Forwarded from چرکنویس
خاکم بر دهان!😱😱
مسوول پیدایش اینگونه خزعبلاتِ هذیانگونه در حوزه ادبیات آئینی، کیانند؟
جز کسانی که خواسته یا ناخواسته، میراثِ فاخرِ بزرگانِ این عرصه را زیر خاکِ جهالت دفن کردند!
#درد_دل
مسوول پیدایش اینگونه خزعبلاتِ هذیانگونه در حوزه ادبیات آئینی، کیانند؟
جز کسانی که خواسته یا ناخواسته، میراثِ فاخرِ بزرگانِ این عرصه را زیر خاکِ جهالت دفن کردند!
#درد_دل
جمالِ خیال
خاکم بر دهان!😱😱 مسوول پیدایش اینگونه خزعبلاتِ هذیانگونه در حوزه ادبیات آئینی، کیانند؟ جز کسانی که خواسته یا ناخواسته، میراثِ فاخرِ بزرگانِ این عرصه را زیر خاکِ جهالت دفن کردند! #درد_دل
دو سه نفر از عزیزان، نسبت به انتقاد دیشب بنده از شعر سابق الذکر، توضیح خواستند و بنده ترجیح میدهم پاسخشان را در فضای عمومی منتشر کنم تا بیشتر مورد استفاده باشد:
پدربزرگ بنده 50 سال پیش می گفته: نان ها و روغن ها اصلا مثل سابق عطر ندارد.
یعنی زمانی که قدیمی ها، توصیفاتی افسانه ای از عطر و طعم نان و روغنهایش برای ما می گویند.
اکنون نیز پدرم همان حرف پدربزرگم را میزند.
اما من روغن حیوانی را خوش عطر و طعم می یابم و هرچه میخواهم حس پدربزرگ و یا حتی پدرم را درک کنم، نمیتوانم، اما با اندکی تأمل، میتوانم #تصدیقشان کنم چون میدانم بعضی از مسائل با قوانین منطقی و ریاضی قابل توجیه نیستند و این #حس است که قضاوت را بر عهده دارد.
اما حس از کجا می آید؟
در برخی موارد و نسبت به بعضی امور، خدادادیست و در مواردی دیگر، اکتسابی.
#سخن از عناصریست که در جان و روان انسانها ریشه دارد و کارش از خوردنی و آشامیدنی بسی ظریف تر، دقیق تر و حساس تر است.
آن سخنی که عطر و طعم دارد و در جان می نشیند، سخنِ برخاسته از طبعِ سلیمی است که در سیر پیدایشِ سخن [از آغاز تا تکامل] شکل گرفته است، نه آن که دستخوش #تسامحات و بعضاً #خطاهای محاوراتِ کوچه و بازاری شده است.
بدیهیست که تا کسی با عالم سخن و سخنوری انس و الفت نداشته باشد، با هیچ خطکشی نمیتوان توجیهش کرد؛ و این، فرار از اثبات نیست، بلکه قانونیست که در بسیاری از علوم [به جز علوم یقینی مثل منطق و ریاضی] جریان دارد و در این باره نیازی به توضیح نیست.
مرحوم علامه شعرانی فرموده بود: یکی از مشکلات بزرگ اشخاص، خلط و اشتباه در مرزبندی علوم و ابزار علوم است؛ در فقه با نگاه فلسفی وارد میشوند، در گزاره های تاریخی به دیدۀ ریاضی می نگرند و...
🔲
از نگاه بنده با توجه به شناختی که از شعر دارم، اشکالات متعددی از فرق تا قدم آن شعر را پوشانده و اصلا از دایرۀ سخن خارج است تا چه رسد به شعر.
بقول ملک الشعری بهار:
صنعت و سجع و قوافی، نیست شعر و هست نظم
ای بسا ناظم که نظمش نیست الا حرف مفت
شعر آن باشد که خیزد از دل و جوشد ز لب
باز در دلها نشیند هرکجا گوشی شنفت.
اما در کدام دلها؟
سنایی پاسخ میدهد:
شعر کافتد قبول خاطر عام
خاص داند که سست باشد و خام.
اما به عنوان نمونه یک اشکال را که از حیث لغوی قابل ارائه به مبتدیان نیز هست عرض میکنم، بقیه اش بماند:
دهخدا مینویسد:
| َِستان ، سِتان ؛ (پسوند) جای #انبوهی_چیزها چون گلستان و هندوستان و نیستان و نرگسستان و سیستان . (آنندراج )(غیاث ). در ترکیبات مفهوم محل ، ناحیه ، شهر، جهان و مانند آنها دهد. این پسوند برای ساختن اسماء مکان و اسماء زمان (فقط در زمستان و تابستان ) بکار رود.
آری این پسوند به دنبال #اعلام_شخصی نمی آید و اصلا آمدنش معنا ندارد.
اگر مقصود از «حسن» شخص کریم اهلبیت امام مجتبی علیه السلام است [که قطعا همینطور است] «مکانی که ایشان در آن فراوان است»(!!) چه معنایی دارد؟!
اگر شنیده اید «یوسفی جستم لطیف و سیم تن/#یوسفستانی بدیدم در تو من»، واضح است که مقصود از یوسف در یوسفستان، معنای #وصفی آن [یعنی زیبارو] است نه شخص حضرت یوسف علیه السلام.
عرض آخر اینکه: یکی از مصادیق بارز ظلم، این است که کارِ شعر و ادب به دست نااهلانی افتاده که ذائقۀ مردم را چنین بیمار ساختند.
من چه گویم که در مذاق علیل
حنظل آید عسل، عسل حنظل.
باکی نیست؛ وقتی بلا فراگیر شود، آسان میگردد!
دین خدا در دست کسانی افتاده که هر ساعت، عضوی از اعضایش را مُثله میکنند، شعر چه قابل!
یا حق
#درد_دل
#نقد
#نقد_ادبی
پدربزرگ بنده 50 سال پیش می گفته: نان ها و روغن ها اصلا مثل سابق عطر ندارد.
یعنی زمانی که قدیمی ها، توصیفاتی افسانه ای از عطر و طعم نان و روغنهایش برای ما می گویند.
اکنون نیز پدرم همان حرف پدربزرگم را میزند.
اما من روغن حیوانی را خوش عطر و طعم می یابم و هرچه میخواهم حس پدربزرگ و یا حتی پدرم را درک کنم، نمیتوانم، اما با اندکی تأمل، میتوانم #تصدیقشان کنم چون میدانم بعضی از مسائل با قوانین منطقی و ریاضی قابل توجیه نیستند و این #حس است که قضاوت را بر عهده دارد.
