadis
❇️ هر ساله با پایان ماه صفر در رسانه های مجازی، پیام های شادباش پایان ماه صفر و شروع ماه ربیع الأول دست به دست می شود و در آنها به حدیثی استناد میشود از پیامبر اکرم ( ص ) که ایشان فرموده اند :
"هرکس پایان صفر را خبر دهد بهشت بر او واجب میشود !!"
1️⃣ در ابتدا باید توجه داشت که بر اساس آیات قرآن و روایات معتبر ، انسان در گرو اعمال خود میباشد و تنها با یک بشارت دادن به خروج یک ماه ، کسی لیاقت ورود به بهشت را نمی یابد .
2️⃣ روایت "هر کس پایان ماه صفر را خبر دهد، بهشت بر او واجب میشود" در هیچ منبع روایی معتبر و قابل اعتنایی نیامده است.
3️⃣ روایتی با مضمون مشابه در منابع معتبر و با سند معتبر موجود است که هدف آن تضمین یا بشارت بر بهشت در مقابل خبر خروج از ماه نیست، بلکه نشانهای برای معرفی شخصیت صحابی ارجمند پیامبر(ص)، ابوذر غفاری است . در حقیقت این پیامک اقتباسی ناشیانه و ناقص از یک حدیث نسبتاً مفصل بوده است که بخش مورد نظر حدیث این است: «فَمَنْ بَشَّرَنِی بِخُرُوجِ آذَارَ فَلَهُ الْجَنَّة»
متن کامل حدیث در منابعی همچون معانیالأخبار ص205 و عللالشرایع ج1 ص175 آمده است. که خلاصه آن چنین است:
4️⃣ روزی پیامبر(ص) به جمعی فرمودند: اولین کسی که بر جمع شما وارد می شود، اهل بهشت است. برخی از آن جمع، بیرون رفتند تا دوباره بر جمع وارد شوند و بهشتی باشند!
پیامبر(ص) که متوجه این عمل آنها شدند ، به جماعت باقیمانده فرمودند : به زودی جماعتی بر شما وارد میشوند که بر یکدیگر پیشی میگیرند، آنکه بشارت اتمام ماه آذار ( یکی از ماه های رومی ) را دهد، اهل بهشت است. در افرادی که وارد شدند، ابوذر هم بود.
پیامبر(ص) از جمع سوال کردند : در چه ماهی از ماههای رومی هستیم؟ ابوذر: یا رسولالله! ماه آذار خارج شده است. پیامبر(ص): تو از اهل بهشتی و بعد از من، تو را به جرم محبّت به اهلبیتم، از حرم من طرد میکنند و از آن پس تنها زندگی کرده و غریب و تنها خواهی مرد و جماعتی به واسطه تو سعادتمند خواهند شد.
5️⃣ چنانچه از پایان روایت مشخص است ایستادگی بر مودّت اهلبیت پیامبر(ص) عامل بهشتی بودن ابوذر است، نه خبردادن پایان یک ماه و این تنها یک نشانه بود. در حقیقت پیامبر می خواستند که با این عمل، جایگاه رفیع ابوذر را به اصحاب خود نشان دهد .
حاصل آن که این حدیث به اصطلاح علماء علمالحدیث قضیة فی الواقعة بوده است. یعنی یک حدیث در موردی خاص بوده است و در شأن یک فرد خاص یعنی جناب ابوذر غفاری از صحابی جلیلالقدر رسولالله(ص) ایراد شده است که رسولالله(ص) در قالب این بیان میخواستند به سایرین بفهمانند که جناب ابوذر یکی از اهل بهشت است.
6️⃣ علاوه بر این بفرض هم که اینگونه نبود؛ پیامبر(ص) فرمودند بخروج آذار. آذار از ماههای رومی است و ماههای رومی نیز به لحاظ تعداد روزهای سال مانند سالهای شمسی و میلادی 365 روزه است. پس در هر سال هر ماه رومی با یکی از ماههای قمری مطابق می شود و اینگونه نیست که همیشه آذار با صفر مطابق باشد. در واقع ماه آذار از حدود یک هفته مانده به اول فروردین شروع می شود و تا یک هفته مانده به اردیبهشت ادامه دارد.
7️⃣ دروغ از گناهان کبیره و دروغ بستن بر خدا و پیامبر(ص)، از بدترین گناهان کبیره است. لازم است همه ما با عدم انتشار دروغ های ساخته شده به ساحت پیامبر اکرم (ص )، مانع از نشر خرافات و تحریف واقعیتها شویم.
✍️ حسین سعادت
عضویت کانالها در ایتا و تلگرام👇
@pasokhvoice
@pasokhtext
@shenakhtehadis