اما حس از کجا می آید؟
در برخی موارد و نسبت به بعضی امور، خدادادیست و در مواردی دیگر، اکتسابی.
#سخن از عناصریست که در جان و روان انسانها ریشه دارد و کارش از خوردنی و آشامیدنی بسی ظریف تر، دقیق تر و حساس تر است.
آن سخنی که عطر و طعم دارد و در جان می نشیند، سخنِ برخاسته از طبعِ سلیمی است که در سیر پیدایشِ سخن [از آغاز تا تکامل] شکل گرفته است، نه آن که دستخوش #تسامحات و بعضاً #خطاهای محاوراتِ کوچه و بازاری شده است.
بدیهیست که تا کسی با عالم سخن و سخنوری انس و الفت نداشته باشد، با هیچ خطکشی نمیتوان توجیهش کرد؛ و این، فرار از اثبات نیست، بلکه قانونیست که در بسیاری از علوم [به جز علوم یقینی مثل منطق و ریاضی] جریان دارد و در این باره نیازی به توضیح نیست.
مرحوم علامه شعرانی فرموده بود: یکی از مشکلات بزرگ اشخاص، خلط و اشتباه در مرزبندی علوم و ابزار علوم است؛ در فقه با نگاه فلسفی وارد میشوند، در گزاره های تاریخی به دیدۀ ریاضی می نگرند و...
🔲
از نگاه بنده با توجه به شناختی که از شعر دارم، اشکالات متعددی از فرق تا قدم آن شعر را پوشانده و اصلا از دایرۀ سخن خارج است تا چه رسد به شعر.
بقول ملک الشعری بهار:
صنعت و سجع و قوافی، نیست شعر و هست نظم
ای بسا ناظم که نظمش نیست الا حرف مفت
شعر آن باشد که خیزد از دل و جوشد ز لب
باز در دلها نشیند هرکجا گوشی شنفت.
اما در کدام دلها؟
سنایی پاسخ میدهد:
شعر کافتد قبول خاطر عام
خاص داند که سست باشد و خام.
اما به عنوان نمونه یک اشکال را که از حیث لغوی قابل ارائه به مبتدیان نیز هست عرض میکنم، بقیه اش بماند:
دهخدا مینویسد:
| َِستان ، سِتان ؛ (پسوند) جای #انبوهی_چیزها چون گلستان و هندوستان و نیستان و نرگسستان و سیستان . (آنندراج )(غیاث ). در ترکیبات مفهوم محل ، ناحیه ، شهر، جهان و مانند آنها دهد. این پسوند برای ساختن اسماء مکان و اسماء زمان (فقط در زمستان و تابستان ) بکار رود.
آری این پسوند به دنبال #اعلام_شخصی نمی آید و اصلا آمدنش معنا ندارد.
اگر مقصود از «حسن» شخص کریم اهلبیت امام مجتبی علیه السلام است [که قطعا همینطور است] «مکانی که ایشان در آن فراوان است»(!!) چه معنایی دارد؟!
اگر شنیده اید «یوسفی جستم لطیف و سیم تن/#یوسفستانی بدیدم در تو من»، واضح است که مقصود از یوسف در یوسفستان، معنای #وصفی آن [یعنی زیبارو] است نه شخص حضرت یوسف علیه السلام.
عرض آخر اینکه: یکی از مصادیق بارز ظلم، این است که کارِ شعر و ادب به دست نااهلانی افتاده که ذائقۀ مردم را چنین بیمار ساختند.
من چه گویم که در مذاق علیل
حنظل آید عسل، عسل حنظل.
باکی نیست؛ وقتی بلا فراگیر شود، آسان میگردد!
دین خدا در دست کسانی افتاده که هر ساعت، عضوی از اعضایش را مُثله میکنند، شعر چه قابل!
یا حق
#درد_دل
#نقد
#نقد_ادبی
👆👆این هم از سخنِ شیخ بهاییِ زمان، مرحوم #علامه_شعرانی، مبنی بر ضرورتِ مراعات فصاحت و بلاغت در متون آئینی.
صد دریغ و افسوس که آن بزرگانِ صاحب فن رفتهاند و به جایشان، طفلانی که بوی شیر از دهانشان میآید، نشسته...
صد دریغ و افسوس!
#درد_دل
#نقد
#نقد_ادبی
صد دریغ و افسوس که آن بزرگانِ صاحب فن رفتهاند و به جایشان، طفلانی که بوی شیر از دهانشان میآید، نشسته...
صد دریغ و افسوس!
#درد_دل
#نقد
#نقد_ادبی
جمالِ خیال
نور وجود از طلوعِ روی حسین است ظلمت امکان، سوادِ موی حسین است شاهد گیتی به خویش جلوه ندارد جلوهء عالم فروغ روی حسین است مَشْیِ قَدَم را وصولِ ذاتِ قِدَم نیست جنبشِ سالک به جستجوی حسین است ذات خدا "لا یُرَی"…
▫️▫️▫️
این گونه اشعار را که میخوانم، دو غصه بر دلم مینشیند؛
یکی اینکه چنین آثار فاخری در این روزگارِ هنرکش، مهجور است؛
یکی اینکه به جای آن، چه چیزهایی خوانده و شنیده میشود...
افسوس!
جای آن است که خون موج زند در دل لعل
زین تغابن که خزف میشکند بازارش
#درد_دل
این گونه اشعار را که میخوانم، دو غصه بر دلم مینشیند؛
یکی اینکه چنین آثار فاخری در این روزگارِ هنرکش، مهجور است؛
یکی اینکه به جای آن، چه چیزهایی خوانده و شنیده میشود...
افسوس!
جای آن است که خون موج زند در دل لعل
زین تغابن که خزف میشکند بازارش
#درد_دل
✅شکریست با شکایت❎
📌بخش اول
در ایام پیش از اربعین، توفیقی دست داد و طی برنامه ای از پیش طراحی شده، به همراه برخی از عزیزان، در کسوت روحانیت به عتبات عالیات مشرف شده بودیم و در مسجد حنانه (مقام رأس الحسین علیه السلام) فعالیت فرهنگی داشتیم.
در همان روزها، دوستی از بنده درخواست کرد که گزارشی از فعالیت های خودم و فضای موجود بنویسم.
چون در آن ایام به شدت درگیر کارِ تبلیغ بودم، مطالب را چرکنویس کردم تا از دست نرود (هرچند در نهایت، مطالبِ فراوانی از قلم افتاد)، و اکنون نیز به روشِ «هیچ آدابی و ترتیبی مجو»، به همان زبانی که نخست نوشته شد، در چند بند تقدیم حضور می گردد، «تا چه قبول افتد و چه در نظر آید».
🔹
🔹
🔹
این چندروزه که با لباسِ نوکریِ امام عصر (عجل الله فرجه الشریف) آمده ام مسجد حنانه و مشغول انجام وظیفه هستم، روزی صدها نفر از من می پرسند: داستان این مسجد چیست؟
و من از بس تکرار کردهام، برایم عادت شده که این واژههای خونین و دردآلود را مرتب در دهان بگردانم:
سر امام حسین را... اینجا... ناله از دل زمین...
بعضیهایشان به محض شنیدن این واژهها، با اشکهایشان و حالِ دگرگونشان خجالتم میدهند..
و تازه ملتفت میشوم که چه حرفهای سختی را آسان به زبان میآوردم!
و وادارم میکنند از این به بعد حواسم جمع باشد اول بسوزم و بعد حرفهای سوزناک را به زبان بیاورم...
🔶
از آنجا که مسألۀ #ایمان_به_غیب در ذهن و اندیشۀ مردم ما ـ متاسفانه ـ دارد به افسانه تبدیل میشود، در موارد متعددی لازم میدانم علاوه بر تعریف کردنِ ماجرای مسجد، زمینهای نیز ایجاد کنم که مطلب بیشتر قابل هضم باشد؛
مثلا میگویم:
معجزۀ زنده میخواهی ببینی، این دهها میلیون جمعیت را ببین، که تمام دنیا انگشت به دهان مانده در تحلیلِ آوارگیِ داوطلبانهشان!
آوارگیِ امنتر از وطن!
چه نغز گفت خواجه:
در خلاف آمدِ عادت بطلب کام، که من
کسب جمعیت از آن زلف پریشان کردم
معجزه مگر چیست؟
این شورِ جهانگیر، چیزی جز تسخیر و تصرف حسین است؟!
🔶
حقیقتِ تلخی که خیلی آزارم میدهد، فقرِ کشنده در زمینۀ امامشناسی است که هر کارِ معرفتی در این زمینه را با چالش مواجه میسازد!
مثلا برای اثباتِ این مطلبِ بدیهی: که نهضت مختار [و هر کاری از این دست، و بلکه هر حرکت و سکونی]، تنها وقتی ارزش پیدا میکند که به #امضای_امام_زمانش رسیده باشد، چقدر.. چقدر انرژی صرف کردم!!
عجیب است؛ مردم ما، در اموری که باید #عاقلانه نگاه کنند، احساساتشان حاکم است، و جایی که #عاطفه حرف اول را میزند، آنقدر رنگِ عقلانی و بلکه سیاسی به مطلب میدهند که عنصر اصلی تحت الشعاع قرار میگیرد!
چه کنیم با این ذهن های سانسور شدۀ کاریکاتورنما!
🔶
یکی از درسهایی که در این مدت گرفتم، این بود:
یک نفر از هملباسهای خودم آمد و در حد و اندازهای سخن گفت که در دلم خطور کرد: چقدر سطحش پایین است!
دقایقی بعد... دیدم روبرویم نشسته و شانههایش از گریه میلرزد!
دل من هم لرزید...
فهمیدم سطحش خیلی هم بالاست!
فوراً از خطایم بازگشتم و تصمیم گرفتم عینکم را عوض کنم!
بار دیگر به خاطر آوردم سخن حجت الله را:
هیچ کس را دست کم نگیر، چون خداوند، اولیایش را در میان مردم پنهان ساخته است!
تو پس پرده چه دانی که که خوب است و که زشت؟!
🔶
سر و وضع بعضی از زائرانِ خانم ـ که تحت تاثیرِ جریانهای داخل کشورمان، همان سرو وضع را #اسلامی میپندارند ـ از یک سو آزارم می دهد و از سوی دیگر به یاد سخن میزبانمان میافتم:
بیمار اگر به بیمارستان نرود، کجا خودش را درمان کند؟!
عوضِ هر سخنی، دست به دامن ارباب میشوم و بهبود خودم را میخواهم که از همه بیمارترم و نیز بهبود آنها را.
🔶
بعضیها راجع به پاداشِ اشک حسینی میپرسند؛
از میان چندین جواب، به دلایلی این را انتخاب میکنم:
اگر یک بچۀ شش هفت ساله برود پرندهفروشی و بگوید آن #طاووس چند؟ چه پاسخی خواهد شنید؟
«بچه، فروشی نیست!»
از این حرف چه میفهمد؟
میفهمد ارزش آن طاووس خیلی بالاست؛ و چون فروشنده میداند جیب او در حد و اندازۀ آن نیست، میزند زیر اصلِ معامله!...
وقتی سرها به نشان تایید تکان داده میشود، میگویم:
ندیدی وقتی خطا میکنی، اشکت در مجلس عزای حسین میخشکد؟
آن وقت خودت را هم بکشی، نمیتوانی آب از این چشمه روان کنی!
همین معلوم نمیکند که قیمت اشک خیلی بالاست، که با #موجودی_ناکافی به کسی تعلق نمیگیرد؟!
🔶
#حسب_الحال_مشتاقی
#روایت_عشق
#درد_دل
#یاحسین
@alireza_qasemi_110
📌بخش اول
در ایام پیش از اربعین، توفیقی دست داد و طی برنامه ای از پیش طراحی شده، به همراه برخی از عزیزان، در کسوت روحانیت به عتبات عالیات مشرف شده بودیم و در مسجد حنانه (مقام رأس الحسین علیه السلام) فعالیت فرهنگی داشتیم.
در همان روزها، دوستی از بنده درخواست کرد که گزارشی از فعالیت های خودم و فضای موجود بنویسم.
چون در آن ایام به شدت درگیر کارِ تبلیغ بودم، مطالب را چرکنویس کردم تا از دست نرود (هرچند در نهایت، مطالبِ فراوانی از قلم افتاد)، و اکنون نیز به روشِ «هیچ آدابی و ترتیبی مجو»، به همان زبانی که نخست نوشته شد، در چند بند تقدیم حضور می گردد، «تا چه قبول افتد و چه در نظر آید».
🔹
🔹
🔹
این چندروزه که با لباسِ نوکریِ امام عصر (عجل الله فرجه الشریف) آمده ام مسجد حنانه و مشغول انجام وظیفه هستم، روزی صدها نفر از من می پرسند: داستان این مسجد چیست؟
و من از بس تکرار کردهام، برایم عادت شده که این واژههای خونین و دردآلود را مرتب در دهان بگردانم:
سر امام حسین را... اینجا... ناله از دل زمین...
بعضیهایشان به محض شنیدن این واژهها، با اشکهایشان و حالِ دگرگونشان خجالتم میدهند..
و تازه ملتفت میشوم که چه حرفهای سختی را آسان به زبان میآوردم!
و وادارم میکنند از این به بعد حواسم جمع باشد اول بسوزم و بعد حرفهای سوزناک را به زبان بیاورم...
🔶
از آنجا که مسألۀ #ایمان_به_غیب در ذهن و اندیشۀ مردم ما ـ متاسفانه ـ دارد به افسانه تبدیل میشود، در موارد متعددی لازم میدانم علاوه بر تعریف کردنِ ماجرای مسجد، زمینهای نیز ایجاد کنم که مطلب بیشتر قابل هضم باشد؛
مثلا میگویم:
معجزۀ زنده میخواهی ببینی، این دهها میلیون جمعیت را ببین، که تمام دنیا انگشت به دهان مانده در تحلیلِ آوارگیِ داوطلبانهشان!
آوارگیِ امنتر از وطن!
چه نغز گفت خواجه:
در خلاف آمدِ عادت بطلب کام، که من
کسب جمعیت از آن زلف پریشان کردم
معجزه مگر چیست؟
این شورِ جهانگیر، چیزی جز تسخیر و تصرف حسین است؟!
🔶
حقیقتِ تلخی که خیلی آزارم میدهد، فقرِ کشنده در زمینۀ امامشناسی است که هر کارِ معرفتی در این زمینه را با چالش مواجه میسازد!
مثلا برای اثباتِ این مطلبِ بدیهی: که نهضت مختار [و هر کاری از این دست، و بلکه هر حرکت و سکونی]، تنها وقتی ارزش پیدا میکند که به #امضای_امام_زمانش رسیده باشد، چقدر.. چقدر انرژی صرف کردم!!
عجیب است؛ مردم ما، در اموری که باید #عاقلانه نگاه کنند، احساساتشان حاکم است، و جایی که #عاطفه حرف اول را میزند، آنقدر رنگِ عقلانی و بلکه سیاسی به مطلب میدهند که عنصر اصلی تحت الشعاع قرار میگیرد!
چه کنیم با این ذهن های سانسور شدۀ کاریکاتورنما!
🔶
یکی از درسهایی که در این مدت گرفتم، این بود:
یک نفر از هملباسهای خودم آمد و در حد و اندازهای سخن گفت که در دلم خطور کرد: چقدر سطحش پایین است!
دقایقی بعد... دیدم روبرویم نشسته و شانههایش از گریه میلرزد!
دل من هم لرزید...
فهمیدم سطحش خیلی هم بالاست!
فوراً از خطایم بازگشتم و تصمیم گرفتم عینکم را عوض کنم!
بار دیگر به خاطر آوردم سخن حجت الله را:
هیچ کس را دست کم نگیر، چون خداوند، اولیایش را در میان مردم پنهان ساخته است!
تو پس پرده چه دانی که که خوب است و که زشت؟!
🔶
سر و وضع بعضی از زائرانِ خانم ـ که تحت تاثیرِ جریانهای داخل کشورمان، همان سرو وضع را #اسلامی میپندارند ـ از یک سو آزارم می دهد و از سوی دیگر به یاد سخن میزبانمان میافتم:
بیمار اگر به بیمارستان نرود، کجا خودش را درمان کند؟!
عوضِ هر سخنی، دست به دامن ارباب میشوم و بهبود خودم را میخواهم که از همه بیمارترم و نیز بهبود آنها را.
🔶
بعضیها راجع به پاداشِ اشک حسینی میپرسند؛
از میان چندین جواب، به دلایلی این را انتخاب میکنم:
اگر یک بچۀ شش هفت ساله برود پرندهفروشی و بگوید آن #طاووس چند؟ چه پاسخی خواهد شنید؟
«بچه، فروشی نیست!»
از این حرف چه میفهمد؟
میفهمد ارزش آن طاووس خیلی بالاست؛ و چون فروشنده میداند جیب او در حد و اندازۀ آن نیست، میزند زیر اصلِ معامله!...
وقتی سرها به نشان تایید تکان داده میشود، میگویم:
ندیدی وقتی خطا میکنی، اشکت در مجلس عزای حسین میخشکد؟
آن وقت خودت را هم بکشی، نمیتوانی آب از این چشمه روان کنی!
همین معلوم نمیکند که قیمت اشک خیلی بالاست، که با #موجودی_ناکافی به کسی تعلق نمیگیرد؟!
🔶
#حسب_الحال_مشتاقی
#روایت_عشق
#درد_دل
#یاحسین
@alireza_qasemi_110
✅شکریست با شکایت❎
📌بخش دوم
سعی میکنم وقتی هیئتها میآیند به مسجد و عزاداری میکنند، حتما با سینه زدنشان همراهی کنم تا مبادا ارباب، مرا قبل و بعد از از عمامه متفاوت ببیند!
خیلی برایم جالب بود؛ یک بار جمعی از جوان های هیئتی آمدند و در حیاط مسجد مشغول عزاداری شدند. به ظاهرشان نمیخورد حتی یک بار منتهی الآمال را از روی جلد رؤیت کرده باشند، اما مداحشان در متن روضهاش نکتههای نغزِ ملاآقا دربندی را به تفصیل متذکر میشد!
برای خودم اشتیاق فراوانی ایجاد کرد که بیشتر با مقاتلِ مرجع انس بگیرم.
🔶
چیزی که بسیار تأسفم را برانگیخت این بود که دیدم برخی از جریانهای معاصر که امام حسین را ـ زبانم لال ـ #چه_گوارای زمان خودش معرفی میکنند و #شور_اربعین را بهانۀ گریختن از #سوز_عاشورا قرار میدهند، از چندین روز جلوتر با تمام تجهیزات منتظر زوّار نشستهاند!
بدون مشاهدۀ چراغ سبز و تنها به لطفِ #جرأت_و_تدبیر!
اما برنامۀ ما که از طرف دست اندرکارانِ عتبات طراحی و اجرا شده است، به پازلی میمانَد که حتی دو قطعهاش درست در کنار هم قرار نگرفته...
این، درد دلِ شخصی نیست؛ دلم از این میسوزد که چرا هرچه ایده به حق نزدیکتر، اجرا دورتر است!
نمیدانم فردا در پیشگاه بانوی عالم و بضعۀ خاتم چه حرفی برای گفتن داریم!!
▪️▪️
واپسین سخن:
خدا همۀ ما را حسینی بگرداند... که اگر حسین آمد، همه فضائل به دنبالش میآید، و اگر نه، هیچ... هیچ... هیچ...
#حسب_الحال_مشتاقی
#روایت_عشق
#درد_دل
#یاحسین
@alireza_qasemi_110
📌بخش دوم
سعی میکنم وقتی هیئتها میآیند به مسجد و عزاداری میکنند، حتما با سینه زدنشان همراهی کنم تا مبادا ارباب، مرا قبل و بعد از از عمامه متفاوت ببیند!
خیلی برایم جالب بود؛ یک بار جمعی از جوان های هیئتی آمدند و در حیاط مسجد مشغول عزاداری شدند. به ظاهرشان نمیخورد حتی یک بار منتهی الآمال را از روی جلد رؤیت کرده باشند، اما مداحشان در متن روضهاش نکتههای نغزِ ملاآقا دربندی را به تفصیل متذکر میشد!
برای خودم اشتیاق فراوانی ایجاد کرد که بیشتر با مقاتلِ مرجع انس بگیرم.
🔶
چیزی که بسیار تأسفم را برانگیخت این بود که دیدم برخی از جریانهای معاصر که امام حسین را ـ زبانم لال ـ #چه_گوارای زمان خودش معرفی میکنند و #شور_اربعین را بهانۀ گریختن از #سوز_عاشورا قرار میدهند، از چندین روز جلوتر با تمام تجهیزات منتظر زوّار نشستهاند!
بدون مشاهدۀ چراغ سبز و تنها به لطفِ #جرأت_و_تدبیر!
اما برنامۀ ما که از طرف دست اندرکارانِ عتبات طراحی و اجرا شده است، به پازلی میمانَد که حتی دو قطعهاش درست در کنار هم قرار نگرفته...
این، درد دلِ شخصی نیست؛ دلم از این میسوزد که چرا هرچه ایده به حق نزدیکتر، اجرا دورتر است!
نمیدانم فردا در پیشگاه بانوی عالم و بضعۀ خاتم چه حرفی برای گفتن داریم!!
▪️▪️
واپسین سخن:
خدا همۀ ما را حسینی بگرداند... که اگر حسین آمد، همه فضائل به دنبالش میآید، و اگر نه، هیچ... هیچ... هیچ...
#حسب_الحال_مشتاقی
#روایت_عشق
#درد_دل
#یاحسین
@alireza_qasemi_110
🔲هشتک های کانال برای پیگیری موضوعات دلخواه
🔶#معرفی_کتاب #دیوان #مجموعه_شعر
#شعر_آئینی #مرثیه #فضائل #آئینه_آئینی #غزل #عاشقانه #رباعی #دوبیتی #پند #شکایت #ناعادلانه #روی_و_ریا #تکبر #انصاف #قابلیت #مادر #تلنگر #پند #از_خودمان_شروع_کنیم #خودمان_چکارهایم
#حمل_بر_صحت #یاد_مرگ
#حجاب #معرفت_انسان #حکایت_دنیا #عزت_نفس
🔶#امام_الکلام (اشعار و نثرهای ادبی ائمه علیهم السلام) #سید_جعفر_حلی #سید_حیدر_حلی #آیت_الله_غروی_اصفهانی #میرزا_حبیب_خراسانی #سنایی #نظامی #حافظ #فواد_کرمانی #نیر_تبریزی #شهریار #قاآنی_شیرازی #بابافغانی_شیرازی #بیدل_دهلوی #پروین_اعتصامی #فروغی_بسطامی #صائب #هاتف_اصفهانی #کلیم_کاشانی #نجیب_کاشانی #صغیر_اصفهانی #عرفی_شیرازی #عمان_سامانی #وفایی_شوشتری #ایرج_میرزا #هلالی_جغتایی
🔶#خاتم_الانبیا #اول_مظلوم #اکمال_دین #یاعلی(همه پستهای مربوط به مولا) #یازهرا(همه پستهای مربوط به صدیقه طاهره) #مصیبت_کوچه #حضرت_محسن #وای_مادرم
#حرم #نجف #ایوان_نجف
#کربلا #زیارت #مشایه #عشق #غزل_عاشورایی #یابن_شبیب #اشک #افراط_در_عزاداری #معارف_عاشورا #لا_تبرد_ابدا #مرثیه_خوانی #عزاداری #سوگواری_علمای_شیعه #مراسم_شیعه
#یاحسین (همه پستهای مربوط به سیدالشهدا) #حضرت_زینب #ابالفضل_العباس #مصیبت_عاشورا #عطش #حضرت_رقیه #علی_اکبر #حضرت_قاسم #عروسی_حضرت_قاسم #مصیبت_اسارت #خرابه_شام
#امام_رضا #حضرت_معصومه
🔶#ولی_عصر #یوسف_گمگشته #انتظار #انتقام #درد_هجران #حسب_الحال_مشتاقی #روایت_عشق
🔶#حدیث #تولی #تبری #مطاعن #سقیفه #فتنه #ریشه_های_داعش #از_سقیفه_شروع_شد #دشمنان_دانا #چشم_و_گوش_باز
#تحریف_تاریخ #مرزبانان_ولایت
#محدث_قمی #شیخ_قاسم_اسلامی #علامه_امینی #آیت_الله_وحید
🔶#نقد #نقد_ادبی #درد_دل #ما_سمعت
#توجه
🔶#معرفی_کتاب #دیوان #مجموعه_شعر
#شعر_آئینی #مرثیه #فضائل #آئینه_آئینی #غزل #عاشقانه #رباعی #دوبیتی #پند #شکایت #ناعادلانه #روی_و_ریا #تکبر #انصاف #قابلیت #مادر #تلنگر #پند #از_خودمان_شروع_کنیم #خودمان_چکارهایم
#حمل_بر_صحت #یاد_مرگ
#حجاب #معرفت_انسان #حکایت_دنیا #عزت_نفس
🔶#امام_الکلام (اشعار و نثرهای ادبی ائمه علیهم السلام) #سید_جعفر_حلی #سید_حیدر_حلی #آیت_الله_غروی_اصفهانی #میرزا_حبیب_خراسانی #سنایی #نظامی #حافظ #فواد_کرمانی #نیر_تبریزی #شهریار #قاآنی_شیرازی #بابافغانی_شیرازی #بیدل_دهلوی #پروین_اعتصامی #فروغی_بسطامی #صائب #هاتف_اصفهانی #کلیم_کاشانی #نجیب_کاشانی #صغیر_اصفهانی #عرفی_شیرازی #عمان_سامانی #وفایی_شوشتری #ایرج_میرزا #هلالی_جغتایی
🔶#خاتم_الانبیا #اول_مظلوم #اکمال_دین #یاعلی(همه پستهای مربوط به مولا) #یازهرا(همه پستهای مربوط به صدیقه طاهره) #مصیبت_کوچه #حضرت_محسن #وای_مادرم
#حرم #نجف #ایوان_نجف
#کربلا #زیارت #مشایه #عشق #غزل_عاشورایی #یابن_شبیب #اشک #افراط_در_عزاداری #معارف_عاشورا #لا_تبرد_ابدا #مرثیه_خوانی #عزاداری #سوگواری_علمای_شیعه #مراسم_شیعه
#یاحسین (همه پستهای مربوط به سیدالشهدا) #حضرت_زینب #ابالفضل_العباس #مصیبت_عاشورا #عطش #حضرت_رقیه #علی_اکبر #حضرت_قاسم #عروسی_حضرت_قاسم #مصیبت_اسارت #خرابه_شام
#امام_رضا #حضرت_معصومه
🔶#ولی_عصر #یوسف_گمگشته #انتظار #انتقام #درد_هجران #حسب_الحال_مشتاقی #روایت_عشق
🔶#حدیث #تولی #تبری #مطاعن #سقیفه #فتنه #ریشه_های_داعش #از_سقیفه_شروع_شد #دشمنان_دانا #چشم_و_گوش_باز
#تحریف_تاریخ #مرزبانان_ولایت
#محدث_قمی #شیخ_قاسم_اسلامی #علامه_امینی #آیت_الله_وحید
🔶#نقد #نقد_ادبی #درد_دل #ما_سمعت
#توجه
جمالِ خیال
چون روان کردند خون از قرّه العین نبی چشم عیسی خون ببارید و دلِ ترسا بسوخت دیدهء تردامن آن روزش بیفکندم ز چشم کآن نهال باغ پیغمبر ز استسقا بسوخت بسکه دریا ناله کرد از حسرتِ آن تشنگان گوهرِ سیراب را جان بر دلِ دریا بسوخت 🕯بابی انت وامی یااباعبدالله🕯…
🔼🔼همین سه بیت _ بی مبالغه _ به دهها دیوان مرثیه معاصر میارزد...
افسوس که این گنجینههای پربها زیر خاک جهالت مدفون است!
چه نغز گفت #کلیم_کاشانی 🔻
شعر اگر وحی است، محتاج سخنفهمان بود
چون ممیّز در میان نبود چه سود از امتیاز؟!
#درد_دل
افسوس که این گنجینههای پربها زیر خاک جهالت مدفون است!
چه نغز گفت #کلیم_کاشانی 🔻
شعر اگر وحی است، محتاج سخنفهمان بود
چون ممیّز در میان نبود چه سود از امتیاز؟!
#درد_دل
🔴 توجه
نسخه اصلیِ پست بالا را عزیزی از کانالی فوروارد کرده بود. خواستم یکبار هم که شده یک پست بی دردسر فوروارد کنم.
اما باز دلم راه نداد و رفتم سراغ اصل حدیث. چشمتان روز بد نبیند... خلاصه مجبور شدم خانه را از پای بست بنا کنم!
گرچه اغلاط موجود در ترجمۀ آن کانال، به لحاظ عقیدتی مخرّب نبود، اما حکایت از ضعف شدیدی داشت که مسلّماً در موارد زیادی منجر به اغلاط مخرب هم خواهد شد.
غرض اینکه به ترجمهها اعتماد نکنید، مگر آنکه دقت و صحتش محرز باشد.
↩️ همین ترجمههای آبکی و از منظری وسیعتر: تلقّیهای آبکی از متون دینیاست که تعداد زیادی از عزیزان ناآگاه ما را به دام اخبارینمایانِ بیمایه انداخته است!
عمریست گذشته به نادانی
ای علم و ادب آموز بیا
#درد_دل
نسخه اصلیِ پست بالا را عزیزی از کانالی فوروارد کرده بود. خواستم یکبار هم که شده یک پست بی دردسر فوروارد کنم.
اما باز دلم راه نداد و رفتم سراغ اصل حدیث. چشمتان روز بد نبیند... خلاصه مجبور شدم خانه را از پای بست بنا کنم!
گرچه اغلاط موجود در ترجمۀ آن کانال، به لحاظ عقیدتی مخرّب نبود، اما حکایت از ضعف شدیدی داشت که مسلّماً در موارد زیادی منجر به اغلاط مخرب هم خواهد شد.
غرض اینکه به ترجمهها اعتماد نکنید، مگر آنکه دقت و صحتش محرز باشد.
↩️ همین ترجمههای آبکی و از منظری وسیعتر: تلقّیهای آبکی از متون دینیاست که تعداد زیادی از عزیزان ناآگاه ما را به دام اخبارینمایانِ بیمایه انداخته است!
عمریست گذشته به نادانی
ای علم و ادب آموز بیا
#درد_دل
📌چه کردند و چه میکنیم...
این روزها که در کنج عافیت نشسته و در حالی مشغول مطالعه جهت سخنرانیِ شبانگاهی هستم که هر از گاهی با زدن یک دکمه، دمای اتاق را به دلخواه خود تنظیم میکنم،
مرتباََ به یاد میآورم درد دل مولف عبقات الانوار _ مرحوم علامه #میرحامدحسین هندی _ را، که تمام زندگیاش را پای حمایت از غدیر فدا کرد، و از کمکاری امثالِ ما ناله داشت🔻
🔹بسم الله الرحمن الرحیم
آنچه ما را به مشقتهای فزون از قیاس حاصل شده ، شما را به سهولت تمام حاصل است .
اگر نبذی از مشقتهای ما را در تحصیل یک یک کتاب جزئی در یابید ، خون از چشم بارید و قدر این نعمت بدانید .
دنیا گذران و نقش بر آب است و محض خیال و سراب . آنچه مقسوم است خود به خود می رسد ، تضییع عمر عزیز در ازاء آن نباید کرد و نام خاندان خود از دست نباید داد و مردانه وار پا در مضمار کارزار اشرار باید نهاد .
اهل خلاف، جا به جا مجمع ها ساخته اند و در فکر ردّ و نقض اهل حق خود را انداخته، غافل از کار خود نیستند و از این طرف کسی به نظر نمیآید.
و انا الذلیل حامد حسین عفا الله عنه
#درد_دل
#مرزبانان_ولایت
@jamalekhial
این روزها که در کنج عافیت نشسته و در حالی مشغول مطالعه جهت سخنرانیِ شبانگاهی هستم که هر از گاهی با زدن یک دکمه، دمای اتاق را به دلخواه خود تنظیم میکنم،
مرتباََ به یاد میآورم درد دل مولف عبقات الانوار _ مرحوم علامه #میرحامدحسین هندی _ را، که تمام زندگیاش را پای حمایت از غدیر فدا کرد، و از کمکاری امثالِ ما ناله داشت🔻
🔹بسم الله الرحمن الرحیم
آنچه ما را به مشقتهای فزون از قیاس حاصل شده ، شما را به سهولت تمام حاصل است .
اگر نبذی از مشقتهای ما را در تحصیل یک یک کتاب جزئی در یابید ، خون از چشم بارید و قدر این نعمت بدانید .
دنیا گذران و نقش بر آب است و محض خیال و سراب . آنچه مقسوم است خود به خود می رسد ، تضییع عمر عزیز در ازاء آن نباید کرد و نام خاندان خود از دست نباید داد و مردانه وار پا در مضمار کارزار اشرار باید نهاد .
اهل خلاف، جا به جا مجمع ها ساخته اند و در فکر ردّ و نقض اهل حق خود را انداخته، غافل از کار خود نیستند و از این طرف کسی به نظر نمیآید.
و انا الذلیل حامد حسین عفا الله عنه
#درد_دل
#مرزبانان_ولایت
@jamalekhial
✅شکریست با شکایت❎
📌بخش دوم
سعی میکنم وقتی هیئتها میآیند به مسجد و عزاداری میکنند، حتما با سینه زدنشان همراهی کنم تا مبادا ارباب، مرا قبل و بعد از از عمامه متفاوت ببیند!
خیلی برایم جالب بود؛ یک بار جمعی از جوان های هیئتی آمدند و در حیاط مسجد مشغول عزاداری شدند. به ظاهرشان نمیخورد حتی یک بار منتهی الآمال را از روی جلد رؤیت کرده باشند، اما مداحشان در متن روضهاش نکتههای نغزِ ملاآقا دربندی را به تفصیل متذکر میشد!
برای خودم اشتیاق فراوانی ایجاد کرد که بیشتر با مقاتلِ مرجع انس بگیرم.
🔶
چیزی که بسیار تأسفم را برانگیخت این بود که دیدم برخی از جریانهای معاصر که امام حسین را ـ زبانم لال ـ #چهگوارای زمان خودش معرفی میکنند و #شور_اربعین را بهانۀ گریختن از #سوز_عاشورا قرار میدهند، از چندین روز جلوتر با تمام تجهیزات منتظر زوّار نشستهاند!
بدون مشاهدۀ چراغ سبز و تنها به لطفِ #جرأت_و_تدبیر!
اما برنامۀ ما که از طرف دست اندرکارانِ عتبات طراحی و اجرا شده است، به پازلی میمانَد که حتی دو قطعهاش درست در کنار هم قرار نگرفته...
این، درد دلِ شخصی نیست؛ دلم از این میسوزد که چرا هرچه ایده به حق نزدیکتر، اجرا دورتر است!
نمیدانم فردا در پیشگاه بانوی عالم و بضعۀ خاتم چه حرفی برای گفتن داریم!!
▪️▪️
واپسین سخن:
خدا همۀ ما را حسینی بگرداند... که اگر حسین آمد، همه فضائل به دنبالش میآید، و اگر نه، هیچ... هیچ... هیچ...
▫️▫️▫️
#خاطرات #روایت_عشق
#درد_دل #یاحسین
📌بخش دوم
سعی میکنم وقتی هیئتها میآیند به مسجد و عزاداری میکنند، حتما با سینه زدنشان همراهی کنم تا مبادا ارباب، مرا قبل و بعد از از عمامه متفاوت ببیند!
خیلی برایم جالب بود؛ یک بار جمعی از جوان های هیئتی آمدند و در حیاط مسجد مشغول عزاداری شدند. به ظاهرشان نمیخورد حتی یک بار منتهی الآمال را از روی جلد رؤیت کرده باشند، اما مداحشان در متن روضهاش نکتههای نغزِ ملاآقا دربندی را به تفصیل متذکر میشد!
برای خودم اشتیاق فراوانی ایجاد کرد که بیشتر با مقاتلِ مرجع انس بگیرم.
🔶
چیزی که بسیار تأسفم را برانگیخت این بود که دیدم برخی از جریانهای معاصر که امام حسین را ـ زبانم لال ـ #چهگوارای زمان خودش معرفی میکنند و #شور_اربعین را بهانۀ گریختن از #سوز_عاشورا قرار میدهند، از چندین روز جلوتر با تمام تجهیزات منتظر زوّار نشستهاند!
بدون مشاهدۀ چراغ سبز و تنها به لطفِ #جرأت_و_تدبیر!
اما برنامۀ ما که از طرف دست اندرکارانِ عتبات طراحی و اجرا شده است، به پازلی میمانَد که حتی دو قطعهاش درست در کنار هم قرار نگرفته...
این، درد دلِ شخصی نیست؛ دلم از این میسوزد که چرا هرچه ایده به حق نزدیکتر، اجرا دورتر است!
نمیدانم فردا در پیشگاه بانوی عالم و بضعۀ خاتم چه حرفی برای گفتن داریم!!
▪️▪️
واپسین سخن:
خدا همۀ ما را حسینی بگرداند... که اگر حسین آمد، همه فضائل به دنبالش میآید، و اگر نه، هیچ... هیچ... هیچ...
▫️▫️▫️
#خاطرات #روایت_عشق
#درد_دل #یاحسین
❗️سرتاسر شهر پر شده از بنرها و اعلامیههایی با محوریتِ "قربانصدقهی ابنای سقیفه"..
▫️کاش لااقل همین قدر خرج تزئینات میلاد پیامبرمان میشد..
#درد_دل
▫️کاش لااقل همین قدر خرج تزئینات میلاد پیامبرمان میشد..
#درد_دل
🔴به چه قیمتی؟🔴
لااقل دوستانی که مرا میشناسند خوب میدانند که هدف من از این کانال چیست؛ پس نیازی به شرح و بسط نمیبینم.
توقع نقل قول و درج لینک هم از کسی ندارم(گرچه خودم بشدت مقید به این کار هستم حتی اگر مطلب خیلی جزئی باشد)،
⁉️اما درج لینک کانالی دیگر در آرتیستِ(!) کلیپ صوتیای که بنده شخصا با وجود مشغلههای فراوان به دشواری تهیه کردهام، واقعا قابل نامگذاری نیست!
اینقدر هست که نامش را به سختی میتوان خدمت خالصانه به اهلبیت گذاشت!
❌عدم رعایت این پارامترهای اخلاقی یکی از هزاران اسبابی است که موجب بیتاثیریِ نفسها شده است..
🔻مراقب باشیم
در مسیر خدمت به پاکانِ هستی، باید پاک بود و از پاکترین ابزار استفاده کرد و آنگاه پاکیزهترین نتایج را به تماشا نشست!
👈👈آنچه گفتم #درد_دل شخصی نبود
(و چه فایدهای دارد درددل؟ وقتی که شاید در این جمع احدی نداند اشارهی سخن به کجاست!)
بلکه بهانهای بدست آمد جهت تذکر حقیقتی تلخ که سالهاست مایه دلسردی صاحبنظران نسبت به بسیاری از کارهای فرهنگی شده است.
باشد که مراقب همخوانی وسیله با هدف باشیم..
#سرقات_تلگرامیه
لااقل دوستانی که مرا میشناسند خوب میدانند که هدف من از این کانال چیست؛ پس نیازی به شرح و بسط نمیبینم.
توقع نقل قول و درج لینک هم از کسی ندارم(گرچه خودم بشدت مقید به این کار هستم حتی اگر مطلب خیلی جزئی باشد)،
⁉️اما درج لینک کانالی دیگر در آرتیستِ(!) کلیپ صوتیای که بنده شخصا با وجود مشغلههای فراوان به دشواری تهیه کردهام، واقعا قابل نامگذاری نیست!
اینقدر هست که نامش را به سختی میتوان خدمت خالصانه به اهلبیت گذاشت!
❌عدم رعایت این پارامترهای اخلاقی یکی از هزاران اسبابی است که موجب بیتاثیریِ نفسها شده است..
🔻مراقب باشیم
در مسیر خدمت به پاکانِ هستی، باید پاک بود و از پاکترین ابزار استفاده کرد و آنگاه پاکیزهترین نتایج را به تماشا نشست!
👈👈آنچه گفتم #درد_دل شخصی نبود
(و چه فایدهای دارد درددل؟ وقتی که شاید در این جمع احدی نداند اشارهی سخن به کجاست!)
بلکه بهانهای بدست آمد جهت تذکر حقیقتی تلخ که سالهاست مایه دلسردی صاحبنظران نسبت به بسیاری از کارهای فرهنگی شده است.
باشد که مراقب همخوانی وسیله با هدف باشیم..
#سرقات_تلگرامیه
✳️ درددلی با شاه مردان به بهانه کرونا و حواشی آن
گفتم به نهان دوش نسیم سحری را
کز جانب من بوسه بزن خاکِ غَری را
وآن گاه ز راه ادب و صدق بر افشان
در مقدم شاه عرب این دُرّ دَری را
برگوی بدو: خاکِ توایم ای پدر خاک
برخیز و به جای آر رسوم پدری را
ای آن که ز خشمت جگر چرخ شود آب
مپسند به ما خون جگران خون جگری را
با حکم تو مقهور بود دهرِ جفاجوی
مگذار که از حد ببرد پرده دری را
دردا که بُوَد حجت حق زنده و مردم
دارند امید از دگری، چارهگری را
چون امّت موسی که چو بت بیند و بتگر
از یاد بَرَد معجزِ پیغامبری را
کو صاحب فهمی که پی حلّ مشاکل
از حق طلبد رجعت یار سفری را؟!
هر بار، بلایی رسد از پیش فزونتر
شاید که دهد خاتمه این بیخبری را
افسوس که هر مرتبه این خلق سبک مغز
محنت برد و بس نکند خیره سری را
ای دست خدا دست ضعیفان ز وفا گیر
چون غیر سرایت نشناسند دری را
الغوث که این مرتبه تقدیر الاهی
طرحی عجب انداخته غربالگری را
این فتنه بس ایمان قوی، سهلْ فنا کرد
چون صرصر دیماه که گلبرگ طری را
ای خضرِ ره! این رهروِ مسکین چه تواند
تنها سپَرد راه بدین پرخطری را؟!
در موجِ مضلّاتِ فتن، عینِ محال است
جز خاک درت چاره کند بیبصری را
خیز و به سرِ شاهِ زمن، تاجِ فرج نِه
جز او احدی مینسزد تاجوری را
بی اوست بشر غرق بهیمیّت و زین پس
بگذار کند تجربه دور بشری را
شاها رقمی بر ورقِ صدق و ارادت
زد بندهٔ مسکین تو، دریوزهگری را
چون با کرم توست سر و کار، بزرگا!
خواهم صلهها شعرِ بدین مختصری را
مطلوبِ من آن است که دانی و توانی
از خلق ندارم طلب «احسنت» و «فَری» را
ای پای شرف بر سر افلاک! چه باشد
گر زود دهی حاجت بی پا و سری را
سوگند به سوز دل صدیقه کبری
منمای دریغ از من بیدل نظری را
#درد_دل
#انتظار
@jamalekhial
گفتم به نهان دوش نسیم سحری را
کز جانب من بوسه بزن خاکِ غَری را
وآن گاه ز راه ادب و صدق بر افشان
در مقدم شاه عرب این دُرّ دَری را
برگوی بدو: خاکِ توایم ای پدر خاک
برخیز و به جای آر رسوم پدری را
ای آن که ز خشمت جگر چرخ شود آب
مپسند به ما خون جگران خون جگری را
با حکم تو مقهور بود دهرِ جفاجوی
مگذار که از حد ببرد پرده دری را
دردا که بُوَد حجت حق زنده و مردم
دارند امید از دگری، چارهگری را
چون امّت موسی که چو بت بیند و بتگر
از یاد بَرَد معجزِ پیغامبری را
کو صاحب فهمی که پی حلّ مشاکل
از حق طلبد رجعت یار سفری را؟!
هر بار، بلایی رسد از پیش فزونتر
شاید که دهد خاتمه این بیخبری را
افسوس که هر مرتبه این خلق سبک مغز
محنت برد و بس نکند خیره سری را
ای دست خدا دست ضعیفان ز وفا گیر
چون غیر سرایت نشناسند دری را
الغوث که این مرتبه تقدیر الاهی
طرحی عجب انداخته غربالگری را
این فتنه بس ایمان قوی، سهلْ فنا کرد
چون صرصر دیماه که گلبرگ طری را
ای خضرِ ره! این رهروِ مسکین چه تواند
تنها سپَرد راه بدین پرخطری را؟!
در موجِ مضلّاتِ فتن، عینِ محال است
جز خاک درت چاره کند بیبصری را
خیز و به سرِ شاهِ زمن، تاجِ فرج نِه
جز او احدی مینسزد تاجوری را
بی اوست بشر غرق بهیمیّت و زین پس
بگذار کند تجربه دور بشری را
شاها رقمی بر ورقِ صدق و ارادت
زد بندهٔ مسکین تو، دریوزهگری را
چون با کرم توست سر و کار، بزرگا!
خواهم صلهها شعرِ بدین مختصری را
مطلوبِ من آن است که دانی و توانی
از خلق ندارم طلب «احسنت» و «فَری» را
ای پای شرف بر سر افلاک! چه باشد
گر زود دهی حاجت بی پا و سری را
سوگند به سوز دل صدیقه کبری
منمای دریغ از من بیدل نظری را
#درد_دل
#انتظار
@jamalekhial